فریب عمرو بن عبدود توسط امام علی(ع)

سؤال

برخی امام علی(ع) را به دلیل بکارگیری خدعه در برابر «عمرو بن عبدود» متهم به دروغ گویی کرده و گفتهاند: در جنگ خندق، پس از عبور «عمرو بن عبدود» از خندق و درگیری علی(ع) با عمرو، هر شمشیری که عبدود می‌زد علی(ع) آن را رد می‌کرد و هر شمشیری که علی(ع) می‌زد عبدود آن را رد می‌کرد تا این‌که خستگی بر علی(ع) چیره شد و نیرنگی اندیشید. از بالای شانهٔ عبدود نگاهی به پشت سر او انداخته و گفت: قرار نبود که یاران تو به یاری تو بیایند. عبدود نگاهی به پشت سر خود کرد. در همین لحظه علی شمشیر را فرود آورد و پای عبدود را از ران برید. عبدود افتاد و گفت: یا علی خدعه کردی؟ علی(ع) پاسخ داد: الحرب خدعه یعنی جنگ همانا نیرنگ است. چون علی(ع) برای نیرنگ، ناچار دروغ هم گفته است، پس نمی‌تواند معصوم باشد.

نیرنگ در جنگ

امام علی(ع)‌ در جنگ خندق، با عمرو بن عبدود که از جنگجویان مشهور عرب بود، به نبرد برخواست. علی(ع) به عمرو گفت: ای عمرو! تو که از شجاعان عرب هستی، چرا از دیگران برای مبارزه با من کمک گرفته‌ای؟! عمرو به پشت سرش نگاه کرد، علی(ع) پاهای او قطع کرد و سپس او را کشت.[۱]

در برخی از نقل های تاریخی آمده که علاوه بر عمرو بن عبدود، چند نفر دیگر هم به همراه عمرو، با اسبان خویش به این سوی خندق پریدند. از جمله این افراد «هبیره بن‌ ابی‌وهب» و «ضرار بن‌ خطاب» بودند.[۲] در برخی از نوشته‌ها به افراد دیگری نیز اشاره شده که به این سوی خندق آمدند از جمله؛ عکرمه‌بن‌ابی‌جهل و مرداس‌فهری،[۳] بنابراین علی(ع)، حتی برای فریب دشمن در این‌جا به دروغ متوسل نشده است، بلکه برای فریب او سخنی راست گفته است.

علاوه بر این؛ اگر به فرض این که بگوییم علی(ع) دروغی برای فریب دشمن گفته باشد، مرتکب گناه نیرنگ نشده است، چرا که ثابت شد، خدعه در جنگ جایز است.

علّامه مجلسی و دیگران نوشته‌اند: پس از کشته شدن عمرو رسول خدا(ص) به علی(ع) فرمود: یَا عَلِیُّ! مَاکرْتَهُ قَالَ نَعَمْ یَا رَسُولَ اللَّهِ، الْحَرْبُ خَدِیعَه[۴] ای علی، آیا با او مکر کردی؟ عرض کرد: بله ای رسول خدا، جنگ خدعه است. این که رسول خدا(ص) به علی(ع) اعتراضی در این خصوص نکرده است، خود نشان دهندهٔ درستی این کار است.

پیوند به بیرون

این مدخل برگرفته شده از کتاب «سیره نظامی امیرالمؤمنین» نوشته «یدالله حاجی‌زاده» قم مرکز مدیریت حوزه‌های علمیه، ۱۳۹۲ش.

منابع

  1. علی بن ابراهیم، تفسیر القمی، ج‏۲، ص ۱۸۴
  2. محمدباقرمجلسی، بحار الانوار، ج۲۰، ص۲۲۴–۲۲۵.
  3. محمدبن‌عمر واقدی، المغازی، ج۲، ص۴۷۰؛ شیخ‌مفید، الارشاد، ج۱، ص۹۷–۱۰۰.
  4. محمدباقر مجلسی، بحار الانوار، ج۲۰، ص۲۲۸.