پیامدهای حسد

سؤال

پیامدهای حسادت چیست؟

ضررهاي دنيوي و فردي حسد

فرد حسود هميشه دردمند است و خود را در عذاب و شكنجه مي‌بيند، او دايما غمگين و اندوهناك است; چون هميشه از ديدن كساني كه داراي نعمت هستند و بهره‌اي از زندگي مادي و معنوي دارند، عذاب مي برد و خود را با غم، اندوه، محروميت و بيچارگي گرفتار مي سازد.

در روايات اسلامي آمده است كه سرچشمه بسياري از مفاسد فردي و اجتماعي حسد است. حسد آثار نامطلوبي روي جسم و سلامت انسان مي‌گذارد. افراد حسود معمولا افرادي رنجور و از نظر اعصاب و دستگاه‌هاي مختلف بدن، غالبا ناراحت و بيمارند. امروز اين حقيقت ثابت شده كه بيماري‌هاي جسمي در بسياري از موارد، عامل رواني دارند. در طبّ امروز بحث‌هاي مشروحي تحت عنوان بيماري هاي «روان تني» ديده مي‌شود كه به اين قسمت از بيماري‌ها اختصاص دارند.

علي-عليه السلام- در موارد متعددي به زيان‌هاي جسماني حسد اشاره نموده‌اند و فرموده‌اند: «جاي شگفت است كه حسودان از سلامت تن خود غافلند.»[۱]

و در حديثي ديگر فرمودند: «تندرستي بدن از كمي حسادت است.»[۲]

و نيز از آن حضرت مي‌خوانيم كه: «دروغگو مردانگي ندارد و حسود ناآرام است.»[۳]

در جاي ديگر، مضرات رواني آن را گوشزد مي‌كند و مي‌فرمايد: «بترسيد از حسد، زيرا روح انسان را معيوب مي‌سازد و آن را مي‌گدازد.»[۴]

امام خميني(ره) در اين باره مي‌فرمايد: ... آن كس كه حسد مي‌ورزد و زايل شدن نعمت غير را آرزو مي‌كند و كينه صاحب نعمت را در دل دارد، بداند كه ايمان ندارد، چون بايد بداند كه حق تعالي از روي صلاح تام اين نعمت را نصيب او كرده و دست فهم ما از آن كوتاه است و بداند علاوه بر اين كه ايمان ندارد، عدل الهي را نيز قبول ندارد.... چون ايمان به عدل با حسادت منافات دارد. تو اگر او را عادل مي داني، تقسيم او را هم عادلانه بدان. چنانچه در حديث شريف فرمود كه حق تعالي مي‌فرمايد: «حسود رو گردان است از قسمت هايي كه بين بندگانم كرده ام، و از نعمت هاي من غضبناك است.»[۵]

ما نبايد بگذاريم تا روح ما زندگي را بر اثر حسادت بر خود تلخ و ناگوار سازد، و بدانيم كه حسادت جلوي تكامل روح ما را مي گيرد و ما را از هدف هاي عالي باز مي دارد به جاي آن بايد هميشه صفات و مزاياي برجسته انساني را آرزو كنيم; زيرا داشتن آرزوهاي دلپذير و شايسته و تلاش در تغيير افكار، نتيجه بخش خواهد بود و عاقبت روزي انسان را به هدف ها و آمال نيك و پسنديده خود خواهد رساند. امير مؤمنان علي(عليه السلام)مي فرمايند: «آرزوي خصايص و صفات نيك و پسنديده و شيرين كامي ها و خاطرات بزرگ كنيد كه پاداش عظيم و نتيجه بزرگي عايد شما خواهد شد.»[۶]

شخص حسود بايد متوجه اين مطلب اشد كه دنيا به هيچ كسي وفا نمي كند. وقتي نمي گذارد كه هم شخص محسود و هم شخص حسود هر دو سر بار بالش خاك گذاشته اند و دنيا را با همه چيز كه دارد ترك گفته اند.

ضررهاي اجتماعي حسد

حسد سرچشمه بسياري از نابساماني هاي اجتماعي است از جمله اين كه:

۱ـ صرف انرژي در راه نادرست

حسود تمام يا بيشتر نيروها و انرژي هاي بدني و فكري خود را كه بايد در راه پيشبرد اهداف اجتماعي به كار ببرد، در مسير نابودي و ويران كردن آن چه هست صرف مي كند; از اين رو، هم سرمايه هاي وجودي خود را از بين مي برد و هم سرمايه هاي اجتماعي را.

۲. جرم و جنايت

حسد، انگيزه قسمتي از جنايات دنيا است; اگر عوامل و علل اصلي قتل ها، دزدي ها، تجاوزها و مانند آن را بررسي كنيم خواهيم ديد كه قسمت قابل توجهي از آن ها از حسد سرچشمه مي گيرد، مثلاً قرآن مجيد مي فرمايد: «نخستين قتل و كشتاري كه در روي زمين واقع شد، به سبب حسد بود.»[۷]

شايد به همين دليل است كه حسد را به شراره اي از آتش تشبيه كرده اند كه مي تواند موجوديت حسود و يا جامعه اي را كه در آن زندگي مي كند به خطر اندازد.

يكي از دانشمندان مي گويد: «حسد و بدخواهي از خطرناك ترين صفات است و بايد آن را به منزله موحش ترين دشمن سعادت تلقي كرد و در دفع آن كوشيد.»

جوامعي كه افراد آن را اشخاص حسود و تنگ نظر تشكيل مي دهند، جوامعي عقب افتاده هستند; زيرا همان طور كه گفتيم حسود هميشه مي كوشد تا ديگران را به عقب بكشد و اين درست بر خلاف روح تكامل و ترقي است.[۸]

ضررهاي معنوي حسد

از نظر معنوي، حسد نشانه كمبود شخصيت، ناداني، كوتاه فكري و نقص ايمان است؛ زيرا حسود در واقع خود را ناتوان تر از آن مي بيند كه به مقام محسود و بالاتر از آن برسد؛ لذا سعي مي كند محسود را به عقب برگرداند، به علاوه، او عملاً نسبت به حكمت خداوند كه بخشنده اصلي اين نعمت ها است معترض است و نسبت به اعطاي نعمت به افراد از طرف خداوند ايراد دارد؛ لذا در حديثي از امام صادق -عليه السلام- مي خوانيم: «حسد و بدخواهي از تاريكي قلب و كور دلي است و از انكار نعمت هاي خدا به افراد سرچشمه مي گيرد، و اين دو (كور دلي و ايراد بر بخشش خدا) دو بال كفر هستند; به سبب حسد بود كه فرزند آدم در يك حسرت جاويداني فرو رفت و به هلاكتي افتاد كه هرگز از آن رهايي نمي يابد.»[۹]

حال اگر انسان از روي بصيرت و تامل و انديشه و توجه، به ضررهايي كه درباره حسادت بيان شد، ايمان و اذعان پيدا كرد، ناگزير بايد از اين صفت رذيله دوري كند و بداند كه هرگاه نعمت و موهبتي به انساني رسيد، مانند دانش و فضيلت يا هر رفتار و كردار خوب ديگر، نمي توان آن را با حسادت از بين برد، بلكه شايسته است كه شخص حسود خود را سرزنش كند، زيرا ديگران كوشيده اند و او نشسته، آنان تلاش و مجاهدت كرده اند و او سستي و تنبلي اختيار نموده و بالاخره، آنان شب ها تا به صبح بيدار بوده و به دنبال كسب فضايل و كمالات رفته اند، ولي او خوابيده و از كاروان نيكان عقب افتاده است.

راه علمي:

علاج اين مرض، اين است كه حسود بداند، ‌حسد خسران دنيا و آخرت را برايش به وجود مي‌آورد؛ زيرا حسد در واقع، ‌عبارت است از: خشم بر رحمت خداوند و ناخوش داشتن نعمت او، كه بين بندگان خود تقسيم نموده است. و اين نحوه نگرش ناسپاسي در برابر خداوند است و از طرفي ديگر، حسود بداند كه با حسد، از شيوه عملي، رفتاري و فكري اولياء خدا خارج شده و با شيطان هم مسلك گشته است؛ چه اينكه اولياء خدا، بندگان او را دوست دارند و ابليس و كفار، پيوسته براي مؤمنين آرزوي بلاء مي‌كنند و زوال نعمت آنها را خواستارند. خداي متعال مي‌فرمايد: ﴿اِن تَمْسَسكم حسنه تسُوء هم و إن تُصبكم سيئه يفرحُوا بها؛[۱۰] اگر خيري به شما (مؤمنين) برسد آنها (كفار) بدحال و غمگين مي‌شوند و اگر حادثه ناگواري برايتان پيش آيد، شادمان مي‌شوند.

اينها ضررهايي است كه حسد، براي دين و آخرت انسان به بار مي‌آورد. و اما ضرر دنيايي حسد، آن است كه حسود، در عذابي دردناك و غم و غصه‌اي سوزناك كه حسدش براي او فراهم كرده به سر مي‌برد؛ زيرا مي‌بيند كه روز به روز نعمت، نصيب افرادي مي‌شود كه وي به ظاهر آنها را دشمن خود مي‌پندارد. و حسد او هر چند فراوان باشد، در نعمت ديگران تأثير ندارد. اگر حسد حاسدان در نعمت‌ها، مؤثر بود با حسد كفار، ‌هيچ نعمتي براي مؤمنين باقي نمي‌ماند.


آري! حسد، هيچ ضرري به محسود نمي‌رساند. چون نعمتي را كه خدا براي بندگانش مقرر كرده است را با هيچ وسيله‌اي نمي‌توان سلب كرد. بله! همان طور كه گفتيم، زيان حسد، متوجه حسود است و به حال محسود نافع و براي دنيا و آخرت او مفيد است.

درمان عملي حسد

۱ـ خويشتن را موظف بدارد تا بر خلاف آنچه حسد او را به سوي آن مي كشاند رفتار كند; مثلاً وقتي حسد، انسان را نسبت به ديگران وادار به بدگويي مي كند، بايد زبان را وادار كند تا درباره او به ذكر خير بپردازد، خوبي هاي او را براي خود و ديگران بازگو كند، صفات جميله او را خاطر نشان سازد و تا آن جا كه مي تواند از او تعريف و تمجيد نمايد.

۲ـ اگر حسد انسان را به تكبر و خود پسندي وادار مي كند. نسبت به مردم متواضع و فروتن باشد.

۳ـ موقعي كه حسد، انسان را به محروم ساختن نعمت از ديگران بر مي انگيزد، به فرد مورد حسد احسان كرده و به او نعمت عطا كند. لااقل به نفس خويش بفهماند كه اين شخص هم بنده خدا است و شايد خداوند به او نظر لطف دارد كه به او نعمت عطا كرده است.[۱۱]

۴ـ گاهي عامل حسادت، مربوط به عدم مراعات كردن عدالت بين فرزندان در محيط زندگي است. مثلاً والدين نسبت به بعضي از فرزندان مهر و نوازش بيشتري دارند و ديگري را از اين عواطف محروم مي كنند و اين خود باعث عقده حقارت و باعث پيدايش حسد در كودكان مي گردد؛ چنانچه داستان حضرت يعقوب و فرزندش يوسف – عليهما السلام- نمونه خوبي براي اين مسئله است.

براي پيشگيري و آلوده نشدن اطفال به حسد و رذالت بايد از هر گونه بي عدالتي نسبت به آنان پرهيز نمود و بين آنان مساوات برقرار كرد. همان طور كه پيامبر اكرم(عليه السلام) فرمودند: «در كار بخشش ميان فرزندان خويش عدل و مساوات را كاملاً مراعات كنيد.»[۱۲]

۵ـ شخص مبتلا به حسد بايد قدري فكر كند كه آيا حسد ورزيدن نسبت به ديگران مي تواند، آن نعمت را از ديگران بگيرد؟ در حالي كه خداوند آنچه را براي كسي مقدّر فرموده به او خواهد بخشيد.

۶- دعا كردن و خواستن خير از خداوند براي آنكه به او حسد مي ورزد به از بين بردن حسادت كمك مي رساند.

نتيجه همه اين كارها آن خواهد بود كه انسان به حقايق پي ببرد و نسبت به مردم مخالفتي نداشته باشد، ريشه حسد در دل او كاملاً خشك گرديده و سرانجام، از درد و رنجي كه به واسطه حسادت در وجود او رخنه كرده، رهايي يابد.

اما حسد نيز به عنوان اولين گناهي كه بر روي زمين اتفاق افتاد؛[۱۳] نقش بسيار بزرگي در فساد و هلاكت انسان دارد كه خداوند همگان را از اين صفت ناپسند پرهيز داده است. «حسد» كه در زبان فارسي از آن به «رشك» تعبير مي كند، به معناي آرزوي زوال نعمت از ديگران است.[۱۴] خواه آن نعمت به حسود برسد يا نرسد. بنابراين كار حسود در ويران كردن و آرزوي ويران شدن متمركز مي شود، نه اين كه آن سرمايه و نعمت حتماً به او منتقل گردد.

حسد سرچشمه بسياري از نابساماني هاي اجتماعي است از جمله اين كه:[۱۵]

۱- حسود تمام يا بيشتر نيروها و انرژي هاي بدني و فكري خود را كه بايد در راه پيشبرد اهداف اجتماعي به كار برد، در مسير نابودي و ويران كردن آن چه هست صرف مي كند، و از اين رو هم سرمايه هاي وجودي خود را از بين برده و هم سرمايه هاي اجتماعي را.

۲- حسد انگيزه قسمتي از جنايات دنيا است و اگر عوامل و علل اصلي قتلها، دزدي ها، تجاوزها و مانند آن را بررسي كنيم، خواهيم ديد كه قسمت قابل توجهي از آنها، از عامل حسد مايه مي گيرد، و شايد به خاطر همين است كه آن را به شراره اي از آتش تشبيه كرده اند كه مي تواند، موجوديت حسود و يا جامعه اي را كه در آن زندگي مي كند به خطر بيندازد. يكي از دانشمندان مي گويد: «حسد و بدخواهي از خطرناك ترين صفات است و بايد آن را به منزله، موحش ترين دشمن سعادت تلقي كرد و در دفع آن كوشيد.[۱۶]

جوامعي كه افراد آن را اشخاص حسود و تنگ نظر تشكيل مي دهند، جوامعي عقب افتاده هستند، زيرا همان طور كه گفتيم، حسود هميشه مي كوشد تا ديگران را به عقب بكشد و اين درست بر خلاف روح تكامل و ترقي است.

۳- حسد اثرات بسيار نامطلوبي روي جسم و سلامت انسان مي گذارد، و افراد حسود معمولا افرادي رنجور و از نظر اعصاب و دستگاه هاي مختلف بدن غالباً ناراحت و بيمارند؛ زيرا امروز اين حقيقت مسلم شده كه بيماري هاي جسماني در بسياري از موارد عامل رواني دارد.[۱۷] و در طب امروز بحث هاي مشروحي تحت عنوان بيماري هاي «روان تني» ديده مي شود كه به اين قسمت از بيماري ها اختصاص دارد. جالب اين كه در روايات پيشوايان اسلام، روي اين موضوع تكيه شده است، در روايتي از امام علي(عليه السلام) مي خوانيم: (صحه الجسد من قله الحسد)[۱۸] «تندرستي از كمي حسد است». و در جاي ديگر مي فرمايد: (العجب لغفله الحُسّاد عن سلامه الاجساد)[۱۹] «عجيب است كه حسودان از سلامت جسم خود به كلي غافلند». و حتي در پاره اي از احاديث مي خوانيم كه: حسد پيش از آن كه به طرف مقابل زيان برساند، از حسود شروع مي كند، و تدريجاً او را به هلاكت مي رساند.[۲۰]

۴- از نظر معنوي، حسد نشانه كمبود شخصيت و ناداني و كوتاه فكري و ضعف و نقص ايمان است، زيرا حسود در واقع خود را ناتوان تر از آن مي بيند كه به مقام محسود (شخصي كه مورد حسادت واقع مي شود) و بالاتر از آن برسد و لذا سعي مي كند، محسود را به عقب براند، به علاوه او عملا به حكمت خداوند كه بخشنده اصلي اين نعمت ها است، معترض است و نسبت به اعطاي نعمت به افراد، از طرف خداوند ايراد دارد؛ لذا در حديثي از امام صادق(عليه السلام) مي خوانيم: «حسد و بدخواهي از تاريكي قلب و كوردلي است و از انكار نعمت هاي خدا به افراد سرچشمه مي گيرد، و اين دو (كوردلي و ايراد بر بخشش خدا) دو بال كفر هستند، به سبب حسد بود كه فرزند آدم در يك حسرت جاوداني فرو رفت و به هلاكتي افتاد كه هرگز از آن رهايي نمي يابد».[۲۱]

در نهج البلاغه از امام علي(عليه السلام) نقل شده كه فرمود: (ان الحسد يأكل الايمان كما تأكل النار الحطب) «حسد تدريجاً ايمان را مي خورد همان گونه كه آتش هيزم را تدريجاً از بين مي برد»[۲۲] چه اين كه شخص حسود تقريباً سوء ظنش به خدا و حكمت و عدالت او بيشتر مي شود و همين سوء ظن است كه او را از وادي ايمان بيرون مي كشد.

زيان هاي معنوي و مادي، فردي و اجتماعي حسد فوق العاده زياد است و آن چه گفتيم در حقيقت فهرستي از آن به شمار مي رود.[۲۳]

در آخر تذكر اين نكته لازم است كه در مقابل حسد، صفت پسنديده اي وجود دارد كه به آن «غبطه» گفته مي شود و آن عبارت است از اين كه، انسان نعمتي را كه ديگران دارند، براي خودش نيز آرزومند باشد، بدون آن كه زوال آن را از ديگران اميدوار باشد. حسن ختام اين نوشتار را مناجاتي از امام سجاد(عليه السلام) قرار مي دهيم:

«خداوندا! پناه مي برم به تو از هيجان حرص و طمع، شدت غضب، غلبه حسد، ضعف صبوري، پيروي از هواي نفس، و سرپيچي از مقررات دين...».

مطالعه بيشتر

. حسد و دروغ، شهيد سيد عبدالحسين دستغيب.

۲. پرورش روح؛ محمد شفيعي، قم: دفتر تبليغات اسلامي، ۱۳۷۰.

منابع

  1. قال علي-عليه السلام-: "اَلْعَجَبُ لِغَفْلَه الحُسّاد عن سَلامَه الاَجْساد." مجلسي، محمد باقر، بحار الانوار، ج۷۳، ص۲۵۶.
  2. و قال علي-عليه السلام-: "صِحَه الجَسَدِ مِنْ قِلَه الحسد." همان، ص۲۵۶.
  3. وقال علي-عليه السلام-: "لامُرّوه لِكَذُوب ولا راحَه لِحَسُود." همان، ص۲۵۶.
  4. قال علي-عليه السلام-: "اِحْذَروُا مِنَ الْحَسَدِ فَاِنَّهُ يُزري النَفْسِ." آمدي، عبدالواحد، غررالحكم و دررالكلم، ص۱۴۱.
  5. موسوي الخميني، روح الله، چهل حديث، ص۱۱۲.
  6. قال علي-عليه السلام-: "تَنافَسُوا فِي الاَخْلاق الرَغيبَه والاحلامَ العظيمَه وَالاَخْطار الجَليلهء يعظم لكم الجزاء." آمدي، عبدالواحد، غررالحكم و دررالكلم، ص۳۵۵.
  7. قال الله: "فَطَوَّعَتْ لَهُ نَفْسُهُ قَتْلَ اخيهِ فَقَتَلَهُ فَاَصْبَحَ مِنَ الخاسرين" مائده، ۳۰. (نفس اماره او را وادار به كشتن برادرش كرد و او را كشت، و از زيانكاران گرديد."
  8. مكارم شيرازي، ناصر و ديگران، تفسير نمونه، ج۳، ص۴۲۳.
  9. قال الصادق -عليه السلام-: "الحَسَدَ اَصْلُهُ مِنْ عمي القَلْبِ والحُجُودُ لِفَضْلِ الله تَعالي وهما جناحان لِلْكُفْرِ وبِالْحَسَدِ وقع بن آدم في حَسْرَه الاَبَدِ وَهَلَكَ مَهْلَكاً لا ينجو مِنْه ابداً." نوري، حسين، مستدرك الوسائل، ج۲، ص۳۲۷.
  10. آل عمران/۱۲۰.
  11. موسوي الخميني، روح الله، چهل حديث، ص۱۱۳.
  12. قال رسول الله-صلي الله عليه وآله وسلم-: "ساوُوا بَيْنَ اَوْلادِكُمْ في الْعَطيّه." نهج الفصاحه، ص۳۶۶.
  13. ر.ك. مائده/ ۲۷.
  14. ر.ك. موسوي خميني، سيد روح الله، چهل حديث، ج۵، ص۱۰۵.
  15. مكارم شيرازي، ناصر، تفسير نمونه، ج۳، ص۴۲۳.
  16. ر.ك. بهترين راه غلبه بر نگراني ها و نااميدي ها، امامي، محمدجعفر، انتشارات نسل جوان، انسان موجود ناشناخته، دكتر الكسيس كارل.
  17. محمدي ري شهري، محمد، ميزان الحكمه، ج۲، ص۴۲۷، ح ۳۹۵۰.
  18. نهج البلاغه، حكمت ۲۴۸.
  19. ر.ك. مصباح الشريعه، فصل حسد.
  20. مستدرك الوسايل، ج۲، ص۳۲۷.
  21. نهج البلاغه، خطبه ۸۶.
  22. مكارم شيرازي، ناصر، تفسير نمونه، ج۳، ص۴۲۳، اقتباس.
  23. صحيفه سجاديه، دعاي هشتم.