پیامدهای دروغ

نسخهٔ تاریخ ‏۱۸ نوامبر ۲۰۲۰، ساعت ۰۴:۱۱ توسط A.ahmadi (بحث | مشارکت‌ها) (صفحه‌ای تازه حاوی «{{شروع متن}} {{شاخه | شاخه اصلی = اخلاق |شاخه فرعی۱ = تهذیب نفس |شاخه فرعی۲ = رذائ...» ایجاد کرد)
(تفاوت) → نسخهٔ قدیمی‌تر | نمایش نسخهٔ فعلی (تفاوت) | نسخهٔ جدیدتر ← (تفاوت)
سؤال

دروغ چیست و دارای چه اقسامی است؟


پیامدهای فردی

. نابودي ايمان: دروغ با ايمان ناسازگار است و ضعف و نابودي آن را در پي دارد، حضرت علي(ع) فرمود: از دروغ بپرهيزيد چرا که ايمان را دور مي کند.

محروميت از هدايت الهي: دروغ انسان را از هدايت الهي محروم مي سازد. پروردگار عزوجل در قرآن مي فرمايد: همانا خداوند دروغگوي ناسپاس را هدايت نمي کند.

۳. زمينه سازي کفر و نفاق: دروغ گاه زمينه کفر يا نفاق را در انسان فراهم مي سازد. زماني که دل دروغگو از ايمان خالي شد، کفر يا نفاق به آن راه خواهد يافت.

۴. ضعيف ساختن مروت و جوانمردي: آنگاه که دروغ، عادت فرد شود، چه بسا جوان مردي يکسره از وجود او رخت بربندد، چنان که در سخن گهربار حضرت علي(ع) آمده است: هر کس دروغ گويد، جوان مردي خويش را تباه سازد.

۵. فراموشي: از آنجا که خبرهاي انسان دروغگو، با واقع مخالف است و مخالفت با واقع، حدو مرز و معيار واحدي ندارد و چه بسا خبرهاي او از يک واقعه با هم سازگار و يکسان نباشد. امام صادق(ع) فرمود: همانا از کمک هايي که خداوند بر ضد دروغگويان مي کند فراموشي آنهاست.

پیامدهای اجتماعی

۶. کاهش ارزش اجتماعي: دروغگو قابل اطمينان نيست و مردم به او اعتماد نمي کنند از اين رو نزد مردم ارزش ندارد. ارزش انسان در جامعه بشري به اطمينان و اعتماد مردم به اوست. دروغگويي رفتار ناشايستي به شمار مي رود که اعتبار انسان را از بين مي برد امام صادق(ع) از عيسي بن مريم(ع) نقل فرمود: کسي که بسيار دروغ گويد ارزشش نزد خدا و نزد خلق او، از بين مي رود.

۷. سرزنش و پشيماني: سرانجام دروغگويي، سرزنش شدن و پشيماني از کرده خويش است زيرا مردم دير يا زود، به رفتار ناشايست و گفتار خلاف واقع دروغگو پي برده، او را خواهند شناخت.

۸. نابودي شرم و حيا: کسي که عادت کند بدون توجه به ارزش و منزلت انساني، ديگران به آنها دروغ بگويد، پرده حيا ميان خود و ايشان را دريده، بي شرم مي شود چنان که سرور پرهيزکاران علي(ع) فرموده است: دروغگو بي حياست.[۱]


جستارهای وابسته

منابع

  1. اخلاق الاهي، آفات زبان، جلد چهارم، استاد آيت الله مجتبي تهراني ، ص۱۱۸ ـ ۱۱۹ـ ۱۲۰ـ ۱۲۱ـ ۱۲۲ـ ۱۲۳ـ ۱۲۴.