ماجرای سخن گفتن جن با امام علی(ع)

سؤال

در روایتی آمده است: حضرت صادق فرمود: «امیر المومنین (علیه السلام) بر منبر مسجد کوفه در روز جمعه خطبه می‌خواند، ناگاه صدای دویدن مردم را شنید، پرسید چه شده است؟ عرض کردند: اژدهائی (مار بسیار بزرگ) داخل مسجد می‌شود! حضرت فرمود: هیچ‌کس نزدیک او نشود، راه دهید او را تا نزد من آید که با من کار دارد! مردم راه دادند و او آمد تا اینکه بر منبر بالا رفت و دهانش را بر گوش امیر المومنین گذارد و با آن حضرت سخن گفت! سپس آن حیوان از منبر پائین آمد و به سرعت از بین جماعت برگشت و ناگاه مفقود شد؛ مردم پرسیدند: یا امیر المومنین این اژدها چه بود؟ فرمود: این مالک بن درجان خلیفه من بر مسلمانان جن بود! در پاره ای از مسائل اختلاف داشتند، برای حل آن نزد من آمد، پاسخش را دادم و برگشت».

آیا این حدیث از نظر سند و سلسله روات صحیح است؟


این روایت در کتاب‌های کافی، بصائر الدرجات با دو سند از امام باقر و در کتاب بشاره المصطفی لشیعه المرتضی با یک سند از امام صادق نقل شده است که هر سه سند از نظر رجالی ضعیف هستند.

حدیث اول

«عَنْ جَابِرٍ عَنْ أَبِي جَعْفَرٍ عَلَيْهِ اَلسَّلاَمُ قَالَ: بَيْنَا أَمِيرُ اَلْمُؤْمِنِينَ عَلَيْهِ اَلسَّلاَمُ عَلَى اَلْمِنْبَرِ إِذْ أَقْبَلَ ثُعْبَانٌ مِنْ نَاحِيَةِ بَابٍ مِنْ أَبْوَابِ اَلْمَسْجِدِ فَهَمَّ اَلنَّاسُ أَنْ يَقْتُلُوهُ فَأَرْسَلَ أَمِيرُ اَلْمُؤْمِنِينَ عَلَيْهِ اَلسَّلاَمُ أَنْ كُفُّوا فَكَفُّوا وَ أَقْبَلَ اَلثُّعْبَانُ يَنْسَابُ حَتَّى اِنْتَهَى إِلَى اَلْمِنْبَرِ فَتَطَاوَلَ فَسَلَّمَ عَلَى أَمِيرِ اَلْمُؤْمِنِينَ عَلَيْهِ اَلسَّلاَمُ فَأَشَارَ أَمِيرُ اَلْمُؤْمِنِينَ عَلَيْهِ اَلسَّلاَمُ إِلَيْهِ أَنْ يَقِفَ حَتَّى يَفْرُغَ مِنْ خُطْبَتِهِ وَ لَمَّا فَرَغَ مِنْ خُطْبَتِهِ أَقْبَلَ عَلَيْهِ فَقَالَ مَنْ أَنْتَ فَقَالَ عَمْرُو بْنُ عُثْمَانَ خَلِيفَتِكَ عَلَى اَلْجِنِّ وَ إِنَّ أَبِي مَاتَ وَ أَوْصَانِي أَنْ آتِيَكَ فَأَسْتَطْلِعَ رَأْيَكَ وَ قَدْ أَتَيْتُكَ يَا أَمِيرَ اَلْمُؤْمِنِينَ فَمَا تَأْمُرُنِي بِهِ وَ مَا تَرَى فَقَالَ لَهُ أَمِيرُ اَلْمُؤْمِنِينَ عَلَيْهِ اَلسَّلاَمُ أُوصِيكَ بِتَقْوَى اَللَّهِ وَ أَنْ تَنْصَرِفَ فَتَقُومَ مَقَامَ أَبِيكَ فِي اَلْجِنِّ فَإِنَّكَ خَلِيفَتِي عَلَيْهِمْ قَالَ فَوَدَّعَ عَمْرٌو أَمِيرَ اَلْمُؤْمِنِينَ وَ اِنْصَرَفَ فَهُوَ خَلِيفَتُهُ عَلَى اَلْجِنِّ فَقُلْتُ لَهُ جُعِلْتُ فِدَاكَ فَيَأْتِيكَ عَمْرٌو وَ ذَاكَ اَلْوَاجِبُ عَلَيْهِ قَالَ نَعَمْ».[۱]
امام باقر(ع): هنگامی که امام علی(ع) بر منبر بود، مار بزرگی از طرف یکی از درهای مسجد جلو آمد. مردم خواستند او را بکشند. امام علی(ع) کسی را فرستاد که از کشتن آن جلوگیری کند. مار تا پای منبر خزید و روی دمش ایستاد و به امیر المؤمنین سلام کرد. امام(ع) به او اشاره کرد که بنشیند تا سخنرانی‌اش تمام شود. امام(ع) پس از تمام شدن سخنرانی، از مار پرسید: «کیستی؟» پاسخ داد: «من عمرو بن عثمان کارگزار شما بر طایفه جن هستم. پدرم درگذشت و به من سفارش کرد نزد تو بیایم و نظر شما را بخواهم. اکنون نزد شما آمدم تا ببینم دستور شما چیست؟‌» امام علی(ع) فرمود: «تو را به تقوای خدا سفارش می‌کنم و اینکه بازگردی و در میان جنیان به‌جای پدرت کارگزار باشی که تو از طرف من نیابت داری.» عمرو بن عثمان با امام علی(ع) خداحافظی کرد و او نائب وی بر جنیان است...

بررسی سند

این روایت در دو کتاب حدیثی الکافی و بصائر الدرجات ذکر شده و دارای دو سند مشترک است.

  • سند اول: محمد بن یحیی، از محمد بن حسن، از ابراهیم بن هاشم، از عمرو بن عثمان، از ابراهیم بن ایوب، از عمرو بن شمر، از جابر، از امام باقر(ع).
  • سند دوم: احمد بن محمد، از محمد بن حسن، از ابراهیم بن هاشم، از عمرو بن عثمان، از ابراهیم بن ایوب، از عمرو بن شمر، از جابر، از امام باقر(ع).

در هر دو سند محمد بن یحیی[۲] و احمد بن محمد[۳] و محمد بن الحسن[۴] ثقه و مورد اطمینان هستند؛ ولی ابراهیم بن ایوب ناشناخته است و در کتاب‌های معتبر رجالی ذکر نشده یا اشاره‌ای به ثقه یا غیر ثقه بودنش نشده است.[۵] عمرو بن شمر دیگر راوی این دو سند نیز، ضعیف است.[۶]

علامه مجلسی هم در کتاب مرآة العقول این حدیث را ضعیف دانسته است.[۷]

حدیث دوم

«عَنْ جَابِرٍ عَنْ أَبِي جَعْفَرٍ عَلَيْهِ اَلسَّلاَمُ قَالَ: بَیْنَا عَلِیُّ بْنُ أَبِی طَالِبٍ عَلَی مِنْبَرِ الْکُوفَه إِذْ أَقْبَلَ عَلَیْهِ ثُعْبَانٌ مِنْ آخِرِ الْمَسْجِدِ فَوَثَبَ إِلَیْهِ النَّاسُ بِنِعَالِهِمْ فَقَالَ لَهُمْ عَلِیٌّ مَهْلًا یَرْحَمْکُمُ اللَّهُ فَإِنَّهَا مَأْمُورَه فَکَفَّ النَّاسُ عَنْهَا فَأَقْبَلَ الثُّعْبَانُ إِلَی عَلِیٍّ حَتَّی وَضَعَ فَاهُ عَلَی أُذُنِ عَلِیٍّ فَقَالَ لَهُ مَا شَاءَ اللَّهُ أَنْ یَقُولَ ثُمَّ إِنَّ الثُّعْبَانَ نَزَلَ وَ تَبِعَهُ عَلِیٌّ فَقَالَ النَّاسُ یَا أَمِیرَ الْمُؤْمِنِینَ أَ لَا تُخْبِرُنَا بِمَقَالَه هَذَا الثُّعْبَانِ؟ فَقَالَ نَعَمْ إِنَّهُ رَسُولُ الْجِنِّ قَالَ أَنَا وَصِیُّ الْجِنِّ وَ رَسُولُهُمْ إِلَیْکَ یَقُولُ الْجِنُّ لَوْ أَنَّ الْإِنْسَ أَحَبُّوکَ کَحُبِّنَا إِیَّاکَ وَ أَطَاعُوکَ کَطَاعَتِنَا لَمَا عَذَّبَ اللَّهُ أَحَداً مِنَ الْإِنْسِ بِالنَّار»[۸]
امام صادق(ع): هنگامى كه امام علی(ع) بر منبر كوفه سخنرانى می‌کرد، مارى از انتهاى مسجد جلو آمد. مردم با کفش‌هایشان او را دنبال كردند تا بزنند، امام علی(ع) به آنها فرمود: «دست نگه داريد، خدا شما را رحمت كند، او مأمور است. وقتی مردم از او دست برداشتند، مار به سوی اميرالمؤمنين(ع)‌ پيش رفت و سر در گوش امام(ع)‌ گذاشت و آنچه خدا مى‌خواست گفت. پس از آن، پایین آمد و امام علی(ع) نیز در پى او از منبر پایین آمد. مردم از امام(ع) پرسيدند: «يا اميرالمؤمنين! آيا نمى‌خواهيد سخن اين مار را براى ما بيان کنید؟» امام(ع) فرمود: او فرستاده جنيان بود، گفت: من وصىّ جنيان و فرستاده آنها به سوى شما هستم، مى‌گفت: جنيان معتقدند كه اگر انسان‌ها همانگونه كه ما جنیان شما را دوست داريم دوست مى‌داشتند و از شما مانند ما اطاعت مى‌كردند، خداوند هرگز انسانى را به آتش دوزخ عذاب نمی‌کرد.»

سند کتاب بشارت المصطفی

محمد بن علی طبری محدث شیعه قرن پنجم و ششم قمری، این روایت را در کتاب بشارة المصطفی آورده است. او این روایت را از ثونا، از مرضیه، از عباس بن محمد، از سلام بن سالم، از جابر جعفی از امام صادق(ع) نقل کرده است.


در نسخه‌ای دیگر از کتاب بشارة المصطفی[۹] به جای واژه «ثونا»، «حَدَّثونا» به معنای جماعتی برای ما نقل کردند آمده است. این احتمال که منظور نقل جماعتی باشد و نه شخصی به نام ثونا، صحیح‌تر دانسته شده است؛ زیرا در اسناد روایت آمده است که شیخ صدوق از جماعتی از مرضیه و... نقل کرده است.

جماعتی، از

وَ بِالْإِسْنَادِ قَالَ: حَدَّثَنَا ثونا (در نسخه‌ای آمده حدثونا که به نظر می‌رسد درستش همان باشد یعنی جماعتی برای ما حدیث را نقل کردند) عَنِ الْمَرْضِیَّه عَنِ الْعَبَّاسِ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنْ سَلَّامِ بْنِ سَالِمٍ عَنْ جَابِرٍ الْجُعْفِیِّ عَنْ جَعْفَرِ بْنِ مُحَمَّدٍ:

ثونا: اگر حدثنا ثونا باشد، منظور این است که شخصی به نام ثونا روایت را نقل می‌کند؛ اما با توجه به نسخه دیگر به نظر می‌رسد درستش همان «حدثنا یا حدثونا» بوده یا در اصل «حدثونا» است، چون در اسنادش آمده شیخ صدوق از جماعتی از مرضیه….

الْمَرْضِیَّه: مجهول است و در منابع معتبر روایی غیر از این روایت، کسی به نام مرضیه نقل روایت نکرده است.

الْعَبَّاسِ بْنِ مُحَمَّدٍ: برخی عباس بن محمد را عباس بن محمد الوراق می‌دانند و بر این باورند که وی همان عباس بن موسی الوراق می‌باشد[۱۰] و ثقه است.[۱۱]

سَلَّامِ بْنِ سَالِمٍ: نام وی در کتب رجالی نیامده و مجهول است.[۱۲]

جَابِرٍ الْجُعْفِیِّ: برخی وی را ثقه و برخی دیگر مذمتش کرده‌اند.

به این روایت نیز نمی‌توان استناد کرد زیرا: این سلسله سند در هیچ روایت دیگری در کتاب‌های روایی معتبر نیامده است. دو نفر از روات یعنی مرضیّه و سلّام مجهولند.


منابع

  1. صفار، محمد، بصائر الدرجات فی فضائل آل محمّد، قم، کتابخانه مرعشی نجفی، چاپ دوم، ۱۴۰۴ ق، ج‏۱، ص۹۷، حدیث۷؛ کلینی، محمد، الکافی، تهران، دار الکتب الاسلامیه، چاپ چهارم، ۱۴۰۷ق، ج‏۱، ص۳۹۶، حدیث۶.
  2. وی محمد بن یحیی العطار است و ثقه می‌باشد. رک: رجال النجاشی، ص۳۵۴؛ رجال ابن داود، ص۳۴۱؛ خلاصه الاقوال علامه حلی، ص۱۵۷.
  3. وی احمد بن محمد بن عاصم معروف به العاصمی است و ثقه می‌باشد. رک: الفهرست شیخ طوسی، ص۷۳؛ رجال ابن داوود حلی، ص۴۴؛ نقد الرجال تفرشی، ج۱، ص۱۵۱؛ الرسائل الرجالیه محمد بن محمد ابراهیم کلباسی، ج۳، ص۹۹.
  4. وی محمد بن حسن بن فروخ الصفار است و ثقه می‌باشد. رک: رجال النجاشی، ص۳۵۴؛ خلاصه الاقوال علامه حلی، ص۳۶۰؛ رجال ابن داود حلی، ص۱۷۰؛ نقد الرجال تفرشی، ج۴، ص۱۸۱.
  5. المفید من معجم رجال الحدیث، ص۶؛ خوئی، معجم رجال الحدیث،‌ ج۱، ص۱۹۳.
  6. رجال النجاشی، ص۲۸۷؛ رجال ابن غضائری، ص۷۴؛ خلاصه الاقوال علامه حلی، ص۳۷۸؛ رجال ابن داود، ص۲۶۴؛ نقد الرجال تفرشی، ج۳، ص۳۳۶.
  7. مجلسی، محمد باقر، مرآه العقول فی شرح أخبار آل الرسول، تهران، دار الکتب الاسلامیه، چاپ دوم، ۱۴۰۴ ق، ج‏۴، ص۲۹۵.
  8. طبری آملی، محمد، بشاره المصطفی لشیعه المرتضی، نجف، چاپ دوم، ۱۳۸۳ق، ص۱۶۴.
  9. طبری، محمد، بشاره الصطفی لشیعه المرتضی، قم، مؤسسه نشر اسلامی، چاپ اول، ۱۴۲۰ق، ص۲۶۰.
  10. رک: نقد الرجال تفرشی، ج۳، ص۲۴. رک: مجعم رجال الحدیث خوئی، ج۱۰، ص۲۶۴.
  11. رک: مجعم رجال الحدیث خوئی، ج۱۰، ص۲۶۴.
  12. نمازی شاهرودی، علی، مستدرکات علم رجال الحدیث، تهران، ابن المولف، چاپ اول، ۱۴۱۴ق، ج۴، ص۹۸.