۱۱٬۸۷۷
ویرایش
بدون خلاصۀ ویرایش |
بدون خلاصۀ ویرایش |
||
خط ۹: | خط ۹: | ||
'''سنان بن انس''' | '''سنان بن انس''' | ||
ابن جریر طبری در تاریخ خود مینویسد: «حسین(ع) فرزند فاطمه دختر پیامبر را کشته که او را سنان بن انس نخعی کشت و خولی بن یزید سر او را آورد.»<ref>تاریخ طبری، ابن جریر طبری، دارالکتب العلمیه، بیروت، ج۳، ص۳۴۳.</ref> از دیگر تاریخ نویسانی که سنان بن انس را قاتل امام حسین(ع) معرفی نموده است. سبط بن الجوزی میباشد که در تذکره الخواص میآورد: «و الأصح انه سنان بن انس النخعی و شارکه شمر بن ذیالجوشن»<ref>تذکره الخواص، سبط بن الجوزی، ص۱۴۴.</ref> «صحیح آن است که قاتل حسین(ع) سنان بن انس نخعی بود و شمر با او در این امر مشارکت داشته است.» | ابن جریر طبری در تاریخ خود مینویسد: «حسین(ع) فرزند فاطمه دختر پیامبر را کشته که او را سنان بن انس نخعی کشت و خولی بن یزید سر او را آورد.»<ref>تاریخ طبری، ابن جریر طبری، دارالکتب العلمیه، بیروت، ج۳، ص۳۴۳.</ref> از دیگر تاریخ نویسانی که سنان بن انس را قاتل امام حسین(ع) معرفی نموده است. سبط بن الجوزی میباشد که در تذکره الخواص میآورد: «و الأصح انه سنان بن انس النخعی و شارکه شمر بن ذیالجوشن»<ref>تذکره الخواص، سبط بن الجوزی، ص۱۴۴.</ref> «صحیح آن است که قاتل حسین(ع) سنان بن انس نخعی بود و شمر با او در این امر مشارکت داشته است.» | ||
«حافظ عبد العزیز جنابدی میگوید: شمر بن ذیالجوشن او را کشت و کسی که سرش را جدا نمود، ابن جوان یمامی بود.» و صاحب «الدّرالتنظیم»، جمال الدین یوسف بن حاتم الشامی العاملی، معاصر سید بن طاووس، آورده است که نخست عمر بن سعد شبث بن ربعی را گفت: که سر حسین را برایم بیاور. شبث بن ربعی به او گفت: من با او بیعت کردم و این کار را نمیکنم و عمر بن سعد گفت: به خدا سوگند به ابن زیاد مینویسم. گفت: هر چه میخواهی بکن. عمر بن سعد، سنان بن انس را فرستاد تا رأس حسین(ع) را جدا سازد. سنان گفت: «قسم به خدا! من سرت را جدا میسازم، در حالی که میدانم تو فرزند رسول خدا هستی و بهترین مردم از طرف پدر و مادر میباشی.» و سپس سر مقدس را جدا نمود و به عمر بن سعد داد.<ref>فرهاد میرزا، قمقام زخار و صمصام بتار، ج۱، ص۴۶۳ – ۴۶۵.</ref> | «حافظ عبد العزیز جنابدی میگوید: شمر بن ذیالجوشن او را کشت و کسی که سرش را جدا نمود، ابن جوان یمامی بود.» و صاحب «الدّرالتنظیم»، جمال الدین یوسف بن حاتم الشامی العاملی، معاصر سید بن طاووس، آورده است که نخست عمر بن سعد شبث بن ربعی را گفت: که سر حسین را برایم بیاور. شبث بن ربعی به او گفت: من با او بیعت کردم و این کار را نمیکنم و عمر بن سعد گفت: به خدا سوگند به ابن زیاد مینویسم. گفت: هر چه میخواهی بکن. عمر بن سعد، سنان بن انس را فرستاد تا رأس حسین(ع) را جدا سازد. سنان گفت: «قسم به خدا! من سرت را جدا میسازم، در حالی که میدانم تو فرزند رسول خدا هستی و بهترین مردم از طرف پدر و مادر میباشی.» و سپس سر مقدس را جدا نمود و به عمر بن سعد داد.<ref>فرهاد میرزا، قمقام زخار و صمصام بتار، ج۱، ص۴۶۳ – ۴۶۵.</ref> | ||
ابوالفرج اصفهانی از علمای قرن سوم هجری نیز در کتاب خود «مقاتل الطالبین»، قاتل امام حسین(ع) را سنان بن انس ذکر میکند و میگوید: «زرعه بن شریک به او حمله کرد و با شمشیر کتف راستش را زخمی نمود. در کشتن او عبد الرحمن جعفی، قثعم، صالح بن وهب یزنی و خولی بن یزید مشارکت کردند و سرش را سنان بن انس نخعی از بدنش جدا نمود همچنین برخی گفتهاند: کسی که سر امام را از بدنش جدا کرد، شمر بود و خولی سرش را به نزد عبیدالله برد.» | ابوالفرج اصفهانی از علمای قرن سوم هجری نیز در کتاب خود «مقاتل الطالبین»، قاتل امام حسین(ع) را سنان بن انس ذکر میکند و میگوید: «زرعه بن شریک به او حمله کرد و با شمشیر کتف راستش را زخمی نمود. در کشتن او عبد الرحمن جعفی، قثعم، صالح بن وهب یزنی و خولی بن یزید مشارکت کردند و سرش را سنان بن انس نخعی از بدنش جدا نمود همچنین برخی گفتهاند: کسی که سر امام را از بدنش جدا کرد، شمر بود و خولی سرش را به نزد عبیدالله برد.» | ||
خط ۳۷: | خط ۲۱: | ||
«نظر درست آن است که همانا سنان بن انس نخعی او را کشته است و قول کسی که میگوید شمر و عمر بن سعد او را کشته، به خاطر این است که شمر مردم را به قتل او تشویق میکرد و عمر بن سعد هم چون فرمانده لشکر بود، قتل را به او نسبت میدهند.»<ref>تذکره الخواص، سبط بن الجوزی، ص۱۴۴.</ref> | «نظر درست آن است که همانا سنان بن انس نخعی او را کشته است و قول کسی که میگوید شمر و عمر بن سعد او را کشته، به خاطر این است که شمر مردم را به قتل او تشویق میکرد و عمر بن سعد هم چون فرمانده لشکر بود، قتل را به او نسبت میدهند.»<ref>تذکره الخواص، سبط بن الجوزی، ص۱۴۴.</ref> | ||
'''شمر بن ذیالجوشن''' | |||
در موضع دیگر این کتاب، شمر را قاتل امام حسین(ع) دانسته و میگوید: | |||
عن الحافظ عبد العزیز الجنابدی، یقال قتله شمر بن ذیالجوشن الضبابی والذی اخذ رأسه ابن جوان الیمامی.<ref>کشف الغمه، اربلی، انتشارات بنی هاشمی، تبریز، ج۲، ص۵۱.</ref> | |||
ابن عبدالبر از خلیفه بنخیاط نقل کرده است آن کسی که حسین بن علی(ع) را به قتل رساند، شمر بن ذیالجوشن، امیر لشکر عمربنسعد بود؛<ref>الاستیعاب، ابن عبدالبر، ناشر الفجاله، القاهره مصر، ج۱، ص۳۹۵، و شیخ محمد سماوی، ابصار العین، انتشارات بصیرتی، قم، ص۱۱۴.</ref> و نوشته: شمر در خشم شد و روی سینه مبارک امام حسین(ع) نشست و محاسن آن بزرگوار را گرفت، چون خواست امام(ع) را به قتل برساند، امام(ع) لبخندی زد و فرمود: آیا مرا میکشی و میدانی من کیستم؟ شمر گفت: تو را خوب میشناسم، مادر تو فاطمه، پدر تو علی بن ابیطالب(ع) و جدّ تو محمد مصطفی(ص) است، تو را میکشم و باکی ندارم پس امام را با دوازده ضربهٔ شمشیر به شهادت رساند و سر مبارک حضرت را جدا کرد.<ref>بحارالانوار، مجلسی، مؤسسه الوفاء، بیروت، ج۴۵، ص۵۶.</ref> سنان بن انس نخعی به خولی گفت: سر حسین را از بدن جدا کن. خولی چون خواست چنین کند سستی و فتوری در او پیدا شده و لرزه بر اندامش افتاد. سنان به او گفت: خدا بازویت را سست گرداند. از چه میلرزی؟ سپس خود پیاده شد، سر مطهر را جدا ساخت و به دست خولی بن یزید داد.<ref>انساب الاشراف، بلاذری، دار التعارف، بیروت، ج۳، ص۲۰۳ و ابن اثیر، الکامل فی التاریخ، دار صادر بیروت، ج۴، ص۷۸.</ref> | ابن عبدالبر از خلیفه بنخیاط نقل کرده است آن کسی که حسین بن علی(ع) را به قتل رساند، شمر بن ذیالجوشن، امیر لشکر عمربنسعد بود؛<ref>الاستیعاب، ابن عبدالبر، ناشر الفجاله، القاهره مصر، ج۱، ص۳۹۵، و شیخ محمد سماوی، ابصار العین، انتشارات بصیرتی، قم، ص۱۱۴.</ref> و نوشته: شمر در خشم شد و روی سینه مبارک امام حسین(ع) نشست و محاسن آن بزرگوار را گرفت، چون خواست امام(ع) را به قتل برساند، امام(ع) لبخندی زد و فرمود: آیا مرا میکشی و میدانی من کیستم؟ شمر گفت: تو را خوب میشناسم، مادر تو فاطمه، پدر تو علی بن ابیطالب(ع) و جدّ تو محمد مصطفی(ص) است، تو را میکشم و باکی ندارم پس امام را با دوازده ضربهٔ شمشیر به شهادت رساند و سر مبارک حضرت را جدا کرد.<ref>بحارالانوار، مجلسی، مؤسسه الوفاء، بیروت، ج۴۵، ص۵۶.</ref> سنان بن انس نخعی به خولی گفت: سر حسین را از بدن جدا کن. خولی چون خواست چنین کند سستی و فتوری در او پیدا شده و لرزه بر اندامش افتاد. سنان به او گفت: خدا بازویت را سست گرداند. از چه میلرزی؟ سپس خود پیاده شد، سر مطهر را جدا ساخت و به دست خولی بن یزید داد.<ref>انساب الاشراف، بلاذری، دار التعارف، بیروت، ج۳، ص۲۰۳ و ابن اثیر، الکامل فی التاریخ، دار صادر بیروت، ج۴، ص۷۸.</ref> |