|
|
خط ۱۲: |
خط ۱۲: |
| | ترجمه = (ای رسول) خدا تو را ببخشاید چرا پیش از آنکه دروغگویان از راستگویان بر تو معلوم شوند به آنها اجازه دادی؟ | | | ترجمه = (ای رسول) خدا تو را ببخشاید چرا پیش از آنکه دروغگویان از راستگویان بر تو معلوم شوند به آنها اجازه دادی؟ |
| }} | | }} |
| اقسام گناه را میتوان به این صورت بیان کرد:
| |
|
| |
|
| ۱ ـ گناه شرعی: کاری که در شرع حرام باشد را شرعی میگویند؛ مثلاً دروغ گفتن در شرع حرام است، لذا هر کس دروغ بگوید کار حرام و گناه را مرتکب شده است.
| | == معنای عتاب به پیامبر(ص) == |
| | آیه ۴۳ سوره توبه خطاب به پیامبر(ص) است که وقتی منافقان برای عدم حضور در [[جنگ تبوک]] از او اجازه خواستند، پیامبر به آنها اجازه داد و خداوند در این آیه به پیامبر میگوید خداوند تو را ببخشد: «عَفَا اللَّهُ عَنْكَ» که جملهای است دعایی و در ادامه و استفهامی توبیخی میفرماید چرا به آنها اجازه دادی؟«لِمَ أَذِنْتَ لَهُمْ». پیامبر نباید به آنها اجازه میداد تا دروغگویان و راستگویان میان آنان مشخص شود. |
|
| |
|
| ۲ـ گناه اخلاقی: اگر شخصی عملی را مرتکب شود که با مکارم اخلاق منافات دارد. این شخص مرتکب گناه اخلاقی شده گرچه در شرع حرام نباشد، مثلاً داشتن آرزوهای دور و دراز و دست نیافتنی گناه اخلاقی است.
| | در اینکه معنای عتاب این آیه چه است و اینکه آیا رفتار پیامبر گناه یا کار خلاف یا ترک اولی یا هیچکدام بوده میان مفسران اختلاف است. اینکه پیامبر به چه دلیل و نیت به آنها اجازه داد تا در جنگ حضور پیدا نکنند روشن نیست. بیشتر مفسران این فعل پیامبر را حداکثر ترک اولی می دانند که این کار پیامبر نگذاشت دروغگویی و نفاق منافقان زودتر عیان شود. که اگر اجازه برای عدم شرکت در جنگ را نمی داد، آنان زودتر رسوا می شدند. برخی<ref>تفسیر کشاف، زمخشری،</ref> از این آیه بنفع صدور گناه از پیامبر(ص) استدلال کرده اند و گفته اند که از معنای بخشش خداوند برمی آید که پیامبر گناه صغیره ای انجام داده است که خداوند اینگونه در آیه می گوید خدا تو را ببخشد. اما مفسران پاسخ داده اند که از سیاق آیه چنین چیزی در نمی آید و غرض چیز دیگری است. درست است که خطاب به پیامبر است اما عتاب جدی نیست و آنچه که مهم است، روشن شدن راستگویان و دروغگویان است نه اینکه پیامبر مرتکب فعل حرامی شده باشد، که حرام یعنی معصیت و نافرمانی؛ بلکه حداکثر چیزی که می توان برداشت کرد، ترک اولی است. از این جهت که پیامبر کار نادرستی انجام نداد بلکه کار بهتری را ترک کرد. و به تشخیص و اجتهاد خودش عمل نمود.<ref>ترجمه تفسير الميزان، علامع طباطبایی، ج۹، ص: ۳۸۲ |
|
| |
|
| ۳ـ گناه در مقام محبت: این گناه تابع قانون خاصی نیست و مذمت اخلاقی نمیشود، ولی از لوازم مقام محبت است، اقتضای محبت این است که مُحب نسبت به محبوب کمال اطاعت را داشته و تمام توجهاش به محبوبش باشد و در هیچ حالی از او غفلت نکند. اولیاء خداوند و انبیاء عظام ـ سلام الله علیهم ـ چون در یک مقام رفیعی هستند، اقتضای این مقام این است که تمام توجهشان به معبودشان باشد و هیچ توجهی به غیر خداوند نداشته باشند. دنبال هیچ چیز جز رضای او نروند. اگر تخلفی از مقتضای این مقام انجام گیرد یا توجهی به غیر محبوبشان پیدا کنند، این را برای خودشان یک گناه میشمارند و در مقام استغفار از آن گناه برمی آیند. مقربین درگاه الهی دارای وظایف خاصی هستند و تخلف از آن را گناه محسوب میکنند، و لازمه آن گناه دوری از محبوبشان است؛ نه این که لازمهاش عذاب جهنم و محدودیت از بهشت باشد}}.<ref>ر. ک. راه و راهنماشناسی، ص۶۵۷ و ۶۵۸.</ref>
| | تفسير نمونه، مکارم شیرازی، ج۷، ص: ۴۲۸</ref> |
|
| |
|
| ۴ ـ گناهی که مردم به وسیله آن انجام دهنده آن را میستایند برای این که از شخصی تعریف و تمجید کنند میگویند گناه فلان شخص این چیز است، مثلاً میگویند؛ گناه نویسنده این است که بسیار آسان مینویسد. یا مثلاً عیب فلان کتاب این است که بسیار ساده و قابل فهم برای عموم است.
| | از بیان برخی مفسران اینطور برداشت میشود که پیامبر پیش از آمدن وحی نظرش را گفته است حال آنکه باید منتظر وحی میماند و عتاب در آیه مورد بحث از همین جهت است.<ref>كشف الاسرار و عدة الابرار، میبدی، ج۴، ص: ۱۴۰ |
|
| |
|
| ۵ ـ گناهی که بیانگر زشتی اعمال دیگری است: به یک نفر خطاب میکنند و گناهی را به او نسبت میدهند در صورتی که مقصود کسی دیگری است. و اصطلاح «به در میگویم دیوار تو بشنو» میباشد.
| | </ref> |
|
| |
|
| | | === آیه مشابه === |
| این آیه در مورد عده ای از منافقین است که هنگام جهاد پیش پیامبر(ص) میآمدند و اجازه میخواستند تا در جنگ شرکت نکنند؛ پیامبر هم چون میدانست که ایشان منافقند و ضعیف الایمان و اطاعت امرش را نمیکنند، برای این که ظاهر حفظ شود به آنان اجازه میداد تا در جنگ شرکت نکنند و این از غایت عطوفت و مهربانی پیامبر اکرم(ص) بود که از طرفی پرده از روی اسرار مردم برداشته نشود و از طرفی باعث جرأت جسارت پیدا کردن نشود، چون وقتی فرماندهی امر میکرد و تعدادی صریحاً مخالفت کردند، خود همین مخالفت باعث جرأت جسارت پیدا کردن دیگران میشود.
| | {{قرآن|مَا كَانَ لِنَبِيٍّ أَنْ يَكُونَ لَهُ أَسْرَىٰ حَتَّىٰ يُثْخِنَ فِي الْأَرْضِ ۚ تُرِيدُونَ عَرَضَ الدُّنْيَا وَاللَّهُ يُرِيدُ الْآخِرَةَ ۗ وَاللَّهُ عَزِيزٌ حَكِيمٌ|ترجمه=هيچ پيامبرى را سزاوار نيست كه [براى اخذ سربها از دشمنان] اسيرانى بگيرد، تا در زمين به طور كامل از آنان كشتار كند. شما متاع دنيا را مىخواهيد و خدا آخرت را مىخواهد، و خدا شكستناپذير حكيم است.|سوره=انفال|آیه=۶۳}}{{پایان پاسخ}} |
| | |
| آیه در چنین اوضاع و احوالی نازل شده است،<ref>مصباح یزدی، محمد تقی، جزوه راه و راهنماشناسی، ص۶۶۷.</ref> این آیه گرچه در ظاهر عتاب است ولی در باطن مدح است. همان طوری که ما به دیگری میگوییم این قدر هم میشود آدم خوب باشد، نجابت خوب است اما این قدر؟ آیه هم این چنین میگوید: چرا این قدر نسبت به مردم مهربان هستی که حتی برای این که آبروی منافقین نرود، اجازه شرکت نکردن در جنگ به آنها دادهای؟ اگر اجازه نداده بودی، آبرویشان پیش مؤمنین میرفت.<ref>مصباح یزدی، محمد تقی، اصول عقائد (۲) راهنماشناسی، قم، مرکز مدیریت حوزه علمیه قم، ۱۳۶۷، ص۱۸۲.</ref> آیه در مقام این است که ادعا کند نفاق و دروغگویی متخلفین ظاهری است و با مختصر امتحانی خود را لو میدهند و رسوا میشوند. و اگر اجازه نمیدادی زودتر رسوا میشدند و اینان به خاطر سوء سریره و فساد نیت مستحق این معنا بودند چون در چهار آیه بعد (آیه ۴۷) میفرماید: {{قرآن|لَوْ خَرَجُوا فِیکُمْ مَا زَادُوکُمْ إِلا خَبَالا وَلأوْضَعُوا خِلالَکُمْ یَبْغُونَکُمُ الْفِتْنَه وَفِیکُمْ سَمَّاعُونَ لَهُمْ وَاللَّهُ عَلِیمٌ بِالظَّالِمِینَ}} اگر با شما بیرون آمده بودند، جز فساد برای شما نمیافزودند و به سرعت خود را در میان میانداختند و در حق شما فتنهگری میکردند. از این آیه استفاده میشود که مصلحت اذن دادن آن حضرت بیشتر بوده است، زیرا اگر اذن نمیداد و منافقین را با خود میبرد، بقیه مسلمانان را هم دچار فساد افکار میکردند.<ref>طباطبایی، محمدحسین، المیزان فی تفسیر القرآن، ترجمه محمد باقر موسوی همدانی، بی جا، بنیاد علمی و فکری علامه طباطبایی، ۱۳۶۳، ج۹، ص۲۴۱.</ref> پس این آیه که لحنی عتاب آمیز دارد، در واقع مدح پیامبر گرامی اسلام(ص) میباشد.
| |
| | |
| علاوه بر این، این آیه در واقع زشتی کار منافقین را بیان میدارد هر چند که روی سخن را به پیامبر کرده، ولی نوعی تعبیر کنایی لطیف برای بیان یک واقعیت مهم است زیرا گاه انسان یکی از دوستان را مورد خطاب و عتاب قرار میدهد که چرا نگذاشتی فلان کس رسوا شود و مردم او را بشناسند؟ در حقیقت این عتاب و خطاب مقدمه ای است برای انتقاد از شخص دیگر.<ref>مکارم شیرازی، ناصر، پیام قرآن، قم، جامعه مدرسین، ۱۳۷۷ه. ش، ج۷، ص۱۵۲.</ref>
| |
| {{پایان پاسخ}} | |
| {{مطالعه بیشتر}} | | {{مطالعه بیشتر}} |
|
| |
|