معنای آیه «عرش خدا بر آب قرار دارد»

نسخهٔ تاریخ ‏۱۹ نوامبر ۲۰۲۰، ساعت ۱۳:۰۷ توسط Rezapour (بحث | مشارکت‌ها)


سؤال

منظور از این آیه که «عرش خدا بر آب قرار داشته است» چیست؟


خداوند در سوره هود از عرش خود با این بیان که بر روی آب است یاد کرده است. عرش به نوع کاملی از احاطه بر دیگران که از علم و قدرت ناشی شده است، ‌اشاره دارد. کلمه ماء (آب) نیز به ماده اولیه همه چیز، یا اینکه حیات همه چیز به آن وابسته است معنا کرده‌اند. بنابر این معنای آیه را چنین اینطور می‌شود که خداوند با علم و قدرت خویش به وسیله ماء تمام عالم را خلق و آماده زیستن کرده است، یا اینکه با علم و قدرت خویش ماء را عامل حیات عالم قرار داده است.

معنای کلمه عرش

از کلمه عرش تعابیر مختلفی ارائه شده است. با تأمل در احادیث و روایات وارده از ائمه اطهار(ع) به دو تعبیر علم و قدرت برمی‌خوریم که به نوع کاملی از احاطه بر بندگان و مخلوقات اشاره دارد.[۱] عرش در اصل به معنی سقف یا شیئی سقف دار است و به تخت‌های بلند همانند تخت‌های سلاطین گذشته نیز عرش گفته می‌شود. اما این کلمه بعدها به معنی قدرت نیز به کار رفته است.

همان گونه که واژه تخت در فارسی نیز به همین معنی استعمال می‌شود. وقتی می‌گویند فلان کس بر تخت نشست یا تختش فرو ریخت کنایه از این است که به قدرت رسید یا قدرتش نابود شد. هم چنین وقتی می‌گویند پادشاهی بر تخت شاهی نشست یعنی علاوه بر اینکه بر زیردستان خود قدرت دارد، دارای علم نیز هست و به کم و زیاد امور جامعه و مردم آگاه است. پس هنگامی که حق تعالی می‌فرماید: ﴿الرحمن علی العرش استوی (طه / ۵.) منظور آن است که بر تخت قدرت و علم بر مخلوقات نشست؛ بنابراین عرش هم به معنای علم است و هم به معنای قدرت، کنایه از اینکه به همه مخلوقات احاطه دارد آن هم احاطه همراه با علم و قدرت.

معنای کلمه ماء در آیه

اما کلمه ماء که در آیه مورد بحث است بعضی از مفسران گفته‌اند ماء برای چیزی که مایع و مذاب باشد به کار می‌رود مثلاً قرآن در سوره مرسلات آیه ۲۰ راجع به خلقت انسان می‌فرماید: ﴿الم نخلقکم من ماء مهین؛ آیا ما شما را از آب بی‌ارزش نیافریدیم؟ از این آیه به خوبی استفاده می‌شود کلمه ماء برای غیر از آب معمولی هم به کار می‌رود، بر همین اساس می‌توان، نظریه آن دسته از مفسرانی که گفته‌اند منظور از کلمه ماء مواد اولیه موجودات باشد که به صورت مایع و مذاب بوده است را به این صورت تفسیر کرد که علم و قدرت خدا مافوق و محیط ماده مذاب اولیه موجودات بود که آنها را به این صورت آفریده که مشاهده می‌شوند (یعنی خداوند از چنان علم و قدرتی برخوردار است که توانست از چنین مایعی، جهانی این چنینی خلق کند) آیه ۳۰ سوره انبیاء هم این معنا را تأیید می‌کند و می‌فرماید: ﴿أَوَلَمْ یَرَ الَّذِینَ کفَرُوا أَنَّ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضَ کانَتَا رَتْقًا فَفَتَقْنَاهُمَا وَجَعَلْنَا مِنَ الْمَاء کلَّ شَیْءٍ حَیٍّ أَفَلَا یُؤْمِنُونَ یعنی آیا آن افرادی که کافر شدند ندیدند (و نمی‌بینند) که آسمان‌ها و زمین، به یکدیگر پیوسته بودند بعداً ما آنها را گشودیم و از یکدیگر جدا کردیم.[۲]

برخی دیگر از مفسرین مانند علامه طباطبائی ماء در آیه مذکور را عبارت از همین آب معمولی گرفته‌اند که حیات همه موجودات به آن وابسته است. ایشان می‌فرمایند: آنچه ما از موجودات زنده می‌بینیم از آب آفریده شده‌اند پس ماده آب، ماده حیات هر جنبنده است پس بر آب بودن عرش کنایه است از اینکه مالکیت خدای تعالی در آن روز (خلقت آسمان‌ها و زمین) مستقر بر این آب بود که گفتیم مایع حیات و زندگی است.[۳]

معنا و مفهوم آیه

از مطالب سابق نتایج زیر حاصل می‌شود:

۱. از آیه ﴿و کان عرشه علی الماء۝۷؛ و عرش او، بر آب قرار داشت.(هود:۷) می‌فهمیم که معنای عرش، علم و قدرت است و وقتی می‌گوییم خداوند بر عرش قرار گرفت یعنی بر مخلوقات خود احاطه علمی و قدرت دارد مثل کسی که از بالا به منطقه ای نگاه کند.

۲. منظور از ماء، یا مواد اولیه عالم است که خداوند از روی علم و قدرت خود آن را تبدیل به جهانی به این عظمت و قابل زندگی برای ما نمود یا مایع حیات و آب است که قسمت اعظم اجزای صاحبان روح را تأمین می‌کند، در هر صورت معلوم می‌شود اصل حیات عالم از ماء است و هم چنین اصل زندگی و حیات در جهان به آن وابسته است. به عبارت دیگر اگر منظور از ماء، مایع اولیه باشد، به این معناست که اصل حیات و شروع آن از این ماده مذاب بوده است و اگر منظور از ماء آب معمولی و مایع حیات باشد به این معناست که اصل حیات موجودات عالم به آن وابسته است؛ و البته این هم نشانی از علم و قدرت خداست.


معرفی منابع جهت مطالعه بیشتر

۱ـ تفسیر منهج الصادقین، ملا فتح الله کاشانی، کتاب فروشی اسلامیه، ۱۳۴۴ش، ج۴، ص۴۰۲.

۲ـ تفسیر المیزان و تفسیر نمونه، ذیل آیه ۷ سوره هود.

۳ـ تفسیر ملا شریف لاهیجی، مؤسسه مطبوعات علمی، ۱۳۶۳ش، ج۲، ص۴۱۲.

منابع

  1. ر. ک. کلینی، محمد بن یعقوب، کافی، تهران، دارالکتب اسلامیه، ۱۳۶۵ش، ج۱، ص۱۳۱.
  2. نجفی، محمد جواد، تفسیر آسان، کتابفروشی اسلامیه، ۱۳۶۴ش، ج۷، ص۲۲۷.
  3. طباطبایی، سید محمد حسین، المیزان، ترجمه موسوی همدانی، سید محمد باقر، دفتر انتشارات اسلامی، ۱۳۷۴ش، ج۱۰، ص۲۲۴.