ضرورت وجود امام و حجت خدا در زمین


سؤال

با توجه به اینکه در احادیث شیعه آمده است حجت خدا باید ظاهر باشد، آیا امام غائب شیعیان می تواند حجت خدا باشد؟ مثلا وقتی از امام صادق (ع) سوال شد آیا زمين پايدار مي ماند بدون عالمى زنده و آشكار كه مردم به او در خلال و حرام خود پناه برند؟ فرمود اگر چنين باشد خدا پرستش نخواهد شد. (علل الشرائع، ج1، ص 195) یا اینکه از امام صادق (ع) نقل شده است إن الحجة لا تقوم لله عز و جل على خلقه إلا بإمام حتى يعرف(الكافي، ج‏1، ص177) یعنی از طرف خدا بر خلق او اتمام حجت نشود جز به وجود امام تا شناخته شود.


درگاه‌ها
درگاه مهدویت.png


در مذهب امامیه در هر زمانی وجود امام و حجت خدا ضروری است. درباره حجت خدا احادیث گوناگونی نقل شده است. برخی از این احادیث بر لزوم اصل حجت خدا چه اینکه حاضر باشد و چه اینکه غائب باشد دلالت دارند. در این نوع احادیث از کلمه امام استفاده شده است. اما برخی احادیث برای اینکه مردم حلال و حرامش را بدانند و خداوند مورد پرستش قرار بگیرد، از عالم آشکار سخن گفته است. البته کلمه عالم معمولا در کلام امامان بر امام اطلاق شده است که انصراف به امام حاضر دارند اما در زمان غیبت بر طبق احادیث منقول از امامان (ع) بر عالمان دین قابل تطبیق است. بنابراین احادیثی که اصل وجود حجت خدا را در زمین لازم می دانند، مصداق آن امام معصوم است که می تواند در زمان غیبت که زنده است نیز حجت خدا باشد.

ضرورت وجود امام از دیدگاه شیعه امامیه

اماميّه بر اين امر اتّفاق كلمه دارند كه واجب است در هر زمان امامى به عنوان حجّت خداى عزّ و جلّ بر بندگان مكلّفش وجود داشته باشد، تا با وجود وى مصلحت در دين صورت اتمام پيدا كند. [۱]شیخ مفيد، در آغاز كتاب «الافصاح فى امامة امير المؤمنين» خود كه آن را براى دفاع از جانشينى بلافصل حضرت على (ع) به جاى پيغمبر (ص) نوشته، استدلال مختصرى مبتنى بر آیات قرآن و حديث و اجماع بر ضرورت‏ وجود امام ‏كرده است: 1. در قرآن آمده است: «اى كسانى كه ايمان آورده‏ايد، از خدا و رسول و اولياى امور خودتان فرمانبردارى كنيد»[۲]. پس خدا معرفت ائمّه را از آن جهت واجب كرد كه فرمانبردارى ايشان را واجب ساخت، همان گونه كه شناختن خود و شناختن پيامبرش را (ص). همچنین خداوند متعال فرموده است: «روزى كه بخوانيم هر دسته از مردم را به امام ايشان، پس كسانى كه نامه آنان به دست راستشان داده شود، نامه خود را بخوانند و به اندازه تار ميان هسته خرما بر ايشان ستم نخواهد شد»[۳]. و اين درست نيست كه كسى به چيزى خوانده شود كه دانستن و شناختن آن بر وى واجب نباشد.[۴] 2. اين حديث از پيغمبر (ص) به تواتر رسيده است كه گفت: «هر كس بميرد و امام زمان خود را نشناسد، همچون كسى است كه بر جاهليّت مرده باشد». اين حديث صراحت دارد بر اينكه‏ جاهل بودن نسبت به امام سبب بيرون رفتن از اسلام است.[۵] 3. در مورد اجماع، بايد بگوييم كه اختلافى ميان اهل اسلام در اين مسئله نيست كه شناختن ائمّه مسلمانان بر همگان واجب است همچون واجب بودن بيشتر فرايض دينى. [۶]


عدم منافات غیبت امام با حجت بودن او

بر اساس آموزه‌های اسلامی و شیعی، غیبت امام زمان «ع» به معنای انقطاع مطلق رابطه حضرت با مردم و جهان نیست. بلکه غیبت به معنای پنهان بودن حضرت از انظار عمومی است یعنی حضرت در شرایط غیبت ضمن اشتغال به امور شخصی به‌طور ناشناس در جامعه حضور دارد و حوادث و رخدادهای اجتماعی و مشکلات مردم را به‌طور کامل زیر نظر دارد و خصوصاً نسبت به شیعیان و دوستانش عنایت خاصی دارد و از وضع آنان باخبر است و مراقبت می‌نماید. چنان‌که خود حضرت «ع» در یکی از توقیعاتشان به شیخ مفید (ره) می‌نویسد: «ما شما را رها نکرده و در رسیدگی و سرپرستی شما کوتاهی نمی‌کنیم و یاد شما را از خاطر نبرده‌ایم، پس تقوی پیشه کنید و ما را یاری نمائید تا از فتنه‌هایی که به شما روی می‌آورد، شما را نجات بخشیم…»[۷]

بنابراین چنان‌که از روایات استفاده می‌شود، مفهوم غائب بودن حضرت (علیه السلام) به معنای وجود نامرئی و بریده از جامعه انسانی نیست، بلکه به معنای وجود عینی و حضور فیزیکی است که مانند دیگران دارای زندگی طبیعی می‌باشد. با این تفاوت که طبق دستور الهی بنا به مصالحی تا زمان رسیدن فرمان ظهور، از انظار عمومی مخفی است و به‌طور ناشناس زندگی می‌کند. این به معنای آن نیست که مردم نیز از آن حضرت پنهان باشند بلکه حضرت در شرایط غیبت نیز همانند شرایط حضور از حوادث جامعه آگاه است و نسبت به کلیه امور جاری اشراف کامل دارد از شادی و پیروزی مسلمانان شاد می‌شود و از مشکلات و گرفتاری آنان غمگین می‌گردد و تا جایی که با فلسفه غیبت منافات نداشته باشد از بیچارگان فریادرسی می‌کند. بیماران را شفا می‌بخشد و در مجالس حاضر می‌شود و….

به همین جهت وقتی از پیامبر اکرم(ص) در مورد آثار و فوائد امام مهدی در عصر غیبت سؤال گردید، در پاسخ فرمود: «والذی بعثنی بالنبوه انهم ینتفعون به و یستضیئون بولایته فی غیبته کانتفاع الناس بالشمس و ان جللها السحاب.»[۸] قسم به آن خدای که من را به پیامبری مبعوث فرمود، مردم در آن زمان همانند آفتاب در پس پرده ابر از وجود مهدی (علیه السلام) بهره می‌برند و از نور ولایت او نورانی می‌گردند.

خود حضرت نیز می‌فرماید: مردم از وجود من همانند آفتاب پس ابر سود می‌جویند و من سبب آرامش و امنیت مردم روی زمین هستم همانگونه که ستارگان امان اهل آسمانند.»[۹]

این تشبیه اولاً گویای نیاز شدید و وابستگی دائمی انسان و جهان ـ به وجود مقدس حضرت ولی عصر (علیه السلام) در زمان غیبت است؛ زیرا تمام فیوضات الهی از طریق آن حضرت به دیگران افاضه می‌گردد: «الذی ببقائه بقیت الدنیا و بیمنه رزق الوری و بوجوده ثبتت الارض و السماء»[۱۰] یعنی به وسیله وجود آن حضرت دنیا پابرجاست و به برکت آن حضرت دیگر مخلوقات رزق می‌خورند و با بودن او آسمان و زمین استوار می‌باشد.

ثانیاً: اشراف و حمایت غائبانه آن حضرت مایه آرامش و تقویت روحی شیعیان و مسلمانان است. چنان‌که در کلام خود حضرت (علیه السلام) نیز اشاره گردید.

بنابراین خود این باور و ایمان به چنین امام حیّ و حاضری که ملجاء و پناهگاه مظلومان و حافظ دین و شریعت است موجب دلگرمی و قوت قلب طرفداران آن حضرت و مانع از یأس و ناامیدی آنان می‌باشد. این اعتقاد باعث مقاومت شیعیان در برابر ظلم و جور و تقویت روحیه عدالت‌خواهی و دشمن ستیزی آنان می‌گردد.

این اعتقاد موجب می‌شود که جامعه شیعی و پیروان آن حضرت، خود را همواره متکی به یک پایگاه قوی و نیرومندی بدانند که سرانجام و آینده جهان بشریت را رقم خواهند زد و شاداب و پرنشاط خود را برای هر گونه ایثار و فداکاری آماده می‌نمایند و برای رسیدن به وضع مطلوب جهانی بر تلاش بی وقفه و پایدار خود بیافزایند.

از این نظر وجود امام غائب (علیه السلام) قطع نظر از فوائد بیشماری دیگری که دارد، مهم‌ترین عامل استحکام روحی و دلگرمی شیعیان و منتظران حضرت به شمار می‌آید و انگیزه مبارزه برای استقرار عدل و قسط و رسیدن به عصر شکوهمند ظهور را در جان آنان بارور می‌سازد. دقیقاً همین روحیه و اعتقاد زنده، تفکر پویای شیعی را از دیگران متمایز نموده است و باعث بقاء رشد و بالندگی روزافزون جامعه شیعی گردیده است.

با توجه به مطالبی که بیان شد اولا اینگونه نیست که امام زمان اصلاً در دسترس نباشند. ثانیاً علت این عدم دسترسی با توجه به فلسفه غیبت- که در جای خویش بحث شده است- خود ما هستیم و الا وجود امام و انجام وظائف امامت به صورت حضوری لطفی است که به صورت عادی وجود داشته است ولی ما به جهت سرکشی و طغیان این لطف الهی را از خود محروم نمودیم؛ بنابراین وجود حضرت امری ناگزیر و حجتی است از سوی خداوند، ولی به صورت غائب از نظرها، تا اینکه آمادگی در مردم ایجاد شود.


منابع

  1. مارتين مكدرموت، انديشه ‏هاى كلامى شيخ مفيد، ترجمه احمد آرام‏، تهران، انتشارات دانشگاه تهران، 1372ش، ص 160.
  2. سوره نساء، آيه 59
  3. سوره بنى اسرائيل، آيه 71
  4. شیخ مفید، محمد بن محمد بن نعمان،الافصاح فى امامة امير المؤمنين على بن ابى طالب، نجف، حیدریه، چ2، 1950م، ص 3.
  5. الافصاح فى امامة امير المؤمنين على بن ابى طالب، ص 3- 4.
  6. الافصاح فى امامة امير المؤمنين على بن ابى طالب، ص4.
  7. الاحتجاج، ابومنصور طبرسی، ج۲، ص ۴۹۷، انتشارات سعید، نشر مرتضی، مشهد.
  8. ینابیع الموده، قندوزی، ج۳، ص۱۷۰، مؤسسه الاعلمی، بیروت، لبنان.
  9. کمال الدین و تمام النعمه، شیخ صدوق، ص۴۸۵، دفتر انتشارات اسلامی وابسته به جامعه مدرسین، قم.
  10. مفاتیح الجنان، چاپ فیض، ص۱۴۰، دعای عدلیه.