وکیل‌ نبودن پیامبر(ص) بر مردم: تفاوت میان نسخه‌ها

اصلاح ارقام
(اصلاح ارقام)
خط ۳: خط ۳:
وکیل نبودن پیامبر(ص) بر مردم که در قرآن آمده، به چه معنا است؟
وکیل نبودن پیامبر(ص) بر مردم که در قرآن آمده، به چه معنا است؟
{{پایان سوال}}
{{پایان سوال}}
{{پاسخ}}وکالت نداشتن پیامبر(ص) به این معناست که او اجازهٔ اجبار و زورگویی به مردم برای ایمان آوردنشان را ندارد. و اختیار کفر و هدایت مردم در دست او نیست. وکیل نبودن پیامبر(ص) بر مردم در چند آیه [[قرآن کریم]] مورد تصریح قرار گرفته است. این مضمون با کلماتی دیگر مانند مصیطر (مسلط) و جبار (زورگو) و حفیظ (نگهبان) هم آمده است که از پیامبر(ص) نفی شده است. سلب این عناوین و جایگاه از پیامبر(ص) از مهمترین عناصرِ تقویت‌کننده اندیشهٔ آزادی در انتخاب دین است.
{{پاسخ}}وکالت نداشتن پیامبر(ص) به این معناست که او اجازه اجبار و زورگویی به مردم برای ایمان آوردن‌شان را ندارد. اختیار کفر و هدایت مردم در دست او نیست. وکیل نبودن پیامبر(ص) بر مردم در چند آیه [[قرآن کریم]] مورد تصریح قرار گرفته است. این مضمون با کلماتی دیگر مانند مصیطر (مسلط) و جبار (زورگو) و حفیظ (نگهبان) هم آمده است که از پیامبر(ص) نفی شده است. سلب این عناوین و جایگاه از پیامبر(ص) از مهم‌ترین عناصرِ تقویت‌کننده اندیشه آزادی در انتخاب دین است.


در آیات متعددی درباره این موضوع سخن رفته که وظیفه پیامبر(ص) تنها ابلاغ پیام و اندرز دادن است و سیطره‌ای بر مردم ندارد و نباید ایمان و عقیده‌ای را تحمیل کند. قرآن بارها از پیامبر(ص) با اوصافی مانند بشیر و نذیر یاد کرده و این نکته را یادآور است که پیامبر نمی‌تواند و نباید تحمیل‌کنندهٔ دین باشد. به موضوع عدم اکراه در دین در آیات زیادی در قرآن اشاره شده است. خداوند در قرآن در چندین آیه تصریح کرده است که اگر خداوند می‌خواست، همه انسان‌ها را هدایت می‌کرد؛ اما خلقت انسان‌ها برای این است که مورد آزمایش قرار گیرند و ذیل راهنمایی [[پیامبران(ع)]]، خود خیر و شر را برگزینند.
در آیات متعددی درباره این موضوع سخن رفته که وظیفه پیامبر(ص) تنها ابلاغ پیام و اندرز دادن است و سیطره‌ای بر مردم ندارد و نباید ایمان و عقیده‌ای را تحمیل کند. قرآن بارها از پیامبر(ص) با اوصافی مانند بشیر و نذیر یاد کرده و این نکته را یادآور است که پیامبر نمی‌تواند و نباید تحمیل‌کننده دین باشد. به موضوع عدم اکراه در قرآن اشاره شده است. خداوند در قرآن تصریح کرده است که اگر خداوند می‌خواست، همه انسان‌ها را هدایت می‌کرد؛ اما خلقت انسان‌ها برای این است که مورد آزمایش قرار گیرند و ذیل راهنمایی [[پیامبران(ع)]]، خود خیر و شر را برگزینند.


== نفی وکالت پیامبر(ص) ==
== نفی وکالت پیامبر(ص) ==
در چندین آیهٔ قرآن،<ref>سوره یونس آیه ۱۰۸. سوره فرقان آیه ۴۳، سوره اسراء آیه ۵۴، سوره شوری آیه ۶، سوره انعام آیه ۶۶ و ۱۰۷. سوره زمر آیه ۴۱.</ref> نسبت وکالت بر مردم از پیامبر(ص) نفی شده است؛ از جمله در آیهٔ {{قرآن|وَمَا أَرْسَلْنَاکَ عَلَیْهِمْ وَکِیلًا|ترجمه=و تو را بر ایشان نگهبان نفرستاده‌ایم.|سوره=اسراء|آیه=۵۴}}
در چندین آیه قرآن،<ref>سوره یونس، آیه ۱۰۸. سوره فرقان، آیه ۴۳، سوره اسراء، آیه ۵۴، سوره شوری، آیه ۶، سوره انعام، آیه ۶۶ و ۱۰۷. سوره زمر، آیه ۴۱.</ref> نسبت وکالت بر مردم از پیامبر(ص) نفی شده است؛ از جمله: {{قرآن|وَمَا أَرْسَلْنَاکَ عَلَیْهِمْ وَکِیلًا|ترجمه=و تو را بر ایشان نگهبان نفرستاده‌ایم.|سوره=اسراء|آیه=۵۴}}


وکیل یعنی کسی که کار دیگران به او واگذار شده است.<ref>قرشی، سید علی اکبر، تفسیراحسن‌الحدیث، ج۹، ص۲۹۵.</ref> منظور از وکیل در این موارد کسی است که مسئول هدایت عملی و ضامن دیگران باشد. مفسران گفته‌اند پیامبر(ص) به مردم اعلام می‌کرد که این شما هستید که باید تصمیم نهایی را در مورد قبول یا رد حقیقت بگیرید و هدایت را بپذیرید، من تنها مأمور ابلاغ رسالت و دعوت الهی هستم.<ref>مکارم شیرازی، ناصر، تفسیر نمونه، ج۵، ص۲۸۶.</ref> پیامبر(ص) تنها مسئول ابلاغ رسالت بود، نه مسئول ایمان و کفر مردم؛ چون ایمان و کفر آنان در دست او نبود.<ref>طباطبایی، سید محمدحسین، ترجمه تفسیر المیزان، ج۷، ص۴۳۳.</ref> در تفاسیر، در کنار معنای نفی وکالت، به وظیفه اِنذار و تبشیر پیامبر(ص) اشاره شده است.<ref>مغنیه، محمدجواد، ترجمه تفسیر کاشف، ج ۳، ص ۳۲۰.</ref> نیز، اینکه پیامبر(ص) در مقابل تکذیب مشرکان اختیار ندارد تا با زور آنان را منع کند، بلکه فقط می‌تواند به عذاب عظیم آخرت هشدار دهد.<ref>علامه طباطبایی، ترجمه تفسیر المیزان، ج۷، ص: ۱۹۸.</ref>
وکیل یعنی کسی که کار دیگران به او واگذار شده است.<ref>قرشی، علی اکبر، تفسیر احسن‌الحدیث، تهران، بنياد بعثت، مركز چاپ و نشر، چاپ دوم، ۱۳۷۵ش، ج۹، ص۲۹۵.</ref> منظور از وکیل در این موارد کسی است که مسئول هدایت عملی و ضامن دیگران باشد. مفسران گفته‌اند پیامبر(ص) به مردم اعلام می‌کرد که این شما هستید که باید تصمیم نهایی را در مورد قبول یا رد حقیقت بگیرید و هدایت را بپذیرید، من تنها مأمور ابلاغ رسالت و دعوت الهی هستم.<ref>مکارم شیرازی، ناصر، تفسیر نمونه، تهران، دار الکتب الاسلامیه، چاپ دهم، ۱۳۷۱ش، ج۵، ص۲۸۶.</ref> پیامبر(ص) تنها مسئول ابلاغ رسالت بود، نه مسئول ایمان و کفر مردم؛ چون ایمان و کفر آنان در دست او نبود.<ref>طباطبایی، محمدحسین، تفسیر المیزان، ترجمه: محمد باقر موسوی همدانی، قم، دفتر انتشارات اسلامی، چاپ پنجم، ۱۳۷۴ش، ج۷، ص۴۳۳.</ref> در تفاسیر، در کنار معنای نفی وکالت، به وظیفه اِنذار و تبشیر پیامبر(ص) اشاره شده است.<ref>مغنیه، محمدجواد، ترجمه تفسیر کاشف، مترجم: موسی دانش، قم، بوستان کتاب، چاپ اول، ۱۳۷۸ش، ج ۳، ص ۳۲۰.</ref> پیامبر(ص) در مقابل تکذیب مشرکان اختیار ندارد تا با زور آنان را منع کند، فقط می‌تواند به عذاب عظیم آخرت هشدار دهد.<ref>طباطبایی، محمدحسین، تفسیر المیزان، ترجمه: محمد باقر موسوی همدانی، قم، دفتر انتشارات اسلامی، چاپ پنجم، ۱۳۷۴ش، ج۷، ص۱۹۸.</ref>


در تفسیر [[مجمع البیان]] ذیل آیه ۵۴ [[سوره اسراء]] آمده است که پیامبر(ص) حافظ اعمال مردم نیست و پاداش و کیفر آنان هم بر او نیست. پیامبر(ص) تنها آنان را می‌ترساند و مأمور نیست که با آنها بجنگد و وادارشان سازد که ایمان بیاورند.<ref>طبرسی، ترجمه تفسیر مجمع البیان، ج۸، ص: ۱۳۴.</ref>
پیامبر(ص) حافظ اعمال مردم نیست و پاداش و کیفر آنان هم بر او نیست. پیامبر(ص) تنها آنان را می‌ترساند و مأمور نیست که با آنها بجنگد و وادارشان سازد که ایمان بیاورند.<ref>طبرسی، فضل بن حسن، تفسیر مجمع البیان، ترجمه: گروهی از مترجمان، تهران، فراهانی، چاپ اول، بی‌تا، ج۸، ص۱۳۴.</ref>


در برخی آیات به رسول خدا(ص) اعلام می‌شود از شرک مشرکان و اینکه می‌بیند زحماتش برای هدایت آنان به جایی نمی‌رسد اندوهناک نشود؛ چون هدایت و ضلالت آنها به مشیت خداوند بستگی دارد و آنها اگر تو را به‌تنگ آورده‌اند خدا را نمی‌توانند به‌تنگ آورند.<ref>طباطبایی، سید محمدحسین، ترجمه تفسیر المیزان، ج۷، ص۴۳۱.</ref>
در برخی آیات به رسول خدا(ص) اعلام می‌شود از شرک مشرکان و اینکه می‌بیند زحماتش برای هدایت آنان به جایی نمی‌رسد اندوهناک نشود؛ چون هدایت و ضلالت آنها به مشیت خداوند بستگی دارد و آنها اگر تو را به‌تنگ آورده‌اند خدا را نمی‌توانند به‌تنگ آورند.<ref>طباطبایی، محمدحسین، تفسیر المیزان، ترجمه: محمد باقر موسوی همدانی، قم، دفتر انتشارات اسلامی، چاپ پنجم، ۱۳۷۴ش، ج۷، ص۴۳۱.</ref>


پیامبر(ص) وظیفه ندارد که مردم را به پذیرش حق مجبور کند، زیرا اجبار در پذیرش ایمان معنی ندارد. اگر مردم اسلام را نپذیرفتند، پیامبر(ص) نمی‌تواند آنها را از مجازات الهی حفظ کند، بلکه وظیفه او دعوت و تبلیغ است.<ref>مکارم شیرازی، ناصر، تفسیر نمونه، ج۵، ص۴۰۰.</ref> وظیفه پیامبر(ص) یادآوری، روشنگری، ابلاغ پیام‌های الهی و نشان‌دادن راه راست است و این مردم‌اند که خود باید تصمیم بگیرند و راه راست را انتخاب کنند. پیامبر(ص) از جانب خدا بر مردم مسلّط نشده تا با زور ایمان را بر آنان تحمیل کند. مأموریت پیامبران الهی(ع) تبیین عقیده است، نه تحمیل عقیده.<ref>محمدی ری‌شهری، محمد، دانشنامه عقاید اسلامی، ج۱، ص۱۴۴.</ref> سیره پیامبر هم نشان می‌دهد که او هیچگاه پیروان هیچ دینی را به پذیرفتن اسلام وادار ننموده است.<ref>کوشا، محمدعلی، از دولت قرآن، قم، صحیفه خرد، ۱۳۸۹، ص۲۳.</ref>
پیامبر(ص) وظیفه ندارد که مردم را به پذیرش حق مجبور کند، زیرا اجبار در پذیرش ایمان معنی ندارد. اگر مردم اسلام را نپذیرفتند، پیامبر(ص) نمی‌تواند آنها را از مجازات الهی حفظ کند، بلکه وظیفه او دعوت و تبلیغ است.<ref>مکارم شیرازی، ناصر، تفسیر نمونه، تهران، دار الکتب الاسلامیه، چاپ دهم، ۱۳۷۱ش، ج۵، ص۴۰۰.</ref> وظیفه پیامبر(ص) یادآوری، روشنگری، ابلاغ پیام‌های الهی و نشان‌دادن راه راست است و این مردم‌اند که خود باید تصمیم بگیرند و راه راست را انتخاب کنند. پیامبر(ص) از جانب خدا بر مردم مسلّط نشده تا با زور ایمان را بر آنان تحمیل کند. مأموریت پیامبران الهی(ع) تبیین عقیده است، نه تحمیل عقیده.<ref>محمدی ری‌شهری، محمد، دانشنامه عقاید اسلامی، ج۱، ص۱۴۴.</ref> سیره پیامبر هم نشان می‌دهد که او هیچگاه پیروان هیچ دینی را به پذیرفتن اسلام وادار ننموده است.<ref>کوشا، محمدعلی، از دولت قرآن، قم، صحیفه خرد، ۱۳۸۹، ص۲۳.</ref>
 
برخی مفسران اعتقاد دارند آیاتی که وکالت و جباریّت و تسلط پیامبر(ص) بر مردم را نفی می‌کند با آیات قتال نسخ شده است.<ref>ابوالفتوح رازی، روض الجنان و روح الجنان فی تفسیر القرآن، ج۷، ص: ۳۲۵؛ و نیز: میبدی، کشف الاسرار و عدة الابرار، ج۳، ص: ۳۸۴. و نیز: ملا فتح‌الله کاشانی، منهج الصادقین فی إلزام المخالفین، ج۳، ص: ۴۰۸.</ref>


== رساندن پیام ==
== رساندن پیام ==
قرآن بارها اعلام می‌دارد که آنچه بر عهدهٔ پیامبر(ص) است تنها ابلاغِ پیام و تبلیغ است.<ref>سوره آل عمران آیه ۲۰. سوره نحل آیه ۸۲ و ۳۵. سوره عنکبوت آیه ۱۸. سوره تغابن آیه ۱۲، سوره مائده ۹۲ و ۹۹.</ref> در این آیات، جدال با مشرکان نهی شده و مسئولیت پیامبر(ص) فقط تبلیغ و ترویج دین دانسته شده است.<ref>طباطبایی، سید محمدحسین، ترجمه تفسیر المیزان، ج۳، ص: ۱۹۲.</ref> کار پیامبران، دعوت و تبلیغ است، نه اجبار مردم به ایمان‏.<ref>قرائتی محسن، تفسیر نور، ج۴، ص: ۵۱۸. و نیز: طبرسی، ترجمه تفسیر مجمع البیان، ج۱۹، ص: ۳۱.</ref>وظیفه پیامبران رسانیدن اوامر و نواهی خداوند است، اما عمل مردم بر طبق آن به هیچ‌روی جزء وظایف آنان نیست و این معنا در بسیاری از آیات آمده است.<ref>مغنیه، محمدجواد، ترجمه تفسیر کاشف، ج۴، ص: ۷۹۲.</ref>
قرآن بارها اعلام می‌دارد که آنچه بر عهده پیامبر(ص) است تنها ابلاغِ پیام و تبلیغ است.<ref>سوره آل عمران، آیه ۲۰. سوره نحل، آیه ۸۲ و ۳۵. سوره عنکبوت، آیه ۱۸. سوره تغابن، آیه ۱۲، سوره مائده ۹۲ و ۹۹.</ref> در این آیات، جدال با مشرکان نهی شده و مسئولیت پیامبر(ص) فقط تبلیغ و ترویج دین دانسته شده است.<ref>طباطبایی، محمدحسین، ترجمه تفسیر المیزان، ج۳، ص: ۱۹۲.</ref> کار پیامبران، دعوت و تبلیغ است، نه اجبار مردم به ایمان‏.<ref>قرائتی محسن، تفسیر نور، ج۴، ص: ۵۱۸. طبرسی، ترجمه تفسیر مجمع البیان، ج۱۹، ص۳۱.</ref>وظیفه پیامبران رسانیدن اوامر و نواهی خداوند است، عمل مردم بر طبق آن به هیچ‌روی جزء وظایف آنان نیست و این معنا در بسیاری از آیات آمده است.<ref>مغنیه، محمدجواد، ترجمه تفسیر کاشف، ج۴، ص۷۹۲.</ref>


[[علامه طباطبایی|سید محمدحسین طباطبایی]]، مفسر معاصر، ذیل آیه {{قرآن|فَهَلْ عَلَی الرُّسُلِ إِلَّا الْبَلَاغُ الْمُبِینُ|ترجمه=آیا پیامبران را جز تبلیغ روشنگر وظیفه دیگری است؟|سوره=نحل|آیه=۳۵}} مفهوم بلاغ مبین را این می‌داند که تنها وظیفه فرستادگان خدا ابلاغ مبین و ابلاغ آشکار است. وظیفه آنان این نیست که مردم را مجبور به قبول دعوت خود کنند، یا ارادهٔ تکوینی خدا را از بین ببرند و به‌طور قهر و جبر از کفر به ایمان و از عصیان به اطاعت بکشانند.<ref>طباطبایی، سید محمدحسین، ترجمه تفسیر المیزان، ج۱۲، ص: ۳۵۲.</ref>
[[علامه طباطبایی|سید محمدحسین طباطبایی]]، مفسر معاصر، ذیل آیه {{قرآن|فَهَلْ عَلَی الرُّسُلِ إِلَّا الْبَلَاغُ الْمُبِینُ|ترجمه=آیا پیامبران را جز تبلیغ روشنگر وظیفه دیگری است؟|سوره=نحل|آیه=۳۵}} مفهوم بلاغ مبین را این می‌داند که تنها وظیفه فرستادگان خدا ابلاغ مبین و ابلاغ آشکار است. وظیفه آنان این نیست که مردم را مجبور به قبول دعوت خود کنند، یا ارادهٔ تکوینی خدا را از بین ببرند و به‌طور قهر و جبر از کفر به ایمان و از عصیان به اطاعت بکشانند.<ref>طباطبایی، محمدحسین، ترجمه تفسیر المیزان، ج۱۲، ص ۳۵۲.</ref>


در قرآن بارها تصریح شده است که پیامبر(ص) و پیامبران(ع) تنها مژده‌دهنده (بشیر) و بیم‌دهنده (نذیر و منذر) و پند دهنده (مذکِّر) هستند.<ref>سوره مائده آیه ۱۹. سوره اعراف آیه ۱۸۸ و ۱۸۴. سوره هود آیه ۲ و ۱۲ و ۲۵. سوره بقره آیه ۱۱۹. سوره سبأ آیه ۲۴ و ۳۴ و ۴۴ و ۴۶. سوره فاطر آیه و ۲۳ و ۴۲ و ۲۴. سوره فصلت آیه ۴. سوره حج آیه ۴۹. سوره شعراء آیه ۱۱۵. سوره قصص آیه ۴۶. سوره عنکبوت آیه ۵۰. سوره سجده آیه ۳. سوره ص آیه ۷۰. سوره زخرف آیه ۲۳. سوره احقاف آیه ۹. سوره ذاریات آیه ۵۰ و ۵۱. سوره نجم آیه ۵۶. سوره ملک آیه ۸ و ۹ و ۱۷ و ۲۶. سوره نوح آیه ۲. سوره رعد آیه ۷. سوره ص آیه ۴ و ۶۵. سوره ق آیه ۲. سوره نازعات آیه ۴۵. سوره اسراء آیه ۱۰۵. سوره فرقان آیه ۵۶. سوره احزاب آیه ۴۵. سوره فتح آیه ۸. سوره صف آیه ۶. سوره غاشیه آیه ۲۱ و …</ref> مفسران گفته‌اند آنچه بر خداوند است فرستادن پیامبری معصوم، با منطق حقّ و همراه با بشارت و انذار است. و مردم خودشان هستند که آزادانه یا راه حقّ را می‌پذیرند یا سرسختانه لجاجت می‌کنند.<ref>قرائتی محسن، تفسیر نور، ج۱، ص: ۱۹۱</ref>
پیامبر(ص) و پیامبران(ع) تنها مژده‌دهنده (بشیر) و بیم‌دهنده (نذیر و منذر) و پند دهنده (مذکِّر) هستند.<ref>سوره مائده، آیه ۱۹. سوره اعراف، آیه ۱۸۸ و ۱۸۴. سوره هود، آیه ۲ و ۱۲ و ۲۵. سوره بقره، آیه ۱۱۹. سوره سبأ، آیه ۲۴ و ۳۴ و ۴۴ و ۴۶. سوره فاطر، آیه و ۲۳ و ۴۲ و ۲۴. سوره فصلت، آیه ۴. سوره حج، آیه ۴۹. سوره شعراء، آیه ۱۱۵. سوره قصص، آیه ۴۶. سوره عنکبوت، آیه ۵۰. سوره سجده، آیه ۳. سوره ص، آیه ۷۰. سوره زخرف، آیه ۲۳. سوره احقاف، آیه ۹. سوره ذاریات، آیه ۵۰ و ۵۱. سوره نجم، آیه ۵۶. سوره ملک، آیه ۸ و ۹ و ۱۷ و ۲۶. سوره نوح، آیه ۲. سوره رعد، آیه ۷. سوره ص، آیه ۴ و ۶۵. سوره ق، آیه ۲. سوره نازعات، آیه ۴۵. سوره اسراء، آیه ۱۰۵. سوره فرقان، آیه ۵۶. سوره احزاب، آیه ۴۵. سوره فتح، آیه ۸. سوره صف، آیه ۶. سوره غاشیه، آیه ۲۱ و …</ref> مفسران گفته‌اند آنچه بر خداوند است فرستادن پیامبری معصوم، با منطق حقّ و همراه با بشارت و انذار است. مردم خودشان هستند که آزادانه یا راه حقّ را می‌پذیرند یا سرسختانه لجاجت می‌کنند.<ref>قرائتی محسن، تفسیر نور، ج۱، ص۱۹۱.</ref>


[[فخر رازی]]، مفسر قرن ششم قمری، در تفسیر آیهٔ ۱۲۵ [[سوره نحل|سورهٔ نحل]] می‌گوید که خداوند فرستادهٔ خویش را فرمان داد تا مردم را به یکی از این سه روش: حکمت، موعظهٔ حسنه و جدال احسن، به دین خود دعوت نماید.<ref>اعوانی، غلامرضا، مدخل جدل، دانشنامه بزرگ اسلامی، مرکز دائرة المعارف بزرگ اسلامی، ج۱۷، ص۶۴۶۰.</ref>
[[فخر رازی]]، مفسر قرن ششم قمری، در تفسیر آیه ۱۲۵ [[سوره نحل|سوره نحل]] می‌گوید که خداوند فرستاده خویش را فرمان داد تا مردم را به یکی از این سه روش: حکمت، موعظه حسنه و جدال احسن، به دین خود دعوت نماید.<ref>اعوانی، غلامرضا، مدخل جدل، دانشنامه بزرگ اسلامی، مرکز دائرة المعارف بزرگ اسلامی، ج۱۷، ص۶۴۶۰.</ref>


== عدم تسلط پیامبر(ص) بر مردم ==
== عدم تسلط پیامبر(ص) بر مردم ==
خط ۳۸: خط ۳۶:


[[علامه شعرانی|میرزا ابوالحسن شعرانی]]، مفسر معاصر، در شرح مضمون آزادی و اختیار انسان گفته است که خداوند انسان را مختار آفرید تا انسان خود اختیار نیک یا بد را داشته باشد. اما گاهی انسانِ ستمگری خود را مصلح و دلسوز مردم می‌داند و بهانه می‌آورد که در راستای مصالحشان اجبار می‌شوند. اما، هیچ مصلحتی بالاتر از دین خدا نیست و خدا آنها را مجبور نکرد. مصلحت هرچند هم عظیم باشد، اختیار داشتن مردم از آن عظیم‌تر است و اگر تمام نعمت‌های جهان را برای انسان فراهم آورند و او را در زندان کنند، چون برخلاف طبع اوست، بر او دشوار است.<ref>شعرانی، ابوالحسن‏، پژوهش‌های قرآنی علامه شعرانی، ج۳، ص: ۱۳۵۰، محقق: غیاثی کرمانی، محمدرضا</ref>
[[علامه شعرانی|میرزا ابوالحسن شعرانی]]، مفسر معاصر، در شرح مضمون آزادی و اختیار انسان گفته است که خداوند انسان را مختار آفرید تا انسان خود اختیار نیک یا بد را داشته باشد. اما گاهی انسانِ ستمگری خود را مصلح و دلسوز مردم می‌داند و بهانه می‌آورد که در راستای مصالحشان اجبار می‌شوند. اما، هیچ مصلحتی بالاتر از دین خدا نیست و خدا آنها را مجبور نکرد. مصلحت هرچند هم عظیم باشد، اختیار داشتن مردم از آن عظیم‌تر است و اگر تمام نعمت‌های جهان را برای انسان فراهم آورند و او را در زندان کنند، چون برخلاف طبع اوست، بر او دشوار است.<ref>شعرانی، ابوالحسن‏، پژوهش‌های قرآنی علامه شعرانی، ج۳، ص: ۱۳۵۰، محقق: غیاثی کرمانی، محمدرضا</ref>


از جمله کلماتی در قرآن که معنای تسلط می‌دهد واژهٔ مُصیطر است که از پیامبر نفی شده است.<ref>سوره غاشیه آیه ۲۲.</ref> در معنای این واژه گفته‌اند که مصیطر مسلّط بر غیر است به قهر و غلبه.<ref>طبرسی، ترجمه مجمع البیان فی تفسیر القرآن، ترجمه بیستونی، محمد، ج۲۷، ص۳۷.</ref>مفسران گفته‌اند پیامبر(ص) فقط باید به مردم تذکر دهد، که وظیفهٔ او تنها تذکر دادن است، و پس از اِعراض و کفر آنها باید منتظر عذاب آنها بماند.<ref>طباطبایی، سید محمدحسین، ترجمه تفسیر المیزان، ج۲۰، ص۴۶۰.</ref>رسول خدا(ص)، حاکم و مصیطر بر مردم نیست.<ref>طباطبایی، سید محمدحسین، ترجمه تفسیر المیزان، ج۳، ص۱۹۲.</ref>
از جمله کلماتی در قرآن که معنای تسلط می‌دهد واژهٔ مُصیطر است که از پیامبر نفی شده است.<ref>سوره غاشیه آیه ۲۲.</ref> در معنای این واژه گفته‌اند که مصیطر مسلّط بر غیر است به قهر و غلبه.<ref>طبرسی، ترجمه مجمع البیان فی تفسیر القرآن، ترجمه بیستونی، محمد، ج۲۷، ص۳۷.</ref>مفسران گفته‌اند پیامبر(ص) فقط باید به مردم تذکر دهد، که وظیفهٔ او تنها تذکر دادن است، و پس از اِعراض و کفر آنها باید منتظر عذاب آنها بماند.<ref>طباطبایی، سید محمدحسین، ترجمه تفسیر المیزان، ج۲۰، ص۴۶۰.</ref>رسول خدا(ص)، حاکم و مصیطر بر مردم نیست.<ref>طباطبایی، سید محمدحسین، ترجمه تفسیر المیزان، ج۳، ص۱۹۲.</ref>


== عدم تعلق مشیت الهی بر ایمان مردم به صورت اجباری ==
== عدم تعلق مشیت الهی بر ایمان مردم به صورت اجباری ==
در قرآن این مفهوم بارها تبیین شده است که اگر خداوند می‌خواست و اراده می‌کرد همهٔ انسان‌ها ایمان می‌آوردند؛<ref>سوره یونس آیه ۹۹. سوره انعام آیه ۳۵ ۱۴۹. سوره هود آیه ۱۱۸. سوره شعراء آیه ۳ و ۴.</ref> از جمله در آیهٔ {{قرآن|وَلَوْ شَاءَ اللَّهُ لَجَمَعَهُمْ عَلَی الْهُدَیٰ|ترجمه=و اگر خدا می‌خواست قطعاً آنان را بر هدایت گِرد می‌آورد.|سوره=انعام|آیه=۳۵}} در تفسیر این آیه گفته‌اند که خدا کسی را مجبور نمی‌کند به او ایمان بیاورد، بلکه پس از اقامه شواهد و دلایل، وی را مخیّر می‌گذارد. اگر خدا با ارادهٔ «کُنْ فَیَکُون» از بندگانش می‌خواست که ایمان بیاورند، حتی یک تن از آنها کافر باقی نمی‌ماند؛ اما حکمت او چنین اقتضا کرد که در امور مردم به‌عنوان دستوردهنده و نصیحت‌کننده دخالت کند و نه به‌عنوان آفریننده و غلبه‌کننده.<ref>مغنیه، محمدجواد، ترجمه تفسیر کاشف، ج۳، ص: ۲۸۶.</ref>
در قرآن این مفهوم بارها تبیین شده است که اگر خداوند می‌خواست و اراده می‌کرد همهٔ انسان‌ها ایمان می‌آوردند؛<ref>سوره یونس آیه ۹۹. سوره انعام آیه ۳۵ ۱۴۹. سوره هود آیه ۱۱۸. سوره شعراء آیه ۳ و ۴.</ref> از جمله در آیهٔ {{قرآن|وَلَوْ شَاءَ اللَّهُ لَجَمَعَهُمْ عَلَی الْهُدَیٰ|ترجمه=و اگر خدا می‌خواست قطعاً آنان را بر هدایت گِرد می‌آورد.|سوره=انعام|آیه=۳۵}} در تفسیر این آیه گفته‌اند که خدا کسی را مجبور نمی‌کند به او ایمان بیاورد، بلکه پس از اقامه شواهد و دلایل، وی را مخیّر می‌گذارد. اگر خدا با ارادهٔ «کُنْ فَیَکُون» از بندگانش می‌خواست که ایمان بیاورند، حتی یک تن از آنها کافر باقی نمی‌ماند؛ اما حکمت او چنین اقتضا کرد که در امور مردم به‌عنوان دستوردهنده و نصیحت‌کننده دخالت کند و نه به‌عنوان آفریننده و غلبه‌کننده.<ref>مغنیه، محمدجواد، ترجمه تفسیر کاشف، ج۳، ص۲۸۶.</ref>


خداوند می‌تواند همه را هدایت کند؛ ولی حکمت او اقتضا می‌کند که انسان آزاد باشد.<ref>قرائتی، محسن، تفسیر نور، ج۲، ص ۴۴۷.</ref> خداوند انسان را آزاد و مختار آفریده است و آنان را از قهر و اجبار دیگران نهی کرده است. او جبّاران را مذمت می‌کند، کسانی چون فرعون و نمرود که ارادهٔ خود را بر بندگان خدا به قهر و اجبار تحمیل می‌کنند.<ref>شعرانی، ابوالحسن‏، پژوهش‌های قرآنی علامه شعرانی، ج۳، ص: ۴۸۴، محقق: غیاثی کرمانی، محمدرضا</ref>
خداوند می‌تواند همه را هدایت کند؛ ولی حکمت او اقتضا می‌کند که انسان آزاد باشد.<ref>قرائتی، محسن، تفسیر نور، ج۲، ص ۴۴۷.</ref> خداوند انسان را آزاد و مختار آفریده است و آنان را از قهر و اجبار دیگران نهی کرده است. او جبّاران را مذمت می‌کند، کسانی چون فرعون و نمرود که ارادهٔ خود را بر بندگان خدا به قهر و اجبار تحمیل می‌کنند.<ref>شعرانی، ابوالحسن‏، پژوهش‌های قرآنی علامه شعرانی، ج۳، ص: ۴۸۴، محقق: غیاثی کرمانی، محمدرضا</ref>
۲٬۱۵۱

ویرایش