صحو در عرفان: تفاوت میان نسخه‌ها

۱۹۲ بایت حذف‌شده ،  ‏۱۲ فوریهٔ ۲۰۲۳
بدون خلاصۀ ویرایش
بدون خلاصۀ ویرایش
بدون خلاصۀ ویرایش
خط ۵: خط ۵:
{{پایان سوال}}
{{پایان سوال}}
{{پاسخ}}
{{پاسخ}}
== تعریف و ویژگی‌ها ==
صحو، عبارت از برگشت قدرت تمییز و تشخیص، برای سالک است؛ بدین بیان که وجود سالک، با غلبه انوار ذات، فانی و مستهلک می‌شود، حق تعالی در نشئه دوم، او را به مقام بقای بعد از فنا می‌رساند و هر وصفی که از او فانی شده باشد، به او بازگردانده می‌شود و یکی از آنها، صفات عقل اوست که عامل تمییز و تشخیص است و می‌تواند منازل ظاهر و باطن و مقام جمع و تفرقه را از هم باز شناسد و در عین حال که در منزل باطن است، چیزی بر خلاف ظواهر شرع نمی‌گوید.<ref>عزیز الدین کاشانی، مصباح الهدایه و مفتاح الکفایه، بشر پیشین، ص۱۳۶.</ref> به همین جهت گفته‌اند: (صَحو) به معنای هوشیاری است و در اصطلاح عرفا، صحو به مفهوم رجوع به احساسات و برگشت به عالم غیب است و از نظر مرتبه، صحو بالاتر از سُکر است، چون سُکر، مُشِعر به غیبت و حیرت سالک است، و صحو نشان دهنده هشیاری و درک آگاهانه لذت وصال است؛ هم چنین صحو، مقام شهود تام است و سالک وحدت و کثرت را با هم می‌یابد و مشاهده می‌کند؛ به نحوی که کثرت، مستهلک و فانی در وحدت باشد؛ به همین جهت صحو را فوق سُکر خوانده‌اند.<ref>قاسانی، عبدالرزاق، شرح منازل السایرین، قم، نشر بیدار، ۱۳۷۲ ش، ص۵۴۹، باب صحو.</ref>
صحو، عبارت از برگشت قدرت تمییز و تشخیص، برای سالک است؛ بدین بیان که وجود سالک، با غلبه انوار ذات، فانی و مستهلک می‌شود، حق تعالی در نشئه دوم، او را به مقام بقای بعد از فنا می‌رساند و هر وصفی که از او فانی شده باشد، به او بازگردانده می‌شود و یکی از آنها، صفات عقل اوست که عامل تمییز و تشخیص است و می‌تواند منازل ظاهر و باطن و مقام جمع و تفرقه را از هم باز شناسد و در عین حال که در منزل باطن است، چیزی بر خلاف ظواهر شرع نمی‌گوید.<ref>عزیز الدین کاشانی، مصباح الهدایه و مفتاح الکفایه، بشر پیشین، ص۱۳۶.</ref> به همین جهت گفته‌اند: (صَحو) به معنای هوشیاری است و در اصطلاح عرفا، صحو به مفهوم رجوع به احساسات و برگشت به عالم غیب است و از نظر مرتبه، صحو بالاتر از سُکر است، چون سُکر، مُشِعر به غیبت و حیرت سالک است، و صحو نشان دهنده هشیاری و درک آگاهانه لذت وصال است؛ هم چنین صحو، مقام شهود تام است و سالک وحدت و کثرت را با هم می‌یابد و مشاهده می‌کند؛ به نحوی که کثرت، مستهلک و فانی در وحدت باشد؛ به همین جهت صحو را فوق سُکر خوانده‌اند.<ref>قاسانی، عبدالرزاق، شرح منازل السایرین، قم، نشر بیدار، ۱۳۷۲ ش، ص۵۴۹، باب صحو.</ref>


خط ۲۷: خط ۲۹:
عارف ممکن است از حالت فنا به حالت بقا بازگردد اما نه به این معنی که تنزل کند در حالت اول، بلکه به این معنی که بقاء باللَّه پیدا می‌کند. این حالت را که فوق حالت «محو» است «صحو» می‌نامند.<ref>مطهری، مرتضی، کلیات علوم اسلامی، صدرا، تهران، ۱۳۸۸، ص۲۶۶.</ref>
عارف ممکن است از حالت فنا به حالت بقا بازگردد اما نه به این معنی که تنزل کند در حالت اول، بلکه به این معنی که بقاء باللَّه پیدا می‌کند. این حالت را که فوق حالت «محو» است «صحو» می‌نامند.<ref>مطهری، مرتضی، کلیات علوم اسلامی، صدرا، تهران، ۱۳۸۸، ص۲۶۶.</ref>


'''صحو بعد محو'''
== صحو بعد محو ==
 
صحو، «یعنی به هوش آمدن یا بیدار شدن»<ref>ابن منظور، لسان العرب، دارالصادر، بیروت، ج۱۴، ص۴۵۲.</ref> و در اصطلاح عرفانی، رجوع به احساس (یا به خود) است، بعد از غیبت.<ref>سجادی، سید جعفر، فرهنگ معارف اسلامی، دانشگاه تهران، ۱۳۸۵، ج۲، ص۱۰۹۸.</ref> به این معنا که سالک در پایان سفر دوم که به فنای در ذات می‌رسد، غیر از وجود حق در عالم، وجودی نمی‌بیند؛ به عبارت دیگر توجه او تنها به وحدت است. اما در سفر سوم و چهارم که به تدریج برای او حالت صحو بعد محو دست می‌دهد، از این توجه خالص به حق خارج شده، و در عین اینکه خدا را می‌بیند، مخلوقات را هم به عنوان آینه‌های اسماء و صفات حق مشاهده می‌کند. از حالت فنا به دلیل آنکه تنها توجه سالک به خداست، (یا از خود بیخود و از دیگران غافل است) با عنوان محو، و از حالت بقا (که بعد از فنا حاصل می‌شود) به دلیل آنکه توجه سالک هم به خدا و هم به خلق است با عنوان صحو یاد می‌کنند.
صحو، «یعنی به هوش آمدن یا بیدار شدن»<ref>ابن منظور، لسان العرب، دارالصادر، بیروت، ج۱۴، ص۴۵۲.</ref> و در اصطلاح عرفانی، رجوع به احساس (یا به خود) است، بعد از غیبت.<ref>سجادی، سید جعفر، فرهنگ معارف اسلامی، دانشگاه تهران، ۱۳۸۵، ج۲، ص۱۰۹۸.</ref> به این معنا که سالک در پایان سفر دوم که به فنای در ذات می‌رسد، غیر از وجود حق در عالم، وجودی نمی‌بیند؛ به عبارت دیگر توجه او تنها به وحدت است. اما در سفر سوم و چهارم که به تدریج برای او حالت صحو بعد محو دست می‌دهد، از این توجه خالص به حق خارج شده، و در عین اینکه خدا را می‌بیند، مخلوقات را هم به عنوان آینه‌های اسماء و صفات حق مشاهده می‌کند. از حالت فنا به دلیل آنکه تنها توجه سالک به خداست، (یا از خود بیخود و از دیگران غافل است) با عنوان محو، و از حالت بقا (که بعد از فنا حاصل می‌شود) به دلیل آنکه توجه سالک هم به خدا و هم به خلق است با عنوان صحو یاد می‌کنند.


خط ۴۲: خط ۴۳:


== مطالعه بیشتر ==
== مطالعه بیشتر ==
۱. محمد فیاض لاهیجی، شرح گلشن راز، ص۲۷، نشر سعدی، تهران، ۱۳۷۱.
۲. عبدالرزاق قاسانی، اصطلاحات الصفوفیه، نشر بیدار، قم ۱۳۷۰ ش.


۳. شیخ روز بهان بقلی شیرازی، شرح شطحیات، نشر کتابخانه طهوری، تهران ۱۳۷۴ ش.
* استعلامی، محمد، '''فرهنگنامه تصوف و عرفان'''، تهران، فرهنگ معاصر، ۱۳۹۹.


== منابع ==
== منابع ==
۱۵٬۱۴۷

ویرایش