سؤال

رجال سرشناس اخباری چه کسانی هستند؟

محمد امین استرابادی مشهورترین عالم اخباری است که به مؤسس یا احیاگر این مکتب مشهور است. ملا خلیل قزوینی و میرزا محمد اخباری از دیگر عالمان اخباری هستند که به افکار تند و تیز در این جریان شهره هستند. عالمان بزرگی مانند شیخ صدوق، علامه مجلسی، فیض کاشانی، نعمت الله جزایری، حر عاملی، یوسف بحرانی و… از رجال معتدل مکتب اخباری شناخته می‌شوند.

محمد امین استرابادی

محمد امین استرابادی (متوفای ۱۰۳۳) از علمای عصر صفویه را بنیانگذار اخباری‌گری می‌دانند. او تحت تأثیر استادش میرزا محمد استرابادی بود و اجتهاد را کنار نهاد و به تأسیس این مکتب پرداخت.[۱] مهمترین اثر مکتوب او کتاب الفوائد المدنیة، و دانشنامه شاهی است که اندیشه‌های کلامی و فقهی خود را در آنها بیان کرده است.

استرابادی معتقد است استنباط احکام نظری از آیات قرآنی که محتمل وجوه متعدد است، جز برای معصومان اهل بیت(ع) که مخاطبان واقعی قرآن هستند، امکان‌پذیر نیست. وی به صحت جمیع احادیث کتب اربعه و اصولاً صحت غالب احادیث امامی قائل است و معتقد است که منابع کتب اربعه، اصولی است که اصحاب ائمه(ع) آن را مدون ساخته، به مضامین آن عمل می‌کردند.[۲] وی بخش مهمی از کتاب الفوائد المدنیة خود را به بررسی ماهیت اجتهاد اختصاص داده، استنباطات ظنی اصولیان را به نقد گرفته است.[۳]

ملا خلیل قزوینی

خَلیل بن غازی قَزوینی (متوفای ۱۰۸۹) از عالمان اخباری قرن یازدهم در عصر اوج‌گیری گرایش اخباریگری، در اصفهان و قزوین می‌زیست.[۴] از اساتید او می‌توان به میرداماد و شیخ بهایی اشاره کرد.

ملا خلیل قزوینی از اخباریان سرسخت بود که علم اصول و اجتهاد را رد می‌کرد. او معتقد بود تمام روایات اصول کافی صحیح هستند و عمل به آن واجب است. کتاب صافی در شرح کافی به زبان فارسی اثر اوست.[۵]

میرزا محمد اخباری

میرزا محمد اخباری متولد هند در سال ۱۱۷۸، از علمای مشهور و از رهبران تندرو مکتب اخباری است.[۶] او در کنار علوم متداول دینی، در علوم غریبه از قبیل طلسمات و جفر و اعداد مطالعاتی کرد و در بحث و جدل نیز مهارت یافت. میرزا محمد هرگز از ابراز مخالفت آشکار با علمای اصول، چه در گفتار و چه در نوشتار، خودداری نمی‌کرد و همین امر سبب شد تا حکم قتل او توسط علما و مجتهدان بنام آن زمان امضا گردد. در پی صدور حکم قتل میرزامحمد، گروهی به خانه او هجوم بردند و او را به همراه فرزندش احمد و یکی از شاگردانش به قتل رساندند. کتاب البرهان فی التکلیف و البیان او در بیان تکلیف و اسباب آن و تشیید مسلک اخباری و رد مجتهدان است.[۷]

شیخ یوسف بحرانی

یوسف بحرانی مشهور به صاحب حدائق، فقیه و محدّث اخباری معتدل و متتبّع پر اثرِ قرن دوازدهم است. بحرانی یکی از برجسته‌ترین عالمان و مدافعان نحله فقهی و حدیثی اخباری و نیز آخرین شخصیت در خورِ ذکرِ این مکتب است که با وحید بهبهانی، مجتهد ضد اخباری معاصر خود، در کربلا مناظرات طولانی داشته و گفته شده است که این مناظرات در تغییر دیدگاه او و احتمالاً از رونق افتادن مسلک اخباری و رواج مکتب اصولی (با توجه به موقعیت علمی بحرانی نزد اخباریون) سخت مؤثر افتاده است.[۸] اعتدال و انصاف صاحب حدائق را در پایان رسیدن عصر اخباری گری مؤثر می‌دانند.[۹] مشهورترین اثر او «الحدائق الناضرة» است که در ۲۵ جلد انتشار یافته است.

فیض کاشانی

ملا محسن فیض کاشانی (درگذشت ۱۰۹۱ق) یکی از پایه‌های اصلی اخباریان معتدل در نظام فکری اخباریگری است. او در بسیاری از نوشته‌های خویش، تمسک به اخبار و دوری گزیدن از اجتهاد غیرمأثور را مطرح و از آن دفاع کرده است. فیض قطعیت صحیح بودن روایات کتب اربعه را بر خلاف اخباریان نمی‌پذیرد. و ظاهر قرآن را حجت می‌شمارد. فیض کاشانی احکام عقلی تأیید شده شرع را می‌پذیرد و عقل را به عنوان نور الهی معرفی می‌کند.[۱۰] تفسیر الصافی، الوافی، المحجة البیضاء و مفاتیح الشرایع از آثار اوست. او داماد ملاصدرا بود.

سایرین

  • شیخ صدوق: محدث و فقیه بزرگ شیعه امامیه، متولد سال ۳۰۵ قمری و وفات سال ۳۸۱ است. برخی شیخ صدوق را آغازگر مکتب اخباری می‌دانند. کتاب مَن لا یَحضُرُه الفقیه از کتب اربعه شیعه اثر اوست.
  • سید نعمت الله جزایری: مصلح دینی ـ اجتماعی و از رجال خوزستانی اثرگذار در فقه و اندیشهٔ امامی در دورهٔ صفویه، از اخباریان میانه‌رو، (درگذشت ۱۱۱۲) است که گفته شده، با اینکه اخباری بوده، در تأیید و نصرت مجتهدان و هواداران ایشان و ارج نهادن به اقوال آنان اهتمام تمام داشته است.
  • شیخ حرعاملی: صاحب کتاب نفیس وسائل الشیعة و از پیروان غیرافراطی طریقه اخباری و از مخالفان روش اجتهادی است.
  • علامه مجلسی: مسلک و رویکرد علمیِ علّامه مجلسی و نسبتش با اخباریگری، محلّ بحث و اختلاف است. به قول برخی، مشرب معتدل اخباریگری دارد؛ و برخی نیز معتقدند که مجلسی، نه اخباریِ صرف است و نه مجتهد خالص؛ بلکه خود، مسلکی جداگانه دارد، که از دید شاگردش شیخ‌یوسف بحرانی، «حدّ وسط بین قول اخباریان و مجتهدان» است.[۱۱] بحار الانوار برای امامیّه تألیف کرد که پیش از آن چنین کاری انجام نشده بود. کتاب مرآة العقول.
  • محمد تقی مجلسی: کتاب معروف او روضة المتقین و پدر علامه مجلسی، از پیروان میانه‌رو و متعادل مکتب اخباری بوده است.
  • شیخ سلیمان بحرانی: فقیه و محدّثِ قرون یازدهم و دوازدهم از عالمان اخباری شناخته می‌شود. از بحرانی بیش از پنجاه رساله و کتاب در موضوعات مختلف فقهی و اصولی و حدیثی و اعتقادی برجای مانده است.[۱۲]
  • شیخ عبدالله سماهیجی: از عالمان بزرگ اخباری، در سال ۱۰۷۶ ه‍.ق در بحرین به دنیا آمد.[۱۳] او را اخباریان تندرو می‌دانند[۱۴]که به کثرت طعن بر مجتهدان شهره بود و مجتهان ناسزا می‌گفت.[۱۵]

از دیگر عالمان اخباری می‌توان محمد طاهر قمی، سید صدرالدین قمی، آقا رضی قزوینی، شیخ حسین کرکی، ملا عبدالله تونی، ملا عبدالله شوشتری اصفهانی را نام برد.[۱۶]

جستارهای وابسته

منابع

  1. پیدایش، سیر تطور و تداوم اخباری‌گری، فائز قاسم، شریفی محمد، دوفصلنامه کتاب قیم، پاییز و زمستان ۱۳۹۳، دوره ۴، شماره ۱۱ (ویژه علوم قرآن و حدیث)
  2. دانشنامه بزرگ اسلامی، مرکز دائرة المعارف بزرگ اسلامی، ج۱۰، شماره مقاله:4002.
  3. دانشنامه بزرگ اسلامی، مرکز دائرة المعارف بزرگ اسلامی، ج۱۰، شماره مقاله:3921.
  4. فصلنامه علمی ـ پژوهشی علوم حدیث، سال چهاردهم، شماره اول،
  5. اخباریگری، تاریخ و عقاید، بهشتی، ابراهیم، ج۱، ص۱۲۹
  6. اخباریان، دائرة المعارف بزرگ اسلامی، مرکز دائرة المعارف بزرگ اسلامی، ج۹، ص۵۳۷.
  7. اخباری، دانشنامه بزرگ اسلامی، مرکز دائرة المعارف بزرگ اسلامی، ج۷، شماره مقاله ۲۹۹۰.
  8. دانشنامه جهان اسلام، بنیاد دائرة المعارف اسلامی، ج۱، ص۵۶۹.
  9. دائرة المعارف فقه مقارن، مکارم شیرازی، ناصر، ج۱، ص۱۱۹.
  10. تاریخ حدیث شیعه «2»، طباطبایی، محمد کاظم، ج۱، ص۲۳۳
  11. اخباریگری، تاریخ و عقاید، بهشتی، ابراهیم، ج۱، ص۱۴۸.
  12. بَحرانی، دانشنامه جهان اسلام، بنیاد دائرة المعارف اسلامی، ج۱، ص۵۵۹.
  13. سایت مجمع جهانی شیعه‌شناسی http://shiastudies.com/fa/16494/هشتم-جمادی-الثانی/
  14. اخباریگری، تاریخ و عقاید، بهشتی، ابراهیم، ج۱، ص۱۵۸
  15. اخباریان، دائرة المعارف بزرگ اسلامی، مرکز دائرة المعارف بزرگ اسلامی، ج۹، ص۵۳۷.
  16. اخباریگری، تاریخ و عقاید، بهشتی، ابراهیم، ج۱، ص۵۴۵