صحو در عرفان: تفاوت میان نسخه‌ها

۱۱۵ بایت اضافه‌شده ،  ‏۷ فوریهٔ ۲۰۲۳
ابرابزار
(صفحه‌ای تازه حاوی «{{شروع متن}} {{?¯?±?¯?§?‡| }} {{سوال}} لطفاً در مورد معناي صحوْ و سُكر توضيحاتي ارائه بفرمائيد؟ {{پایان سوال}} {{پاسخ}} مراتب و مراحل و منازلی كه اهل سلوك دارند، متعدد و با نامهای محتلف است. هر حالتي را با اصطلاحي خاص بازگو نموده و از آن ياد مي كنند كه از...» ایجاد کرد)
 
(ابرابزار)
خط ۱: خط ۱:
{{در دست ویرایش|کاربر=A.rezapour }}
{{شروع متن}}
{{شروع متن}}
{{?¯?±?¯?§?‡| }}
{{سوال}}
{{سوال}}
لطفاً در مورد معناي صحوْ و سُكر توضيحاتي ارائه بفرمائيد؟
لطفاً در مورد معنای صحوْ و سُکر توضیحاتی ارائه بفرمائید؟
{{پایان سوال}}
{{پایان سوال}}
{{پاسخ}}
{{پاسخ}}
مراتب و مراحل و منازلی كه اهل سلوك دارند، متعدد و با نامهای محتلف است. هر حالتي را با اصطلاحي خاص بازگو نموده و از آن ياد مي كنند كه از اين ميان دو اصطلاح(سكر و صحو) است كه در اين جا به اختصار، در دو محور عنوان مي شود:
مراتب و مراحل و منازلی که اهل سلوک دارند، متعدد و با نامهای محتلف است. هر حالتی را با اصطلاحی خاص بازگو نموده و از آن یاد می‌کنند که از این میان دو اصطلاح (سکر و صحو) است که در این‌جا به اختصار، در دو محور عنوان می‌شود:


۱. يكي از سخنانی كه درباره(سُكر) مطرح است، اين است كه(سُكر)، به معناي مستي است و مستي يك مفهوم مشخص دارد؛ گر چه مستان مختلف اند. مثلاً بعضي از شراب خمر مست مي شوند، يكي از شراب غفلت مست است، ديگري از حبّ دنيا مست است و برخي از خود بزرگ بيني و خود خواهي مست مي شوند كه اين قسم آخر، بدترين مستي ها و منشاء همه تاريكي هاست و موجب كبر و تكبر مي شود.<ref>سجادي، سيد جعفر، فرهنگ لغات و اصطلاحات عرفاني، تهران، نشر كتابخانه طهوري، ۱۳۷۰ ش، ص۴۷۳.</ref>
۱. یکی از سخنانی که درباره (سُکر) مطرح است، این است که (سُکر)، به معنای مستی است و مستی یک مفهوم مشخص دارد؛ گر چه مستان مختلف اند؛ مثلاً بعضی از شراب خمر مست می‌شوند، یکی از شراب غفلت مست است، دیگری از حبّ دنیا مست است و برخی از خود بزرگ بینی و خودخواهی مست می‌شوند که این قسم آخر، بدترین مستی‌ها و منشأ همه تاریکی هاست و موجب کبر و تکبر می‌شود.<ref>سجادی، سید جعفر، فرهنگ لغات و اصطلاحات عرفانی، تهران، نشر کتابخانه طهوری، ۱۳۷۰ ش، ص۴۷۳.</ref>


نكته ديگر آنکه سُكر، به معناي مستي است؛ اما در اصطلاح عرفا، (سُكر)، به مستي خاصي
نکته دیگر آنکه سُکر، به معنای مستی است؛ اما در اصطلاح عرفا، (سُکر)، به مستی خاصی
مي گويند. مثلاً مي گويند: سُكر عبارت از ترك قيود ظاهري و باطني و توجه به حق است.<ref>همان، ص۴۶۸.</ref> عزيز الدين كاشاني در تبيين اصطلاح عرفاني سُكر مي گويد: لفظ سكر در عُرف صوفيان، عبارت است از عدم تمييز ميان احكام ظاهر و باطن به سبب مخفي بودن نور عقل در شعاع نور ذات، بدين بيان كه اهل وجد و حالات عرفاني، به دو دسته تقسيم مي شوند، برخي محبان و عاشقان ذات هستند، كه منشاء وجد و حال آنها، حضرت ذات است. عده اي عاشقان صفات اند كه منشأ وجد و حال آنها، عالم صفات است. كساني كه از عاشقان صفات اند، براي وجد و حال آنان وقفه و پيش آمدهاي بسياري پيش مي آيد؛ برخلاف عاشقان ذات. هم چنين وجدي كه از عالم صفات، براي سالك راه طريقت پديد مي آيد، به اندازه انوار و آثار ذات، قدرت و توان ندارد، به همين دليل است كه عاشقان ذات، در آغاز وجد، به جهت قدرت و غلبه اي كه دارند، مغلوب سلطنت حال مي شوند و عقلشان كه رابطه تمييز و بصر قلبي است، در پرتوي شعاع انوار ذات، كاملاً مضمحل و مختفي مي شود، و سر رشته تمييز و تشخيص از دست و اختيار آنها مي رود و در اين حالت است كه محل حكم ظاهر را كه تفرقه است، از محل باطن كه جمع است، نمي توانند باز شناسند و تشخيص دهند، و در نتيجه به افشاء اسرار ربوبي كه در خزانه غيرت اند مي پردازند و كلمات شطح از آنها صادر مي شود؛ مثلاً مي گويد: (سبحاني) و يا مي گويد: (انا الحق) و امثال آن، صوفيان اين وجد و حال را كه در واقع غلبه عشق عارفانه بر سالك طريقيت است، سُكر مي گويند؛ چون عارف در اين حالت، گويا بر اثر غلبه عشق، دچار مستي عارفانه است كه قدرت و توان تمييز ظاهر و باطن از او گرفته شده است و چيزهايي بر زبان مي آورد كه از نظر ظواهر شريعت كفر آميز است.<ref>عزيز الدين کاشانی، مصباح الهدايه و مفتاح الكفايه، تهران، نشر مؤسسه هما، ۱۳۷۲ ش، ص۱۳۶.</ref> پس مراد از سُكر در اصطلاح عرفاني، اين حالت است. لازم است اشاره شود كه برخي از بزرگان اهل معنا كه در روش عرفان، كاملاً بر حفظ شريعت مقيد هستند، مي گويند: اين گونه شطحيات كه از حالت سُكر، براي برخي سالكان طريقت پيش مي آيد، در واقع از نقص در سلوك آنها ناشي مي شود؛ يعني چون سلوك آنها كامل نيست، شطح مي گويند و اگر سلوكشان كامل باشد، هرگز اين گونه سخن نمي گويند و در مقام باطن، ظواهر را كاملاً حفظ مي كنند.<ref>موسوي خميني، سيد روح الله، مصباح الهدايه الي الخلافه و الولايه، تهران، نشر پيام آزادي، ۱۳۶۰ ش، ص۲۰۷.</ref>
می‌گویند؛ مثلاً می‌گویند: سُکر عبارت از ترک قیود ظاهری و باطنی و توجه به حق است.<ref>همان، ص۴۶۸.</ref> عزیز الدین کاشانی در تبیین اصطلاح عرفانی سُکر می‌گوید: لفظ سکر در عُرف صوفیان، عبارت است از عدم تمییز میان احکام ظاهر و باطن به سبب مخفی بودن نور عقل در شعاع نور ذات، بدین بیان که اهل وجد و حالات عرفانی، به دو دسته تقسیم می‌شوند، برخی محبان و عاشقان ذات هستند، که منشأ وجد و حال آنها، حضرت ذات است. عده ای عاشقان صفات اند که منشأ وجد و حال آنها، عالم صفات است. کسانی که از عاشقان صفات اند، برای وجد و حال آنان وقفه و پیش آمدهای بسیاری پیش می‌آید؛ برخلاف عاشقان ذات. هم چنین وجدی که از عالم صفات، برای سالک راه طریقت پدید می‌آید، به اندازه انوار و آثار ذات، قدرت و توان ندارد، به همین دلیل است که عاشقان ذات، در آغاز وجد، به جهت قدرت و غلبه ای که دارند، مغلوب سلطنت حال می‌شوند و عقلشان که رابطه تمییز و بصر قلبی است، در پرتوی شعاع انوار ذات، کاملاً مضمحل و مختفی می‌شود، و سر رشته تمییز و تشخیص از دست و اختیار آنها می‌رود و در این حالت است که محل حکم ظاهر را که تفرقه است، از محل باطن که جمع است، نمی‌توانند باز شناسند و تشخیص دهند، و در نتیجه به افشاء اسرار ربوبی که در خزانه غیرت اند می‌پردازند و کلمات شطح از آنها صادر می‌شود؛ مثلاً می‌گوید: (سبحانی) یا می‌گوید: (انا الحق) و امثال آن، صوفیان این وجد و حال را که در واقع غلبه عشق عارفانه بر سالک طریقیت است، سُکر می‌گویند؛ چون عارف در این حالت، گویا بر اثر غلبه عشق، دچار مستی عارفانه است که قدرت و توان تمییز ظاهر و باطن از او گرفته شده است و چیزهایی بر زبان می‌آورد که از نظر ظواهر شریعت کفر آمیز است.<ref>عزیز الدین کاشانی، مصباح الهدایه و مفتاح الکفایه، تهران، نشر مؤسسه هما، ۱۳۷۲ ش، ص۱۳۶.</ref> پس مراد از سُکر در اصطلاح عرفانی، این حالت است. لازم است اشاره شود که برخی از بزرگان اهل معنا که در روش عرفان، کاملاً بر حفظ شریعت مقید هستند، می‌گویند: این گونه شطحیات که از حالت سُکر، برای برخی سالکان طریقت پیش می‌آید، در واقع از نقص در سلوک آنها ناشی می‌شود؛ یعنی چون سلوک آنها کامل نیست، شطح می‌گویند و اگر سلوکشان کامل باشد، هرگز این گونه سخن نمی‌گویند و در مقام باطن، ظواهر را کاملاً حفظ می‌کنند.<ref>موسوی خمینی، سید روح‌الله، مصباح الهدایه الی الخلافه و الولایه، تهران، نشر پیام آزادی، ۱۳۶۰ ش، ص۲۰۷.</ref>


۲. اما صحو، عبارت از برگشت قدرت تمييز و تشخيص، براي سالك است؛ بدين بيان كه وجود سالك، با غلبه انوار ذات، فاني و مستهلك مي شود، حق تعالي در نشئه دوم، او را به مقام بقاي بعد از فنا مي رساند و هر وصفي كه از او فاني شده باشد، به او بازگردانده مي شود و يكي از آنها، صفات عقل اوست كه عامل تمييز و تشخيص است و مي تواند منازل ظاهر و باطن و مقام جمع و تفرقه را از هم باز شناسد و در عين حال كه در منزل باطن است، چيزي بر خلاف ظواهر شرع نمي گويد.<ref>عزيز الدين كاشاني، مصباح الهدايه و مفتاح الكفايه، بشر پيشين، ص۱۳۶.</ref> به همين جهت گفته اند: (صَحو) به معناي هوشياري است و در اصطلاح عرفا، صحو به مفهوم رجوع به احساسات و برگشت به عالم غيب است و از نظر مرتبه، صحو بالاتر از سُكر است، چون سُكر، مُشِعر به غيبت و حيرت سالك است، و صحو نشان دهنده هشياري و درك آگاهانه لذت وصال است؛ هم چنين صحو، مقام شهود تام است و سالك وحدت و كثرت را با هم مي يابد و مشاهده مي كند؛ به نحوي كه كثرت، مستهلك و فاني در وحدت باشد؛ به همين جهت صحو را فوق سُكر خوانده اند.<ref>قاساني، عبدالرزاق، شرح منازل السايرين، قم، نشر بيدار، ۱۳۷۲ ش، ص۵۴۹، باب صحو.</ref> همچنين در مورد مقام صحو گفته اند: صحو مقام صاعد و فوق انتظار سالك است، مقام صحو بي نياز از طلب است، زيرا طلب بعد از وصال و كمال تام به مفهوم فراق و انحطاط به سوي نقصان تلقي مي شود، و هم چنين مقام صحو منزّه از هر گونه ضيق و جرح است چون صحو مرتبه سِعه و گستردگي سالك است. و سالك در مقام صحو، در واقع همه حجاب هاي صفات را كنار مي زند و وجه ذات براي او كشف مي شود، و اين همان چيزي است كه اصطلاحاً ،تجلي واحد القهّار از حجاب عزّت خوانده مي شود.<ref>همان، ص۵۵۱.</ref>
۲. اما صحو، عبارت از برگشت قدرت تمییز و تشخیص، برای سالک است؛ بدین بیان که وجود سالک، با غلبه انوار ذات، فانی و مستهلک می‌شود، حق تعالی در نشئه دوم، او را به مقام بقای بعد از فنا می‌رساند و هر وصفی که از او فانی شده باشد، به او بازگردانده می‌شود و یکی از آنها، صفات عقل اوست که عامل تمییز و تشخیص است و می‌تواند منازل ظاهر و باطن و مقام جمع و تفرقه را از هم باز شناسد و در عین حال که در منزل باطن است، چیزی بر خلاف ظواهر شرع نمی‌گوید.<ref>عزیز الدین کاشانی، مصباح الهدایه و مفتاح الکفایه، بشر پیشین، ص۱۳۶.</ref> به همین جهت گفته‌اند: (صَحو) به معنای هوشیاری است و در اصطلاح عرفا، صحو به مفهوم رجوع به احساسات و برگشت به عالم غیب است و از نظر مرتبه، صحو بالاتر از سُکر است، چون سُکر، مُشِعر به غیبت و حیرت سالک است، و صحو نشان دهنده هشیاری و درک آگاهانه لذت وصال است؛ هم چنین صحو، مقام شهود تام است و سالک وحدت و کثرت را با هم می‌یابد و مشاهده می‌کند؛ به نحوی که کثرت، مستهلک و فانی در وحدت باشد؛ به همین جهت صحو را فوق سُکر خوانده‌اند.<ref>قاسانی، عبدالرزاق، شرح منازل السایرین، قم، نشر بیدار، ۱۳۷۲ ش، ص۵۴۹، باب صحو.</ref> همچنین در مورد مقام صحو گفته‌اند: صحو مقام صاعد و فوق انتظار سالک است، مقام صحو بی‌نیاز از طلب است، زیرا طلب بعد از وصال و کمال تام به مفهوم فراق و انحطاط به سوی نقصان تلقی می‌شود، و هم چنین مقام صحو منزّه از هر گونه ضیق و جرح است چون صحو مرتبه سِعه و گستردگی سالک است. و سالک در مقام صحو، در واقع همه حجاب‌های صفات را کنار می‌زند و وجه ذات برای او کشف می‌شود، و این همان چیزی است که اصطلاحاً، تجلی واحد القهّار از حجاب عزّت خوانده می‌شود.<ref>همان، ص۵۵۱.</ref>


يكي از مسايل ديگر درباره مرتبه و مقام (صحو) در عرفان آن است كه عرفا مدعي هستند، سالك در مقام صحو بعد از محو، خلق را در شرايطي كه قائم به حق اند، شهود مي كند؛ يعني حق را در جميع موجودات و مخلوقات مشاهده مي كند.<ref>سجادي، جعفر، فرهنگ لغات و اصطلاحات عرفاني، نشر پيشين، ص۵۳۲.</ref>  
یکی از مسایل دیگر درباره مرتبه و مقام (صحو) در عرفان آن است که عرفا مدعی هستند، سالک در مقام صحو بعد از محو، خلق را در شرایطی که قائم به حق اند، شهود می‌کند؛ یعنی حق را در جمیع موجودات و مخلوقات مشاهده می‌کند.<ref>سجادی، جعفر، فرهنگ لغات و اصطلاحات عرفانی، نشر پیشین، ص۵۳۲.</ref>


به صحرا بنگرم صحرا، ته وينم
به صحرا بنگرم صحرا، ته وینم


بدريا بنگرم دريا ته و ينم
بدریا بنگرم دریا ته و ینم


به هر جا بنگرم كوه و در و دشت  
به هر جا بنگرم کوه و در و دشت


نشان روي زيباي ته وينم<ref>ديوان بابا طاهر، ص۳۱ با تصحيح مهدي قمشه الهي، تهران، نشر گنجينه، ۱۳۸۱ ش.</ref>  
نشان روی زیبای ته وینم<ref>دیوان بابا طاهر، ص۳۱ با تصحیح مهدی قمشه الهی، تهران، نشر گنجینه، ۱۳۸۱ ش.</ref>
{{پایان پاسخ}}
{{پایان پاسخ}}
{{مطالعه بیشتر}}
{{مطالعه بیشتر}}
==مطالعه بيشتر ==


۱. محمد فياض لاهيجي، شرح گلشن راز، ص۲۷، نشر سعدي، تهران، ۱۳۷۱.  
== مطالعه بیشتر ==
۱. محمد فیاض لاهیجی، شرح گلشن راز، ص۲۷، نشر سعدی، تهران، ۱۳۷۱.


۲. عبدالرزاق قاساني،اصطلاحات الصفوفيه، نشر بيدار، قم ۱۳۷۰ ش.  
۲. عبدالرزاق قاسانی، اصطلاحات الصفوفیه، نشر بیدار، قم ۱۳۷۰ ش.


۳. شيخ روز بهان بقلي شيرازي، شرح شطحيات، نشر كتابخانه طهوري، تهران ۱۳۷۴ ش.  
۳. شیخ روز بهان بقلی شیرازی، شرح شطحیات، نشر کتابخانه طهوری، تهران ۱۳۷۴ ش.
{{پایان مطالعه بیشتر}}
{{پایان مطالعه بیشتر}}


==منابع==
== منابع ==
<references />
{{پانویس|۲}}
{{شاخه
{{شاخه
  | شاخه اصلی =  
  | شاخه اصلی =عرفان
  | شاخه فرعی۱ =  
  | شاخه فرعی۱ =
  | شاخه فرعی۲ =  
  | شاخه فرعی۲ =
  | شاخه فرعی۳ =  
  | شاخه فرعی۳ =
}}
}}
{{تکمیل مقاله
{{تکمیل مقاله
  | شناسه =  
  | شناسه =
  | تیترها =  
  | تیترها =
  | ویرایش =  
  | ویرایش =
  | لینک‌دهی =  
  | لینک‌دهی =
  | ناوبری =  
  | ناوبری =
  | نمایه =  
  | نمایه =
  | تغییر مسیر =  
  | تغییر مسیر =
  | ارجاعات =  
  | ارجاعات =
  | بازبینی =  
  | بازبینی =
  | تکمیل =  
  | تکمیل =
  | اولویت =  
  | اولویت =
  | کیفیت =  
  | کیفیت =
}}
}}
{{پایان متن}}
{{پایان متن}}
۱۵٬۱۴۷

ویرایش