automoderated
۶٬۳۴۱
ویرایش
بدون خلاصۀ ویرایش |
(تقویت) |
||
خط ۱۰: | خط ۱۰: | ||
== دادخواهی == | == دادخواهی == | ||
یکی از موارد جواز [[غیبت]] دادخواهی است. مراد از دادخواهی این است که [[انسان]] برای گرفتن حق خود، از کسی که به او [[ظلم]] کرده، نزد کسی که میتواند حق او را بگیرد، غیبت کند. این جواز در صورتی است که امکان دادخواهی بدون نام بردن از ظلم کننده ممکن نباشد. | یکی از موارد جواز [[غیبت]] دادخواهی است. مراد از دادخواهی این است که [[انسان]] برای گرفتن حق خود، از کسی که به او [[ظلم]] کرده، نزد کسی که میتواند حق او را بگیرد، غیبت کند. این جواز در صورتی است که امکان دادخواهی بدون نام بردن از ظلم کننده ممکن نباشد.<ref>نگاه کنید به نراقي، ملامهدي، جامعالسعادات، بيروت، مؤسسه اعلمي للمطبوعات، چاپ چهارم، ص۳۲۱.</ref> | ||
در [[آیه 33 سوره مائده|آیه]] {{قرآن|لَا یُحِبُّ اللَّهُ الْجَهْرَ بِالسُّوءِ مِنَ الْقَوْلِ إِلَّا مَنْ ظُلِم | در [[آیه 33 سوره مائده|آیه]] {{قرآن|لَا یُحِبُّ اللَّهُ الْجَهْرَ بِالسُّوءِ مِنَ الْقَوْلِ إِلَّا مَنْ ظُلِم | ||
خط ۱۷: | خط ۱۷: | ||
| ترجمه = خدا افشای بدیهای دیگران را دوست ندارد، جز برای کسی که مورد ستم قرار گرفته است. | | ترجمه = خدا افشای بدیهای دیگران را دوست ندارد، جز برای کسی که مورد ستم قرار گرفته است. | ||
}} به این مطلب اشاره شده است. | }} به این مطلب اشاره شده است. | ||
== اصلاح جامعه == | |||
اگر اصلاح جامعه و رفع [[منکر]]، نياز به [[غيبت]] از شخص يا مجموعهاي دارد، جايز است اين کار انجام شود؛ برای نمونه، اگر خانه فسادي پيدا شد، ميتوان با گزارش به نيروي انتظامي و يا از طريق بازگو کردن آن به مردم جلو آن را گرفت.<ref>مهدوي كني، نقطههاي آغاز در اخلاق عملي، دفتر نشر فرهنگ اسلامي، چاپ هفتم، ۱۳۷۶، ص۲۰۳.</ref> | |||
== هشدار دادن به مردم == | == هشدار دادن به مردم == | ||
غیبت برای دور کردن [[مؤمن|مؤمنان]] از خطر، [[جایز]] شمرده شده است. برای نمونه، اگر شخصی ادعای [[راههای تبدیل علم به ایمان|فقیه]] و عالم بودن میکند، در جالی که شایستگی و علم کافی برای [[راههای تبدیل علم به ایمان|فقاهت]] ندارد، جایز است انسان مردم را به کاستیهای او آگاه کند. | غیبت برای دور کردن [[مؤمن|مؤمنان]] از خطر، [[جایز]] شمرده شده است. برای نمونه، اگر شخصی ادعای [[راههای تبدیل علم به ایمان|فقیه]] و عالم بودن میکند، در جالی که شایستگی و علم کافی برای [[راههای تبدیل علم به ایمان|فقاهت]] ندارد، جایز است انسان مردم را به کاستیهای او آگاه کند.<ref>نگاه کنید به شيخ انصاري، مرتضي، المكاسب، ص۱۷۷.</ref> | ||
== | == راهنمایی مشورت کننده == | ||
اگر کسی برای [[ازدواج]] با فردی با انسان [[مشورت]] کند، و انسان در آن فرد یا خانوادهاش از عیبی آگاه است، باید بازگو کند؛ البته واجب است به گفتن همان عیب اکتفا کرده و در مورد عیبهایی که ربطی به ازدواج ندارد سکوت کند. | اگر کسی برای [[ازدواج]] با فردی با انسان [[مشورت]] کند، و انسان در آن فرد یا خانوادهاش از عیبی آگاه است، باید بازگو کند؛ البته واجب است به گفتن همان عیب اکتفا کرده و در مورد عیبهایی که ربطی به ازدواج ندارد سکوت کند.<ref>نگاه کنید به شيخ انصاري، مرتضي، المكاسب، قم، دار الذخائر، چاپ اول، ۱۴۱۱، ص۱۷۶.</ref> | ||
== | == شهادت دادن == | ||
كسي در جامعه، [[حرام|فعل حرامي]] مرتكب شده و ميخواهند او را [[محاكمه]] كنند؛ اگر شخصي شاهد جرم او بوده و از او براي [[شهادت دادن]] کمک خواستهاند، جایز است نسبت به جرم او شهادت دهد.<ref>نراقي، ملا محمد مهدي، علم اخلاق اسلامي، ترجمه جامع السعادات، ترجمه سيد جلال الدين مجتبوي، انتشارات حكمت، چاپ چهارم، ۱۳۷۷، ج۲، ص۴۱۴.</ref> | |||
== بیان دلایل فسق شاهد == | |||
اگر انسان ببیند شخص [[فاسق|فاسقی]]، [[روایت|روایتی]] نقل میکند یا در دادگاه بر امری شهادت میدهد، باید برای حفظ حقوق [[مسلمان|مسلمانان]] و [[احکام|احکام شرع]]، مواردی را که فسق او را ثابت میکند بیان کند. | اگر انسان ببیند شخص [[فاسق|فاسقی]]، [[روایت|روایتی]] نقل میکند یا در دادگاه بر امری شهادت میدهد، باید برای حفظ حقوق [[مسلمان|مسلمانان]] و [[احکام|احکام شرع]]، مواردی را که فسق او را ثابت میکند بیان کند. | ||
== فسق == | == غیبت متجاهر به فسق == | ||
[[فاسق|فاسقی]] که تظاهر به فسق میکند، ذکر فسقش جایز است؛ مانند کسی که [[نماز]] نمیخواند و نماز نخواندنش را آشکارا اعلام میکند. البته گفتن عیبهای مخفیِ چنین شخصی، غیبت بوده و جایز نیست. بر اساس [[روایت|روایتی]] از [[امام صادق(ع)]] فاسقی که فسقش را آشکار کند، احترام نداشته و غیبت او جایز است. | [[فاسق|فاسقی]] که تظاهر به فسق میکند، ذکر فسقش جایز است؛ مانند کسی که [[نماز]] نمیخواند و نماز نخواندنش را آشکارا اعلام میکند. البته گفتن عیبهای مخفیِ چنین شخصی، غیبت بوده و جایز نیست. بر اساس [[روایت|روایتی]] از [[امام صادق(ع)]] فاسقی که فسقش را آشکار کند، احترام نداشته و غیبت او جایز است.<ref>نگاه کنید به علم اخلاق اسلامي، ص۴۱۵.</ref> | ||
== شهرت به لقب == | == شهرت به لقب == | ||
اگر کسی به اسم یا لقبی معروف باشد که بیانگر عیب او است و برای شناساندن او راه دیگری نباشد، گفتن آن اسم یا لقب اشکال ندارد. مانند لقبهای اَعْرَج (کسی که به علت نقص پا، هنگام راه رفتن متمایل به چپ و راست میشود) و اَشْتَر (کسی که لب پایینش شکافته است). | اگر کسی به اسم یا لقبی معروف باشد که بیانگر عیب او است و برای شناساندن او راه دیگری نباشد، گفتن آن اسم یا لقب اشکال ندارد. مانند لقبهای اَعْرَج (کسی که به علت نقص پا، هنگام راه رفتن متمایل به چپ و راست میشود) و اَشْتَر (کسی که لب پایینش شکافته است).<ref>نگاه کنید به نراقي، ملا محمد مهدي، علم اخلاق اسلامي، ج۲، ص۴۱۵.</ref> | ||
بر پایه روایتی، امام صادق(ع) زنی با نام زینب را با لقب عطّاره حولاء خوانده؛ چرا که راه دیگری برای شناساندن او وجود نداشته است. «عطاره حولا» به زنی گفته میشود که چشمش لوچ (چپ) است.<ref>شبّر، سید عبدالله، کتاب الأخلاق، ترجمه محمدرضا جباران، انتشارات هجرت، قم: ۱۳۷۹ش، ص۲۴۰.</ref> | بر پایه روایتی، امام صادق(ع) زنی با نام زینب را با لقب عطّاره حولاء خوانده؛ چرا که راه دیگری برای شناساندن او وجود نداشته است. «عطاره حولا» به زنی گفته میشود که چشمش لوچ (چپ) است.<ref>شبّر، سید عبدالله، کتاب الأخلاق، ترجمه محمدرضا جباران، انتشارات هجرت، قم: ۱۳۷۹ش، ص۲۴۰.</ref> | ||
سخن گفتن از فرد یا گروهی نامشخص نیز، غیبت شمرده نمیشود.<ref>امام خميني، سيد روح الله، استفتائات، دفتر انتشارات اسلامي، چاپ دوم، ۱۳۷۲، ج۲، ص۶۱۹.</ref> | |||
== منابع == | == منابع == |