پیام‌های قصه حضرت یوسف(ع): تفاوت میان نسخه‌ها

داستان نقش فراوانی در زندگی انسان‌ها دارد و داستان [[حضرت یوسف(ع)]]، زشتی‌ها، زیبایی‌ها، کامیابی‌ها، ناکامی‌ها، پیروزی‌ها و شکست‌ها و عوامل هر یک از این امور را منعکس می‌کند. از همین‌رو داستان حضرت یوسف(ع) در قرآن به بهترین سرگذشت‌ها معرفی شده است:

{{قرآن|نَحْنُ نَقُصُّ عَلَیْکَ أَحْسَنَ الْقَصَصِ بِما أَوْحَیْنا إِلَیْکَ هذَا الْقُرْآنَ وَ إِنْ کُنْتَ مِنْ قَبْلِهِ لَمِنَ الْغافِلینَ| ترجمه=ما بهترین سرگذشت‌ها را از طریق این قرآن بر تو بازگو می‌کنیم و مسلّماً پیش از این، از آن خبر نداشتی.|سوره=یوسف|آیه=۳}}

'''توجه داشتن به عوامل کامیابی و ناکامی:''' از جمله عوامل ناکامی [[ابلیس و شیطان در قرآن|شیطان]] است و پیوسته باید با دیده دشمن آشکار به او نگریست.<ref>مکارم شیرازی، ناصر و همکاران، تهران، داراکتب الاسلامیه، ۱۳۶۸ش، چاپ چهارم، ج۹، ص۳۱۸</ref>

'''همه فهم بودن آموزه‌های داستان:''' تاریخ آزمایشگاه مسایل گوناگون زندگی بشر است، آنچه که انسان در ذهن خود با دلائل عقلی ترسیم می‌کند در صفحات تاریخ به صورت عینی بازمی‌یابد. از همین‌رو داستان برای همه کس قابل فهم و درک است، برخلاف استدلالات عقلی که همه در آن یکسان نیستند:

 

{{قرآن|لَقَدْ کانَ فی یُوسُفَ وَ إِخْوَتِهِ آیاتٌ لِلسَّائِلینَ|ترجمه= در (داستان) یوسف و برادرانش، نشانه‌ها برای سؤال کنندگان بود.|سوره= یوسف| آیه=۷}}<ref>مکارم شیرازی، ناصر و همکاران، تهران، داراکتب الاسلامیه، ۱۳۶۸ش، چاپ چهارم، ج۹، ص۳۰۳</ref>

 

'''رعایت خط قرمزها در زندگی:''' انسان‌های فاسد در زندگی خط قرمز ندارند یا خط قرمز نمی‌شناسند و خدا را نادیده می‌گیرند و اگر خدا نادیده گرفته شود، همه چیز و همه کارها جایز می‌شود حتی کشتن برادر و به خود وعده توبه می‌دهند غافل از اینکه گناه توفیق توبه را از بنده می‌گیرد:

 

{{قرآن|اقْتُلُوا یُوسُفَ أَوِ اطْرَحُوهُ أَرْضاً یَخْلُ لَکُمْ وَجْهُ أَبیکُمْ وَ تَکُونُوا مِنْ بَعْدِهِ قَوْماً صالِحینَ|ترجمه= یوسف را بکشید؛ یا او را به سرزمین دوردستی بیفکنید؛ تا توجه پدر، فقط به شما باشد؛ و بعد از آن، افراد صالحی خواهید بود.|سوره= یوسف|آیه=۹}}

محبت به جا و منطقی هم گاهی سبب [[حسد|حسادت]] دیگران می‌شود همانگونه که برادران حضرت یوسف(ع) به محبت پدر بر برادرشان حسادت کردند، حتی پدر خود را گمراه خواندند در حالی که یقین داشتند پدرشان پیامبر الهی است.<ref>طباطبایی، محمدحسین، ترجمه تفسیر المیزان، قم، دفتر انتشارات اسلامی، چاپ پنجم، ۱۳۷۴ش، ج۱۱، ص۱۲۱.</ref>

برادران حضرت یوسف با خیرخواه خواندن خود و برانگیختن احساسات، [[حضرت یعقوب(ع)]] را وادار کردند که رضایت دهد حضرت یوسف را با خود به صحرا برند:

{{قرآن| قالُوا یا أَبانا ما لَکَ لا تَأْمَنَّا عَلی یُوسُفَ وَ إِنَّا لَهُ لَناصِحُونَ|ترجمه= گفتند: پدرجان! چرا تو درباره (برادرمان) یوسف، به ما اطمینان نمی‌کنی؟! در حالی که ما خیرخواه او هستیم|سوره=یوسف|آیه=۱۱}}

گردش و تفریح سالم، از نیازهای طبیعی بشر است که جوانان بیش از همه بدان احتیاج دارند، منتها این تفریح و گردشگری باید سالم باشد، و غرض خاص در آن نباشد. براداران حضرت یوسف(ع) با برجسته کردن این نیاز از پدر خود خواستند که یوسف را برای تفریح به صحرا برند و حضرت یعقوب(ع) آن را پذیرفت.<ref>مکارم شیرازی، ناصر و همکاران، تهران، داراکتب الاسلامیه، ۱۳۶۸ش، چاپ چهارم، ج۹، ص۳۳۴</ref>

* میل یوسف(ع) به زلیخا براساس آیات قرآن

* فرق گذاشتن یعقوب(ع) میان یوسف(ع) و برادرانش

  | شناسه =

  | تیترها =

  | لینک‌دهی =

  | تغییر مسیر =

  | اولویت =

  | کیفیت =