سؤال

در آیه ۳ سوره نساء در مورد لزوم عدالت میان زنان سخن به میان آمده است، و در آیه ۱۲۹ این سوره آمده است: «شما هرگز نمی‌توانید میان همسرانتان به عدالت رفتار کنید»؛ آیا این دو آیه تعارض ندارند؟

درگاه‌ها
زن-و-خانواده.png


در آیه سوم سوره نساء، جواز تعدد زوجه، به عدالت مشروط شده است، عدالت در این آیه به معنای رعایت حقوق همسران است، از همین جهت محور جواز تعدد زوجات این عدالت قرار گرفته است چرا که در توان و اختیار انسان است. اما در آیه ۱۲۹ سوره نساء عدالت در محبت قلبی مورد توجه قرار گرفته است و برای جلوگیری از سوء استفاده، جلب توجه کامل به یک همسر را مورد نهی قرار داده است. امام صادق(ع)، در مورد تعارض ظاهری در این دو آیه فرمودند «منظور از عدالت در آیه اول، عدالت در نفقه، رعایت حقوق همسرداری، طرز رفتار و کردار است اما منظور از عدالت در آیه دوم، عدالت در تمایلات قلبی است.»


معنای عدالت در آیه سوم سوره نساء

در آیه سه سوره نساء آمده است ﴿وَإِنْ خِفْتُمْ أَلَّا تُقْسِطُوا فِی الْیَتَامَیٰ فَانْکِحُوا مَا طَابَ لَکُمْ مِنَ النِّسَاءِ مَثْنَیٰ وَثُلَاثَ وَرُبَاعَ ۖ فَإِنْ خِفْتُمْ أَلَّا تَعْدِلُوا فَوَاحِدَةً أَوْ مَا مَلَکَتْ أَیْمَانُکُمْ ۚ ذٰلِکَ أَدْنَیٰ أَلَّا تَعُولُوا؛ و اگر می‌ترسید که (به هنگام ازدواج با دختران یتیم) عدالت را رعایت نکنید، (از ازدواج با آنان، چشم‌پوشی کنید و) با زنان پاک (دیگر) ازدواج نمائید، دو یا سه یا چهار همسر و اگر می‌ترسید عدالت را (درباره همسران متعدد) رعایت نکنید، تنها یک همسر بگیرید، یا از زنانی که مالک آنهائید استفاده کنید، این کار، از ظلم و ستم بهتر جلوگیری می‌کند.

بعد از تشریع حکم تعدد زوجات در اسلام، برای هر کدام از زوجه‌ها حقوقی ثابت شده است که عمده‌ترین آن، عدالت در امور مربوط به زندگی از قبیل حق همسرداری، نفقه و … می‌باشد. آیه می‌فرماید: «اگر این گونه امور را نمی‌توانید مراعات نمایید، پس به یک همسر اکتفا کنید.» جالب این که عدالت در امور زندگی، در قدرت و توان انسان هست و به همین دلیل محور جواز تعدد زوجات، همین نوع عدالت است.[۱]

معنای عدالت در آیه ۱۲۹ سوره نساء

در آیه ۱۲۹ سوره نساء آمده است: ﴿وَ لَنْ تَسْتَطِیعُوا أَنْ تَعْدِلُوا بَیْنَ النِّسَاءِ وَلَوْ حَرَصْتُمْ ۖ فَلَا تَمِیلُوا کُلَّ الْمَیْلِ فَتَذَرُوهَا کَالْمُعَلَّقَةِ ۚ وَإِنْ تُصْلِحُوا وَتَتَّقُوا فَإِنَّ اللَّهَ کَانَ غَفُورًا رَحِیمًا؛ شما هرگز نمی‌توانید [از نظر محّبت قلبی‏] در میان زنان‏، عدالت برقرار کنید، هر چند کوشش نمایید! ولی تمایل خود را بکلّی متوجّه یک طرف نسازید که دیگری را بصورت زنی که شوهرش را از دست داده درآورید! و اگر راه صلاح و پرهیزگاری پیش گیرید، خداوند آمرزنده و مهربان است‏

در این آیه بر خلاف آیه قبل از عدالت در محبت، سخن گفته است که این نوع عدالت در میان همسران امکان‌پذیر نیست، هر چند در این زمینه کوشش شود. چراکه محبت‌های قلبی، عوامل مختلفی دارد که بعضاً از اختیار انسان بیرون است، بنابر این دستور به رعایت عدالت در مورد آن داده نشده است. در عین حال برای این که مردان از این حکم، سوء استفاده نکنند، می‌فرماید: «اکنون که نمی‌توانید مساوات کامل را از نظر محبت میان همسران خود رعایت کنید، لااقل تمام تمایل قلبی خود را متوجه یکی از آنان نسازید که دیگری به صورت بلاتکلیف درآید و حقوق او نیز عملاً ضایع شود».[۲]

توهم تعارض بین دو آیه

از روایات اسلامی برمی آید که نخستین کسی که این ایراد را مطرح کرد، ابن ابی العوجاء از مادیان معاصر امام صادق(ع) بود که این ایراد را با هشام بن حکم در میان گذاشت. او که جوابی برای این سؤال نیافته بود از شهر خود کوفه به سوی مدینه حرکت کرد و به خدمت امام صادق(ع) رسید. امام از آمدن او در غیر وقت حج و عمره به مدینه تعجب کردند. هشام پرسید، چنین سؤالی پیش آمده است که تعدد زوجات مشروط به عدالت است و عدالت هم که ممکن نیست؛ بنابر این تعدد زوجات در اسلام ممنوع است؟

امام صادق(ع) فرمودند: «منظور از عدالت در آیه سوم سوره نساء، عدالت در نفقه، رعایت حقوق همسری، طرز رفتار و کردار است و اما منظور از عدالت در آیه ۱۲۹ سوره نساء که امری محال شمرده شده، عدالت در تمایلات قلبی است».[۳]

بنابر تفسیری که در دو آیه بیان شد، هرگز این دو آیه با هم تضاد ندارند چرا که معنای عدالت در آیه ۳ با عدالت در آیه ۱۲۹ متفاوت است و این مطلب از سیاق آیه و هم روایات فهمیده می‌شود.


مطالعه بیشتر

۱. تفسیر نمونه، ناصر مکارم شیرازی، ج۳ و ۴، (تهران: انتشارات دارالکتب الاسلامیه).

۲. المیزان، سیدمحمدحسین طباطبایی، ج۵، (قم: انتشارات جامعه مدرسین قم).

۳. البرهان، سید هاشم بحرانی، ج۱، (تهران: انتشارات دارالکتب الاسلامیه).

۴. نظام حقوق زن در اسلام؛ شهید مرتضی مطهری.

منابع

  1. مکارم شیرازی، ناصر، تفسیر نمونه، تهران، دارالکتب الاسلامیه، ج۳، ص۲۵۵.
  2. تفسیر نمونه، ج۴، ص۱۵۳.
  3. تفسیر نمونه، ج۴، ص۱۵۵، به نقل از تفسیر برهان، ج۱، ص۴۲۰.

[[رده:]]