سؤال

جریان قبیله بنی قریظه چه بود؟ آیا پیامبر دستور کشتار عده‌ای از یهودیان بنی قریظه را دادند؟


غزوه بنی قریظه

غزوه بنی قریظه در اواخر ذیقعده و اوایل ذیحجة سال پنجم هجری، آخرین جنگ مسلمانان با یهود مدینه بود.[۱] حضرت محمد(ص) در همان روز پراکنده شدن دشمنان در جنگ خندق (احزاب) به جنگ بنی قریظه رفت. علت جنگ، پیمان‌شکنی بنی قریظه و خیانت آنان به مسلمانان از طریق همکاری با گروه‌های شرکت کننده (احزاب) در جنگ خندق بود. مسلمانان قلاع و مساکن بنی قریظه را محاصره کردند. مدت محاصره بین ۱۵ تا ۲۵ روز گزارش شده است. بنی قریظه خود پیشنهاد دادند که با همان شرایط بنی نضیر تسلیم شوند. بنی نضیر از اموال و دارایی خود چشم پوشیده و مدینه را ترک کرده بودند. ولی حضرت رسول اکرم حکمیت را به سَعدبن مُعاذ، رئیس قبیلة بنی عبد اَشْهَل از اشراف اوس، واگذار نمود. بنی قریظه نیز حکمیت سعدبن معاذ را پذیرفتند، زیرا اوس قبل از اسلام متحد ایشان بود. سعد حکم به قتل مردان قبیله، اسارت زنان و کودکان و ضبط اموالشان داد. تعداد مردان بنی قریظه و پسران بالغشان، بین ششصد تا هشتصد نفر گزارش شده است.[۲]

پس از پایان نبرد احزاب، پیغمبر به سروقت یهود بنی قریظه رفت. این یهودیان به موجب پیمان مدینه، مادام که علیه مسلمانان قیام نمی‌کردند در امان بودند. اما آنان در جنگ احزاب با دشمنان اسلام متحد شدند. پیامبر به سر وقت ایشان رفت و آنان را محاصره کرد. سرانجام پس از بیست و پنج شب تسلیم شدند.[۳]

تردید محققان در گزارش منابع تاریخی

محققان گفته اند نمی‌توان به روایات داستان بنی قریظه به خاطر تعارض و سخیف بودن برخی از منقولات آن اتکا و اعتماد کرد و گفته اند موضوع غزوه بنی قریظه، تسلیم و کشته شدن نبوده و آیه ۵۶ سوره احزاب سخن از درگیری میان مسلمانان و این قبیله دارد که در نهایت، گروهی از آنان کشته و عده‌ای اسیر شدند و آن روایات، برساخته کسانی است که با اهداف خاص به آن پرداخته‌اند.[۴]

گفته شده است این ماجرا، یعنی اعدام همه مردان و اسارت زنان و فرزندان ایشان، در حرکت تاریخ صدر اسلام نظیر نداشته و با توجه به رفتارهای دیگر پیامبر سازگار نیست و اینکه گفته شده به پیامبر یا همسرانش توهین کرده‌اند، قابل توجیه نیست. بارها به پیامبر توهین می‌شده و وی واکنش نشان نمی‌داده است، چگونه در اینجا به این شدت برخورد کرده است؟![۵] روایاتی که این حادثه را نقل کرده، به جز در جزئیات و مسایل غیر مهم، در چند جا دارای اختلاف و تشتت و تناقض است؛ در محل زندانیان یا شکل کشتن و تعداد کشته‌ها و کیفیت اجرا و مجری این فرمان.[۶]

محمدعلی ایازی قرآن‌پژوه گفته است این داستان بسیار گوناگون و چندگانه نقل شده است. اما در منابع تاریخی به شکل نسل‌کشی و قتل‌عام همه مردان یک قبیله و اسیر گرفتن خانواده آنان از سوی پیامبر تصویر شده که عملی بسیار بی رحمانه و متناسب با جرم آنان نبوده و با رحمة للعالمین بودن پیامبر و آیات بسیار قرآن که در برابر جرم و گناه، مجازات مثل را می‌خواهد (انعام /۱۶۱، یونس /۲۷، غافر/۴۰)، سازگار نیست و با روش و منش پیامبران و با سیره رسول خدا همخوانی ندارد. این رؤسای قوم بودند که پیمان‌شکنی کرده و به پیامبر اعلام جنگ دادند و بر طبق قاعده، همانان باید مجازات و کشته شوند، نه دیگران. ممکن است در نبردی رویارو تعداد بسیاری کشته شوند، اما بر طبق این روایات، آنان به محاصره درآمده و تسلیم شدند و به صورت دسته جمعی اعدام شدند. آیا می‌توان بر اساس قوانین جزایی اسلام پنداشت که پیامبر به دلیل پیمان‌شکنی سران یک قبیله، تمام مردان و حتی نوجوانان تازه بالغ آن قبیله را که شاید در آن سنین حتی مفهوم پیمان‌شکنی را به درستی درک نکرده و نقشی هم در خیانت سران قوم نداشتند، به قتل برساند؟ در میان مردان، تکلیف سالخوردگان، مریضان و ناتوانان و زنان چه شد؟ آنها به چه جرمی باید مجازات شوند.[۷]

برای فهم این حادثه آن است که نباید از وجود کسانی مانند محمد بن کعب قرظی، که در قصه‌گویی شهرت دارد و وجود نوادگان سعد بن معاذ در میان راویان این داستان و حضور یهودیان مسلمان شده در تعریف و تمجید از این قبیله یهودی و تصویر چهره‌ای مظلوم ولی باشهامت و راسخ در آیین یهود، غافل شد که موارد دیگری از این نمونه‌ها در منابع تاریخی مسلمانان راه یافته و نباید به سادگی از آن گذشت، و باید توجه داشت که هم مسلمانان و هم یهود در تاریخ پرفراز خود، چالش‌های بسیار داشته و باید با احتیاط با این دسته از منقولات برخورد کرد.[۸]

برخی محققان تاریخ گفته‌اند اگر هفتصد تا نهصد مرد از بنی قریظه کشته شده باشند، باید بگوییم که شمار زنان و فرزندان آن‌ها تقریباً سه تا چهار برابر این تعداد بوده؛ یعنی تقریباً بیش از سه هزار نفر به اسارت مسلمانان درآمده‌اند. این تعداد نسبت به جمعیت آن زمان مسلمانان، عدد اندکی نیست. بنابراین اگر چنین جماعتی در میان مسلمانان حضور داشتند، باید دست‌کم نقشی محدود از آن‌ها در تاریخ اسلام مشاهده می‌شد، اما هیچ اثری از اسرای بنی قریظه در تاریخ نیست که مثلاً گفته شده باشد این فرد از کودکان اسیر بنی قریظه بود و مثلاً فرد درست یا منحرفی بود یا این زن مادر فلان شخص است که از یهودیان اسیر بنی قریظه بوده. چنین نقل‌هایی در تاریخ وجود ندارد؛ درحالی‌که در موارد این‌چنینی ردّپاهای تاریخی وجود دارد.[۹]

نقد سیدجعفر شهیدی به نظر مشهور

سیدجعفر شهیدی، پژوهشگر تاریخ اسلام، معتقد است نکات مبهم این داستان «متتبع دقیق» را از آنچه شهرت یافته بازمی‌دارد یا به تردیدهایی می‌افکند.[۱۰] او نقدهای زیادی به روایت مشهور غزوه بنی قریظه دارد که به این شرح است:

  • در حالی که ابن اسحاق پایان داستان بنی قریظه را چنین نوشته و طبری هم عین نوشته او را در کتاب خود آورده است، واقدی متوفای ۲۰۷ق، صورت دیگری را نیز ضبط کرده که عبارت او مضطرب است.[۱۱]
  • این داستان را گرد آن هاله‌ای از ابهام و بلکه تاریکی فراگرفته که در قرن اخیر دستاویزی برای شرق‌شناسان مخصوصاً یهودیان اسلام‌شناس شده است.[۱۲]
  • باور کردن این داستان دشوار است. نخستین چیزی که باعث تردید می‌شود شمار کشته شدگان است که آن را ششصد هفتصد هشتصد تا نهصد تن نوشته‌اند. چگونه یک تن علی(ع) یا دو تن علی و زبیر نهصد تن را در یک روز چگونه سر بریدند؟ نهصد تن مرد بالغ در قومی، به‌طور تقریب نشانه چهارهزارتن یا بیشتر انسان است. آیا شمار بنی قریظه بدین عدد می‌رسید؟ مگر در آن روزگار در مدینه و پیرامون آن چند هزار تن زندگی می‌کردند که چهار هزار تن در آبادی‌های بنی قریظه ساکن باشند؟[۱۳]
  • داستان کشتار یهودیان بنی قریظه از آغاز بر اساس همچشمی‌های اوس و خزرج بنیاد شده است. گوینده داستان محتملا از طایفه خزرج است یا داستان به سود آنان بازگو می‌کند می‌خواهد حشمت قوم خود را در دیده پیغمبر بیش از رقیبان خود بنمایاند.[۱۴]
  • اختلافی که بین چگونگی کشته شدن اسیران دیده می‌شود درخور توجه است. ابن اسحاق می‌گوید همه را در کنار خندق سر بریدند و واقدی می‌گوید اسیران را بر خانواده‌های اوس بخش کردند تا آنان با کشتن ایشان اطاعت خود را به پیغمبر نشان دهند.
  • سیرت پیامبر(ص) در جنگ‌های پیش از بنی قریظه مشخص است. او همیشه عطوفت و بخشش را بر انتقام و کشتار مقدم می‌داشته است.[۱۵]
  • به نظر می‌رسد داستان بنی قریظه سال‌ها پس از تاریخ واقعه و هنگامی که نسل حاضر در آن محاصره برافتاد به وسیله داستان گویی که از تیره خزرج بوده است دستکاری شده و به تحریر درآمده باشد، تا بدین وسیله نشان دهند که حرمت طایفه اوس نزد پیغمبر به اندازه طایفه خزرج نبود و برای همین است که پیغمبر هم پیمان‌های خزرج را نکشت اما همپیمانان اوس را گردن زد. و نیز خواسته است نشان دهد که رئیس قبیله اوس جانب هم پیمانان خود را رعایت نکرده است.[۱۶]

منابع

  1. مکارم شیرازی، ناصر، برگزیده تفسیر نمونه، ج۳، ص۶۰۳. تهران، دار الکتب الاسلامیه، ۱۳۸۲ش.
  2. آهنچی، آذر، «بنی قُریظه»، دانشنامه جهان اسلام، بنیاد دائرة المعارف اسلامی، ج۴، ذیل مدخل، ۱۳۹۳ش؛ مدرسی، سید محمد تقی، زندگانی پیامبر گرامی اسلام محمد مصطفی(ص)، ص۵۷. انتشارات محبان الحسین(ع)، قم، ۱۳۸۹ش؛ علامه طباطبایی، ترجمه تفسیر المیزان، قم، دفتر انتشارات اسلامی، ۱۳۷۴ش، ج۹، ص۱۷۰.
  3. شهیدی، سید جعفر، تاریخ تحلیلی اسلام، تهران، علمی فرهنگی، چاپ هفتم، ۱۳۹۲ش.ص۹۴.
  4. ایازی، محمدعلی، «تأملی پیرامون روایت کشتن یهودیان بنی قریظه در منابع تاریخ و تفسیر»، پژوهش‌های قرآنی سال هجدهم پاییز ۱۳۹۱ش، شماره ۳، ص۱۲۱.
  5. ایازی، محمدعلی، «تأملی پیرامون روایت کشتن یهودیان بنی قریظه در منابع تاریخ و تفسیر»، پژوهش‌های قرآنی سال هجدهم پاییز ۱۳۹۱ش، شماره ۳، ص۱۳۵.
  6. ایازی، محمدعلی، «تأملی پیرامون روایت کشتن یهودیان بنی قریظه در منابع تاریخ و تفسیر»، پژوهش‌های قرآنی سال هجدهم پاییز ۱۳۹۱ش، شماره ۳، ص۱۳۰.
  7. ایازی، محمدعلی، «تأملی پیرامون روایت کشتن یهودیان بنی قریظه در منابع تاریخ و تفسیر»، پژوهش‌های قرآنی سال هجدهم پاییز ۱۳۹۱ش، شماره ۳، ص۱۳۶.
  8. ایازی، محمدعلی، «تأملی پیرامون روایت کشتن یهودیان بنی قریظه در منابع تاریخ و تفسیر»، پژوهش‌های قرآنی سال هجدهم پاییز ۱۳۹۱ش، شماره ۳، ص۱۴۰.
  9. «بنی قریظه»، درس‌های تاریخ معصومین از رجبی دوانی، سایت ایمانور، تاریخ بازدید: ۲۴ مرداد ۱۴۰۲ش.
  10. شهیدی، سید جعفر، تاریخ تحلیلی اسلام، تهران، علمی فرهنگی، چاپ هفتم، ۱۳۹۲ش. ص۹۵.
  11. شهیدی، سید جعفر، تاریخ تحلیلی اسلام، تهران، علمی فرهنگی، چاپ هفتم، ۱۳۹۲ش، ص۹۴.
  12. شهیدی، سید جعفر، تاریخ تحلیلی اسلام، تهران، علمی فرهنگی، چاپ هفتم، ۱۳۹۲ش، ص۹۴.
  13. شهیدی، سید جعفر، تاریخ تحلیلی اسلام، تهران، علمی فرهنگی، چاپ هفتم، ۱۳۹۲ش. ص۹۵.
  14. شهیدی، سید جعفر، تاریخ تحلیلی اسلام، تهران، علمی فرهنگی، چاپ هفتم، ۱۳۹۲ش. ص۹۵.
  15. شهیدی، سید جعفر، تاریخ تحلیلی اسلام، تهران، علمی فرهنگی، چاپ هفتم، ۱۳۹۲ش. ص۹۵.
  16. شهیدی، سید جعفر، تاریخ تحلیلی اسلام، تهران، علمی فرهنگی، چاپ هفتم، ۱۳۹۲ش. ص۹۶.