محکم و متشابه

نسخهٔ تاریخ ‏۱۳ دسامبر ۲۰۲۰، ساعت ۱۴:۴۰ توسط Mnazarzadeh (بحث | مشارکت‌ها) (بارگزاری اولیه)
(تفاوت) → نسخهٔ قدیمی‌تر | نمایش نسخهٔ فعلی (تفاوت) | نسخهٔ جدیدتر ← (تفاوت)
سؤال

آيا در قرآن آيات متشابه وجود دارد؟

تعريف محكم و متشابه

محكم - در مقابل متشابه - به معناي استوار و خلل ناپذير، از ريشه‏ي «حَكَمَ حَكْماً» به معناي «مَنَعَ مَنعاً» است و معناي بازداشتن و جلوگيري از هرگونه اخلال‏گري و تباهي را مي‏رساند.

راغب اصفهاني مي‏گويد: حَكَم در اصل به معناي منع نمودن و جلوگيري به كار رفته است، البته جلوگيري از افساد به جهت اصلاح.

بنابراين، به هر گفتاري كه رسا و شبهه ناپذير باشد و مورد كج فهمي قرار نگيرد، مستحكم و خلل ناپذيرباشد،}}[۱] محكم مي‏گويند.

آيات محكم، آياتي است كه مفهوم آن به قدري روشن باشد كه جاي گفت و گو و بحث در معناي آن وجود نداشته باشد؛ مثل آيات ﴿[۴] ناميده شده است. ام‏الكتاب يعني ريشه، مرجع و مفسّر آيات متشابه.[۵]

متشابه از ريشه‏ي «شُبْه» (اسم مصدر)، به معناي «مثل و همانند» يا «شَبَه» (مصدر)، به معناي «همانند بودن» است، به گونه اي كه اين همانندي، مايه‏ي شبهه گردد. زيرا حقيقت پنهان گرديده و حق و باطل به هم آميخته ،مايه‏ي اشتباه است. از اين رو گفتار يا يك كردار حق‏گونه به صورت باطل جلوه‏گر شده است و همچنين بالعکس.

راغب اصفهاني درباره‏ي متشابه در قرآن مي‏گويد: متشابهات قرآن آن است كه تفسيرش مشكل مي‏باشد، زيرا نمودِ آنچه هست را ندارد و به چيز ديگري شبيه است.[۶] پس كلام حق (قرآن كريم) هرگاه نمودي جز حق داشته باشد و به باطل شباهت داشته باشد، آن را متشابه گويند.[۷]

وجود آيات متشابه در قرآن

طبق آيه‏ي شريفه {{قرآن|هُوَ الَّذِي أَنْزَلَ عَلَيْكَ الْكِتَابَ مِنْهُ آيَاتٌ مُحْكَمَاتٌ هُنَّ أُمُّ الْكِتَابِ وَأُخَرُ مُتَشَابِهَاتٌ...[۸] او كسى است كه اين كتاب [آسمانى‏] را بر تو نازل كرد، كه قسمتى از آن‏، آيات (محكم‏) [= صريح و روشن‏] است‏؛ كه اساس اين كتاب مى‏باشد؛ [و هر گونه پيچيدگى در آيات ديگر، با مراجعه به اينها، برطرف مى‏گردد.] و قسمتى از آن‏، (متشابه‏) است ...

بخشي از آيات قرآن،محكم و بخشي ديگر متشابه مي‏باشد ،پس بي‏ترديد آيات متشابه در قرآن وجود دارد.

حال كه معناي محكم و متشابه روشن شد و قرآن كريم نيز به وجود آيات متشابه تصريح نموده است، به اقسام تشابه در قرآن اشاره مي‏كنيم:

۱ - تشابه اصلي

تشابه در آيات قرآن، دو گونه است: تشابه اصلي و عرضي.

تشابه اصلي آن است كه به جهت كوتاهي لفظ و بلندي معنا به وجود آمده است. از يک سو الفاظ و كلمات موضوعه در زبان عرب، بيش‏تر براي افاده‏ي معاني كوتاه و سطحي ساخته شده و گنجايش و كشش معاني گسترده و عميق را ندارد. و از سوي ديگر قرآن ملتزم بود از واژه‏هاي عرب و شيوه‏هاي كلامي آنان استفاده كند ﴿إِنَّا جَعَلْنَاهُ قُرْآنًا عَرَبِيًّا لَعَلَّكُمْ تَعْقِلُونَ[۹] كه ما آن را قرآنى فصيح و عربى قرار داديم‏، شايد شما [آن را] درك كنيد! از اين رو براي معاني والا به ناچار راه كنايه و مجاز و استعاره را پيمود و اين خود، بر عرب غريب مي‏نمود، براي نمونه آيه‏ي ﴿فَلَمْ تَقْتُلُوهُمْ وَلَكِنَّ اللَّهَ قَتَلَهُمْ وَمَا رَمَيْتَ إِذْ رَمَيْتَ وَلَكِنَّ اللَّهَ رَمَى وَلِيُبْلِيَ الْمُؤْمِنِينَ مِنْهُ بَلاءً حَسَنًا إِنَّ اللَّهَ سَمِيعٌ عَلِيمٌ[۱۰]؛ اين شما نبوديد كه آنها را كشتيد؛ بلكه خداوند آنها را كشت‏! و اين تو نبودى [اى پيامبر كه خاك و سنگ به صورت آنها] انداختى‏؛ بلكه خدا انداخت‏! و خدا مى‏خواست مؤمنان را به اين وسيله امتحان خوبى كند؛ خداوند شنوا و داناست‏.

اشاره به قدرت ناچيز انسان در انجام افعال اختياري است. در مقابلِ عوامل مؤثر در به‏وجود آمدن آن، كه همگي با اذن الهي انجام مي‏گيرد. درك اين معنا براي عرب آن روز دشوار بود، بنابراين بوي جبر از آن استشمام مي‏گرديد.

۲ - تشابه عَرَضي

تشابه عَرَضي در آن دسته از آيات است كه درآغازِ اسلام متشابه نبوده، مسلمانان با سلامت طبع و خلوص نيت با آن برخورد مي‏كردند. بدين لحاظ معنا و مراد آن را به خوبي درك نموده، هيچ گاه اين آيه شبهه‏اي ايجاد نمي‏كرد.

ولي پس از به وجود آمدن مسائل كلامي و رايج شدن برخي مطالب فلسفي كه جسته و گريخته به گونه‏اي ناپخته از يونان به اين ديار راه پيدا كرده بود، بر چهره‏ي بسياري از آيات هاله‏اي از غبار ابهام نمودار گشت. آياتي كه تا ديروز از محكمات بود، امروز بخاطر شبهاتي که مردم عوام توان شناخت آن و تشخيص آن از ح را نداشتند ،در زمره‏ي متشابهات درآمد.

به عنوان مثال، در آيه‏ي شريفه‏ي ﴿يَوْمَ يُكْشَفُ عَنْ سَاقٍ وَيُدْعَوْنَ إِلَى السُّجُودِ فَلا يَسْتَطِيعُونَ[۱۱] [به خاطر بياوريد] روزى را كه ساق پاها [از وحشت‏] برهنه مى‏گردد و دعوت به سجود مى‏شوند، امّا نمى‏توانند [سجود كنند]. كه كلمه‏ي «سَاقٍ»در آن به كار رفته است؛ استعمال لفظ «سَاقٍ» در متعارف عرب، كنايه از شدت و وخامت امر است، چنان‏چه گفته‏اند: «و قامت الحرب علي ساق؛ جنگ بر پا ايستاد» يعني شدت گرفت. «كشف ساق» كنايه از آمادگي كامل براي انجام كار است، يعني دامن به كمر زدن. زيرا لازمه‏ي آن، كشف ساق پا است. اين آيه طبق استعمال متعارف، دلالت بر آن دارد كه روز قيامت اوضاع شدت يافته، رو به وخامت مي‏گذاردوكفار در حالت سختي قرار مي‏گيرند.[۱۲] ولي اشاعره و اهل تجسم آن را به ظاهر لفظ گرفته ،گفته‏اند: «مقصود، ساق پاي خدا است كه در آن روزبرهنه شود و كفار مأمور به سجود گردند و نتوانند.»[۱۳]

بنابراين اين آيه در اصل از محکمات بوده ولي عده اي باانحراف از مسير حق آن را تفسير به راي کردند و مردم عادي را در فهم آيه به شک انداختند.

فلسفه‏ي وجود آيات متشابه در قرآن كريم

با اين‏كه قرآن نور و روشنايي و سخن حق و آشكار است و براي هدايت عموم مردم آمده است، چرا آيات متشابه دارد و چرا محتواي بعضي از آيات آن چند وجه دارد كه موجب سوء استفاده‏ي فتنه انگيزان شود؟

ممكن است جهات زير، سرّ وجود آيات متشابه باشد:

۱ـ الفاظ و عباراتي كه در گفت و گوهاي انسان‏ها به كار مي‏رود، تنها براي نيازمندي‏هاي روزمره به‏وجود آمده و به همين دليل، به محض اين كه از دايره‏ي زندگي محدود مادي بشر خارج شويم و سخن درباره‏ي ماوراء الطبيعت، به ميان آيد، به روشني مي‏بينيم كه الفاظ ما قالب آن معاني نيست و ناچاريم كلماتي را به كار بريم كه از جهات مختلفي نارسايي دارد،همين نارسايي‏هاي كلمات، سرچشمه‏ي قسمت قابل توجهي از متشابهات قرآن است.[۱۴]

۲ـ بسياري از حقايق، مربوط به جهان ديگر يا جهان ماوراي طبيعت است كه از افق افكار ما دور مي باشد و ما به حكم محدود بودن در زندان زمان و مكان، قادر به درك عمق آن‏ها نيستيم. اين نارسايي افكار ما و بلند بودن افق آن معاني، سبب ديگري براي تشابه قسمتي از آيات است؛ مانند بعضي از آيات مربوط به قيامت و امثال آن.[۱۵]

علامه‏ي طباطبايي‏رحمه الله مي‏فرمايد: «سراسر قرآن محكم است، ولي چون در نزول به نشئه‏ي فكر بشر غير معصوم مي‏رسد، تشابه صورت مي‏گيرد. همان‏گونه كه باران پيش از فرود آمدن بر زمين، كف ندارد، ولي پس از فرود و حركت بر زمين در آن كف ايجاد مي‏شود؛ از آسمان معرفت نيز كفِ متشابه نازل نشده است بلکه با بارش آن بر درک ناقص بشري تشابه ايجاد شده است».[۱۶]

۳ـ صاحبان عقل و علما، انديشه‏هاي خود را به كار گرفته و با تلاش و كوشش و دقت و استدلال به مقصود حقيقي خداوند پي برند و بدين وسيله مراتب فضل و برتري آنان، بر ساير مردم روشن شود و به مراتب عالي برسند.[۱۷]

۴ـ سري ديگر كه اخبار اهلبيت(ع) نيز آن را تأييد کرده اند، اين است كه وجود اين گونه آيات در قرآن، نياز شديد مردم را به پيشوايان الهي (راسخان در علم) و پيامبرصلي الله عليه وآله و اوصياي او روشن مي‏سازد و سبب مي‏شود كه مردم، به جهت نياز علمي به سراغ آنان بروند و رهبري ايشان را به رسميت بشناسند و از علوم ديگر و راهنمايي‏هاي مختلف آنان نيز استفاده كنند.[۱۸]


مطالعه بيشتر

۱. آشنايي با علوم قرآني، محمد رادمنش.

۲. درآمدي برتاريخ و علوم قرآني، علي حجتي کرماني.

۳. درسنامه علوم قرآني، حسين جوان آراسته.


منابع

  1. معرفت، محمد هادي، علوم قرآني، ص۲۷۱.
  2. . اخلاص / ۱ .
  3. . شوري / ۱۱ .
  4. . آل عمران / ۷ .
  5. مکارم شيرازي ، ناصر ؛ تفسير نمونه، ج۲، ص۳۲.
  6. . راغب اصفهاني ، مفردات الفاظ القرآن ، بيروت ، دارالصاميه ، اول ، ۱۴۱۶ ه ق ، ص۴۴۳ .
  7. معرفت، محمد هادي، علوم قرآني، ص۲۷۳.
  8. . آل عمران / ۷ .
  9. زخرف/ ۳.
  10. انفال/ ۱۷.
  11. قلم/ ۴۲.
  12. اكتشاف، ج۴، ص۵۹۲.
  13. معرفت، محمد هادي، علوم قرآني، ص۲۸۵.
  14. تفسير نمونه، ج۲، ص۳۲۳.
  15. همان.
  16. جوادي آملي، قرآن در قرآن، ص۴۱۶.
  17. طوسي، التبيان، ج۲، ص۹؛ نهاوندي، نغمات الرحمن، ج۱، ص۲۰.
  18. تفسير نمونه، ج۲ ص۳۲۴ ؛ جوادي آملي، قرآن در قرآن، ص۴۱۸.