عزاداری برای امام حسین(ع) و آیه ۱۴۵ آل‌عمران

نسخهٔ تاریخ ‏۲۳ سپتامبر ۲۰۲۱، ساعت ۱۱:۵۱ توسط A.rezapour (بحث | مشارکت‌ها) (صفحه‌ای تازه حاوی «{{جا:ویرایش}} {{شروع متن}} چکیده شبهه: با توجه به آيه زيرعزاداري شيعيان اعترا...» ایجاد کرد)
(تفاوت) → نسخهٔ قدیمی‌تر | نمایش نسخهٔ فعلی (تفاوت) | نسخهٔ جدیدتر ← (تفاوت)



چکیده شبهه:

با توجه به آيه زيرعزاداري شيعيان اعتراض به چيست:

سوره آل عمران آيه ۱۴۵مي‌فرمايد: وَمَا كَانَ لِنَفْسٍ أَن تَمُوتَ إِلَّا بِإِذْنِ اللَّهِ كِتَبًا مُّؤَجَّلًا وَمَن يُرِدْ ثَوَابَ الدُّنْيَا نُؤْتِهِ مِنْهَا وَمَن يُرِدْ ثَوَابَ الْءَاخِرَه نُؤْتِهِ مِنْهَا وَسَنَجْزِي الشَّكِرِينَ- وهيچ نفسي جز به فرمان خدا نميرد [خداوند مرگ را] به عنوان سرنوشتي معين [مقرر كرده است] و هر كه پاداش اين دنيا را بخواهد به او از آن مي دهيم و هر كه پاداش آن سراي را بخواهد از آن به او مي دهيم و به زودي سپاسگزاران را پاداش خواهيم داد.

چکیده نقد:

آیه‌ای که در متن شبهه به عنوان شاهد بیان شده ربطی به عزاداری ندارد، بلکه عزاداری مستند به آیات قرآن و نیز روایات شیعه و سنی است. همچنین از همان قرن اول و دوم وقایع روز عاشورا ثبت و ضبط شده است و مقتل نویسی از آن زمان مستقلا یا در قالب کتب تاریخی به ارث رسیده است.

مقدمه:

عزاداری در لغت به معنای اقامه ی مراسم عزاداری و سوگواری است[۱]. مراسم عزاداری برای اهل بیت پیامبر به خصوص امام حسین(ع) قدمتی دیرینه دارد. شاید اولین عزادرای در طول تاریخ به بازگو کردن بخشی از وقایع روز عاشورا توسط جبرئیل برای حضرت آدم برگردد که او را بسان مادر بچه مرده به گریه واداشت. برخی انبیاء دیگر هم از جانب خدا به یاد مظلومیت سیدالشهداء افتاده وقاتل ایشان را لعن کرده یا بر ایشان گریه کردند و نبی مکرم اسلام هم بر شهادت و مظلومیت سالار شهیدان گریستند و بعد از ایشان هم امامان معصوم به گریه و عزاداری و نیز اقامه ی مجلس عزاء برای ایشان اقدام نمودند. امروزه دیگر عزاداری به یک سنت دینی و مذهبی تبدیل گشته و نقاط مختلف دنیا حتی در کشورهای غربی به شیوه های متعدد مردم به عزاداری و نوحه سرایی می پردازند.

اصل نقد:

در پاسخ به شبهه لازم است به چند نکته توجه شود.

اولا: آيه ۱۴۵ سوره آل عمران تعريضى است به كسانى كه در باره كشته شدگان در راه خدا مى‏گفتند اگر به جنگ نرفته بودند نمى‏مردند، و در آيه ۱۵۶ همين سوره گفتارشان را حكايت مى‏كند، كه گفتند:" يا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا لا تَكُونُوا كَالَّذِينَ كَفَرُوا وَ قالُوا ..."، و هم چنين تعريض به كسانى است كه گفته بودند اگر اختيار رهبرى جنگ به دست ما بود اين افراد كشته نمى‏شدند، و قرآن كريم اين گفتارشان را در آيه ۱۵۴ همين سوره حكايت كرده است كه گفتند:" لَوْ كانَ لَنا مِنَ الْأَمْرِ شَيْ‏ءٌ ما قُتِلْنا هاهُنا ..."، و صاحب اين سخنان مؤمنان بودند، نه منافقين، كه به كلى از يارى رسول خدا (صلی الله علیه و آله) خود دارى نموده و براى قتال از خانه‏هايشان بيرون نيامدند.

و مفهوم اين سخنان از مؤمنان با كمال ايمان نمى‏سازد چرا كه لازمه چنين سخنى اين است كه:" مرگ و مير و سنت محكمى كه از قضاى ثابت و استوار سرچشمه گرفته است به اذن خدا نباشد". و اين خود نيز لازمه فاسد ديگرى دارد و آن اين است كه ملك الهى و تدبير ربانى باطل باشد، و حال آن‌كه چنين نيست، پس اصل كلام باطل است.

و چون لازمه اين سخن از كسى كه آن را گفته اين است كه ايمانش به اسلام ناشى از اين پندار بوده كه هر چه هست به دست رسول خدا و مؤمنان است، و خلاصه ايمان آورده تا صاحب اختيار دنيا باشد و نيز از آن‌جايى كه اجتناب كنندگان از اين پندار تنها كسانى هستند كه ثواب آخرت را مى‏جويند و كار به دنيا و اختيار دارى دنيا ندارند؛ لذا دنبال جمله مورد بحث فرمود:" وَ مَنْ يُرِدْ ثَوابَ الدُّنْيا نُؤْتِهِ مِنْها وَ مَنْ يُرِدْ ثَوابَ الْآخِرَه نُؤْتِهِ مِنْها"، در اين جمله هم در باره كسانى كه منظورشان از اسلام دنيا است فرموده از آن به ايشان مى‏دهيم، و هم آنها كه منظورشان آخرت است فرموده از آن به ايشان مى‏دهيم، و نه در باره طايفه اول فرمود: (نؤتها- آن را به وى مى‏دهيم)، و نه در باره طايفه دوم، براى اينكه هميشه اراده و خواستن انسان با موافقت همه اسباب روبرو نمى‏شود، تا همه خواسته‏اش تأمين گردد، ولى چنان هم نيست كه با موافقت بعضى از اسباب مواجه نگردد پس اگر با موافقت همه اسباب مواجه شد همه خواسته‏اش بر آورده مى‏شود، و اگر با موافقت بعضى از آنها رو برو گرديد تنها بعضى از خواسته‏اش بر آورده مى‏شود، بر این اساس آیه مذکر ربطی به عزاداری نداری ندارد.[۲]

نانیاً: عزاداری مستند به آیات قرآن کریم و روایات است. در این مورد آیات مختلفی وجود دارد که به برخی اشاره می شود: ۱. ذلک و من یعظّم شعائر اللّه فانّها من تقوی القلوب(حج/۳۲) یعنی و هر کس شعائر الهی را بزرگ دارد این کار نشانه تقوای دلهاست. شعائر جمع شعیره یا شِعار به معنای علامت است[۳]. در حقیقت تمام آنچه در برنامه‏هاى دينى وارد شده و انسان را به ياد خدا و عظمت آئين او مى‏اندازد شعائر الهى است و بزرگداشت آن نشانه تقواى دلها است و شعائر اختصاصی به اعمال حج یا صفا و مروه یا قربانی حج و ... ندارد. شاه ولی الله دهلوی از علمای اهل سنت بر این باور است که شعائر به طور کلی امور ظاهری حسی اند که بواسطه آن ها خداوند عبادت می شود و معظم شعائر هم قرآن، کعبه، نبی و نماز است[۴]. علامه طباطبایی هم در تفسیر المیزان معتقد است شعائر الهی عبارتست از آنچه انسان را به یاد خدا انداخته علامت و نشانه ای است بر خداوند[۵]. با توجه به آنچه گفته شد برپایی جلسه¬ی عزاداری که در آن قرآن خوانده می شود و از خداوند و معارف اسلامی گفته می شود و مردم به مسایل دینی دعوت شده و برای طاعت خدا و تقرب به او به یاد اهل بیت پیامبر، اولیای خدا و شهیدان راه اسلام افتاده مصیبت های آنان را یادآور می شوند چرا از شعائر الهی نباشد. اگر طبق آیات قرآن[۶] قربانی حج از شعائر است پس حتما برگزاری مجالس عزاداری هم جزء شعائر است. ۲. و تولّی عنهم و قال یا اسفی علی یوسف و ابیضت عیناه من الحزن فهو کظیم[۷] یعنی و از آنان روى گردانيد و گفت: «اى اندوها بر يوسف!» و در حالى كه اندوه خود را فرو مى‏خورد، چشمانش از اندوه سپيد شد. بر مبنای این آیه حضرت یعقوب با اینکه احتمال زنده ماندن عزیز خود را می داد مدتی طولانی آنقدر گریست و عزاداری کرد تا نابینا شد. آیا می¬توان بر عزیز خدا، عزیز اسلام و میوه دل پیامبر سید شباب اهل بهشت و به خاطر شهادتی با آن فجایع ناگوار سال های سال نگریست؟ ۳. قل لا اسئلکم علیه اجرا الا الموده فی القربی[۸] یعنی بگو: به ازاى آن‏[رسالت‏] پاداشى از شما خواستار نيستم، مگر دوستى با خويشاوندانم.‏ پر واضح است که یکی از مصادیق مودت و محبت نسبت به اهل بیت پیامبر در این زمان همانا برگزاری مراسماتی در ایام ولادت و شهادت آن خاندان است که طی آن مسلمانان با آشنا شدن با سیره و سخنان و نیز گریه بر مصایبشان مودت و محبتشان به اهل¬بیت پیامبر فراهم می شود.

اما در مورد روایات؛ روایات فراوانی از کتب شیعه و اهل سنت بر فضیلت عزاداری بر سید الشهدا(ع) داریم که به دو روایت یکی از اهل سنت و یکی از شیعه اکتفا می شود: ۱. احمد بن حنبل در کتاب فضائل الصحابه به سند صحیح از امام حسین(ع) نقل می کند که هر کس برای ما قطره اشکی بریزد خداوند بهشت را جایگاهش قرار می دهد[۹]. ۲. امام صادق(ع) می فرمایند: خدایا... و بر آن چشم هایی که از سر ترحم بر ما اشک هایشان روا شد رحم کن و برآن دل هایی که بی تاب شدند و به حال ما سوختند رحم نما و بر شیون هایی که بر ما بلند گردیدند ترحم کن[۱۰].

با توجه به آنچه گفته شد عزاداری بر خاندان اهل بیت نه تنها مجاز بلکه دارای اجر فراوان است. البته این که برخی از انواع عزاداری دارای اشکالاتی است جای خود دارد ولی اصل عزاداری حتی به شیوه ی رایج بین مردم از قبیل گریه و سینه زنی و لباس مشکی پوشیدن مصداق عزاداری بوده و دارای اجر و ثواب زیاد است.

اما به لحاظ تاریخی هم از فردای واقعه¬ی دلخراش عاشورا عزاداری در کنار اجساد شهدای کربلا انجام گرفت و پس از آن در کوفه و شام چنانکه در تاریخ طبری(م۳۱۰ق) آمده اهل بیت پیامبر پس از تمام شدن مجلس یزید سه روز بر امام حسین(ع) نوحه سرایی و عزاداری نمودند[۱۱] ادامه پیدا کرد و در دولت آل بویه(۳۲۲ق-۴۴۸ق) به جهت روی کار آمدن حکومتی شیعی شکل رسمی تری به خود گرفت. در الکامل ابن اثیر(م۶۳۰ق) آمده در دهم محرم سال ۲۵۲ق به دستور معزالدوله دیلمی مردم مغازه ها را بسته و بازار را تعطیل کردند و در خیابان ها به عزاداری پرداختند[۱۲].

ثالثاً: هرچند از همان قرن اول و پس از حادثه ی عاشورا حاکمان ستمگر سعی در به فراموشی سپردن آن و نیز محو آثار و تالیفات پیرامون آن داشتند اما احتمالا از همین سده نگارش مقتل نویسی آغاز شد و بعد از آن نیز ادامه یافت. برخی از قدیمی ترین کتب مقاتل[۱۳] عبارتند از ۱. مقتل ابی عبد الله الحسین از اصبغ بن نباته از اصحاب امیر المومنان علی(ع) که وی طویل العمر بوده و سال وفاتش مشخص نیست و ممکن است بعد از سده اول از دنیا رفته باشد[۱۴].۲. مقتل ابی عبد الله الحسین از جابر بن یزید الجعفی از اصحاب امام باقر(ع) و متوفای ۱۲۸ق[۱۵]. ۳. مقتل ابومخنف لوط بن یحیی ازدی(م ۱۵۷ق) که از مهم ترین مقاتل بوده و ارشاد مرحوم مفید و تاریخ طبری وامدار روایات او از عاشورا هستند. او بسیاری از اخبار این حادثه را مستقیما یا با یک یا دو واسطه از حاضرین در کربلا روایت می کند[۱۶]. ۴. مقتل الحسین از هشام بن محمد بن سائب کلبی که شاگرد ابومخنف و راوی روایات اوست و در ۲۰۵ق یا ۲۰۶ق رحلت کرده است. روایات طبری و مفید در مورد وقایع عاشورا از طریق وی به ابومخنف می رسد[۱۷]. اما بعد از این هم کتب متعددی به ذکر این حوادث پرداختند که از این میان می توان به مقتل یعقوبی صاحب تاریخ یعقوبی، تاریخ و نیز تاريخ الرسل و الامم و الملوك طبري، جمل من انساب الاشراف بلاذری، كتاب الفتوح ابن اعثم كوفي، مقاتل الطالبيين؛ ابوالفرج اصفهاني، الکامل ابن اثیر، مقتل شیخ صدوق و نیز مقتل شیخ طوسی اشاره نمود.

منابع

  1. معین، محمد، فرهنگ معین، تهران، آدنا، چهارم، ۱۳۸۶ش، ج۱، ص۱۰۶۴
  2. طباطبايى، سید محمدحسين‏، الميزان في تفسير القرآن، مترجم: موسوى همدانی، محمد باقر، ناشر: جامعه مدرسين حوزه علميه قم، دفتر انتشارات اسلامى‏، چاپ ۵، : ايران- قم‏، ۱۳۷۴ هـ ش‏.
  3. ابن منظور، لسان العرب، بيروت، دار الفكر- دار صادر، سوم،۱۴۱۴ ق‏، ج۴،ص۴۱۴.
  4. دهلوی، شاه ولی الله، حجه الله البالغه، بیروت، دارالجیل، اول، ۱۴۲۶ق، ج۱، ص۱۳۳.
  5. طباطبایی، محمد حسین، المیزان فیول تفسیر القرآن، قم،انتشارات اسلامی، پنجم، ۱۴۱۷ق، ج۱، ص۴۰۷.
  6. حج/۳۶.
  7. یوسف/۸۴.
  8. شوری/۲۳.
  9. ابن حنبل، احمد، فضائل الصحابه، مکه، طبع دارالعلم، اول، ۱۴۰۳ق، ج۱، ص۶۷۶.
  10. کلینی، محمد بن یعقوب، کافی(۱۵ جلدی)، قم دارالحدیث، ۱۴۳۰ق، ج۹، ص۹۰۱.
  11. طبری، محمد بن جریر، تاریخ الطبری، بیروت، الاعلمی، ج۴، صلی الله علیه و اله و سلّم ۳۵۳.
  12. هم چنین رک: سیر- تاریخی- عزاداری/ www.hawzah.net/fa/Magazine/View/۴۱۸۰/۴۱۹۲/۲۶۶۰۲
  13. البته این آثار غیر از مجموعه روایات اهل بیت در وصف حوادث عاشوراست.
  14. طهرانی، آقا بزرگ، الذریعه الی تصانیف الشیعه، بیروت، دارالاضواء(۲۶جلدی)، ج۲۲، ص۲۴-۲۳.
  15. همان، ص۲۴.
  16. همان ج۱،ص۳۱۲.
  17. همان، ج۱۶، ص۲-۱.