شعوبیه: تفاوت میان نسخه‌ها

۹۵ بایت اضافه‌شده ،  ‏۲۸ فوریهٔ ۲۰۲۱
ابرابزار
(تکمیل و بارگزاری)
 
(ابرابزار)
خط ۳: خط ۳:
شعوبیه چیست؟ عوامل به وجود آمدن آن را بیان کنید؟
شعوبیه چیست؟ عوامل به وجود آمدن آن را بیان کنید؟
{{پایان سوال}}
{{پایان سوال}}
'''شعوبیه''' یا '''اهل تسویه'''، به گروهی که در اواخر [[حکومت بنی امیه]] و علیه برتری طلبی اعراب قیام کردند، گفته‌ می‌شود. این گروه در ابتدا در اعتراض به ظلم و ستم اعراب نسبت به موالی و با اعتقاد به مساوات و برابری عرب و غیر عرب، شروع به اعتراض کردند. نهضت شعوبیه با روی کار آمدن عباسیان، بسیار گسترش پیدا کرد و ایرانیان توانستند در دستگاه حکومت عباسی جایگاه مناسبی پیدا کنند. از چهره‌های نامدار شعوبیه می‌توان به اسماعيل بن يسار سنايي و عبدالله بن مقفع اشاره کرد. بعد از گسترش این عقیده، اعتقادات شعوبیه به انحراف کشیده شد و گروهی از ایرانیان شروع به تحقیر اعراب کردند که این رفتار با واکنش مردم و علما همراه بود.
'''شعوبیه''' یا '''اهل تسویه'''، به گروهی که در اواخر [[حکومت بنی امیه]] و علیه برتری طلبی اعراب قیام کردند، گفته می‌شود. این گروه در ابتدا در اعتراض به ظلم و ستم اعراب نسبت به موالی و با اعتقاد به مساوات و برابری عرب و غیر عرب، شروع به اعتراض کردند. نهضت شعوبیه با روی کار آمدن عباسیان، بسیار گسترش پیدا کرد و ایرانیان توانستند در دستگاه حکومت عباسی جایگاه مناسبی پیدا کنند. از چهره‌های نامدار شعوبیه می‌توان به اسماعیل بن یسار سنایی و عبدالله بن مقفع اشاره کرد. بعد از گسترش این عقیده، اعتقادات شعوبیه به انحراف کشیده شد و گروهی از ایرانیان شروع به تحقیر اعراب کردند که این رفتار با واکنش مردم و علما همراه بود.
{{پاسخ}}
{{پاسخ}}
==معرفی==
کلمه «شعوب» جمع «شعب» ـ به کسره شين و سکون عين ـ است و آن توده مردم باشند، که معني وسيع تر از «قبيله» را دارا است، چنان که در عرب گويند اول شعب است، بعد قبيله، بعد بطن، بعد فخذ و آخر فصيله، به اين قرار شعب، معناي ملت مي‌دهد.


اما در اصطلاح شعوبیه گروه ضد عربی است که در اواخر [[حکومت بنی امیه]] و اوائل [[حکومت بنی عباس]] شکل گرفت. کتاب نهضت شعوبيه در تعريف شعوبيه مي نويسد: شعوبیه قومی بودند که بر علیه عرب تعصب داشتند و عجم را بر عرب تفضیل می دادند.<ref>ممتحن، حسينعلي، نهضت شعوبيه، تهران، علمي فرهنگي، ۱۳۸۳ش، ص۱۹۵.</ref> در لسان العرب، ذيل واژه شعوبي آمده است: شعوبي کسي است که از شأن عرب بکاهد و براي عرب فضيلتي بر غير عرب نبيند».<ref>جمال الدين محمد، ابن منظور، لسان العرب، قاهره، بي نا، ۱۳۰۰، ج۱۵، ص۴۸۲.</ref>
== معرفی ==
کلمه «شعوب» جمع «شعب» ـ به کسره شین و سکون عین ـ است و آن توده مردم باشند، که معنی وسیع تر از «قبیله» را دارا است، چنان‌که در عرب گویند اول شعب است، بعد قبیله، بعد بطن، بعد فخذ و آخر فصیله، به این قرار شعب، معنای ملت می‌دهد.


==علل شکل گيري شعوبيگري==
اما در اصطلاح شعوبیه گروه ضد عربی است که در اواخر [[حکومت بنی امیه]] و اوائل [[حکومت بنی عباس]] شکل گرفت. کتاب نهضت شعوبیه در تعریف شعوبیه می‌نویسد: شعوبیه قومی بودند که بر علیه عرب تعصب داشتند و عجم را بر عرب تفضیل می‌دادند.<ref>ممتحن، حسینعلی، نهضت شعوبیه، تهران، علمی فرهنگی، ۱۳۸۳ش، ص۱۹۵.</ref> در لسان العرب، ذیل واژه شعوبی آمده است: شعوبی کسی است که از شأن عرب بکاهد و برای عرب فضیلتی بر غیر عرب نبیند».<ref>جمال الدین محمد، ابن منظور، لسان العرب، قاهره، بی نا، ۱۳۰۰، ج۱۵، ص۴۸۲.</ref>
با انحراف مسير خلافت اسلامي، و افتادن آن به دست سياستمداران دنيا طلب چون بني اميه و پس از آن بني عباس و از جانب ديگر با توسعه روز افزون قلمرو خلافت و فتوحات جديد که لازمه آن ورود افراد جديد به اين قلمرو با رنگ ها و نژادها و بالطبع افکار جديد بود، که باعث گردید سيادت اجتماعي عرب تبدیل به یک رفتار و منش در حکومت اسلامی گردد. از عواملي که مي توان آن را به عنوان نقطه عطف تحول به حساب آورد، عملکرد نامناسب امويان و به وجود آمدن عنوان موالي(بنده) برای غیر اعراب بود.  


از سوي ديگر در شهرها و مناطق مختلف ايران، هرگاه فرصتي مهيا مي‌گشت مردم سر به شورش و طغيان بر مي‌داشتند. به عنوان نمونه مي‌توان به شورش مردم کوره شاپورخواست و کازرون پس از مرگ [[عمربن خطاب]] اشاره کرد.<ref>تاريخ ايران بعد از اسلام، ص۳۴۸.</ref> بعد از قتل [[عثمان]] و همچنين هر زمان که شهرهاي بصره و کوفه تعويض حاکم را به خويش مي ديدند در نقاط مختلف ايران نهضت ها و قيام هاي محلي رخ مي داد.  
== علل شکل‌گیری شعوبیگری ==
با انحراف مسیر خلافت اسلامی، و افتادن آن به دست سیاستمداران دنیا طلب چون بنی امیه و پس از آن بنی عباس و از جانب دیگر با توسعه روزافزون قلمرو خلافت و فتوحات جدید که لازمه آن ورود افراد جدید به این قلمرو با رنگ‌ها و نژادها و بالطبع افکار جدید بود، که باعث گردید سیادت اجتماعی عرب تبدیل به یک رفتار و منش در حکومت اسلامی گردد. از عواملی که می‌توان آن را به عنوان نقطه عطف تحول به حساب آورد، عملکرد نامناسب امویان و به وجود آمدن عنوان موالی (بنده) برای غیر اعراب بود.


===ستم و تحقیر موالی===
از سوی دیگر در شهرها و مناطق مختلف ایران، هرگاه فرصتی مهیا می‌گشت مردم سر به شورش و طغیان برمی‌داشتند. به عنوان نمونه می‌توان به شورش مردم کوره شاپورخواست و کازرون پس از مرگ [[عمربن خطاب]] اشاره کرد.<ref>تاریخ ایران بعد از اسلام، ص۳۴۸.</ref> بعد از قتل [[عثمان]] و همچنین هر زمان که شهرهای بصره و کوفه تعویض حاکم را به خویش می‌دیدند در نقاط مختلف ایران نهضت‌ها و قیام‌های محلی رخ می‌داد.
برخي از مواردي که منجر به ستم و تحقير به غير عرب بود عبارت است از:
*اعراب بر موالي مباهات مي‌نمودند که ما شما را از بردگي و اسارت آزاد ساختيم و از کفر و شرک و پليدي نجات داده و به اسلام رهنمون ساختيم. پس همين دليل کافيست تا بدانيد ما از شما برتريم.<ref>همان، ص۱۴۶.</ref>


*اعراب معمولا کارهايي را برعهده موالي مي نهادند که از اهميت و اعتباري برخوردار نباشد. به عنوان نمونه شغل قضاوت به هيچ عنوان به موالي واگذار نمي گرديد.<ref>تاريخ تمدن اسلام، همان، ص۶۸۹.</ref>
=== ستم و تحقیر موالی ===
برخی از مواردی که منجر به ستم و تحقیر به غیر عرب بود عبارت است از:
* اعراب بر موالی مباهات می‌نمودند که ما شما را از بردگی و اسارت آزاد ساختیم و از کفر و شرک و پلیدی نجات داده و به اسلام رهنمون ساختیم. پس همین دلیل کافیست تا بدانید ما از شما برتریم.<ref>همان، ص۱۴۶.</ref>
* اعراب معمولاً کارهایی را برعهده موالی می‌نهادند که از اهمیت و اعتباری برخوردار نباشد. به عنوان نمونه شغل قضاوت به هیچ عنوان به موالی واگذار نمی‌گردید.<ref>تاریخ تمدن اسلام، همان، ص۶۸۹.</ref>
* اقتدا نکردن اعراب به موالی در خواندن نماز از دیگر موارد پست شماری موالی محسوب می‌شود؛ و جالب آن که اگر هم بالفرض اعراب به موالی اقتدا می‌نمودند به آنان می‌گفتند که برای فروتنی و تواضع نسبت به خداوند چنین کاری انجام داده‌ایم.<ref>همان، ص۶۸۹.</ref>
* اعراب به هنگام مهمانی موالی را ولو اینکه دانشمند و متقی و مؤمن بود اجازه نشستن بر سر سفره نمی‌دادند و او را بر سر راه می‌نشاندند تا همگان دریابند که او از اعراب نمی‌باشد.<ref>نهضت شعوبیه، همان، ص۱۴۶.</ref>
* معاویه بن ابوسفیان بدان حد موالی را پست می‌شمرد که از بیم آنکه آنان به سبب افزایش تعدادشان دردسر ساز گردند، تصمیم به نابودی و از بین بردن آنان یا حداقل محدود کردن آنان گرفتند لیکن سرانجام بر اساس مشورت‌ها و مخالفت اطرافیان از اجرای چنین تصمیمی خودداری کردند.<ref>همان، ص۱۴۸.</ref>
* موالی را به کنیه صدا نمی‌کردند و موالی را از داشتن کنیه منع می‌ساختند<ref>تاریخ تمدن اسلام، همان، ص۲۲۸.</ref> در حالی که یکی از رسوم و افتخارات اعراب خواندن یکدیگر به کنیه بود.
* با موالی هرگز در یک ردیف راه نمی‌رفتند و آنان را علوج یعنی خدانشناس‌ها و نادانان می‌خواندند.<ref>همان.</ref>
* اگر کسی از اعراب می‌مرد موالی را اجازه نمی‌دادند تا به همراه دیگران بر آن میت نماز گذارند.<ref>همان، ص۶۶۹.</ref>
* [[حجاج بن یوسف]] حاکم عراق بر دستان موالی داغ می‌نهاد و نشان می‌گذاشت تا از سایر طبقات شناخته شوند.<ref>نهضت شعوبیه، همان، ص۱۴۹.</ref>
* زن دادن به غیر عرب را نوعی بردگی و بندگی و ننگ می‌دانستند؛ آنان حاضر بودند حتی دختران خویش را به افرادی از پست‌ترین قبایل عرب شوهر دهند اما به هیچ وجه رضایت به ازدواج آنان با فردی از عجم نمی‌دادند.<ref>تاریخ تمدن اسلام، همان، ص۷۰۰.</ref>
* موالی اجازه نداشتند بدون اجازه اربابان سابق؛ دختران خویش را شوهر دهند.<ref>همان، ص۷۳۱ و ۷۳۲.</ref>
* به هنگام نبرد؛ اعراب موالی را با پای پیاده و شکم گرسنه به اردوگاه می‌بردند و به آنان اجازه سوار شدن بر اسب و شتر را نمی‌دادند و پس از جنگ حتی اندک سهمی از غنایم به آنان تعلق نمی‌گرفت.<ref>همان.</ref>


* اقتدا نکردن اعراب به موالي در خواندن نماز از ديگر موارد پست شماري موالي محسوب مي شود. و جالب آن که اگر هم بالفرض اعراب به موالي اقتدا مي نمودند به آنان مي‌گفتند که براي فروتني و تواضع نسبت به خداوند چنين کاري انجام داده‌ايم.<ref>همان، ص۶۸۹.</ref>
== آغاز مبارزه با خود برتر بینی اعراب ==
برای مبارزه با خودبرتر بینی اعراب، عجم‌ها و موالی به دو گروه عمده تقسیم شدند و دو روش متفاوت را در پیش گرفتند:


* اعراب به هنگام مهماني موالي را ولو اينکه دانشمند و متقي و مومن بود اجازه نشستن بر سر سفره نمي دادند و او را بر سر راه مي نشاندند تا همگان دريابند که او از اعراب نمي باشد.<ref>نهضت شعوبيه، همان، ص۱۴۶.</ref>
# '''شعوبیان''' که آشکارا بر ضد برتری عرب به مبارزه فرهنگی روی آوردند و مبارزات کلامی را پیشه خویش ساختند و مدعی گشتند که عرب را نه تنها هیچ مزیتی بر اقوام دیگر نیست بلکه عاری از هر مزیتی است.
# مبارزه مسلحانه که در این روش با طرفداران آل علی - علیهم السلام- و خوارج و سایر دشمنان بنی امیه همدست گشتند و به نبرد و رویاروی با امویان دست یازیدند.
== تاریخچه پیدایش شعوبیه ==
تاریخ پیدایش شعوبیه از اواخر عهد اموی، از زمانی که «اسماعیل بن یسار» در حضور «هشام بن عبدالملک» مفاخر ایرانیان را می‌شمرد، آغاز شد؛ ولی با توجه به شرایط زمان بنی امیه، دعوت شعوبیه از آغاز [[خلافت بنی عباس]] شروع شد و کم‌کم این صدا بلندتر و تبلیغات شعوبیه غنی تر می‌شد و در حقیقت بنی عباس برای به دست گرفتن قدرت از نیروی فکری و نظامی شعوبی‌ها بهره بردند. در زمان [[هارون]] و [[مأمون]] تبلیغات شعوبیه شدت گرفت و در قرن سوم هجری به بالاترین حد خود رسید. در این دوران طرفداران مسلک شعوبیه که اکثراً ایرانی بودند، با نهایت شور و علاقه مشغول تبلیغ مرام خود بودند و از عهد [[معتصم]] به بعد ترکان هم در ضدیت با اعراب به ایرانیان پیوستند.


* معاويه بن ابوسفيان بدان حد موالي را پست مي‌شمرد که از بيم آنکه آنان به سبب افزايش تعدادشان دردسر ساز گردند، تصميم به نابودي و از بين بردن آنان و يا حداقل محدود کردن آنان گرفتند ليکن سرانجام بر اساس مشورت ها و مخالفت اطرافيان از اجراي چنين تصميمي خودداري کردند.<ref>همان، ص۱۴۸.</ref>
==== عقاید شعوبیه ==
 
* موالي را به کنيه صدا نمي کردند و موالي را از داشتن کنيه منع مي ساختند<ref>تاريخ تمدن اسلام، همان، ص۲۲۸.</ref> در حالي که يکي از رسوم و افتخارات اعراب خواندن يکديگر به کنيه بود.
 
* با موالي هرگز در يک رديف راه نمي رفتند و آنان را علوج يعني خدانشناس ها و نادانان مي خواندند.<ref>همان.</ref>
 
* اگر کسي از اعراب مي مرد موالي را اجازه نمي دادند تا به همراه ديگران بر آن ميت نماز گذارند.<ref>همان، ص۶۶۹.</ref>
 
* [[حجاج بن يوسف]] حاکم عراق بر دستان موالي داغ مي نهاد و نشان مي گذاشت تا از ساير طبقات شناخته شوند.<ref>نهضت شعوبيه، همان، ص۱۴۹.</ref>
 
* زن دادن به غير عرب را نوعي بردگي و بندگي و ننگ مي دانستند؛ آنان حاضر بودند حتي دختران خويش را به افرادي از پست ترين قبايل عرب شوهر دهند اما به هيچ وجه رضايت به ازدواج آنان با فردي از عجم نمي دادند.<ref>تاريخ تمدن اسلام، همان، ص۷۰۰.</ref>
 
* موالي اجازه نداشتند بدون اجازه اربابان سابق؛ دختران خويش را شوهر دهند.<ref>همان، ص۷۳۱ و ۷۳۲.</ref>
 
* به هنگام نبرد؛ اعراب موالي را با پاي پياده و شکم گرسنه به اردوگاه مي بردند و به آنان اجازه سوار شدن بر اسب و شتر را نمي دادند و پس از جنگ حتي اندک سهمي از غنايم به آنان تعلق نمی گرفت.<ref>همان.</ref>
 
==آغاز مبارزه با خود برتر بینی اعراب==
برای مبارزه با خودبرتر بینی اعراب، عجم‌ها و موالی به دو گروه عمده تقسیم شدند و دو روش متفاوت را در پيش گرفتند:
 
۱. '''شعوبيان''' که آشکارا بر ضد برتري عرب به مبارزه فرهنگي روي آوردند و مبارزات کلامي را پيشه خويش ساختند و مدعي گشتند که عرب را نه تنها هيچ مزيتي بر اقوام ديگر نيست بلکه عاری از هر مزيتي است.
 
۲. مبارزه مسلحانه که در اين روش با طرفداران آل علي - عليهم السلام- و خوارج و ساير دشمنان بني اميه همدست گشتند و به نبرد و روياروي با امويان دست يازيدند.
 
==تاریخچه پیدایش شعوبیه==
تاريخ پيدايش شعوبيه از اواخر عهد اموي، از زماني که «اسماعيل بن يسار» در حضور «هشام بن عبدالملک» مفاخر ايرانيان را مي شمرد، آغاز شد؛ ولي با توجه به شرایط زمان بنی امیه، دعوت شعوبيه از آغاز [[خلافت بني عباس]] شروع شد و کم کم اين صدا بلندتر و تبليغات شعوبيه غني تر مي‌شد و در حقيقت بني عباس براي به دست گرفتن قدرت از نيروي فکري و نظامي شعوبي‌ها بهره بردند. در زمان [[هارون]] و [[مأمون]] تبليغات شعوبيه شدت گرفت و در قرن سوم هجري به بالاترین حد خود رسيد. در اين دوران طرفداران مسلک شعوبيه که اکثراً ايراني بودند، با نهايت شور و علاقه مشغول تبليغ مرام خود بودند و از عهد [[معتصم]] به بعد ترکان هم در ضديت با اعراب به ايرانيان پيوستند.
 
====عقايد شعوبيه ==
شعوبیه در ابتدا عقایدی صحیح و برگرفته از اسلام و سخنان پیامبر(ص) داشتند. برخی از این عقاید به شرح زیر است:
شعوبیه در ابتدا عقایدی صحیح و برگرفته از اسلام و سخنان پیامبر(ص) داشتند. برخی از این عقاید به شرح زیر است:
* دین اسلام هیچ ملتی را بر ملت دیگر ذاتاً فضیلت نداده و مایه فضیلت و کرامت را منحصراً تقوا و پرهیزکاری برشمرده است.
* عقاب و ثواب در دین اسلام روی کردار بد و نیک بنا شده است، نه روی شخص و نژاد.<ref>ممتحن، همان، ص۲۰۴.</ref>
* دستور به عدالت از مهم‌ترین تعلیمات اسلام است.


*دين اسلام هيچ ملتي را بر ملت ديگر ذاتاً فضيلت نداده و مايه فضيلت و کرامت را منحصراً تقوا و پرهيزکاري برشمرده است.
== چهره‌های نامدار ==
* عقاب و ثواب در دين اسلام روي کردار بد و نيک بنا شده است، نه روي شخص و نژاد.<ref>ممتحن، همان، ص۲۰۴.</ref>
از نامورترین مشاهیر شعوبی اسماعیل بن یسار سنایی است که به تعصب و ایران دوستی شهره گشته بود.<ref>همان.</ref> داستان‌های بسیاری از بی پروایی و گستاخانه سخن گفتن او نقل گشته است؛ از جمله در تواریخ آمده است که وی به روزگار حکومت هشام بن عبدالملک اموی به نزدش رفته و شعری خواند که در آن از عظمت و بزرگی نژاد و تبار ایرانی سخن بسیار رفته بود و گفته بود کیست به مانند خسرو و شاپور و هرمزان در خور فخر و تعظیم باشد؟ و هشام نیز در پاسخ درحالی که بسیار آشفته و خشمگین گشته بود دستور تازیانه زدن او را صادر نمود.<ref>زرین کوب، عبدالحسین، دو قرن سکوت، تهران، سخن، چاپ نهم، ۱۳۷۸ش، ص۳۰۰.</ref>
*دستور به عدالت از مهم ترین تعلیمات اسلام است.


==چهره‌های نامدار ==
از دیگر نامداران شعوبی که اشعار بسیاری را در مدح عجم و هجو اعراب سرود و در بسیاری از این اشعار مکرراً شتر چرانی و موش خواری اعراب را به آنان گوشزد نمود بشار بن برد می‌باشد.<ref>تاریخ ایران بعد از اسلام، همان، ص۳۸۵.</ref>
از نامورترين مشاهير شعوبي اسماعيل بن يسار سنايي است که به تعصب و ايران دوستي شهره گشته بود.<ref>همان.</ref> داستان‌هاي بسياري از بي پروايي و گستاخانه سخن گفتن او نقل گشته است؛ از جمله در تواريخ امده است که وي به روزگار حکومت هشام بن عبدالملک اموي به نزدش رفته و شعري خواند که در آن از عظمت و بزرگي نژاد و تبار ايراني سخن بسيار رفته بود و گفته بود کيست به مانند خسرو و شاپور و هرمزان در خور فخر و تعظيم باشد؟ و هشام نيز در پاسخ درحالي که بسيار آشفته و خشمگين گشته بود دستور تازيانه زدن او را صادر نمود.<ref>زرين کوب، عبدالحسين، دو قرن سکوت، تهران، سخن، چاپ نهم، ۱۳۷۸ش، ص۳۰۰.</ref>


از ديگر نامداران شعوبي که اشعار بسياري را در مدح عجم و هجو اعراب سرود و در بسياري از اين اشعار مکرراً شتر چراني و موش خواري اعراب را به آنان گوشزد نمود بشار بن برد مي باشد.<ref>تاريخ ايران بعد از اسلام، همان، ص۳۸۵.</ref>
اما در معرفی نامداران شعوبیه به هیچ وجه نمی‌توان از نام ابن مقفع به آسانی گذر نمود. ابومحمد عبدالله بن مقفع که از بزرگان شعوبی در اواخر دوره اموی و اوایل عهد عباسی به شمار می‌رود کتاب‌هایی بسیار و از جمله کتاب‌های آیین‌نامه؛ خداینامه؛ کلیله و دمنه؛ ادب الکبیر و ادب الصغیر را به عربی ترجمه نمود.<ref>نهضت شعوبیه، همان، ص۲۲۹.</ref> اما او نیز سرانجام فرجامی ناخوش را به جان خرید و به عصر خلافت منصور عباسی و بنابر اشاره او به دست سفیان بن یزید بن مهلب حاکم بصره به اتهام کفر و زندیق بودن دست و پایش بریده گشت و به تنور روشن و سوزان انداخته شد.<ref>همان، ص۲۵۲.</ref>


اما در معرفي نامداران شعوبيه به هيچ وجه نمي توان از نام ابن مقفع به آساني گذر نمود. ابومحمد عبدالله بن مقفع که از بزرگان شعوبي در اواخر دوره اموي و اوايل عهد عباسي به شمار مي رود کتاب‌هايي بسيار و از جمله کتاب هاي آيين نامه؛ خداينامه؛ کليله و دمنه؛ ادب الکبير و ادب الصغير را به عربي ترجمه نمود.<ref>نهضت شعوبيه، همان، ص۲۲۹.</ref> اما او نيز سرانجام فرجامي ناخوش را به جان خريد و به عصر خلافت منصور عباسي و بنابر اشاره او به دست سفيان بن يزيد بن مهلب حاکم بصره به اتهام کفر و زنديق بودن دست و پايش بريده گشت و به تنور روشن و سوزان انداخته شد.<ref>همان، ص۲۵۲.</ref>
== گسترش شعوبیه ==
نهضت شعوبیه در قرن سوم هجری بی‌نهایت شدت یافت و عاملی که به اوج‌گیری این نهضت کمک کرد، سهل انگاری و تسامح خلفای عباسی بود، زیرا آنان نسبت به عرب چنان تعصبی نداشتند، چرا که اغلب خلفا «هجین» بودند؛ یعنی مادر غیر عرب داشتند و در اثر معاشرت با ایرانیان تعصب عربی آنان کمرنگ شده بود.<ref>مصری، احمد امین، قاهره، بی نا، ۱۹۵۶م، ج۱، ص۶۵.</ref>


==گسترش شعوبیه==
در این دوران اغلب بزرگان و وزیران عباسی ایرانی بودند و نزد اعراب نفوذ و قدرت فراوان داشتند حتی در عهد معتصم که ترکان قدرت را در دست داشتند، ایرانیان کم و بیش روی کار بودند و بعضی زمام امور را به دست داشتند و آنان هم که زمامدار نبودند، در پیشرفت عقاید شعوبیه می‌کوشیدند.
نهضت شعوبيه در قرن سوم هجري بي نهايت شدت يافت و عاملي که به اوج گيري اين نهضت کمک کرد، سهل انگاري و تسامح خلفاي عباسي بود، زيرا آنان نسبت به عرب چنان تعصبي نداشتند، چرا که اغلب خلفا «هجين» بودند؛ يعني مادر غير عرب داشتند و در اثر معاشرت با ايرانيان تعصب عربي آنان کمرنگ شده بود.<ref>مصري، احمد امين، قاهره، بي نا، ۱۹۵۶م، ج۱، ص۶۵.</ref>


در اين دوران اغلب بزرگان و وزيران عباسي ايراني بودند و نزد اعراب نفوذ و قدرت فراوان داشتند حتي در عهد معتصم که ترکان قدرت را در دست داشتند، ايرانيان کم و بيش روي کار بودند و بعضي زمام امور را به دست داشتند و آنان هم که زمامدار نبودند، در پيشرفت عقايد شعوبيه مي کوشيدند.
== آغاز انحراف ==
شعوبیه در مراحل اولیه، تبلیغات خود را بر اساس اصول اسلامی پایه‌گذاری کرده بودند؛ ولی بعدها با عرب و دین اسلام بنای مخالفت گذاشتند. دعاوی این گروه که به‌'''اهل تسویه''' نیز نامور گشته بودند، بهانه‌ای گردید تا برخی طبقات ناراضی موالی نه تنها برتری فطری اعراب را انکار نمایند بلکه اقوام عرب را پست‌تر از دیگر اقوام بدانند. افرادی مانند افشین ترک از سرداران [[معتصم عباسی]]، که قیام بابک را سرکوب کرد، از نمونه‌های برجسته شعوبیه منحرف است و معتقد است که اعراب سگ‌هایی هستند که باید اول جلویشان استخوان ریخت و سپس با چماق بر سرشان کوبید.<ref>طبری، محمدبن جریر، تاریخ طبری، تهران، اساطیر، ج۳، ص۱۳۰۹.</ref>


==آغاز انحراف==
استاد [[شهید مرتضی مطهری]] در کتاب گرانقدر خدمات متقابل اسلام و ایران، موضوع شعوبیگری را عنوان داشته است که شعوبیگری در ابتدا یک نهضت و عکس العمل مقدس از طرف ایرانیان علیه تبعیضات نژادی عربی بود، ولی بعد، به واسطه اقلیتی معدود از ایرانیان از مسیر اصلی منحرف شد و رنگ تعصب قومی به خود گرفت. بنابر این از طرف توده مردم و علمای ایرانی محکوم و مردود شناخته شد و این اعتقاد ادامه پیدا نکرد.<ref>همان، ج۲، ص۴۱۹.</ref>
شعوبيه در مراحل اوليه، تبليغات خود را بر اساس اصول اسلامي پايه گذاري کرده بودند. ولي بعدها با عرب و دين اسلام بناي مخالفت گذاشتند. دعاوي اين گروه که به '''اهل تسويه''' نيز نامور گشته بودند، بهانه‌اي گرديد تا برخی طبقات ناراضی موالی نه تنها برتري فطري اعراب را انکار نمايند بلکه اقوام عرب را پست تر از ديگر اقوام بدانند. افرادی مانند افشين ترک از سرداران [[معتصم عباسي]]، که قيام بابک را سرکوب کرد، از نمونه هاي برجسته شعوبيه منحرف است و معتقد است که اعراب سگ‌هايي هستند که بايد اول جلويشان استخوان ريخت و سپس با چماق بر سرشان کوبيد.<ref>طبري، محمدبن جرير، تاريخ طبري، تهران، اساطير، ج۳، ص۱۳۰۹.</ref>
 
استاد [[شهيد مرتضي مطهري]] در کتاب گرانقدر خدمات متقابل اسلام و ايران، موضوع شعوبيگري را عنوان داشته است که شعوبيگري در ابتدا يک نهضت و عکس العمل مقدس از طرف ايرانيان عليه تبعيضات نژادي عربي بود، ولي بعد، به واسطه اقليتي معدود از ايرانيان از مسير اصلي منحرف شد و رنگ تعصب قومي به خود گرفت. بنابر این از طرف توده مردم و علماي ايراني محکوم و مردود شناخته شد و این اعتقاد ادامه پیدا نکرد.<ref>همان، ج۲، ص۴۱۹.</ref>
{{پایان پاسخ}}
{{پایان پاسخ}}
{{مطالعه بیشتر}}
{{مطالعه بیشتر}}
==مطالعه بیشتر:==
 
* خدمات متقابل اسلام و ايران، شهيد مطهري.
== مطالعه بیشتر ==
* دو قرن سکوت، عبدالحسين زرين کوب.
* خدمات متقابل اسلام و ایران، شهید مطهری.
* نهضت شعوبيه، حسينعلي ممتحن.
* دو قرن سکوت، عبدالحسین زرین کوب.
* نهضت شعوبیه، حسینعلی ممتحن.
{{پایان مطالعه بیشتر}}
{{پایان مطالعه بیشتر}}


==منابع==
== منابع ==
<references />
{{پانویس|۲}}
{{شاخه
{{شاخه
  | شاخه اصلی = ادیان و مذاهب
  | شاخه اصلی = ادیان و مذاهب
|شاخه فرعی۱ = اسلام
|شاخه فرعی۱ = اسلام
|شاخه فرعی۲ = ائمه معصومین(ع)
|شاخه فرعی۲ = ائمه معصومین(ع)
|شاخه فرعی۳ =  
|شاخه فرعی۳ =
}}
}}
{{تکمیل مقاله
{{تکمیل مقاله
خط ۹۵: خط ۸۳:
  | ویرایش = شد
  | ویرایش = شد
  | لینک‌دهی = شد
  | لینک‌دهی = شد
  | ناوبری =  
  | ناوبری =
  | نمایه =  
  | نمایه =
  | تغییر مسیر = شد
  | تغییر مسیر = شد
  | ارجاعات =  
  | ارجاعات =
  | بازبینی =  
  | بازبینی =
  | تکمیل =  
  | تکمیل =
  | اولویت = ج
  | اولویت = ج
  | کیفیت = ب
  | کیفیت = ب
}}
}}
{{پایان متن}}
{{پایان متن}}
automoderated
۱٬۲۷۴

ویرایش