مخالفت عمر با آوردن دوات و قلم برای پیامبر(ص): تفاوت میان نسخه‌ها

بدون خلاصۀ ویرایش
(ابرابزار)
 
بدون خلاصۀ ویرایش
خط ۱: خط ۱:
{{شروع متن}}
{{شروع متن}}
{{سوال}}
{{سوال}}
علت مخالفت عمر با آوردن دوات و قلم برای پیامبر(ص) چه می‌باشد؟
علت مخالفت عمر با آوردن دوات و قلم برای پیامبر(ص) چه بود؟
{{پایان سوال}}
{{پایان سوال}}
{{پاسخ}}
{{پاسخ}}
روایت معروف به واقعه «یوم الخمیس «رخداد روز پنج‌شنبه است. این رخداد را اکثر مورخان و محدثان روایت کرده‌اند. من جمله بخاری در چند جای کتاب صحیح خود از جمله در «کتاب العلم» و «باب قول المریض: قوموا عنی…» حدیث را آورده است.<ref>بخاری، ابوعبدالله محمد بن اسماعیل، صحیح البخاری، بیروت، دارالمعرفه، کتاب العلم، ج۱، صص ۲۳ – ۲۲، باب جوائز الوفد من کتاب الجهاد، ج۲، ص۱۲۰.</ref> روایت از این قرار است که رسول خدا(ص) فرمود: کاغذ و قلمی برایم بیاورید تا چیزی بنگارم که پس از من گمراه نشوید. در این میان عمر برخاست و گفت: «إنّ الرجل لیهجر، أو إنّ الرجل غلبه الوجع‏» «پیامبر گرفتار تب شده (و هذیان می‌گوید) درد بر او غلبه یافته است.<ref>ابن سعد، طبقات الکبری، بیروت، دارالاحیاء التراث العربی، ۱۴۰۵ ق، ج۲، صص ۲۴۵ – ۲۴۲؛ احمد بن حنبل، المسند، بیروت، دار صادر، ج۱، ص۳۲۵؛ عبدالرزاق بن همام الصنعانی الامالی فی آثار الصحابه، تحقیق: مجدی، السید ابراهیم، قاهره، مکتبه القرآن، ص۳۸؛ برای مصادر بیشتر ر.ک. مکاتیب الرسول، ج۲، صص ۶۲۶ – ۶۱۸.</ref>» بخاری و ابن سعد، نقل می‌کنند. ابن عباس در حالی که اشک چونان سیل بر گونه‌هایش جاری بود، می‌گفت: تمامی مصیبت و بدبختی همان است که با اختلاف و شلوغ کاری خود، مانع از نوشتن کتاب، توسط رسول خدا(ص) شدند و گفتند که رسول خدا(ص) هذیان می‌گوید.<ref>طبری، تاریخ الطبری، بیروت، دارالکتب، چاپ دوم، ۱۴۰۸، ج۳، ص۱۹۳.</ref> پس از این مخالفت، رسول خدا(ص) فرمود: «برخیزید و بروید که نباید در حضور پیامبری ندای اختلاف برخیزد.


ابن ابی الحدید به نقل از کتاب «تاریخ بغداد» به‌طور مستند نقل می‌کند که بعد از این که ابن عباس به عمر می‌گوید؛ رسول خدا(ص) علی(ع) را به خلافت منصوب کرده بود و پدرم نیز بر این باور بود، عمر گفت: «آری از رسول خدا(ص) درباره وی مطلبی بود که حجت نتواند بود، آن حضرت در هنگام بیماری، سر آن داشت تا به اسم او تصریح کند، اما من به خاطر اسلام از این کار ممانعت کردم»<ref>ابن ابی الحدید، شرح نهج البلاغه، تحقیق محمد ابوالفضل ابراهیم، مصر، دارالاحیاء الکتب العربیه، ۱۳۷۸ هـ. ق، ج۱۲، ص۲۱؛ ابوسعید آبی، نثر الدر، مصر، الهیئه العامه المصریه للکتب، ۱۹۸۱ م، ج۲، ص۲۸.</ref> پس عمر اعتراف می‌کند که از روی عمد مانع شده است که کاغذ و قلم، خدمت رسول خدا(ص) بیاورند، چنانچه می‌گوید من می‌دانستم که آن حضرت(ص) قصد دارد اسم علی(ع) را به صراحت به عنوان خلیفه بعد از خود بنویسد. در هر حال این کار عمر با هر توجیهی که باشد تخطی از امر رسول الله است که در قرآن امر به اطاعت از آن حضرت شده است<ref>نساء/۵۲.</ref> و به نوعی اجتهاد در مقابل نص می‌باشد.<ref>ابن ابی الحدید، پیشین، ص۸۳ – ۸۲.</ref> از سوی دیگر تخلف عمر از امر رسول خدا(ص) فقط مختص در این جریان نمی‌شود بلکه در همان روزها وقتی آن حضرت سپاه اسامه را جهت جنگ با رومیان تجهیز کرد و فرمود: «انفذوا جَیشَ اُسامَه»<ref>محمد بن سعد، طبقات الکبری، بیروت، دارالاحیاء التراث العربی، ۱۴۰۵ ق، ج۲، صص۱۹۰ ۱۸۹.</ref> با این حال آنان از رفتن سستی کردند تا رسول خدا(ص) رحلت کرد. در این که سران صحابه از جمله دو خلیفه نخست می‌بایست در سپاه باشند هیچ تردیدی وجود ندارد.<ref>الناشی الاکبر، مسائل الامامه و مقتطفات من الکتاب الاُوسط فی المقالات، تحقیق، فان إس؛ بیروت، ۱۹۷۱ م، ص۵۳؛ محمد بن سعد، همان، ص۲۴۹؛ احمد بن یحیی البلاذری، انساب الاشراف، تحقیق: محمد باقر المحمودی، بیروت، مؤسسه الأعلمی، ۱۳۹۴ق، ج۲، ص۳۸۴.</ref> در کلمات امام علی(ع) آمده است که، هدف از اعزام این سپاه، تثبیت ولایت آن حضرت بوده است.<ref>مجلسی، بحار الانوار، ج۳۸، ص۱۷۳، (به نقل از خصال شیخ صدوق).</ref>
== گزارش مخالفت عمر با آوردن دوات و قلم ==
{{پایان پاسخ}}
در برخی از گزارش‌ها آمده است که رسول خدا(ص) در بستر بیماری، فرمود: کاغذ و قلمی برایم بیاورید تا چیزی بنویسم که پس از من گمراه نشوید. در این میان عمر برخاست و گفت: «إنّ الرجل لیهجر، أو إنّ الرجل غلبه الوجع‏»، «پیامبر گرفتار تب شده (و هذیان می‌گوید) درد بر او غلبه یافته است.»<ref>ابن سعد، طبقات الکبری، بیروت، دارالاحیاء التراث العربی، ۱۴۰۵ ق، ج۲، صص ۲۴۵ ۲۴۲؛ احمد بن حنبل، المسند، بیروت، دار صادر، ج۱، ص۳۲۵؛ عبدالرزاق بن همام الصنعانی الامالی فی آثار الصحابه، تحقیق: مجدی، السید ابراهیم، قاهره، مکتبه القرآن، ص۳۸؛ برای مصادر بیشتر ر.ک. مکاتیب الرسول، ج۲، صص ۶۲۶ – ۶۱۸.</ref>  


این روایت را که به واقعه «یوم الخمیس» رخداد روز پنج‌شنبه معروف است، اکثر مورخان و محدثان روایت کرده‌اند. از جمله بخاری در چند جای کتاب صحیح خود از جمله در «کتاب العلم» و «باب قول المریض: قوموا عنی…» حدیث را آورده است.<ref>بخاری، ابوعبدالله محمد بن اسماعیل، صحیح البخاری، بیروت، دارالمعرفه، کتاب العلم، ج۱، صص ۲۳ – ۲۲، باب جوائز الوفد من کتاب الجهاد، ج۲، ص۱۲۰.</ref>
بخاری و ابن سعد، نقل می‌کنند. عبدالله بن عباس در حالی که اشک بر گونه‌هایش جاری بود، گفت: تمامی مصیبت و بدبختی به خاطر آن است که برخی با اختلاف و شلوغ‌کاری خود، مانع از نوشتن کتاب توسط رسول خدا(ص) شدند و گفتند که رسول خدا(ص) هذیان می‌گوید.<ref>طبری، تاریخ الطبری، بیروت، دارالکتب، چاپ دوم، ۱۴۰۸، ج۳، ص۱۹۳.</ref> پس از این مخالفت، رسول خدا(ص) فرمود: «برخیزید و بروید که نباید در حضور پیامبری ندای اختلاف برخیزد.»
== دلیل مخالفت ==
در برخی گزارش‌های تاریخی، عمر اعتراف می‌کند که از روی عمد مانع آوردن کاغذ و قلم، برای رسول خدا(ص) شده است، چنانچه می‌گوید من می‌دانستم که آن حضرت(ص) قصد دارد اسم علی(ع) را به صراحت به عنوان خلیفه بعد از خود بنویسد. ابن ابی الحدید به نقل از کتاب «تاریخ بغداد» نقل می‌کند که بعد از این که ابن عباس به عمر می‌گوید؛ رسول خدا(ص) علی(ع) را به خلافت منصوب کرده بود. عمر گفت: «آری رسول خدا(ص) تصمیم داشت تا حجت را با تصریح کردن به خلافت علی تمام کند؛ اما من به خاطر اسلام از این کار ممانعت کردم.»<ref>ابن ابی الحدید، شرح نهج البلاغه، تحقیق محمد ابوالفضل ابراهیم، مصر، دارالاحیاء الکتب العربیه، ۱۳۷۸ هـ. ق، ج۱۲، ص۲۱؛ ابوسعید آبی، نثر الدر، مصر، الهیئه العامه المصریه للکتب، ۱۹۸۱ م، ج۲، ص۲۸.</ref>
مخالفت عمر با هر توجیهی، با توجه به تصریح قرآن بر اطاعت از پیامبر(ص)، تخطی از دستور رسول خدا(ص)<ref>نساء/۵۲.</ref> و به نوعی اجتهاد در مقابل نص دانسته شده است.<ref>ابن ابی الحدید، پیشین، ص۸۳ – ۸۲.</ref>
از سوی دیگر تخلف عمر از دستور رسول خدا(ص) فقط مختص به این جریان نبوده است؛ چنانکه در همان روزها وقتی پیامبر(ص) سپاه اسامه را جهت جنگ با رومیان آماده کرد و فرمود: «انفذوا جَیشَ اُسامَه»<ref>محمد بن سعد، طبقات الکبری، بیروت، دارالاحیاء التراث العربی، ۱۴۰۵ ق، ج۲، صص۱۹۰ – ۱۸۹.</ref> با این حال عمر و ابوبکر از دستور پیامبر(ص) سرپیچی کردند تا رسول خدا(ص) رحلت کرد. در این که سران صحابه از جمله دو خلیفه نخست می‌بایست در سپاه باشند هیچ تردیدی وجود ندارد.<ref>الناشی الاکبر، مسائل الامامه و مقتطفات من الکتاب الاُوسط فی المقالات، تحقیق، فان إس؛ بیروت، ۱۹۷۱ م، ص۵۳؛ محمد بن سعد، همان، ص۲۴۹؛ احمد بن یحیی البلاذری، انساب الاشراف، تحقیق: محمد باقر المحمودی، بیروت، مؤسسه الأعلمی، ۱۳۹۴ق، ج۲، ص۳۸۴.</ref> در کلمات امام علی(ع) آمده است که هدف از اعزام این سپاه، تثبیت ولایت آن حضرت بوده است.<ref>مجلسی، بحار الانوار، ج۳۸، ص۱۷۳، (به نقل از خصال شیخ صدوق).</ref>
== منابع ==
== منابع ==
{{پانویس|۲}}
{{پانویس|۲}}
۶۰۲

ویرایش