معنای متکبر بودن خداوند: تفاوت میان نسخه‌ها

بدون خلاصۀ ویرایش
بدون خلاصۀ ویرایش
بدون خلاصۀ ویرایش
خط ۷: خط ۷:


== معنای کبر در مورد انسان ==
== معنای کبر در مورد انسان ==
کبر، استکبار و تکبر عبارت است از حالت نفسانی و روانی که آدمی به خود گمان برد که از دیگران برتر و والاتر است و بزرگترین تکبر، تکبر بر خداوند است، از اینکه امتناع از قبول حق کند و اعتراف به معبودیت و اختصاص عبادت به او نداشته باشد.<ref>. راغب اصفهانی، المفردات فی غریب القرآن، تهران، نشر کتاب، ۱۴۰۴، ص۴۲۱ و ۴۲۲.</ref>
{{اصلی|تکبر}}


فرق عجب با تکبر در این است عجب خودپسندی است،<ref>. امام خمینی، سید روح الله، شرح چهل حدیث، مؤسسه تنظیم نشر آثار امام خمینی، چاپ دوم، ۱۳۷۱، ص۷۹.</ref> عجب فقط خود را بزرگ می‌شمارد، اما خود را برتر از دیگران نمی‌بیند.<ref>. نراقی، ملامحمد مهدی، جامع السعادات، تعلیقه و تصحیح سید محمد کلانتر، مطبعه النجف، مؤسسه مطبوعاتی اسماعیلیان، ج۱، ص۳۴۴–۳۵۱.</ref> و کبر بزرگی کردن بر غیر و عظمت فروشی است<ref name=":0">امام خمینی، سید روح الله، شرح چهل حدیث، مؤسسه تنظیم نشر آثار امام خمینی، چاپ دوم، ۱۳۷۱، ص۷۹.</ref> پس عجب سبب کبر است و کبر از نتائج عجب است.
== مفهوم‌شناسی  ==
به نظر [[شیخ صدوق]]، عالم شیعه قرن چهارم قمری، وصف متکبر که درباره خدا به‌کار می‌رود، از «کبریاء» گرفته شده و به معنای «بزرگوار» و «بالاتر از همه زشتی‌ها» است.<ref>. صدوق، اسرار توحید یا ترجمه کتاب توحید، انتشارات علمیه اسلامیه، ص۲۰۱؛ نگاه کنید به احمد بن فهد حلی، عده الداعی و نجاح الساعی، تصحیح و تعلیق احمد موحدی قمی، چاپ دارالکتاب الاسلامی، چاپ اول، ۱۴۰۷ هـ. ق، ص۳۲۵، و همچنین ترجمه فارسی کتاب نفیس عده الداعی، انتشارات کتابفروشی جعفری، مشهد، چاپ اول، ۱۳۶۳، ص۳۲۲و همچنین آیین بندگی و نیایش ترجمه عده الداعی، مترجم: حسین غفاری ساروی، قم، چاپ بنیاد معارف اسلامی، ۱۳۷۵، ص۵۶۹ و ۵۷۰.</ref> شهید اول نیز، یکی از معنای متکبر را «دارای کبریا و بزرگی» دانسته است.<ref>. شهید اول، محمد بن مکی، القواعد و الفوائد، ج۲، ص۱۶۷.</ref>   


حضرت امام خمینی (ره) در معنای کبر می‌فرماید: کبر عبارت است از یک حالت نفسانیه که انسان ترفع کند و بزرگی کند و بزرگی بفروشد بر غیر.<ref name=":0" />
به گفته [[ابراهیم کفعمی|ابراهیم کَفعَمی]]، عالم [[شیعه]] قرن نهم قمری، صفت متکبر در مورد خداوند به معنای «پیراسته بودن او از صفات خلق» است.


اما گاهی این حالت خودبرتر بینی در درون است و اظهار نمی‌کند و عملاً از خود نشان نمی‌دهد، بلکه دچار کبر نفسانی است که این را کبر می‌گویند، ولی اگر این گمان دورنی برتر بینی، باعث شد که در اعضاء و جوارح ظاهر شود ـ و با مردم عملاً به گونه‌ای برخورد نماید که خود را بزرگ وانمود کند و آنان را کوچک ـ این را تکبر می‌گویند.<ref>. نراقی، ملا احمد، جامع السعادات، معراج السعاده، مشهد، انتشارات ندای اسلامی، چاپ اول، ۱۳۶۲، ص۱۷۶.</ref>
در آیه {{قرآن|هُوَ الْمَلِكُ الْقُدُّوسُ السَّلَامُ الْمُؤْمِنُ الْمُهَيْمِنُ الْعَزِيزُ الْجَبَّارُ الْمُتَكَبِّر|سوره=حشر|آیه=۲۳}} وصف متبکر برای خداوند به‌کار رفته است. در آیه {{قرآن|وَلَهُ الْكِبْرِيَاءُ فِي السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْض|ترجمه=و کبریایی و عظمت در آسمان ها و زمین ویژه او است.|سوره=جاثیه|آیه=۳۷}} نیز، کبریاء و بزرگی مختص به خدا دانسته شده است.


چنانچه خداوند متعال فرموده: {{قرآن|کذلک یطبَع اللهُ علی کلِّ قلبِ متکبرٍ جبارِ<ref>. غافر/ ۳۵.</ref> یعنی این گونه خدا بر دل هر متکبّر ستمکاری مهر شقاوت می‌زند؛ و رسول خدا(ص) فرمودند: لایدخلُ الجنه من کان فی قلبه مثقال حبّه من خردل من کبر، یعنی وارد بهشت نمی‌شود، کسی که در قلبش به اندازه ذره‌ای کبر وجود داشته باشد.}}<ref>. نراقی، معراج السعاده، ص۱۷۶.</ref>
== تفاوت صفت تکبر در خدا و انسان ==
تفاوت صفت [[تکبر]] در خدا و [[انسان]]، به تفاوت منشأ آن برمی‌گردد؛ منشأ تکبر در خداوند، [[علم خدا|علم]]، [[قدرت خدا|قدرت]] و [[حکمت خدا|حکمت]] او است؛ ولی منشأ تکبر بشر، حقارت، [[جهل|نادانی]] و ضعف اراده است. بر اساس [[روایتی]]، [[امام صادق(ع)]] عامل تکبر در انسان را احساس پستی و خواری در خود دانسته است.<ref>. کلینی، محمد بن یعقوب، اصول کافی، با ترجمه و شرح سید جواد مصطفوی، ج۳، باب کبر.</ref> انسان برای آنکه نقص خود را بپوشاند، تکبر ورزیده و مقامی را ادعا می‌کند که دارای آن نیست.


و اما کبر دارای انواعی است: الف) گاهی کبر در برابر خداست.<ref>. دستغیب، سید عبدالحسین، گناهان کبیره، چاپ آرمان، ج۲، ص۱۱۱–۱۳۲.</ref> همانند کبری که نمرود و فرعون داشتند، و سبب این کبر، طغیان و جهل است و از زشت‌ترین انواع کبر است و بزرگ‌ترین نمونه کفر است،
در برابر، تکبر خداوند ناشی از کمال وجود او است. او بی‌نیاز از همه بوده و همه جهانیان به او نیاز دارند. کبریایی مختص به او است و جز او هیچ کسی دارای آن نیست.<ref>جاثیه: ۳۷.</ref> بشرِ نیازمند،<ref>فاطر: ۱۵.</ref> شایسته تکبر نیست، او بزرگی ندارد تا آن را آشکار کند و شایسته کبریایی نیست تا تکبر بورزد.<ref>. فلسفی، گفتار فلسفی، اخلاق از نظر همزیستی و ارزشهای انسانی، بخش دوم، چاپ سوم، هیئت نشر معارف اسلامی، ص۳۲۴ و ۳۲۵.</ref>
 
ب) گاهی کبر و تکبر بر انبیاء است، خداوند می‌فرماید: {{قرآن|فقالوا انومنُ لبَشرینَ مثلِنا}} یعنی چرا ما به دو بشر مثل خودمان ایمان آوریم.<ref>. مؤمنون/ ۴۷.</ref>
 
ج) و گاهی تکبر بر مؤمنین است به اینکه خود را بزرگ بشمارد و دیگران را حقیر و کوچک<ref>. نراقی، معراج السعاده، ص۱۷۸.</ref>
 
== معنای متکبر در مورد خداوند ==
کفعمی می‌فرماید: المتکبر المتعالی عن صفات الخلق، متکبر عبارت است از منزه و پیراسته بودن از صفات خلق.
 
شهید اول می‌فرماید: المتکبر ذوالکبریاء و هو الملک او ما یری الملک حقیراً بالنسبه الی عظمته. متکبر صاحب کبریایی و جبروت و عظمت است و او پادشاهی است که غیر از خود را نسبت به عظمت خویش کوچک می‌بیند.<ref>. شهید اول، محمد بن مکی، القواعد و الفوائد، ج۲، ص۱۶۷.</ref>
 
و ابن فهد حلی صاحب کتاب عدّه الداعی این گونه توضیح می‌دهد: متکبر آن است که متعالی و منزه و پیراسته است از صفات خلق و متکبر مأخوذ و گرفته شده از کبریاء است.<ref>. احمد بن فهد حلی، عده الداعی و نجاح الساعی، تصحیح و تعلیق احمد موحدی قمی، چاپ دارالکتاب الاسلامی، چاپ اول، ۱۴۰۷ هـ. ق، ص۳۲۵، و همچنین ترجمه فارسی کتاب نفیس عده الداعی، انتشارات کتابفروشی جعفری، مشهد، چاپ اول، ۱۳۶۳، ص۳۲۲و همچنین آیین بندگی و نیایش ترجمه عده الداعی، مترجم: حسین غفاری ساروی، قم، چاپ بنیاد معارف اسلامی، ۱۳۷۵، ص۵۶۹ و ۵۷۰.</ref> شیخ صدوق در شرح لغت متکبر می‌فرماید: متکبر بزرگوار است و متعالی از همه قبائح.<ref>. صدوق، اسرار توحید یا ترجمه کتاب توحید، انتشارات علمیه اسلامیه، ص۲۰۱.</ref> و در شرح اسماء حسنای پروردگار می‌فرماید: متکبر مأخوذ از کبریاء است و آن اسم است برای تکبر و تعظّم.<ref>صدوق، اسرار توحید یا ترجمه کتاب توحید، انتشارات علمیه اسلامیه، ص۲۲۲.</ref>
 
== صفت کبر در مورد انسان و خداوند ==
جباریت و تکبر از صفاتی هستند که تخلّق بشر به آنها ناپسند و مذموم است و اتصاف باری تعالی به آن دو صفت شایسته و ممدوح. قرآن کریم از طرفی این دو خُلق را برای انسان‌ها از سیئات اخلاقی شناخته و خاطر نشان نموده است که خداوند بر دل هر متکبر جبار مُهر بدبختی و شقاوت می‌زند؛ و از طرف دیگر خداوند را جبار و متکبر خوانده و ذات اقدسش را به این دو صفت توصیف فرموده است. {{قرآن|... کذلک یطبع الله علی کلّ قلب متکبّرٍ جبّارٍ<ref>. غافر/ ۳۵.</ref> و در جای دیگر می‌فرماید: {{قرآن|... المؤمن المُهیمِنُ العزیزُ الجبار المتکبر}}؛ یعنی، (اوست خدای یکتایی که) ایمنی‌بخش (دلهای هراسان) نگهبان جهان و جهانیان غالب و قاهر بر همه خلقان، با جبروت و عظمت و بزرگوار و برتر (از حد فکرت)...<ref>. حشر/ ۲۳.</ref>
 
حال چرا اتصاف خداوند به این صفت ممدوح است و اتصاف بشر به آن مذموم؟
 
سرّ این امر نهفته در منشأ تکبر و جباریت در انسان و خداوند است، منشأ جباریت و تکبر در مورد خداوند علم، قدرت و حکمت اوست، ولی منشأ جباریت بشر، حقارت، نادانی و ضعف اراده است. کسی که از یک یا چند، جهت اساسی پستی و حقارت می‌کند، برای آنکه نقص خود را بپوشاند، مقامی را ادعا می‌کند که فاقد آن است و چون می‌بیند مردم ادعای او را نمی‌پذیرند، طغیان می‌کند و بر اثر جهل و ضعف اراده به تعدی و تجاوز دست می‌زند، تا بدین وسیله خود را بر مردم تحمیل نماید و آنان را به قبول گفته خویش وادار سازد.
 
اما تکبر خداوند ناشی از کمال وجود اوست. حضرت باری تعالی غنّی بالذات است و همه جهانیان به او احتیاج دارند. کبریایی مختص به اوست و جز ذات اقدسش هیچ‌کس واجد آن نیست: {{قرآن|و له الکبریاء فی السموات و الارض و هو العزیز الحکیم}} یعنی: و مقام جلال و کبریایی در آسمان‌ها و زمین مخصوص اوست و او یکتا خدای مقتدر حکیم است.<ref>. جاثیه/ ۳۷.</ref> بشر عاجز و ناتوانی که فقیر بالذات است {{قرآن|یا ایها الناس انتم الفقراء الی الله و الله هو الغنی الحمید}} یعنی: ای مردم شما همه به خدا فقیر و محتاجید و تنها خداست که بی‌نیاز و غنی بالذات است و ستوده صفات است.<ref>. فاطر/ ۱۵.</ref> بشری که نیازمندی با جوهر وجودش آمیخته است، شایسته تکبر نیست، او بزرگی واقعی ندارد تا اظهار بزرگی کند و لایق کبریایی نیست تا متکبر باشد. تکبر بشر مانند جباریتش معلول حقارت درونی و ضعف باطنی اوست.<ref>. فلسفی، گفتار فلسفی، اخلاق از نظر همزیستی و ارزشهای انسانی، بخش دوم، چاپ سوم، هیئت نشر معارف اسلامی، ص۳۲۴ و ۳۲۵.</ref>
 
امیرالمؤمنان علی(ع) می‌فرماید: فخر فروشی را کنار بگذار، تکبر و خود بزرگ‌بینی را رها کن و به یاد مرگ باش.<ref>. نهج‌البلاغه، ترجمه: محمد دشتی، چاپ پنجم، ناشر مؤسسه انتشارات مشهور، حکمت ۳۹۸.</ref> و در جای دیگر می‌فرماید: فرزند آدم را با فخرفروشی چه کار؟ او که در آغاز نطفه‌ای گندیده و در پایان مرداری بدبو، است. نه می‌تواند روزی خویشتن را فراهم کند، و نه مرگ را از خود دور نماید.<ref>. نهج‌البلاغه، ترجمه: محمد دشتی، چاپ پنجم، ناشر مؤسسه انتشارات مشهور، حکمت ۴۵۴.</ref>
 
امام صادق(ع) می‌فرماید: هیچ انسانی به تکبر و جباریت گرایش نمی‌یابد، مگر بر اثر پستی و ذلتی که در باطن خویش احساس می‌کند.<ref>. کلینی، محمد بن یعقوب، اصول کافی، با ترجمه و شرح سید جواد مصطفوی، ج۳، باب کبر.</ref>
 
گاهی حالت عزت نفس در انسان که صفتی پسندیده است موجب می‌شود که مردم را با چشم حقارت بنگرد، آنها را پست ببیند و خود را بزرگ و عظیم بپندارد. در این صورت است که عزت نفس به حالت تکبر و خود بزرگ‌بینی مبدل می‌شود. این همان معنایی است که امام سجاد(ع) (در دعای مکارم الاخلاق) در پیشگاه الهی عرض می‌کند: پروردگارا! به من عزت نفس و بزرگواری روح مرحمت بفرما؛ ولی خدایا من مبتلا به کبر نشوم. آلوده به بیماری خود بزرگ‌بینی نگردم و بندگان خدا را با دیده حقارت ننگرم.


<span></span>
<span></span>
automoderated
۶٬۳۴۱

ویرایش