ویژگی‌های مدرنیسم: تفاوت میان نسخه‌ها

بدون خلاصۀ ویرایش
بدون خلاصۀ ویرایش
بدون خلاصۀ ویرایش
خط ۱۰: خط ۱۰:
۱. '''علم‌گرایی''': مدرنیسم با اصالت دادن به علوم تجربی، آن را از سایر شناخت‌ها برتر دانسته و در امور مختلف زندگی بر آن تکیه می‌کند.<ref>اندیشه حوزه، سال ششم، ش۱، طالبی، ابوتراب، ص۵۹–۶۵، تجدد ـ سنت و احیاگری،</ref> و قلمرو معرفتی انسان را به پدیده‌ها محدود ساخته، واقعیت‌های دیگر را مردود می‌داند یا از آن غفلت می‌ورزد.
۱. '''علم‌گرایی''': مدرنیسم با اصالت دادن به علوم تجربی، آن را از سایر شناخت‌ها برتر دانسته و در امور مختلف زندگی بر آن تکیه می‌کند.<ref>اندیشه حوزه، سال ششم، ش۱، طالبی، ابوتراب، ص۵۹–۶۵، تجدد ـ سنت و احیاگری،</ref> و قلمرو معرفتی انسان را به پدیده‌ها محدود ساخته، واقعیت‌های دیگر را مردود می‌داند یا از آن غفلت می‌ورزد.


در واقع، پس از رنسانس، هنگامی که تفکر اروپایی درصدد گریز از ساختارها و سخت‌گیری‌های حکمت مدرسی برآمد، دو الگوی برجسته در اندیشه فلسفی، یعنی عقل‌گرایی و تجربه‌گرایی، شروع به شکل‌گیری کردند. هم عقل‌گرایان و هم تجربه‌گرایان با جدّیت تمام در صدد ارائه ویژگی‌های جایگزین برای خصوصیات ارسطویی فلسفه قرون وسطا برآمدند. هر دو گروه، فهم ارسطو از استدلال و معرفت و علم را مورد انتقاد قرار دادند. تجربه‌گرایان بر نقش تجربه حسی در کسب معرفت تأکید کردند. از همین رو، علوم تجربی سیطره کاملی بر غرب و اندیشه غربی یافت؛ به گونه‌ای که تاریخ هیچ‌یک از علوم ـ از فیزیک و زیست‌شناسی گرفته تا روان‌شناسی و اقتصاد ـ نمی‌تواند بدون توجه به تأثیر تفکر تجربه‌گرایی بر پیشرفت این علوم، کامل باشد.<ref>Muhammad Legenhausen; Contemporary Topics Of Islamic Thought; P.۸۴.</ref>
در واقع، پس از [[رنسانس]]، هنگامی که تفکر اروپایی درصدد گریز از ساختارها و سخت‌گیری‌های حکمت مدرسی برآمد، دو الگوی برجسته در اندیشه فلسفی، یعنی عقل‌گرایی و تجربه‌گرایی، شروع به شکل‌گیری کردند. هم عقل‌گرایان و هم تجربه‌گرایان با جدّیت تمام در صدد ارائه ویژگی‌های جایگزین برای خصوصیات ارسطویی فلسفه قرون وسطا برآمدند. هر دو گروه، فهم [[ارسطو]] از استدلال و معرفت و علم را مورد انتقاد قرار دادند. تجربه‌گرایان بر نقش تجربه حسی در کسب معرفت تأکید کردند. از همین رو، علوم تجربی سیطره کاملی بر غرب و اندیشه غربی یافت؛ به گونه‌ای که تاریخ هیچ‌یک از علوم ـ از فیزیک و زیست‌شناسی گرفته تا روان‌شناسی و اقتصاد ـ نمی‌تواند بدون توجه به تأثیر تفکر تجربه‌گرایی بر پیشرفت این علوم، کامل باشد.<ref>Muhammad Legenhausen; Contemporary Topics Of Islamic Thought; P.۸۴.</ref>


بدین ترتیب، در اندیشه مدرنیسم، یگانه راه دستیابی به معرفت حقیقی، هم در حوزه طبیعت و هم در سایر حوزه‌های معرفتی، همان راه تجربه حسی (ظاهری) است و از این رو در این فرایند، تلاش تمدّن مدرن، پایه‌ریزی جهان‌بینی و فلسفه خود بر پایه متدولوژی علمی است.<ref>بیات، عبدالرسول و دیگران، فرهنگ واژه‌ها، ص۵۳۱.</ref>
بدین ترتیب، در اندیشه مدرنیسم، یگانه راه دستیابی به معرفت حقیقی، هم در حوزه طبیعت و هم در سایر حوزه‌های معرفتی، همان راه تجربه حسی (ظاهری) است و از این رو در این فرایند، تلاش تمدّن مدرن، پایه‌ریزی جهان‌بینی و فلسفه خود بر پایه متدولوژی علمی است.<ref>بیات، عبدالرسول و دیگران، فرهنگ واژه‌ها، ص۵۳۱.</ref>
خط ۱۸: خط ۱۸:
۳. '''عقل‌گرایی''' یا '''استدلال‌گرایی''' (Rationalism): عقل مدرن؛ عقل ابزاری، استدلال‌گر، جزئی، فنی و تکنولوژیک است و از آن به(Reason) تعبیر می‌شود و در مقابل آن، «عقل کلّی» یا «عقل سنّتی» قرار دارد که از آن با عنوان (Intellect) یاد می‌شود. این عقل از ویژگی‌هایی برخوردار است که آن را مختصّ به عصر مدرن کرده است: ۱. برخلاف عقل کلّی، تنها معطوف به غایات و اغراض عملی صرف است؛ ۲. قلمرو آن طبیعت مادّی است؛ ۳. شأن آن عبارت است از تنظیم منطقی مواد خام و معلومات تجربی (اعم از علوم طبیعی و علوم اجتماعی) و نتیجه‌گیری از آنها. به دلیل ویژگی دوم، عقل مدرن همواره درصدد ایجاد قدرت پیش‌بینی و کنترل طبیعت و روابط اجتماعی و طرح و برنامه‌ریزی جهت امر معاش است.<ref>فرهنگ واژه‌ها، ص۵۳۲.</ref>
۳. '''عقل‌گرایی''' یا '''استدلال‌گرایی''' (Rationalism): عقل مدرن؛ عقل ابزاری، استدلال‌گر، جزئی، فنی و تکنولوژیک است و از آن به(Reason) تعبیر می‌شود و در مقابل آن، «عقل کلّی» یا «عقل سنّتی» قرار دارد که از آن با عنوان (Intellect) یاد می‌شود. این عقل از ویژگی‌هایی برخوردار است که آن را مختصّ به عصر مدرن کرده است: ۱. برخلاف عقل کلّی، تنها معطوف به غایات و اغراض عملی صرف است؛ ۲. قلمرو آن طبیعت مادّی است؛ ۳. شأن آن عبارت است از تنظیم منطقی مواد خام و معلومات تجربی (اعم از علوم طبیعی و علوم اجتماعی) و نتیجه‌گیری از آنها. به دلیل ویژگی دوم، عقل مدرن همواره درصدد ایجاد قدرت پیش‌بینی و کنترل طبیعت و روابط اجتماعی و طرح و برنامه‌ریزی جهت امر معاش است.<ref>فرهنگ واژه‌ها، ص۵۳۲.</ref>


این عقلانیّت، یکی از محوری‌ترین مؤلفه‌های مدرنیسم است و در واقع نقطه جدایی سه دوره یا سه رویکرد ماقبل مدرن، مدرن و پست مدرن را تشکیل می‌دهد؛ چرا که در تفکر ماقبل مدرن و سنّتی، عقل، عنصری لازم اما ناکافی قلمداد می‌شود، ولی عصر مدرن آن را کافی و کامل دانسته و بر آن تکیه می‌کند و آن را تنها عنصر سعادت‌آفرین می‌داند (عقل بسندگی). رویکرد پست مدرن، در نقطه مقابل این دو رویکرد، با نوعی بدبینی و شکاکیت، عقل را از اعتبار و فایده می‌اندازد (عقل گریزی) و گاه آن را به سخریّه می‌گیرد.<ref>همان، ص۵۳۲–۵۳۳.</ref>
این عقلانیّت، یکی از محوری‌ترین مؤلفه‌های مدرنیسم است و در واقع نقطه جدایی سه دوره یا سه رویکرد ماقبل مدرن، مدرن و پست مدرن را تشکیل می‌دهد؛ چرا که در تفکر ماقبل مدرن و سنّتی، عقل، عنصری لازم اما ناکافی قلمداد می‌شود، ولی عصر مدرن آن را کافی و کامل دانسته و بر آن تکیه می‌کند و آن را تنها عنصر سعادت‌آفرین می‌داند (عقل بسندگی). رویکرد پست مدرن، در نقطه مقابل این دو رویکرد، با نوعی بدبینی و شکاکیت، عقل را از اعتبار و فایده می‌اندازد (عقل گریزی) و گاه آن را به سخریّه می‌گیرد.<ref>فرهنگ واژه‌ها، ص۵۳۲–۵۳۳.</ref>


== ویژگی‌های هستی‌شناختی مدرنیسم ==
== ویژگی‌های هستی‌شناختی مدرنیسم ==
رویکرد مدرنیسم نسبت به ساختار کلی جهان و چگونگی ارتباط عناصر آن با یکدیگر، از ویژگی‌های چندی برخوردار است که مهم‌ترین آنها عبارتند از:
رویکرد مدرنیسم نسبت به ساختار کلی جهان و چگونگی ارتباط عناصر آن با یکدیگر، از ویژگی‌های چندی برخوردار است که مهم‌ترین آنها عبارتند از:


۱. '''اسطوره‌زدایی از جهان''': اندیشه مدرنیسم هرگونه رویکرد اسطوره محور را رد کرده و منکر تأثیر هرگونه امر فوق طبیعی بر امور زندگی است.<ref>اندیشه حوزه، همان، ص۶۴.</ref>
۱. '''اسطوره‌زدایی از جهان''': اندیشه مدرنیسم هرگونه رویکرد اسطوره‌محور را رد کرده و منکر تأثیر هرگونه امر فوق طبیعی بر امور زندگی است.<ref>اندیشه حوزه، همان، ص۶۴.</ref>


۲. '''تغییر اندیشه رابطه انسان، جهان و خد:''' اگر بر اساس تفکر سنتی، خداوند حاکم مطلق و انسان، فرع تلقی می‌شد، مدرنیسم خدا را از حاکمیت مطلق بر انسان و جهان به زیر آورده و با اصالت دادن به انسان، وی را مسلط بر طبیعت خواند.<ref>فرهنگ واژه‌ها، ص۵۳۲–۵۳۳.</ref>
۲. '''تغییر اندیشه رابطه انسان، جهان و خد:''' اگر بر اساس تفکر سنتی، خداوند حاکم مطلق و انسان، فرع تلقی می‌شد، مدرنیسم خدا را از حاکمیت مطلق بر انسان و جهان به زیر آورده و با اصالت دادن به انسان، وی را مسلط بر طبیعت خواند.<ref>فرهنگ واژه‌ها، ص۵۳۲–۵۳۳.</ref>
خط ۴۱: خط ۴۱:
# بر اصل جدایی نهادهای دینی از دولت ملتزم است.
# بر اصل جدایی نهادهای دینی از دولت ملتزم است.
# بر آن است که همه ایدئولوژی‌ها و سنّت‌ها، اعم از دینی، سیاسی یا اجتماعی، باید توسط انسان ارزیابی گردد، نه آن که صرفاً بر اساس ایمان پذیرفته شود.
# بر آن است که همه ایدئولوژی‌ها و سنّت‌ها، اعم از دینی، سیاسی یا اجتماعی، باید توسط انسان ارزیابی گردد، نه آن که صرفاً بر اساس ایمان پذیرفته شود.
# این رویکرد خود، را بدیل واقع بینانه و معقولی برای الهیات و ایدئولوژی‌ها می‌داند.<ref>همان، ص۴۴–۴۵.</ref>
# این رویکرد خود، را بدیل واقع بینانه و معقولی برای الهیات و ایدئولوژی‌ها می‌داند.<ref>فرهنگ واژه‌ها، ص۴۴–۴۵.</ref>
۲. '''تعریف سعادت انسان به سعادت دنیوی''': در اندیشه مدرنیسم، انسان در صورتی سعادتمند است که از تنعّمات این جهان و رفاه هر چه بیشتر در این جهان برخوردار باشد. از این رو رویکرد لذت‌گرایانه بر جزء جزء اندیشه مدرنیسم حاکم است.<ref>اندیشه حوزه، همان، ص۶۴.</ref> این ویژگی مدرنیسم نیز ریشه در رویکرد لیبرالیستی آن دارد؛ چرا که لیبرالیسم در عرصه سعادت بشری، کاملاً فردگرا و لذت‌جو و در پی تأمین لذات فردی است. از نظر «جان لاک»، که از پایه‌گذاران لیبرالیسم به شمار می‌رود، سعادت به معنای تامّ کلمه عبارت است از حداکثر لذتی که حصول آن از ما ساخته باشد.<ref>برتراند راسل، تاریخ فلسفه غرب، ترجمه نجف دریابندری، ج۲، ص۸۴۳–۸۴۴.</ref>
۲. '''تعریف سعادت انسان به سعادت دنیوی''': در اندیشه مدرنیسم، انسان در صورتی سعادتمند است که از تنعّمات این جهان و رفاه هر چه بیشتر در این جهان برخوردار باشد. از این رو رویکرد لذت‌گرایانه بر جزء جزء اندیشه مدرنیسم حاکم است.<ref>اندیشه حوزه، همان، ص۶۴.</ref> این ویژگی مدرنیسم نیز ریشه در رویکرد لیبرالیستی آن دارد؛ چرا که لیبرالیسم در عرصه سعادت بشری، کاملاً فردگرا و لذت‌جو و در پی تأمین لذات فردی است. از نظر «جان لاک»، که از پایه‌گذاران لیبرالیسم به شمار می‌رود، سعادت به معنای تامّ کلمه عبارت است از حداکثر لذتی که حصول آن از ما ساخته باشد.<ref>برتراند راسل، تاریخ فلسفه غرب، ترجمه نجف دریابندری، ج۲، ص۸۴۳–۸۴۴.</ref>


خط ۵۳: خط ۵۳:
۱. '''پایه‌ریزی اندیشه مدنیّت نوین''': مدرنیسم با ظهور خود، بر شأن مستقل انسان و آزادی و حقوق ویژه او تأکید کرده و بر اساس آن، اندیشه مدنیّت نوین را پایه‌ریزی کرد. مدرنیسم، در این راستا مصالح عمومی را بر اساس خواست افراد تعیین می‌کند و دولت را حافظ حقوق و آزادی شهروندان می‌داند.<ref>اندیشه حوزه، همان، ص۶۴.</ref> این ویژگی نیز برآیند مبانی [[لیبرالیسم]] است که در جریان مدرنیسم به وقوع پیوست. تأمین منافع فردی از مبانی عمده لیبرالیسم به شمار می‌رود و در این راه باید همه قید و بندها و محدودیّت‌ها از سر راه فرد برداشته شود. بر این اساس، دولت فی نفسه مطلوب نیست، زیرا نوعی محدودیّت برای تأمین منافع فردی ایجاد می‌کند، اما گریزی هم از آن نیست، چون رقابت برای جلب منافع فردی، باعث به وجود آمدن نوعی تناقض طبیعی در منافع شخصی می‌شود و از این رو اگر قرار بر حفظ جامعه انسانی است، باید دستی دخالت کند.<ref>آنتونی آربلاستر، ظهور و سقوط لیبرالیسم غرب، ترجمه عباس مخبر، ص۵۴۲–۵۴۳.</ref> در غیر این صورت، اجتماعی ثابت و استوار به وجود نخواهد آمد، تا در سایه آن، لذات و منافع فردی تأمین شود. این دست دخالت گر، همان حکومت است که هر چند فی نفسه مطلوب نمی‌باشد، اما شرّی است که گریزی از آن نیست.
۱. '''پایه‌ریزی اندیشه مدنیّت نوین''': مدرنیسم با ظهور خود، بر شأن مستقل انسان و آزادی و حقوق ویژه او تأکید کرده و بر اساس آن، اندیشه مدنیّت نوین را پایه‌ریزی کرد. مدرنیسم، در این راستا مصالح عمومی را بر اساس خواست افراد تعیین می‌کند و دولت را حافظ حقوق و آزادی شهروندان می‌داند.<ref>اندیشه حوزه، همان، ص۶۴.</ref> این ویژگی نیز برآیند مبانی [[لیبرالیسم]] است که در جریان مدرنیسم به وقوع پیوست. تأمین منافع فردی از مبانی عمده لیبرالیسم به شمار می‌رود و در این راه باید همه قید و بندها و محدودیّت‌ها از سر راه فرد برداشته شود. بر این اساس، دولت فی نفسه مطلوب نیست، زیرا نوعی محدودیّت برای تأمین منافع فردی ایجاد می‌کند، اما گریزی هم از آن نیست، چون رقابت برای جلب منافع فردی، باعث به وجود آمدن نوعی تناقض طبیعی در منافع شخصی می‌شود و از این رو اگر قرار بر حفظ جامعه انسانی است، باید دستی دخالت کند.<ref>آنتونی آربلاستر، ظهور و سقوط لیبرالیسم غرب، ترجمه عباس مخبر، ص۵۴۲–۵۴۳.</ref> در غیر این صورت، اجتماعی ثابت و استوار به وجود نخواهد آمد، تا در سایه آن، لذات و منافع فردی تأمین شود. این دست دخالت گر، همان حکومت است که هر چند فی نفسه مطلوب نمی‌باشد، اما شرّی است که گریزی از آن نیست.


۲. '''به کنار نهادن معرفت الهی از امور زندگی اجتماعی''': مدرنیسم، تجربه و زندگی اجتماعی دنیوی را از شهود و تعبّد الهی برتر دانسته و خدا و معرفت الهی را در امور زندگی اجتماعی و اقتصادی به کنار نهاده است،<ref>اندیشه حوزه، همان، ص۶۵.</ref> و با رویکرد سکولار خود، بر عقل انسانی در اداره امور اجتماعی و زندگی آدمی پای می‌فشارد؛ به طوری که فراگرد دنیوی شدن یا سکولاریزاسیون در برخی از مقاطع تاریخی مدرنیته، به صورت دین ستیزی نمود یافته است. عناصری نظیر انسان گرایی، عقل‌گرایی، فردگرایی و خصوصی‌سازی دین و مهم‌تر از همه علم گرایی، از جمله بنیان‌های این رویکرد هستند.<ref>فرهنگ واژه‌ها، ص۵۳۸.</ref>
۲. '''به کنار نهادن معرفت الهی از امور زندگی اجتماعی''': مدرنیسم، تجربه و زندگی اجتماعی دنیوی را از شهود و تعبّد الهی برتر دانسته و خدا و معرفت الهی را در امور زندگی اجتماعی و اقتصادی به کنار نهاده است،<ref>اندیشه حوزه، همان، ص۶۵.</ref> و با رویکرد سکولار خود، بر عقل انسانی در اداره امور اجتماعی و زندگی آدمی پای می‌فشارد؛ به طوری که فراگرد دنیوی شدن یا سکولاریزاسیون در برخی از مقاطع تاریخی مدرنیته، به صورت دین‌ستیزی نمود یافته است. عناصری نظیر انسان‌گرایی، عقل‌گرایی، فردگرایی و خصوصی‌سازی دین و مهم‌تر از همه علم‌گرایی، از جمله بنیان‌های این رویکرد هستند.<ref>فرهنگ واژه‌ها، ص۵۳۸.</ref>


۳. '''جایگزین‌ساختن اخلاق نسبی و جمعی''': مدرنیسم، اخلاق قطعی و مطلق را که مبتنی بر معرفت دینی یا فلسفی و حسن و قبح ذاتی بود، به کنار نهاد و اخلاق نسبی را جایگزین آن ساخت. از نظر مدرنیسم، اخلاق نسبی، اصلی راجح بر اخلاق قطعی است.<ref>اندیشه حوزه، همان، ص۶۵.</ref> در واقع، تأثیر تفکر تجربه گرایانه مدرنیسم محدود به علوم نماند، بلکه به قلمروهای دیگری نظیر اخلاق نیز وارد شد. در اخلاق، گرایش تجربه‌گرایان این بود که حسن اخلاقی (The Good) را برحسب ارضای خواسته‌ها و عقل عملی را بر حسب کارایی آن در کسب حسن اخلاقی تجزیه و تحلیل کنند.<ref>Contemporary Topics Of Islamic Thought, P. ۸۵.</ref>
۳. '''جایگزین‌ساختن اخلاق نسبی و جمعی''': مدرنیسم، اخلاق قطعی و مطلق را که مبتنی بر معرفت دینی یا فلسفی و حسن و قبح ذاتی بود، به کنار نهاد و اخلاق نسبی را جایگزین آن ساخت. از نظر مدرنیسم، اخلاق نسبی، اصلی راجح بر اخلاق قطعی است.<ref>اندیشه حوزه، همان، ص۶۵.</ref> در واقع، تأثیر تفکر تجربه‌گرایانه مدرنیسم محدود به علوم نماند، بلکه به قلمروهای دیگری نظیر اخلاق نیز وارد شد. در اخلاق، گرایش تجربه‌گرایان این بود که حسن اخلاقی (The Good) را برحسب ارضای خواسته‌ها و عقل عملی را بر حسب کارایی آن در کسب حسن اخلاقی تجزیه و تحلیل کنند.<ref>Contemporary Topics Of Islamic Thought, P. ۸۵.</ref>


۴. '''پی‌ریزی اندیشه سیاسی نوین''':<ref>همان، ص۶۵.</ref> از آن جا که در اندیشه مدرنیسم، حکومت و دولت تنها در طول تأمین منافع فردی معنا می‌یابد، چنانچه آزادی‌ها و منافع فردی خللی در منافع جمعی وارد نسازد، دولت حق محدود ساختن آنها را ندارد، از این رو حکومت باید محدود به شروطی باشد و راه تحقّق حکومت محدود و مشروط، همانا تفکیک قواست که «منتسکیو»، فیلسوف بزرگ فرانسوی، نخستین بار آن را مطرح ساخت.<ref>سیری در اندیشه‌های سیاسی معاصر، ص۲۲.</ref> جامعه مدنی نیز در همین راستا شکل می‌گیرد؛ چرا که متشکل از انجمن‌ها و گروه‌های فکری، فلسفی، مذهبی، فرهنگی و سیاسی مختلفی است و وجود آن باعث پراکندگی در قدرت و مانع از تشکیل حکومت استبدادی در جامعه می‌گردد.<ref>حسین بشیریه، درس‌های دموکراسی برای همه، ص۲۱–۲۲.</ref>
۴. '''پی‌ریزی اندیشه سیاسی نوین''':<ref>همان، ص۶۵.</ref> از آن جا که در اندیشه مدرنیسم، حکومت و دولت تنها در طول تأمین منافع فردی معنا می‌یابد، چنانچه آزادی‌ها و منافع فردی خللی در منافع جمعی وارد نسازد، دولت حق محدود ساختن آنها را ندارد؛ از این رو حکومت باید محدود به شروطی باشد و راه تحقّق حکومت محدود و مشروط، همانا تفکیک قواست که «منتسکیو»، فیلسوف بزرگ فرانسوی، نخستین بار آن را مطرح ساخت.<ref>سیری در اندیشه‌های سیاسی معاصر، ص۲۲.</ref> جامعه مدنی نیز در همین راستا شکل می‌گیرد؛ چرا که متشکل از انجمن‌ها و گروه‌های فکری، فلسفی، مذهبی، فرهنگی و سیاسی مختلفی است و وجود آن باعث پراکندگی در قدرت و مانع از تشکیل حکومت استبدادی در جامعه می‌گردد.<ref>حسین بشیریه، درس‌های دموکراسی برای همه، ص۲۱–۲۲.</ref>


در اندیشه سیاسی مدرنیسم که در قالب مبانی لیبرالیسم شکل گرفته است، نظارت مردم بر حکام و اعمال سیاست‌های آنها از جمله اصول آن می‌باشد.<ref>همان، ص۲۲.</ref> مدرنیسم در این راستا به توسعه اندیشه دموکراسی، آزادی، شکل‌گیری احزاب سیاسی، ایدئولوژی‌های حزبی و نظام پارلمانی می‌پردازد.<ref>اندیشه حوزه، همان، ص۶۵.</ref> «گیدنز»، جامعه‌شناس برجسته معاصر، نیز یکی از ویژگی‌های جامعه شناختی مدرنیسم را پیدایش برخی از نهادهای مدرن اجتماعی، نظیر نظام سیاسی دولت ملی، می‌داند که پیش تر هیچ گونه سابقه ای نداشتند.<ref>پیامدهای مدرنیته، ص۹.</ref>
در اندیشه سیاسی مدرنیسم که در قالب مبانی لیبرالیسم شکل گرفته است، نظارت مردم بر حکام و اعمال سیاست‌های آنها از جمله اصول آن می‌باشد.<ref>حسین بشیریه، درس‌های دموکراسی برای همه، ص۲۲.</ref> مدرنیسم در این راستا به توسعه اندیشه [[دموکراسی]]، آزادی، شکل‌گیری احزاب سیاسی، ایدئولوژی‌های حزبی و نظام پارلمانی می‌پردازد.<ref>اندیشه حوزه، همان، ص۶۵.</ref> «گیدنز»، جامعه‌شناس برجسته معاصر، نیز یکی از ویژگی‌های جامعه شناختی مدرنیسم را پیدایش برخی از نهادهای مدرن اجتماعی، نظیر نظام سیاسی دولت ملی، می‌داند که پیش تر هیچ گونه سابقه ای نداشتند.<ref>پیامدهای مدرنیته، ص۹.</ref>


۵. '''دگرگونی سریع و گسترده اجتماعی''': دو ویژگی دیگری که «گیدنز» آنها را متذکر شده، عبارت است از دگرگونی سریع تمدن‌ها و اجتماعات در عصر مدرن و نیز گسترده بودن و به تعبیری جهان شمول بودن دگرگونی مزبور.<ref>همان.</ref>
۵. '''دگرگونی سریع و گسترده اجتماعی''': دو ویژگی دیگری که «گیدنز» آنها را متذکر شده، عبارت است از دگرگونی سریع تمدن‌ها و اجتماعات در عصر مدرن و نیز گسترده بودن و به تعبیری جهان شمول بودن دگرگونی مزبور.<ref>پیامدهای مدرنیته، ص۹.</ref>


۶. '''سنت‌ستیزی''': مدرنیسم با هرگونه عرف یا سنّت دیرینه و مألوف مخالفت می‌ورزد و تنها در صورتی به بقای یک عرف و سنّت رضایت می‌دهد که با معیارها و بازاندیشی‌هایش سازگار باشد. این مؤلفه به نفی حجّیّت آداب و رسوم کهن و تجارب و رفتار گذشتگان می‌انجامد.<ref>فرهنگ واژه‌ها، ص۵۳۷.</ref>
۶. '''سنت‌ستیزی''': مدرنیسم با هرگونه عرف یا سنّت دیرینه و مألوف مخالفت می‌ورزد و تنها در صورتی به بقای یک عرف و سنّت رضایت می‌دهد که با معیارها و بازاندیشی‌هایش سازگار باشد. این مؤلفه به نفی حجّیّت آداب و رسوم کهن و تجارب و رفتار گذشتگان می‌انجامد.<ref>فرهنگ واژه‌ها، ص۵۳۷.</ref>
۱۵٬۱۴۷

ویرایش