چله‌نشینی

نسخهٔ تاریخ ‏۲۰ اکتبر ۲۰۲۰، ساعت ۱۳:۵۵ توسط A.ahmadi (بحث | مشارکت‌ها) (صفحه‌ای تازه حاوی «{{شروع متن}} {{شاخه | شاخه اصلی = اخلاق |شاخه فرعی۱ = تهذیب نفس |شاخه فرعی۲ = خودس...» ایجاد کرد)
(تفاوت) → نسخهٔ قدیمی‌تر | نمایش نسخهٔ فعلی (تفاوت) | نسخهٔ جدیدتر ← (تفاوت)
سؤال

چله معنوي و اصول آن چيست؟ استاد اخلاق کيست؟

با سلام و تشکر از شما که با اين مرکز تماس گرفتيد. چله معنوي به گفته شما همان چله نشيني در اصطلاح عرفا و اهل تصوف است. اين اصطلاح مراسم خاصي را شامل مي شود که سالکان براي تهذيب نفس چهل شبانه روز در مکاني خاص خلوت مي گزينند و رياضت مي کشند.

علت انتخاب نام چهل:

به اين علت چهل را برگزيده اند که در روايات اسلامي از فوايد و خواص عدد چهل سخن بسيار گفته اند به طوري که بسياري از عالمان ديني کتاب هايي به نام چهل حديث نوشته اند. عارفان و صوفيه با استناد به اين نوع از احاديث عدد چهل را داراي فوايد و خاصيت هايي در استکمال اشيا و موجودات دانسته اند.

موارد مشخص و معين هم در متون اسلامي و تاريخي، يافته اند که به گزينش اين نام کمک کند از آن جمله مراحل خلقت آدمي را مي شود نام برد که به مدت چهل روز به صورت نطفه و چهل روز به شکل علقه و چهل روز به صورت مضغه در مي آيد تا به حد کمال خويش برسد. داستان حضرت داود نمونه ديگري است که پس از ترک اولي، چهل شبانه روز سر به سجده فرود آورد تا به مغفرت رسيد. سر گذشت حضرت موسي و ميقات شبانه روزي او به مدت چهل روز و... از ديگر نمونه ها به شمار مي روند.

حکمت چله نشيني

مهم ترين حکمت اين آداب را سهروردي چنين بيان مي کند که: «سالک در اين چهل روز به سبب اخلاص عمل براي خدا، در هر روز يک حجاب را مرتفع مي سازد تا روز چهلم همه حجاب ها از ميان برود و انوار حق در وي تجلي بيابد و به مشاهده جمال حق برسد».

شروط چله نشيني

کامل ترين شروط را عز الدين نسفي چنين شرح مي کند که چله نشيني دوازده شرط دارد. ۱. انتخاب زمان و مکان مناسب ۲. تجديد ايمان در هر ساعت ۳. تجديد توبه در هر ساعت ۴. طهارت و وضوي دائم ۵. گذاردن حق الناس و حق اللّه ۶. مداومت بر روزه ۷. کم خوري ۸. خوردن لقمه حلال ۹. کم گويي ۱۰. کم خوابي ۱۱. شناخت خواطر مثل خواطر رحماني، فلکي، نفساني و شيطاني ۱۲. ذکر هميشگي و پياپي؛ که همه اين شروط مشروط به تلقين و ارشاد استاد راه يافته و کامل اند و خود سرانه قابل اجرا نيستند.[۱]

مخالفت با چله نشيني

در ميان عالمان و عارفان، عده اي به مخالفت با اين نوع رياضت برخاسته اند و متن معارف اسلامي مخالف اين است که انسان از جامعه ببرد و از غم ديگران غافل بماند و تنها به فکر نجات خويش باشد و سالک راه حق را کسي مي داند که در متن غوغاي جامعه آلوده نگردد و ديگران را نيز نجات بدهد. قرآن هم چنين شکل از رياضت را قبول ندارد.[۲] و در روايات آمده است که «و لا رهبانيّه في الاسلام»[۳] از جمله عارفان مخالف اين طرز رياضت شمس تبريزي و مولوي اند که هر چند در ابتداي سير و سلوک خود به چله نشيني پرداخته اند؛ اما در اواخر به شدت با اين کار به مخالفت برخاسته اند.[۴]

استاد اخلاق

استاد اخلاق شخص عالم و دانشمند وارسته و راه رفته و راه يافته اي است که با دانش و عملي که دارد مي تواند افراد ديگري را نيز تربيت کند و در کسب اخلاق و فضيلت ها آن ها را کمک بدهد؛ البته اين اشخاص آن اندازه کم و ناياب هستند که بدون تحقيق و دقت و زحمت نمي شود آنان را شناخت و به آنان اعتماد جست؛ در اين راه افراد فراواني يافت مي شوند که دکان زده اند و بازار خود را گرم مي کنند و بسياري را فريب مي دهند؛ بنابراين ملاک¬های اصلي استاد اخلاق خصوصاً استاد سير و سلوک، اجتهاد در فقه و اصول و آشنايي با شرايع و احکام ديني، تقوا و پارسايي صادق و بي ريا، درايت و درک همه جانبه براي تربيت شاگردان در ابعاد گوناگون و شناخت عميق ديني و معارف توحيدي خواهد بود که درک اجتماعي و بينش سياسي را بايد به آن ها افزود.

نکته ديگر اينکه، صحيح است که طي کردن وادي معرفت و درمان رذائل روحي بدون شناخت و بصيرت و استفاده از محضر استاد و راهنما امکان ندارد. و حضرت امام خميني (ره) در اين‌باره مي فرمايد: "استاد اخلاق براي خود معين نماييد. جلسه وعظ و خطابه و پند و نصيحت تشكيل دهيد خودرو نمي توان مهذّب شد... براي هر علم و صنعتي در دنيا استاد لازم است، لكن علوم معنوي و اخلاقي به تعليم و تعلّم نيازي ندارد و خودرو و بدون معلّم حاصل مي گردد!؟" (جهاد اكبر يا مبارزه با نفس، امام خميني، ۱۳ي۵، ص۲۳.)

 اما تاکيد بزرگان بر اهميت استاد در سير و سلوک به اين معنا نيست که ما هيچ کاري نمي‌توانيم انجام بدهيم و بايد اول بگرديم استاد پيدا کنيم بعد شروع به تطهير نفس و سير وسلوک نماييم. لذا براي رشد معنوي نبايد دست روي دست گذاشت و به بهانه نداشتن استاد دست از تلاش کشيد، زيرا خداوند متعال راه را براي ما روشن کرده است و آن، راه تقوي يعني انجام واجب وترک حرام است که در رساله هاي عمليه بيان شده است. و مرحله تقوي اولين قدم در سيرو سلوک است. پس ما وظيفه داريم که اين مرحله را بطور کامل اجرا کنيم و قطعا خداوند کسي را که در راه او تلاش کند رها نمي‌کند و هدايت بدست اوست. امام باقر(عليه السلام) در اين‌باره مي‌فرمايند: مَن عَمِلَ بما يَعلَم عَلَّمَهُ الله ما لَم يَعلَم؛ هر كس به آنچه كه مي داند، عمل كند، خداوند آنچه را كه نمي داند، به او خواهد آموخت. (بحارالانوار : جي۸ ، ص۱۸۹)
  لذا پيدا کردن استاد معنوي لازمه اش اين است که در تقوا و مراقبت از نفس بکوشيم تا خداوند ما را مشمول هدايت بيشتر از طريق استاد خوب يا امور ديگر قرار دهد. خداوند در مورد هدايت اصحاب کهف مي فرمايد:
 (انهم فتيه آمنوا بربهم و زدناهم هدي) (کهف/ ۱۳)
 براستي كه آنان (اصحاب كهف) جوانمرداني بودند كه به پروردگارشان ايمان آورده بودند و ما بر هدايتشان افزوديم. لذا کسي که دسترسي به استاد اخلاق ندارد راه کمال براي او بسته نيست. و بايد با مراجعه به رساله عمليه تکليف شرعي خود را بياموزد و عمل کند و همچنين با مطالعه کتب اخلاقي که برگرفته از آيات و روايات است با اصول و راهکارهاي تهذيب نفس آشنا شود و با سعي و تلاش تمام نيروهاي خود را براي اجراي اين راهکارها به کار قدم در راه نهد و به دنبال استاد هم باشد. بديهي است با اجراي اين راهکارها، راههاي جديدي براي رسيدن به کمال انساني براي انسان باز مي شود. خداوند در سوره عنکبوت آيه ۶۹ در اين مورد مي فرمايد: کساني که در راه ما مجاهدت مي کنند راههاي خود را به آنان نشان مي دهيم. 
 آيت الله العظمي بهجت در جواب شخصي که سؤال کرده بود آيا در سير به سوي خداوند بايد استاد داشت؟ مي فرمايد: "باسمه تعالي، استاد تو علم تو است، به آنچه مي داني عمل کن، آنچه را نمي داني کفايت مي شود".( به سوي محبوب، دستور العملها از آيت الله العظمي بهجت، انتشارات شفق، چاپ اول، ص۵۵.)
همچنين در جاي ديگر مي‌فرمايد: اگر انسان اهليت داشته باشد در و دريوار هم به اذن خدا معلم او خواهند بود. (زمزم عارفان ، ص۳۸)
 مرحوم آخوند ملاحسينقلي همداني در نامه اي که به يکي از علماي آذربايجان مي نويسد، چنين بيان مي کند: آنچه اين ضعيف از عقل و نقل (روايات) استفاده نموده ام اين است که اهم اشياء براي طالب قرب، جدّ و سعي تمام در ترک معصيت است.


منابع

  1. مصاحب، غلام حسين، دائره المعارف فارسي؛ تهران: امير کبير، ۱۳۸۳، جلد دوم، بخش اول.
  2. طبرسي، مجمع البيان؛ ذيل آيه ۲۷ سوره حديد.
  3. طبرسي، مجمع البيان؛ ذيل آيه ۲۷ سوره حديد.
  4. به نقل از دائره المعارف فارسي.