مفهوم و اقسام تفسیر علمی قرآن

نسخهٔ تاریخ ‏۱۷ نوامبر ۲۰۲۰، ساعت ۱۱:۵۶ توسط Rahmani (بحث | مشارکت‌ها)
سؤال

لطفاً معنای تفسير علمي قرآن و اقسام آن را بيان فرماييد؟


در تفسير علمي قرآن از ابزار علوم تجربي استفاده مي‌كنيم؛ يا به تعبير ديگر، استخدام علوم تجربي براي فهم آيات قرآن كه نتايج مشخصي را هم به دنبال دارد؛ گاه تفسير علمي از باب استخدام و تأييد محتواي آيات و به شكل اعتدالي است كه به آن تفسير «علمي اعتدالي» مي‌گوييم؛ مثلاً با استفاده از برخي مباحث روز، به تبيين آياتي كه متضمن برخي مباحث علمي است مي‌پردازيم كه اين يك سبك و شكل است؛ به عنوان مثال، وقتي كه قرآن مي‌فرمايد: «رَبُّ الْمَشْرِقَيْنِ وَ رَبُّ الْمَغْرِبَيْنِ»،[۱] اگر كسي بحث مشرق‌ها و مغرب‌هاي متعدد در اين آيه را با كروي بودن زمين مرتبط بداند، اين يك شكل «اعتدالي» است؛ نه آن‌كه به محض شنيدن يافته‌هاي علمي، آيه را با آن مطابقت دهيم و در مقابل آن خاضع شويم و يا به طور صددرصد علوم را طرد نماييم و آن را با قرآن بيگانه جلوه دهيم.

شكل دوّم، شكل افراطي است كه برخي از تفسيرهاي علمي به آن مبتلا هستند و آن، تطبيق آيات قرآن با يافته‌ها يا حتي فرضيه‌هاي علمي است. اگر كسي يك فرضيه‌ي علمي را يافت، سعي مي‌كند در مقابل آن خاضع شود؛ و با هر لطايف الحيلي آيه را با‌ آن ارتباط دهد. اين همان مشكلي است كه برخي، مثل طنطاوي،[۲] فكري[۳] و ديگران به آن مبتلا شده‌اند. مرحوم علامه طباطبايي(ره) اين روش را نمي‌پسندند. ايشان مي‌فرمايند:

نتايج بحث‌هاي علمي يا فلسفي و غير آن را از خارج گرفته و بر مضمون آيات تحميل مي‌كنند و لذا، تفسير آنها سر از تطبيق بيرون آورده است. روي همين جهت، بسياري از حقايق قرآن را مَجاز جلوه داده و آيات را تأويل كرده‌اند.[۴]

خلاصه اين‌كه، تفسير علمي را مي‌توان به دو قسمت تقسيم نمود: الف) افراطي؛ ب) اعتدالي؛ كه بخش افراطي همان تطبيق، و بخش اعتدالي، استخدام علوم و به‌كارگيري آن در تأييد محتواي آيات است.

در مورد اقسام تفسير علمي، ديدگاه‌هاي متفاوتي وجود دارد؛[۵] به نظر ما روي‌كرد به تفسير علمي، سه نوع است:

يك. گاهي برخي از مفسرين[۶] خواسته‌اند علوم را از قرآن استخراج كنند و، در حقيقت، سخن آنها ناظر به آياتي مثل «تِبْياناً لِكُلِّ شَيْ‏ءٍ»[۷] بوده است؛ چون قرآن بيان‎كننده‌ي همه چيز است، پس همه‌ي مطالب بايد در ظواهر قرآن وجود داشته باشد؛ مثلاً زركشي در «البرهان» آورده است كه برخي، از آيه‌ي شريفه‌ي «إِذا زُلْزِلَتِ الْأَرْضُ زِلْزالَها»[۸] بر اساس حروف ابجد پيش‌بيني نموده‌اند كه در سال ۷۰۲ زلزله‌اي صورت مي‌گيرد و اتفاقاً چنين هم شد؛ و يا از آيه‌ي شريفه‌ي «إِذا مَرِضْتُ فَهُوَ يَشْفِينِ»[۹] آن‎جا كه خداوند از قول حضرت ابراهيم(ع) نقل مي‌كند كه «وقتي من بيمار شدم اوست كه شفا مي‌دهد.» علم پزشكي را استخراج كرده‌اند[۱۰] و از حروف مقطعه‌ي اوايل سوره‌ها علم جبر را استفاده كرده‌اند.[۱۱] روشن است كه اين روش، روش صحيحي نيست؛ زيرا همه‌ي علوم و ريزه‌كاري‌هاي علوم، ظرافت‌ها، فرمول‌هاي فيزيك، شيمي و غيره در ظواهر قرآن وجود ندارد و استخراج آنها از قرآن كاري بي‌ثمر و بي‌معناست.

دو. گاهي منظور از تفسير علمي، تحميل و تطبيق نظريه‌هاي علمي بر قرآن است؛ گاهي برخي از كساني كه به سراغ تفسير علمي رفتند سعي كردند نظريه‌هاي اثبات شده‌ي علوم را به آيات قرآن تحميل كنند؛ مثلاً عبدالرزاق نوفل، نويسنده‌ي معروف مصري، درباره‎ي آيه‌ي شريفه‎ي «هُوَ الَّذِي خَلَقَكُمْ مِنْ نَفْسٍ واحِدَه وَ جَعَلَ مِنْها زَوْجَها لِيَسْكُنَ إِلَيْها»[۱۲] مي‌گويد:

«انفسكم»، يعني پروتون، و «زوجها»، يعني الكترون و «ليسكن اليها»، يعني حالت آرامشي كه بين اين الكترون و پروتون برقرار شده و در نتيجه، اين اتم از هم نمي‌پاشد و الكترون به طور مرتب به دور مركز اتم كه پروتون و الكترون است مي‌چرخد.[۱۳]

اين سخن با ظاهر آيه و با معناي لغوي و اصطلاحي آيه سازگاري ندارد. روشن است كه اين روش نيز روش صحيحي نيست. علامه طباطبايي(ره) در مقدمه‌ي الميزان به مسئله‌ي تطبيق مي‌پردازد و آن را رد مي‌كند. و مي‌فرمايد:

اين گونه تفسير علمي در يك قرن اخير در مصر و ايران رايج شد و موجب بدبيني بعضي دانشمندان مسلمان نسبت به مطلق تفسير علمي گرديد. [۱۴]

سه. گاهي منظور از تفسير علمي اين است كه ما براي فهم بهتر آيات قرآن از علوم استفاده كنيم؛ يعني علوم را براي فهم بهتر آيات قرآن و روشن كردن و كشف معاني و مقصود خداوند تبارك و تعالي استخدام كنيم؛ به عبارت ديگر، هرچه علم بشر پيش‌رفت كند، موجب فهم بهتر برخي از آيات قرآن مي‌شود، بدون اين‌كه قصد استخراج علوم را از قرآن داشته باشيم.

مثلاً اين آيه‌ي شريفه، مكرراً در قرآن كريم آمده است:

إِنَّما حَرَّمَ عَلَيْكُمُ الْمَيْتَه وَ الدَّمَ وَ لَحْمَ الْخِنْزِيرِ...؛[۱۵] همانا خداوند، خون، ميته و گوشت خوك را بر شما حرام كرده است.

وقتي كه علوم بشر پيش‌رفت‌ مي‌كند، روشن مي‌شود كه خوردن خون، مردار، خوك و شراب چه ضررهايي براي بشر دارد. اين پيش‌رفت‌هاي علمي، موجب روشن‌تر شدن معناي اين آيات و فلسفه‌ي حرمت مي‌شود؛ يا وقتي كه قرآن شريف مي‌فرمايد:

اللَّهُ الَّذِي رَفَعَ السَّماواتِ بِغَيْرِ عَمَدٍ تَرَوْنَها[۱۶] اشاره به اين دارد كه بين آسمان‌ها، ستون‌هايي است كه نمي‌توان ديد.

روايتي از وجود مقدس امام رضا(ع) در ذيل همين آيات وارد شده است:

ثمَّ عَمَدٌ و لكِنْ لاتَروْنَها»؛ آن‎جا ستون‌هايي است؛ اما شما نمي‌بينيد.[۱۷]

اين به چيزي مثل نيروي جاذبه و مانند آن اشاره دارد كه ممكن است بعداً كشف شوند؛ لذا مي‌توان يكي از مصاديق آن را نيروي جاذبه دانست.

قرآن در جايي ديگر مي‌فرمايد:

وَ أَرْسَلْنَا الرِّياحَ لَواقِحَ[۱۸]؛ و ما بادها را فرستاديم كه عمل لقاح را انجام دهند.

در اين آيه لقاح (آبستن كردن) گياهان به وسيله‌ي باد به روشني بيان شده است و حال آن‌كه بعد از قرن‌ها، علم بشر كشف كرده است كه ابرها با بار مثبت و منفي در اثر برخورد با هم بارور مي‌شوند؛[۱۹] بنابراين، اين اشاره‌ي علمي قرآن، اولاً، ما را به اين‌جا مي‌رساند كه نازل‌كننده‌ي قرآن از همه‌ي اسرار جهان اطلاع داشته است؛ ثانياً، كشف‌هاي علمي، مثل نيروي جاذبه، توسط نيوتون و ديگران، مفادي از اين آيات را براي ما روشن‌تر مي‌كند، بدون اين‌كه نظريه‌اي را بر قرآن تحميل و يا مطلبي خلاف واقع را از قرآن استخراج كنيم.

پس، تفسير علمي به سه قسم تقسيم مي‌شود:

۱. استخراج علوم از قرآن؛

۲. تحميل و تطبيق بر قرآن (كه اين دو قسم از نظر ما صحيح نبود)؛

۳. استخدام علوم در فهم قرآن، كه اين روش صحيحي است.


منابع

  1. سوره‌ي الرحمن، آيه‎ي ۱۷.
  2. ر.ك: الطنطاوي جوهري، الجواهر في تفسير القرآن.
  3. ر. ك: علي فكري، القرآن ينيوع العلوم و الفرقان.
  4. محمدحسين طباطبايي، همان، ج۱، ص۷.
  5. براي مطالعه بيش‌تر ر.ك: رضايي، همان، ص۳۷۴ـ۳۸۰.
  6. غزالي، جواهر القرآن، ص۳۷، فصل خامس.
  7. سوره‌ي نحل، آيه‌ي ۸۹.
  8. سوره‌ي زلزال، آيه‌ي ۱.
  9. سوره‌ي شعرا، آيه‌ي ۸۰.
  10. غزالي، همان، ص۲۷.
  11. ذهبي، التفسير و المفسرون، ج۲، ص۴۸۱.
  12. سوره‌ي اعراف، آيه‌ي ۱۸۹؛ اوست خدايي كه همه‌ي شما را از يك تن آفريده و از او نيز جفتش را مقدر داشت، تا به او انس و آرام گيرد.
  13. عبدالرزاق نوفل، قرآن و العلم الحديث، ص۱۵۶.
  14. محمد حسين طباطبايي، تفسير الميزان، ج۱، ص۶.
  15. سوره‎ي بقره، آيه‎ي ۱۷۳.
  16. سوره‌ي رعد، آيه‌ي ۲.
  17. محمد حسين طباطبايي، همان، ج۱۱، ص۲۸۶، بحث روايي.
  18. سوره‌ي حجر، آيه‌ي ۲۲.
  19. عباسعلي سرفرازي، رابطه‎ي علم و دين، ص۳۶.