مراحل رسیدن به یقین: تفاوت میان نسخه‌ها

تیتر بندی و ویرایش اجمالی.
(صفحه‌ای تازه حاوی «{{شروع متن}} {{شاخه | شاخه اصلی = |شاخه فرعی۱ = |شاخه فرعی۲ = |شاخه فرعی۳ = }} {{س...» ایجاد کرد)
 
(تیتر بندی و ویرایش اجمالی.)
خط ۸: خط ۸:


{{سوال}}
{{سوال}}
انسان برای داشتن حالات خوش با  خداوند چه باید بکند؟چگونه می توان این حالات را حفظ کرد؟
برای رسیدن به مرتبه یقین چه مراحلی را باید گذراند؟
{{پایان سوال}}
{{پایان سوال}}


{{پاسخ}}
{{پاسخ}}
قرآن کريم مي فرمايد: {{قرآن|و نفس وما سواها فالهمها فجورها و تقواها، قد افلح من زكاها و قد خاب من دساها.}}<ref>شمس/ ۷ ـ ۱۰.</ref>
==مراحل یقین==
يقين مراتب و مراحل مختلفي دارد:


«قسم به نفس و آنكه او را نيكو ساخت، سپس پليدكاري و پرهيز كاري را به آن الهام كرد، كه هر كس آن را پاك گردانيد، قطعاً رستگار شد و هر كه آلوده اش ساخت، قطعاً زيانكار گرديد.»
===یقین حصولی===
نخستين مرحلة آن، يقين حصولي است كه با مطالعه و تحقيق و تفكر به دست مي‌‌‌آيد، انديشيدن دربارة براهين فلسفي  و مطالعه كتب خداشناسي و فهميدن صفات و ذات و توحيد و تحليل آنها بر اساس براهين دقيق عقلي، مي‌تواند آدمي را به نخستين مرتبه يقين برساند.


در بسياري از آموزه هاي ديني، از جمله آيات فوق استفاده مي شود كه نفس انسان، هم استعداد ترقي و تكامل، و هم استعداد سقوط و تنزل دارد. اگر نيازهاي حقيقي آن را دريافته و به تزكيه آن پرداختيم، رشد مي كند و بارور مي شود، و اگر آن را وا نهیم، رو به ضعف و سستي نهاده، فاسد مي گردد.  
چنين يقيني، نيازمند سير و سلوك و طي مقامات روحاني نيست و هر كسي، مي‌تواند با مطالعه و تحقيق و پالايش ذهن خود از شبهات مختلف، اين معرفت را حاصل كند.


در اين ميان همه انسان ها به طور فطري طالب كمال هستند. هيچ انساني نيست كه نقص وجودي را خوش بدارد، بلكه به طور فطري و غريزي به دنبال آن است كه روز به روز كامل تر شود، اين علاقه و ميل فطري به كمال، موهبتي است كه خداي متعال در وجود انسان قرار داده و يكي از نعمت هاي بزرگ الهي است كه عامل حركت و فعاليت اوست و اگر اين ميل نباشد و يا ضعيف شود، خمودي و بي حاصلي آدمي را فرا مي گيرد.<ref>ر.ك: طباطبايي، سيد محمد حسين، تفسير الميزان، تفسير آيه الكرسي.</ref>
يقين در اين مرحله، علم بدون شك و غيرقابل زوال است، به گونه‌اي كه فرد مطمئن مي‌شود كه مثلاً گزاره «خدا موجود است»، صحيح است و غيرممكن است كه صحيح نباشد.<ref>ر.ك: ابن سينا، شيخ الرئيس ابوعلي، برهان شفا، ترجمه دكتر مهدي قوام صفري، تهران، انتشارات فكر روز، 1373، ص 15، و نيز طباطبايي، سيد محمد حسين، تفسير الميزان، قم، موسسه مطبوعاتي اسماعيليان، 1371، چاپ پنجم، ج 2، ص 248. </ref>  


كمال، مصاديق مختلفي دارد كه برخي از آنها، به قدري روشن و واضحند كه هيچ انساني در كمال بودن آنها، ترديد ندارد، علم از جمله اين موارد است و بي ترديد همه انسان ها از ناداني متنفرند؛ گرچه بسياري از آنان هيچ گاه در رفع آن تلاش لازم را نمي كنند- از ديگر اموري كه انسان به طور فطري طالب آن است، « سعادت» است. همه انسان ها بالفطره طالب خوشي بوده و از بدبختي و ابتلاء به گرفتاري گريزانند. اما سعادت حقيقي چيست؟ چگونه و از چه راهي حاصل مي شود؟ به چه صورت مي توان آن را حفظ كرد؟
اين يقين پايه ايمان است،<ref>احاديثي از علي ـ عليه السلام ـ . ر.ك: ري شهري، محمد، ميزان الحكمه، بيروت، دار الحديث، 1419، چاپ دوم، ج 8، ص 3713. </ref>  وبدون چنين يقيني اصلاً ايمان و بلكه اسلام آوردن هم ممكن نيست. زيرا كسي كه شك دارد «خدا هست يا نيست»، نمي‌تواند مسلمان شود، چه رسد به مؤمن شدن؛ لذا در روايت فرموده‌اند كه ايمان خود را با يقين تقويت كنيد.<ref>ر.ك: همان، حديثي از امير المؤمنين ـ عليه السلام ـ . </ref>


اديان و مكاتب مختلف، در طول تاريخ، بر اساس بينش و نگرش خود، هر كدام سعادت را به گونه اي تعريف كرده و راهي را به سوي آن معرفي نموده اند. دين مبين اسلام- و بسياري از اديان ديگر الهي ـ كمال نهاني و سعادت آدمي را در « قرب به خدا» معرفي كرده اند. بايد توجه داشت كه تا دست كم، مرتبه نازلي از قرب به خداي متعال در خود ما پيدا نشود، حقيقت اين معنا بر ما مخفي خواهد ماند.<ref>ر.ك: مصباح يزدي، محمد تقي، به سوي او، قم، انتشارات موسسه امام خميني (ره)، ۱۳۸۱، ص ۱۹۰ ـ ۲۰۰.</ref>
===یقین حضوری===
مرحله ديگري از يقين وجود دارد كه نه تنها پاية ايمان نيست بلکه در مرحله‌اي بالاتر از ايمان قرار دارد.<ref>ر.ك: همان حديثي از امام صادق ـ عليه السلام ـ ؛ و نيز احاديثي از امام رضا ـ عليه السلام ـ و امير المؤمنين ـ عليه السلام ـ ، ص 3714. </ref>  چنين يقيني كمياب است.<ref>همان، ص 3714. </ref> و در نتيجة چنين يقيني، فرد مي‌تواند حقايق مخفي عالم را شهود نمايد.<ref>بر اساس آيه 75 سوره انعام و نيز ر.ك: طباطبايي، همان، ج 6، ص 186؛ و نيز بنگريد به آيات پاياني سوره تكاثر: «لو تعلمون علم اليقين، لترون الجحيم، ثم لترونها عين اليقين.» </ref>  


نگارا مردگان از جان چه دانند
==عوامل ازدیاد یقین==
براي رسيدن به يقين حضوری، بايد ايمان آورد و ايمان را تقويت كرد.


كلاغان قدر تابستان چه دانند «مولوي»
===در احادیث===
در روايات اهل بيت ـ عليهم السّلام ـ عواملي براي تكميل و ازدياد ايمان برشمرده شده است، از جمله؛ نترسيدن از ملامت ديگران، ريا نكردن، ترجيح آخرت بر دنيا، حيا از قبائح، حسن خلق، صبر بر مصائب، صدق لسان....<ref>ر.ك: ري شهري، همان، ج 1، ص 196. </ref>  در آيات قرآن نيز، تلاوت آيات الهي، جزو عوامل ازدياد ايمان ذكر شده است.<ref>انفال/ 2. </ref>


هر كسي دست كم يك بار در دعا، نيايش و يا عبادت خاصي، طعم شيرين و لذت بخش ارتباط صميمانه و نزديك با خدا را تجربه كرده باشد، مي داند كه اين لذت وصف ناشدني، با هيچ لذت و ثروتي قابل معاوضه و مقايسه نيست.  
در روايات اهل بيت ـ عليهم السّلام ـ نيز عناوين ديگري براي رسيدن به يقين وجود دارند كه در واقع همگي بيان مصاديق عبوديت مي‌باشند، فراميني چون اصلاح نفس،<ref>ر.ك: ري شهري، همان، ج 8، صص 3721، 3720، 3719.</ref> رضايت به قدر الهي،<ref>ر.ك: همان. </ref> زهد،<ref>ر.ك: همان. </ref> و... كه همه جلوه‌هايي از بندگي خدا هستند، عوامل كاهش و يا از بين رفتن يقين نيز همان موارد خروج از دايره بندگي مي‌باشند.  


از جمله مهمترين وظايف پيامبران الهي، اين بوده است كه مصاديق كمال و مسير سعادت را به انسان نشان دهند و پرتگاه ها و موانع اين مسير را به او تذكر دهند، تا از ورطه هلاكت و نابودي نجات يابد. در اين ميان شياطين مختلف، رهزن اين راه سختند كه همواره او را به پرتگاه شك و ترديد و ناداني مي كشانند و جام هاي سموم مختلف را با رنگ و بوي جذاب به او مي نوشانند، تا از اوج گرفتن و رسيدن به كمال باز ماند.
هواپرستي، حرص، طمع، جدل، حب مال، راضي كردن مردم با غضب خداوند، ستايش مردم در ازاء نعمتي كه خداوند به ما داده است (يعني نعمت را ناشي از ديگران دانستن) و... .<ref>ر.ك: همان، ص 3718. </ref>
===در قرآن===
راه ديگري كه براي رسيدن به يقين مي‌توان پيمود، عمل كردن بر اساس اين آيه شريفه است كه مي فرمايد: و اعبُدْ ربك حتي يأتيك اليقين؛<ref>حجر/ 99؛ خداي را عبادت كن تا يقين را دريابي. </ref> در واقع نتيجه (عبادت) را يقين مي‌داند. يعني راه رسيدن به يقين عبادت است.  


بسياري از ما انسان ها، به لحاظ فطرت الهي و علاقه مندي به دستورات دين، مايليم همواره در مسير كمال باقي بمانيم و از وسوسه هاي شياطين و نفس دور باشيم؛ اما متاسفانه مي بينيم كه گاهي در جذبه لذت بخش ارتباط با خدا قرار مي گيريم و وقتي ديگر، دل خسته و ناتوان، آن حال ملكوتي را از دست مي دهيم و بوستان روح افزاي انس با محبوب بي همتا گم مي شود. (‌البته در واقع ما گم مي شويم).
امّا عبادت چيست؟ آيا همين نماز و روزه كافي است، اگر چنين است، چرا اين همه انسان كه همه روزه به عبادت مشغولند، به يقين نمي‌رسند؟ عبادت  هدف خلقت ذكر شده است،<ref>ذاريات/ 56؛ و ما خلقت الجن و الانس الّا ليعبدون. </ref>  و مراد از عبادت در اين جا، اعمال عبادي خاص نيست، بلكه منظور زندگي بر مدار عبوديت است؛ يعني بندگي و بنده وار زيستن، چنان كه بردگان و بندگان روزگار قديم هميشه برده بودند؛ نه آن كه فقط ساعتي از روز را برده باشند، بلكه تمام حركات و سكنات و اعمال آنها براي مولي و در خدمت مولايشان بوده است. عبوديت در برابر خداوند نيز به همين گونه است كه انسان را به يقين مي‌رساند. يعني آدمي در تمامي لحظات و حالات خود، براي خدا باشد و رضايت او را طلب كند، در هر كاري كه انجام مي‌دهد، هر جا كه مي‌نگرد، هر سخني كه مي‌گويد يا مي‌شنود... فقط رضاي خدا و دستورات الهي را در نظر داشته باشد.  


واضح است كه از قوانين حاكم برجهان خلقت، قانون علت و معلول است كه بر اساس آن، هر چيزي كه معلول باشد، داراي علت خاص به خويش است. از اين رو هر دو حالت ما معلول علت هاي خود هستند؛ به اين معني كه هم حالت خوش جذبه (ارتباط نزديك و لذت بخش با خدا) معلول علت خاص به خود است و هم از دست دادن آن و دردها و زجرهائي كه در پي اين از دست دادن براي ما حاصل مي شود؛ پس اگر علت حالت هاي معنوي و سعادت آفرين را بدانيم و آن را تقويت كنيم، در نتيجه مي توانيم به دوام آن حالت ها و تقويت روحيه معنوي خويش كمك كنيم و همين طور اگر علت از دست دادن آن حالت هاي روحاني را بدانيم، با كاستن و حتي به ياري خداوند، برطرف كردن آن ها به سلامتي روحي و معنوي خود كمك كرده ايم.
اين نحوه سلوك ـ كه البته بدين سادگي حاصل نمي‌شود ـ عبوديت و بندگي خالصانه است. البته منافاتي هم با زندگي عادي ندارد؛ چرا كه اين گونه عبادت، اصولاً نيازمند وقتي خاص نيست، بلكه خود زندگي و تلاش و معاش آن بايد عبادت باشد. چنان كه فرمود رجال لا تلهيهم تجارة و لابيع عن ذكر الله<ref>نور/ 37. </ref>  بزرگ مرداني هستند كه تجارت و خريد و فروش ايشان را از ياد حق باز نمي‌دارد و غافل نمي‌كند.  


ايمان و عمل صالح از جمله چيزهايي است كه خداوند متعال آنها را از ما مطالبه كرده و شرط رسيدن به كمال و سعادت بشر دانسته است.<ref>همان، ‌ص ۱۹۵.</ref> اين دو مفهوم در قرآن كريم در بسياري از موارد، در كنار هم ذكر شده اند و بر تلازم آنها با يكديگر تاكيد گرديده است به عنوان نمونه:
در اين ميان، عبادات خاصه مثل نماز و روزه و... اوج لحظات ارتباط انسان با خداست و در ضمن ايمان او را براي اين كه در تمام ساعت بنده باقي بماند، تقويت مي‌كند.


و كساني كه ايمان آورده و عمل صالح انجام داده اند، مژده ده كه ايشان را باغهايي خواهد بود كه از زير (درختان) آنها جوي ها روان است.<ref>بقره/ ۲۵.</ref>
لذا در قرآن در آيات 45 و 153 سوره بقره توصيه مي‌فرمايد كه «و استعينوا بالصبر و الصلاة» از صبر (روزه) و نماز كمك بگيريد.  


و كساني كه كارهاي شايسته كنند، چه مرد باشد يا زن، در حالي كه مؤمن هستند، آنان داخل در بهشت مي شوند.<ref>نساء/ ۱۲۴.</ref>
خلاصه آن كه راه رسيدن به يقين، عبارت است از ايمان و عبادت و عبوديت، كه در پي هم حاصل مي‌شوند.


كساني كه ايمان آورده و كارهاي شايسته كرده اند، خوشا به حالشان، و خوش سرانجامي دارند.<ref>رعد/ ۲۹.</ref>
{{پایان}}
 
كساني كه ايمان آورده  و كارهاي شايسته كرده اند، (بدانند كه) ما پاداش كسي را كه نيكوكاري كرده است، تباه نمي كنيم.<ref>كهف/ ۳۰.</ref>
 
اين دو به شكل خاصي، با هم پيوند خورده اند، به گونه اي كه تقويت هر كدام، موجب تقويت ديگري و تضعيف هر يك موجب تضعيف ديگري است.
 
تقويت ايمان، علاوه بر انجام اعمال صالح خالصانه، نياز به آموختن مباني ديني دارد و هر چه آگاهي افزون تري نسبت به خداوند و دين داشته باشيم، مي توان انتظار ايماني محكم تر داشت. سپر آگاهي مي تواند بسياري از آسيب ها  را از ايمان ما دور بدارد، البته به شرط آنكه به آگاهي خود عمل كنيم.
 
آنچه انسان را در مسير قرب الي الله به پيش مي برد و روح او را به خدا نزديك مي گرداند، «عمل صالح» است. عمل صالح، عملي است كه «رضايت خداوند» در آن است و در اصطلاح قرآن، به عملي گفته مي شود كه هم نفس عمل، خوب است و هم فرد آن را به قصد تقرب به خدا و جلب رضايت الهي انجام مي دهد. اين چنين عملي است كه به انسان تعالي مي بخشد و او را در نردبان كمال بالا مي برد و در فرهنگ اسلامي و قرآني به  آن «عبادت» مي گويند. در اين اصطلاح، عبادت فقط به نماز و روزه و حج و نظاير آنها گفته نمي شود، بلكه چنانچه گذشت، هر عملي كه ذاتاً كاري شايسته و خوب بوده و براي رضايت الهي انجام گيرد، عبادت خواهد بود و در آيه‌ شريفه : «ما خلقت الجن و الانس الا ليعبدون؛ جن و انس را نيافريديم جز براي آنكه عبادت كنند.<ref>ذاريات/ ۵۶.</ref> همين معنا مورد نظر است؛ يعني انسان را نيافريديم جز براي آن كه با انجام اعمال نيكي كه به قصد جلب رضايت من انجام مي دهد، به من تقرب پيدا كند.<ref>مصباح يزدي، محمد تقي، به سوي او، ص ۱۹۳.</ref>
 
و اما آنچه آدمي را از رسيدن به هدف و سعادت باز مي دارد و از بهشت ارتباط با محبوب بي نظير، دور مي كند،  غفلت است. اين امر را مي توان از آيه شريفه ۱۷۹ سوره‌ اعراف دريافت كه مي فرمايد: «و در حقيقت بسياري از جنيان و آدميان را براي دوزخ آفريديم؛ (چرا كه) قلب هايي دارند كه با آن (حقايق را) درك نمي كنند و چشم هائي كه با آنها (حقايق را) نمي بينند و گوشهائي كه با آن (حقايق را) نمي شنوند. آنان همانند چهارپايان، بلكه گمراه ترند. آنان همان غافل ماندگانند.»
 
غافلان كساني هستند كه نمي انديشند از كجا آمده اند، و به كجا مي روند و از چه راهي بايد بروند، غفلت از آغاز (مبداء) و انجام (معاد) و راه بين اين آغاز و انجام، آنان را به ورطه اي مي اندازد كه هم سنگ حيوانات و بلكه پست تر از حيوان مي گردند.
 
منشاء هر آفتي كه از بيرون دامن گير ما مي شود، غفلت درون ماست و اگر در درون ما قلعه اعتقاد و التفات وجود داشته باشد،‌ آسيبي به ما نمي رسد؛ كسي كه از پديده هاي درون خود غافل باشد؛ از درك موضوعات اخلاقي عاجز است و آن گاه از تشخيص احكام اخلاقي آن ها هم ناتوان است و در اين صورت ناخواسته به دام گناه مي افتد. به همين جهت، دستور پرهيز از غفلت به ما داده اند.<ref>جوادي آملي، عبدالله، مراحل اخلاق در قرآن، قم، نشر اسراء، چاپ اول، ص ۲۶.</ref> امام صادق (ع) مي فرمايد: « از غفلت بپرهيزيد؛ زيرا به زيان جان شماست.»
 
براي پيمودن مسير تكامل، اولين گام اين است كه انسان از غفلت بيرون آيد و بفهمد در كجاست؟ چه كسي است و براي چه او را آفريده اند و چه كاري بايد انجام دهد؟ انسان تا هنگامي كه غرق در لذت هاي مادي است و تمام توجه و حواسش به شهوت و شكم و غرور و خودستايي است، راه به جايي نمي برد. چنين انساني اگر رتبه اش عالي باشد، حداكثر در حد حيوانات است. براي خارج شدن از حد حيوانيت و ورود به حريم انسانيت، بايد پرده هاي تاريك غفلت را در نورديد و از مرز غافلان به حريم ذكر و آگاهي و توجه بار يافت.
 
==نتيجه اين كه  ==
 
آن چه شما را وامي دارد تا نسبت به خداي خويش- كه برترين محبوب آدميان است- عشق بورزيد و مشتاق دوستي و محبت او باشيد، از يك سو مربوط به فطرت خداجو و ايمان قلبي شما و نيز اعمال صالحي كه در راستاي فطرت و ايمان خويش انجام داده ايد مي باشد و از سوي ديگر، بازتاب محبتي است كه خداي متعال به تمام بندگانش دارد ـ و هر چه بنده اي صالح تر و با ايمان تر باشد محبوب تر خواهد شدـ و اين محبت باعث مي شود، ما جذب شويم و اگر با كنار زدن غفلت ها و انجام عبادات، لطافت روحي كافي را به دست آورده باشيم، اين گرماي محبت را بيشتر خواهيم يافت.
 
اما غفلت هاي گوناگون و احياناً معصيت خداوند و نيز افكار پريشان، (‌از اوهام و خيالات خود گرفته تا القاء انديشه هاي شبهه آلود و شك آفرين افراد يا كتب) باعث مي شوند كه از پرواز به سوي ملكوت انسانيت بازمانيم و يا سقوط كنيم و زماني كه از خواب غفلت چشم باز كنيم، خود را با تني خسته و قلبي ملول مي يابيم كه چه بوديم و چه شد... .
{{پایان پاسخ}}


{{مطالعه بیشتر}}
{{مطالعه بیشتر}}
==معرفي منابع جهت مطالعه بيشتر: ==
۱. آيه الله جوادي آملي، مراحل اخلاق در قرآن، نشر اسراء، قم.
۲. آيه الله مصباح يزدي، به سوي او، انتشارات موسسه امام خميني، قم.
۳. دكتر احمد فرامرز قرا ملكي، پرده پندار، انتشارات آفتاب توسعه، تهران.


۴. متقيان، جوانان و پرسش هاي عرفاني، مركز مطالعات و پژوهش هاي فرهنگي، قم.  
== مطالعه بیشتر ==
{{پایان مطالعه بیشتر}}
* امام خميني، چهل حديث، نشر مؤسسه تنظيم و نشر آثار امام خميني، حديث 32.  
* ملا احمد نراقي، معراج السعادة، انتشارات دهقان، تهران، 1371، ص 74 ـ 79.


==منابع==
==منابع==
<references />
{{پانویس}}


{{تکمیل مقاله
{{تکمیل مقاله
automoderated
۶٬۳۴۱

ویرایش