نقد بر گزارش کشتار بنی‌قریظه

سؤال

جریان قبیله بنی قریظه چه بود؟ آیا پیامبر دستور کشتار عده‌ای از یهودیان بنی قریظه را دادند؟

نقد بر گزارش کشتار بنی‌قریظه، اشاره به نقد برخی محققان دارد که به کشتار قوم بنی‌قریظه توسط پیامبر وارد شده است.

جنگ پیامبر(ص) با قبیله بنی‌قریظه در اوایل سال پنجم قمری بود که به سبب پیمان‌شکنی این قومِ یهودِ ساکن مدینه رخ داد. این قوم برخلاف پیمان خود با مسلمانان، در جنگ احزاب با دشمنان اسلام هم پیمان شدند و علیه مسلمانان شوریدند. پس از پایان جنگ، پیامبر آنان را محاصره کرد و آنان خود را تسلیم کردند. در منابع تاریخی آمده است که پیامبر و سران قبیله بنی‌قریظه، با حَکَمیت فردی از سران قبیله اوس، به نام سَعدبن مُعاذ توافق کردند و او حکم به کشتار مردان و اسارت زنان قبیله داد و پیامبر(ص) نیز قبول کرد.

داستان قتل مردان قبیله بنی‌قریظه و اسارت زنان، مورد مناقشه محققان قرار گرفته است. برخی گفته‌اند نمی‌توان به روایات داستان بنی‌قریظه، به خاطر تعارض و سخیف‌بودن برخی منقولات آن، اعتماد کرد و آن را با آیه ۵۶ سوره احزاب در تضاد می‌بینند. محمدعلی ایازی قرآن‌پژوه گفته است این رؤسای قوم بودند که پیمان‌شکنی کرده و به پیامبر(ص) اعلام جنگ دادند و بر طبق قاعده، همانان باید مجازات و کشته شوند، نه دیگران.

سیدجعفر شهیدی مورخ شیعی، باور کردن این داستان را دشوار می‌داند و می‌گوید سیرت پیامبر(ص) در جنگ‌های پیش از بنی‌قریظه مشخص است و همیشه عطوفت و بخشش را بر انتقام و کشتار مقدم می‌داشته است.

پیمان‌شکنی بنی‌قریظه

غزوه بنی‌قریظه در اواخر ذیقعده و اوایل ذیحجه سال پنجم هجری، آخرین جنگ مسلمانان با یهود مدینه بود.[۱] حضرت محمد(ص) در همان روز پراکنده شدن دشمنان در جنگ خندق (احزاب) به جنگ بنی‌قریظه رفت. علت جنگ، پیمان‌شکنی بنی‌قریظه و خیانت آنان به مسلمانان از طریق همکاری با گروه‌های شرکت کننده (احزاب) در جنگ خندق بود. مسلمانان بنی‌قریظه را محاصره کردند. مدت محاصره بین ۱۵ تا ۲۵ روز گزارش شده است.

بنی‌قریظه خود پیشنهاد دادند که با همان شرایط بنی‌نضیر تسلیم شوند. بنی‌نضیر از اموال و دارایی خود چشم پوشیده و مدینه را ترک کرده بودند. ولی پیامبر(ص) حَکَمیت را به سَعد بن مُعاذ، از اشراف اوس، واگذار نمود. بنی‌قریظه نیز حکمیت سعدبن معاذ را پذیرفتند، زیرا اوس قبل از اسلام متحد ایشان بود. سعد حکم به قتل مردان قبیله، اسارت زنان و کودکان و ضبط اموالشان داد. تعداد مردان بنی‌قریظه و پسران بالغشان، بین ششصد تا هشتصد نفر گزارش شده است.[۲]

نقد محمدعلی ایازی

برخی محققان گفته‌اند نمی‌توان به روایات داستان بنی‌قریظه به خاطر تعارض و سخیف بودن برخی از بخش‌های آن اعتماد کرد. اینان معتقدند موضوع غزوه بنی‌قریظه، تسلیم و کشته شدن نبوده و آیه ۵۶ سوره احزاب سخن از درگیری میان مسلمانان و این قبیله دارد که در نهایت، گروهی از آنان کشته و عده‌ای اسیر شدند و آن روایات، برساخته کسانی است که با اهداف خاص به آن پرداخته‌اند.[۳] گفته شده این ماجرا، یعنی اعدام همه مردان و اسارت زنان و فرزندان ایشان، در حرکت تاریخ صدر اسلام نظیر نداشته و با رفتارهای دیگر پیامبر سازگار نیست! روایاتی که این حادثه را نقل کرده، به جز در جزئیات و مسایل غیر مهم، در چند جا دارای اختلاف و تناقض است؛ در محل زندانیان یا شکل کشتن و تعداد کشته‌ها و کیفیت اجرا و مجری این فرمان.[۴]

محمدعلی ایازی قرآن‌پژوه گفته است این داستان بسیار گوناگون و چندگانه نقل شده است. اما در منابع تاریخی به شکل نسل‌کشی و قتل‌عام همه مردان یک قبیله و اسیر گرفتن خانواده آنان از سوی پیامبر(ص) تصویر شده که عملی بسیار بی رحمانه و متناسب با جرم آنان نبوده است. وی معتقد است این داستان با رحمت‌العالمین بودن پیامبر(ص) و آیات بسیار قرآن که در برابر جرم و گناه، مجازات مثل را می‌خواهد (انعام /۱۶۱، یونس /۲۷، غافر/۴۰)، سازگار نیست و با روش و منش پیامبران و با سیره رسول خدا همخوانی ندارد. این رؤسای قوم بودند که پیمان‌شکنی کرده و به پیامبر اعلام جنگ دادند و بر طبق قاعده، همانان باید مجازات و کشته شوند، نه دیگران. ممکن است در نبردی رویارو تعداد بسیاری کشته شوند، اما بر طبق این روایات، آنان به محاصره درآمده و تسلیم شدند و به صورت دسته جمعی اعدام شدند. آیا می‌توان بر اساس قوانین جزایی اسلام پنداشت که پیامبر به دلیل پیمان‌شکنی سران یک قبیله، تمام مردان و حتی نوجوانان تازه بالغ آن قبیله را به قتل برساند؟[۵]

برای فهم این حادثه نباید از وجود کسانی مانند محمد بن کعب قرظی، که در قصه‌گویی شهرت دارد و وجود نوادگان سعد بن معاذ در میان راویان این داستان و حضور یهودیان مسلمان شده در تعریف و تمجید از این قبیله یهودی و تصویر چهره‌ای مظلوم ولی باشهامت و راسخ در آیین یهود، غافل شد که موارد دیگری از این نمونه‌ها در منابع تاریخی مسلمانان راه یافته و نباید به سادگی از آن گذشت.[۶]

برخی محققان تاریخ گفته‌اند اگر هفتصد تا نهصد مرد از بنی‌قریظه کشته شده باشند، شمار زنان و فرزندان آن‌ها تقریباً سه تا چهار برابر این تعداد بوده؛ یعنی تقریباً بیش از سه هزار نفر به اسارت مسلمانان درآمده‌اند. این تعداد نسبت به جمعیت آن زمان مسلمانان، عدد اندکی نیست؛ بنابراین اگر چنین جماعتی در میان مسلمانان حضور داشتند، باید دست‌کم نقشی محدود از آن‌ها در تاریخ اسلام مشاهده می‌شد، اما هیچ اثری از اسرای بنی‌قریظه در تاریخ نیست که مثلاً گفته شده باشد این فرد از کودکان اسیر بنی‌قریظه بود و مثلاً فرد درست یا منحرفی بود یا این زن مادر فلان شخص است که از یهودیان اسیر بنی‌قریظه بوده. چنین نقل‌هایی در تاریخ وجود ندارد؛ درحالی‌که در موارد این‌چنینی ردّپاهای تاریخی وجود دارد.[۷]

نقد سیدجعفر شهیدی به نظر مشهور

سیدجعفر شهیدی، پژوهشگر تاریخ اسلام، معتقد است نکات مبهم این داستان «متتبع دقیق» را از آنچه شهرت یافته بازمی‌دارد یا به تردیدهایی می‌افکند.[۸] او نقدهای زیادی به روایت مشهور غزوه بنی‌قریظه دارد که به این شرح است:

  • در حالی که ابن اسحاق پایان داستان بنی‌قریظه را چنین نوشته و طبری هم عین نوشته او را در کتاب خود آورده است، واقدی متوفای ۲۰۷ق، صورت دیگری را نیز ضبط کرده که عبارت او مضطرب است.[۹]
  • این داستان را گرد آن هاله‌ای از ابهام و بلکه تاریکی فراگرفته که در قرن اخیر دستاویزی برای شرق‌شناسان مخصوصاً یهودیان اسلام‌شناس شده است.[۱۰]
  • باور کردن این داستان دشوار است. نخستین چیزی که باعث تردید می‌شود شمار کشته‌شدگان است که آن را ششصد، هفتصد، هشتصد تا نهصد تن نوشته‌اند. چگونه امام علی(ع) یا علی(ع) و زبیر، نهصد تن را در یک روز سر بریدند؟ نهصد تن مرد بالغ در قومی، به‌طور تقریب نشانه چهارهزارتن یا بیشتر انسان است. آیا شمار بنی‌قریظه بدین عدد می‌رسید؟ مگر در آن روزگار در مدینه و پیرامون آن چند هزار تن زندگی می‌کردند که چهار هزار تن در آبادی‌های بنی‌قریظه ساکن باشند؟[۱۱]
  • داستان کشتار یهودیان بنی‌قریظه از آغاز بر اساس همچشمی‌های اوس و خزرج بنیاد شده است. گوینده داستان محتملا از طایفه خزرج است یا داستان به سود آنان بازگو می‌کند می‌خواهد حشمت قوم خود را در دیده پیغمبر(ص) بیش از رقیبان خود بنمایاند.[۱۲]
  • اختلافی که بین چگونگی کشته شدن اسیران دیده می‌شود درخور توجه است. ابن اسحاق می‌گوید همه را در کنار خندق سر بریدند و واقدی می‌گوید اسیران را بر خانواده‌های اوس بخش کردند تا آنان با کشتن ایشان اطاعت خود را به پیغمبر نشان دهند.
  • سیرت پیامبر(ص) در جنگ‌های پیش از بنی‌قریظه مشخص است. او همیشه عطوفت و بخشش را بر انتقام و کشتار مقدم می‌داشته است.[۱۳]
  • به نظر می‌رسد داستان بنی‌قریظه سال‌ها پس از تاریخ واقعه و هنگامی که نسل حاضر در آن محاصره برافتاد به وسیله داستان‌گویی که از تیره خزرج بوده است دستکاری شده و به تحریر درآمده باشد، تا بدین وسیله نشان دهند که حرمت طایفه اوس نزد پیغمبر به اندازه طایفه خزرج نبود و برای همین است که پیغمبر هم پیمان‌های خزرج را نکشت اما همپیمانان اوس را گردن زد. و نیز خواسته است نشان دهد که رئیس قبیله اوس جانب هم پیمانان خود را رعایت نکرده است.[۱۴]

منابع

  1. مکارم شیرازی، ناصر، برگزیده تفسیر نمونه، ج۳، ص۶۰۳. تهران، دار الکتب الاسلامیه، ۱۳۸۲ش.
  2. آهنچی، آذر، «بنی قُریظه»، دانشنامه جهان اسلام، بنیاد دائرة المعارف اسلامی، ج۴، ذیل مدخل، ۱۳۹۳ش؛ مدرسی، سید محمد تقی، زندگانی پیامبر گرامی اسلام محمد مصطفی(ص)، انتشارات محبان الحسین(ع)، قم، ۱۳۸۹ش ص۵۷. ؛ طباطبایی، محمدحسین، ترجمه تفسیر المیزان، محمدباقر موسوی همدانی، قم، دفتر انتشارات اسلامی، ۱۳۷۴ش، ج۹، ص۱۷۰.
  3. ایازی، محمدعلی، «تأملی پیرامون روایت کشتن یهودیان بنی قریظه در منابع تاریخ و تفسیر»، پژوهش‌های قرآنی، سال هجدهم، پاییز ۱۳۹۱ش، شماره ۳، ص۱۲۱.
  4. ایازی، محمدعلی، «تأملی پیرامون روایت کشتن یهودیان بنی قریظه در منابع تاریخ و تفسیر»، پژوهش‌های قرآنی، سال هجدهم، پاییز ۱۳۹۱ش، شماره ۳، ص۱۳۰ و ۱۳۵.
  5. ایازی، محمدعلی، «تأملی پیرامون روایت کشتن یهودیان بنی قریظه در منابع تاریخ و تفسیر»، پژوهش‌های قرآنی، سال هجدهم، پاییز ۱۳۹۱ش، شماره ۳، ص۱۳۶.
  6. ایازی، محمدعلی، «تأملی پیرامون روایت کشتن یهودیان بنی قریظه در منابع تاریخ و تفسیر»، پژوهش‌های قرآنی، سال هجدهم، پاییز ۱۳۹۱ش، شماره ۳، ص۱۴۰.
  7. «بنی قریظه»، درس‌های تاریخ معصومین از رجبی دوانی، سایت ایمانور، تاریخ بازدید: ۲۴ مرداد ۱۴۰۲ش.
  8. شهیدی، سید جعفر، تاریخ تحلیلی اسلام، تهران، علمی فرهنگی، چاپ هفتم، ۱۳۹۲ش. ص۹۵.
  9. شهیدی، سید جعفر، تاریخ تحلیلی اسلام، تهران، علمی فرهنگی، چاپ هفتم، ۱۳۹۲ش، ص۹۴.
  10. شهیدی، سید جعفر، تاریخ تحلیلی اسلام، تهران، علمی فرهنگی، چاپ هفتم، ۱۳۹۲ش، ص۹۴.
  11. شهیدی، سید جعفر، تاریخ تحلیلی اسلام، تهران، علمی فرهنگی، چاپ هفتم، ۱۳۹۲ش. ص۹۵.
  12. شهیدی، سید جعفر، تاریخ تحلیلی اسلام، تهران، علمی فرهنگی، چاپ هفتم، ۱۳۹۲ش. ص۹۵.
  13. شهیدی، سید جعفر، تاریخ تحلیلی اسلام، تهران، علمی فرهنگی، چاپ هفتم، ۱۳۹۲ش. ص۹۵.
  14. شهیدی، سید جعفر، تاریخ تحلیلی اسلام، تهران، علمی فرهنگی، چاپ هفتم، ۱۳۹۲ش. ص۹۶.