مراتب توحید: تفاوت میان نسخه‌ها

جز
جایگزینی متن - ' ص ' به ' ص'
جزبدون خلاصۀ ویرایش
جز (جایگزینی متن - ' ص ' به ' ص')
خط ۱۰: خط ۱۰:
علمای علم [[اخلاق]] در یک تقسیم اولیه، توحید را به اقسامی تقسیم کرده‌اند:
علمای علم [[اخلاق]] در یک تقسیم اولیه، توحید را به اقسامی تقسیم کرده‌اند:


الف) [[توحید در ذات]]، به این معنا که [[خداوند]] یکتا است، هیچ مِثل، مانند، شریک و همتایی ندارد. گاهی توحید ذاتی به معنای گسترده‌تری به کار می‌رود و شامل بساطت ذات الهی و سلب ترکیب از خداوند نیز می‌گردد.<ref>سعیدی مهر، کلام اسلامی۱، قم، مؤسسه فرهنگی طه، ۱۳۷۷، ج۱، ص ۷۳.</ref> و این مرتبه از توحید به دو مرتبه توحید واحدی و توحید احدی تقسیم می‌شود.<ref>خسرو پناه، عبدالحسین، قم، مرکز مطالعات حوزه علمیه، ۱۳۸۱، ص ۳۴.</ref>
الف) [[توحید در ذات]]، به این معنا که [[خداوند]] یکتا است، هیچ مِثل، مانند، شریک و همتایی ندارد. گاهی توحید ذاتی به معنای گسترده‌تری به کار می‌رود و شامل بساطت ذات الهی و سلب ترکیب از خداوند نیز می‌گردد.<ref>سعیدی مهر، کلام اسلامی۱، قم، مؤسسه فرهنگی طه، ۱۳۷۷، ج۱، ص۷۳.</ref> و این مرتبه از توحید به دو مرتبه توحید واحدی و توحید احدی تقسیم می‌شود.<ref>خسرو پناه، عبدالحسین، قم، مرکز مطالعات حوزه علمیه، ۱۳۸۱، ص۳۴.</ref>


ب) [[توحید در صفات]]، یعنی صفات او عین ذاتش است و هیچ گونه ترکیبی در ذاتش راه ندارد.
ب) [[توحید در صفات]]، یعنی صفات او عین ذاتش است و هیچ گونه ترکیبی در ذاتش راه ندارد.
خط ۲۱: خط ۲۱:
# مرتبه دوم توحید قِشر است که از زبان گذشته و به قلب رسیده است در این مرتبه انسان اعتقاد قلبی به یگانگی و یکتایی خداوند متعال پیدا می‌کند. این اعتقاد باعث نجات انسان از [[عذاب اخروی]] می‌شود.
# مرتبه دوم توحید قِشر است که از زبان گذشته و به قلب رسیده است در این مرتبه انسان اعتقاد قلبی به یگانگی و یکتایی خداوند متعال پیدا می‌کند. این اعتقاد باعث نجات انسان از [[عذاب اخروی]] می‌شود.
# مرتبه سوم توحید، لُبّ است؛ در این مرتبه انسان هم خلق را می‌بیند و هم خالق را و علاوه بر اعتقاد به [[یگانگی خداوند]] معتقد است همه این مخلوقات را خداوند آفریده است و نیز همه اعمال و افعال را از خداوند متعال می‌داند و برای همه آنها، فقط یک فاعل قائل است و همه کارها و اعمال را مستند به حق تعالی می‌کند و به این مطلب هم باور و اعتقاد قلبی و یقینی دارد.
# مرتبه سوم توحید، لُبّ است؛ در این مرتبه انسان هم خلق را می‌بیند و هم خالق را و علاوه بر اعتقاد به [[یگانگی خداوند]] معتقد است همه این مخلوقات را خداوند آفریده است و نیز همه اعمال و افعال را از خداوند متعال می‌داند و برای همه آنها، فقط یک فاعل قائل است و همه کارها و اعمال را مستند به حق تعالی می‌کند و به این مطلب هم باور و اعتقاد قلبی و یقینی دارد.
# مرتبه چهارم توحید، لُبّ لبّ است. در این مرتبه شخص، در همه چیز فقط جلوه و جمال حق تعالی را مشاهده می‌کند و فقط خدا را می‌بیند و عرفاء این مرتبه را فناء فی اللّه و فناء فی التوحید می‌گویند.<ref>نراقی، ملا احمد، معراج السعاده، مؤسسه انتشارات هجرت، چاپ چهارم، ۱۳۷۶، ص ۱۱۹.</ref> عارف در مرتبه چهارم، حتی خودش را هم در این میان نمی‌بیند، بلکه فقط جمال و جلال او را مشاهده می‌کند. در این مرتبه خداوند متعال آنچنان بنده‌اش را دوست دارد که چشم و گوش و زبان و دست او می‌شود.  
# مرتبه چهارم توحید، لُبّ لبّ است. در این مرتبه شخص، در همه چیز فقط جلوه و جمال حق تعالی را مشاهده می‌کند و فقط خدا را می‌بیند و عرفاء این مرتبه را فناء فی اللّه و فناء فی التوحید می‌گویند.<ref>نراقی، ملا احمد، معراج السعاده، مؤسسه انتشارات هجرت، چاپ چهارم، ۱۳۷۶، ص۱۱۹.</ref> عارف در مرتبه چهارم، حتی خودش را هم در این میان نمی‌بیند، بلکه فقط جمال و جلال او را مشاهده می‌کند. در این مرتبه خداوند متعال آنچنان بنده‌اش را دوست دارد که چشم و گوش و زبان و دست او می‌شود.  


[[امام خمینی]] در کتاب چهل حدیث روایتی را چنین نقل می‌کند: «فاذا احببته کنت انا سمعه الذی یسمع به و بصره الذی یبصر به و لسانه الذی ینطق به و یده الذی یبطش بها ان دعانی اجبته و ان سألنی اعطیته؛<ref>خمینی، سید روح الله، شرح چهل حدیث، روایت سی و چهارم، مرکز نشر فرهنگی رجاء، چاپ دوم، ۱۳۶۸.</ref> پس وقتی او را دوست داشتم، گوش او می‌شوم که با آن می‌شنود و چشمش که با آن می‌بیند و زبانش که با آن سخن می‌گوید و دستش که با آن اخذ می‌کند و اشیاء را می‌گیرد، اگر مرا بخواند به او جواب می‌دهم و اگر از من چیزی بخواهد به او عطا می‌کنم».
[[امام خمینی]] در کتاب چهل حدیث روایتی را چنین نقل می‌کند: «فاذا احببته کنت انا سمعه الذی یسمع به و بصره الذی یبصر به و لسانه الذی ینطق به و یده الذی یبطش بها ان دعانی اجبته و ان سألنی اعطیته؛<ref>خمینی، سید روح الله، شرح چهل حدیث، روایت سی و چهارم، مرکز نشر فرهنگی رجاء، چاپ دوم، ۱۳۶۸.</ref> پس وقتی او را دوست داشتم، گوش او می‌شوم که با آن می‌شنود و چشمش که با آن می‌بیند و زبانش که با آن سخن می‌گوید و دستش که با آن اخذ می‌کند و اشیاء را می‌گیرد، اگر مرا بخواند به او جواب می‌دهم و اگر از من چیزی بخواهد به او عطا می‌کنم».