شرایط اعتبار حدیث از نظر شیعه

نسخهٔ تاریخ ‏۲۳ نوامبر ۲۰۲۱، ساعت ۱۳:۲۴ توسط Rezvani (بحث | مشارکت‌ها)
شبهه

مبانی نظری خرافه گرایی در میان شیعیان در خود روایات آنان تعبیه شده است، مثلاً در روایتی از امام صادق نقل می‌کنند که امام گفته است اگر فرد کذابی هم حدیث نقل کند، شیعیان نباید حدیث او را رد کنند و مبنای دیگر حجیت مشهور و جابریت مشهور نسبت به سند ضعیف روایت است؛ یعنی اگر مشهور فقهای شیعه به حدیث ضعیفی عمل کنند آن حدیث قوی و صحیح می‌شود و اگر از حدیث صحیح اعراض کنند، ضعیف می‌شود. این یعنی میزان اعتبار یک حدیث نزد شیعه ضوابط علم حدیث نیست.


در اعتبار سنجی روایات اسلامی که تفسیر کننده و تبیین کلیات قرآن کریم توسط معصومین می‌باشد، فقط ثقه بودن یا نبودن راوی کافی نیست زیرا روایت کننده دروغگویی هم ممکن است گاهی سخنان به حق را روایت کند و از طرفی افراد ثقه نیز گاهی ممکن است خطا کرده و در فهم و نقل روایات، دچار مشکل شده باشند؛ از همین روست در مبانی اعتبار سنجی روایات شیعه، علاوه بر سند حدیث، در مورد محتوا نیز باید ملاک‌هایی در نظر گرفته شود از جمله: ۱ـ مضمون و محتوی حدیث، نباید برخلاف نص یا ظاهر قرآن باشد. ۲ـ حدیث، نباید با سنّت قطعی رسول الله (صلّی الله علیه و آله و سلم) و ائمه هدی (سلام الله علیهم) و خبر متواتر، مخالف باشد. ۳ـ هر حدیثی را که با بدیهیات عقل مخالفت نماید، صدور آن از معصوم مورد اشکال است مانند روایاتی که ناظر به جسم بودن یا مرکب و اعضا داشتن خدا باشد. ۴ـ با اجماع مخالف نباشد؛ (چون اجماع علما درباره حکمی که تا زمان معصوم برسد، بیانگر این است که معصوم نیز چنین حکمی داشته است). بنابراین، این معیارها و ملاک‌های پذیرش حدیث، نه تنها رواج دهنده خرافات نیست، بلکه بهترین و منطقی‌ترین معیار برای اعتبارسنجی روایات اسلامی است؛ زیرا وقتی روایتی با متن قرآن کریم و سنت قطعی و عقل و اتفاق علما سازگار باشد، بهترین مبنا بر معتبر دانستن آن حدیث است حتی اگر در مواردی راوی حدیث توثیق نشده باشد.

اهمیت به علوم حدیث در سنجش روایات

احادیث اهل‌بیت پس از قرآن دومین منبع رجوع شیعیان برای بدست آوردن احکام دینی است. محدثان شیعه در راستای اهمیت سلامت و درستی احادیث به علوم مرتبط با این منبع روی آورده‌اند: علم الحدیث، درایة الحدیث و علم رجال از دانش‌هایی است که برای بررسی سند و محتوای روایات مورد استفاده قرار می گیرند. محدثان با بحث در این دانش‌ها روشن کرده‌اند کدام حدیث را می‌توان پذیرفت و کدام حدیث اعتبار ندارد.

مبانی اعتبار احادیث

محدثان برای اعتبار سنجی احادیث دو مبنا را در نظر می‌گیرند و بر اساس این دو مبنا به اعتبار سنجی روایات می‌پردازند:

  1. بررسی سند روایت: اعتبار حدیث از منظر سلسله سند و وجود راویان حدیث می‌باشد. یعنی اینکه تمام راویان، در سلسله سند ذکر شده باشند و کسی از سند ساقط نشود. علاوه بر وجود راویان حدیث، شرایطی نیز برای راویان بیان شده است که وجود شرایط لازم و یا عدم شرایط، در پذیرش و رد حدیث تاثیرگذار است. از جمله اینکه راوی حدیث باید: عاقل، بالغ، عادل، ضابط، حافظ، با ایمان باشد و راویانی غیر از این با اوصافی مانند: کذّاب، مجهول، و… مورد وثوق نیستند.
  2. بررسی متن و محتوا: اعتبار حدیث از منظر متن است که علاوه بر سند حدیث، در مورد محتوا و دلالت حدیث نیز ملاک‌هایی در نظر گرفته می‌شود از جمله:
  • مضمون و محتوای حدیث، برخلاف نص یا ظاهر قرآن نباشد.
  • حدیث نباید با سنت قطعی و خبر متواتر، مخالف باشد.
  • حدیث با بدیهیات عقلی مخالف نباشد.
  • اجماع و اتفاق نظر همه فقیهان بر درستی یک حدیث.

با این نگاه پذیرفتن روایات موافق قرآن و موافق اجماع علما نه تنها رواج خرافه‌گرایی نیست و بلکه سدی است محکم در برابر منحرف نشدن تبیین مبانی اعتقادی و عملی شیعه و جدا نشدن از قرآن کریم و سنت قطعی که همان تمسک به ثقلین می‌باشد.

معیارهای سنجش روایات شیعه

در مبانی شیعه که شبهه کننده نیز به چندی از آنها اشاره کرده است، معیارهایی برای اعتبار سنجی روایات معصومین (صلوات الله و سلامه علیهم) مشخص شده است که با مراعات آنها می‌توان مبانی اعتقادی و عملی مکتب ناب شیعی را پایه‌گذاری کرد؛ این مبانی علاوه بر مبانی اعتبار سنجی روایات از منظر سلسله سند می‌باشد که در جای خود ارزش و اهمیت خود را دارد.

۱. موافقت قرآن معیاری اصیل بر اعتبار سنجی روایات

شبهه کننده یکی از مبانی ناروا و خرافه‌گرایی شیعه را این روایت پنداشته است که در تفسیر عیاشی آمده است و محمد بن مسلم از امام صادق نقل می‌کند که فرمود: «یا مُحَمَّدُ مَا جَاءَک فِی رِوَایه مِنْ بَرٍّ أَوْ فَاجِرٍ یوَافِقُ الْقُرْآنَ فَخُذْ بِهِ وَ مَا جَاءَک فِی رِوَایه مِنْ بَرٍّ أَوْ فَاجِرٍ یخَالِفُ الْقُرْآنَ فَلَا تَأْخُذْ بِهِ»[۱]؛ «ای محمد! هر روایتی که به شما می‌رسد چه راوی آن نیکوکار باشد یا فاجر، اگر با قرآن موافقت دارد، بپذیرید و هر روایتی که به شما می‌رسد چه راوی آن نیکوکار باشد یا فاجر، اگر با قرآن مخالفت داشته باشد، آن را نگیرید».

این روایت همان روایات عرضه بر قرآن است که یکی از معیارهای منطقی و درست شیعه در اعتبار سنجی روایات است و طبق این روایات و روایات معتبر دیگر با این مضمون، هر روایتی نباید با قرآن مخالف باشد و اگر روایتی بر خلاف قرآن مطلبی را بازگو کند حتی اگر راویان آن نیز ثقه باشند، باز نباید مورد پذیرش قرار گیرد، زیرا قرآن وحی الهی و خدشه ناپذیر است اما در روایات ممکن است راوی نظر معصوم را درست متوجه نشده باشد یا معصوم در موقعیتی بوده باشد که نتواند حقیقت را بگوید و تقیه کرده باشد؛ بنابراین قرآن کریم مطمئن‌ترین معیار برای اعتبارسنجی روایات است و خود سد محکمی است برای مبارزه با خرافه‌گرایی و جلوگیری راه یافتن آموزه‌های ناصواب در مبانی اعتقادی و عملی مسلمانان و از همین روست که امام صادق در این روایت مورد نظر شبهه کننده این معیار را بیان می‌کند تا هیچ‌کس روایات مخالف قرآن را به اسم روایات معصوم نپذیرد.

آری روایاتی در کتاب‌های معتبر وجود دارد که از مضمون آنها استفاده می‌شود که احادیث مخالف قرآن کریم حجیت ندارند و باید کنار گذاشته شوند، این یعنی معصومین و امامان شیعه اصیل‌ترین معیار را برای سنجش اعتبار روایات در اختیار شیعه گذاشته‌اند که نه خطاپذیر است و نه تحریف در آن راه دارد و این روایات با عبارت‌های مختلفی آمده است از جمله:

یک) رها کردن روایات مخالف قرآن.[۲]

دو) زخرف بودن روایات مخالف قرآن.[۳]

سخن نگفتن رسول الله بر خلاف قرآن.[۴]

سه) توقف و عمل نکردن به روایتی که شاهد قرآنی ندارد.[۵]

چهار) رد کردن روایت مخالف قرآن.[۶]

۲. عرضه روایات به اهل بیت عصمت معیاری دیگر بر اعتبار سنجی روایات

دومین معیار معتبر و دقیق و خطا ناپذیر در اعتبار سنجی هر روایتی، عرضه آن روایت به خود معصوم می‌باشد و شبهه کننده به دو روایت اشاره کرده و آن را دلیل بر رواج و راه یافتن خرافه در مکتب شیعه دانسته است، در حالی که همین دو روایت گویاترین معیار برای مبارزه با خرافه و انحراف در به دست آوردن روایات معتبر می‌باشد.

در روایت اول شبهه کننده، آمده است که سفیان بن سمط گوید: «قُلْتُ لِأَبِی عَبْدِ اللَّهِ جُعِلْتُ فِدَاک إِنَّ رَجُلًا یأْتِینَا مِنْ قِبَلِکمْ یعْرَفُ بِالْکذِبِ فَیحَدِّثُ بِالْحَدِیثِ فَنَسْتَبْشِعُهُ فَقَالَ أَبُو عَبْدِ اللَّهِ یقُولُ لَک إِنِّی قُلْتُ لِ لَّیلِ إِنَّهُ نَهَارٌ أَوْ لِلنَّهَارِ إِنَّهُ لَیلٌ قَالَ لَا قَالَ فَإِن قَالَ لَک هَذَا إِنِّی قُلْتُهُ فَلَا تُکذِّبْ بِهِ فَإِنَّک إِنَّمَا تُکذِّبُنِی»[۷]؛ «به امام صادق گفتم: فدای‌تان شوم، شخصی از نزد شما می‌آید که به دروغ گویی معروف است و از شما حدیث روایت می‌کند و ما نسبت به او اکراه داریم. امام فرمود: آیا می‌گوید که من گفته‌ام شب روز است یا روز شب است؟ گفتم: خیر. فرمود: حتی اگر گفت که من آن را گفته‌ام، آن را تکذیب نکن که اگر تکذیب کنی بدرستی که مرا تکذیب کرده‌ای».

اما در متن روایت دوم، امام معیار عرضه روایت به امام را تعیین می‌کند و می‌گوید در اینگونه روایات که نمی‌دانید واقعاً امام چنین سخنی را گفته است یا نه، آن را به ما عرضه کنید یعنی دوباره از ما بپرسید تا شک‌تان را برطرف کنیم و چون در هر دو روایت راوی سفیان بن سمط از امام صادق است، مشخص می‌شود که در روایت اول قسمتی از حدیث بازگو نشده است و این شبهه بوجود آمده است؛ در این روایت دوم سفیان بن سمط گوید: «قُلْتُ لِأَبِی عَبْدِ اللَّهِ جُعِلْتُ فِدَاک إِنَّ الرَّجُلَ لَیأْتِینَا مِنْ قِبَلِک فَیخْبِرُنَا عَنْک بِالْعَظِیمِ مِنَ الْأَمْرِ فَیضِیقُ بِذَلِک صُدُورُنَا حَتَّی نُکذِّبَهُ قَالَ فَقَالَ أَبُو عَبْدِ اللَّهِ أَ لَیسَ عَنِّی یحَدِّثُکمْ قَالَ قُلْتُ بَلَی قَالَ فَیقُولُ لِلَّیلِ إِنَّه نَهَارٌ وَ لِلنَّهَارِ إِنَّهُ لَیلٌ قَالَ فَقُلْتُ لَهُ لَا قَالَ فَقَالَ رُدَّهُ إِلَینَا فَإِنَّک إِنْ کذَّبْتَ فَإِنَّمَا تُکذِّبُنَا»[۸]؛ « «به امام صادق گفتم: فدایتان شوم، شخصی از نزد شما می‌آید و خبری بزرگ از شما می‌دهد که سینه ما از پذیرفتن آن سنگین شده و آن را تکذیب می‌کنیم. امام صادق فرمود: آیا از من حدیث می‌کند؟ گفتم بلی. گفت: آیا می‌گوید که من گفته‌ام شب روز است یا روز شب است؟ گفتم: خیر. فرمود: ان روایت را به ما برگردانید که اگر تکذیب کنی بدرستی که مرا تکذیب کرده‌ای».

در روایت دیگری امام باقر (سلام الله علیه) فرمود: «أَمَا وَ اللَّهِ إِنَّ أَحَبَّ أَصْحَابِی إِلَیَّ أَوْرَعُهُمْ وَ أَفْقَهُهُمْ وَ أَکْتَمُهُمْ بِحَدِیثِنَا وَ إِنَّ أَسْوَأَهُمْ عِنْدِی حَالًا وَ أَمْقَتَهُمْ إِلَیَّ الَّذِی إِذَا سَمِعَ الْحَدِیثَ یُنْسَبُ إِلَیْنَا وَ یُرْوَی عَنَّا فَلَمْ یَعْقِلْهُ وَ لَمْ یَقْبَلْهُ قَلْبُهُ اشْمَأَزَّ مِنْهُ وَ جَحَدَهُ وَ کَفَرَ بِمَنْ دَانَ بِهِ وَ هُوَ لَا یَدْرِی لَعَلَّ الْحَدِیثَ مِنْ عِنْدِنَا خَرَجَ وَ إِلَیْنَا سند [أُسْنِدَ] فَیَکُونَ بِذَلِکَ خَارِجاً مِنْ وَلَایَتِنَا»[۹]؛ «آگاه باشید که دوست داشتنی‌ترین اصحاب من کسانی هستند که با تقواتر و عالم‌تر باشند و احادیث ما را به همه کس نگویند؛[۱۰] و بدترین و مبغوض‌ترین اصحاب نزد من‏، کسی است که هرگاه حدیثی را بشنود که به ما نسبت دهند و از ما روایت کنند، درباره (جوانب آن) نیندیشد و آن را نپذیرد و از آن بدش آید و انکارش کند و هر کسی هم به آن معتقد باشد بدگویی و تکفیرش می‌کند، در صورتی که او هیچ نمی‌داند که چه بسا از ما صادر شده باشد و او به سبب انکارش از ولایت ما خارج گردد».

علامه مجلسی در توضیح این روایت می‌نویسد: این سخن اشاره به فرمایش خداوند متعال دارد که فرمود:‏ «بَلْ کَذَّبُوا بِما لَمْ یُحِیطُوا بِعِلْمِهِ وَ لَمَّا یَأْتِهِمْ تَأْوِیلُهُ‏»[۱۱] و دلالت دارد بر اینکه احادیث را نباید انکار کرد، هر چند متوجه مراد امام نشد.[۱۲]

فیض کاشانی نیز در شرح این حدیث می‌نویسد: در احادیث ضعیف هم که احتمال داده می‌شود راست باشد یا ما مضمون آن را متوجه نمی‌شویم، نباید گفته شود این سخن باطل است.[۱۳]

این نکته را نباید از نظر دور داشت که از این روایات استفاده نمی‌شود که باید هر روایتی را پذیرفت، بلکه باید تعقل کرد و از نظر سندی بررسی نمود و ندانسته چیزی را انکار نکرد تا مبادا واقعا حدیث از ائمه بوده باشد و با انکار حدیث، در واقع خود ائمه انکار شده باشد؛ چنانچه در روایتی امام می‌فرماید: «وَ لَا تَقُلْ لِمَا بَلَغَکَ عَنَّا أَوْ نُسِبَ إِلَیْنَا هَذَا بَاطِلٌ وَ إِنْ کُنْتَ تَعْرِفُ خِلَافَهُ فَإِنَّکَ لَا تَدْرِی لِمَ قُلْنَا وَ عَلَی أَیِّ وَجْهٍ وَ صِفَه»[۱۴]؛ «روایتی که از ما به تو رسیده یا به ما نسبت داده شده، نگو باطل است و اگر چه خلاف این را هم می‌دانی (یعنی یقین داری این روایت با روایات معتبر مخالف است) باز انکار نکن، زیرا تو نمی‌دانی شاید ما بخاطر چیزی این سخن را گفته‌ایم که تو از علت آن آگاه نیستی».

یعنی حتی در مواردی هم که یقین هست نظر ائمه غیر از این است که در این روایت آمده، باز نباید انکار کرد و فقط باید گفت ما از علت آن آگاه نیستیم و نمی‌دانیم که چرا امام چنین سخنی فرموده است.

این روایت نمی‌گوید احادیث را به صرف انتساب به ائمه بپذیرید؛ بلکه فقط گفته می‌شود اگر روایتی در ظاهر مخالف روایات معتبر بود، باز آن را انکار نکنید و علمش را به اهلش واگذارید؛ زیرا ممکن است اهل بیت از روی تقیه یا چیز دیگری واقعاً چنین سخنی را گفته باشند؛ امام باقر یا امام صادق (سلام الله علیهما) نیز فرمود: «لَا تُکَذِّبُوا بِحَدِیثٍ أَتَاکُمْ أَحَدٌ فَإِنَّکُمْ لَا تَدْرُونَ لَعَلَّهُ مِنَ الْحَقِّ فَتُکَذِّبُوا اللَّهَ فَوْقَ عَرْشِهِ»[۱۵]؛ «روایاتی را که از ما به شما می‌رسد، انکار نکنید؛ زیرا نمی‌دانید شاید ما گفته باشیم و آن سخن حقی باشد و شما با انکار آن خدا را در فوق عرش انکار کرده باشید».

با دقت در این روایات مشخص می‌شود که امام معیار سنجش اعتبار راویان را نه فقط ثقه بودن یا نبودن راوی و بلکه در کنار قرآن کریم، معیار دومی نیز مشخص می‌کند و آن عرضه روایت به خود معصوم است و به دیگر سخن در اینگونه موارد باید از خود امام پرسیده شود که آیا چنین سخنی را گفته‌ای یا نه و پاسخ را از خود امام گرفت و این نه خرافه‌گری است و نه پذیرش سخن راویان دروغگو و بلکه راه‌کاری کاربردی برای برون از مشکلات است و جامعه را از شک در معارف الهی محافظت می‌کند.

۳. اجماع علما بیانگر نظر معصوم چهارمین معیار در اعتبار سنجی روایات

در کنار این دو منبع (قرآن و حدیث)، منابع مطرح شده دیگر همچون «عقل، اجماع، شهرت روایی، فتوایی و غیره» مورد ارزیابی واقع گشته، اعتبار یا عدم اعتبار، میزانِ ارزشِ دلیلیّت آنها و محدوده بکارگیری‌شان، برای فهم دین و استخراج احکام اسلام، مشخص می‌گردد؛ البته «اجماع» دلیلِ مستقلی نیست مگر آنجا که کاشفِ از قول معصوم باشد.

با این توجه «شهرت فتوایی» نیز ارزش مستقلی نداشته و فقط می‌تواند به عنوانِ مؤیدی بر دلیلِ حکم و مرجّحی در هنگام تعارض ادله به حساب می‌آید، زیرا وقتی اجماع همه علما به‌طور مستقل دلیل نباشد، شهرت فتوایی که اجماع علما نیست و در مقابل آن عده‌ای نیز بر خلاف آن فتوا داده‌اند، به طریق اولی دلیل مستقل بر قبول روایات نیست.

این سخن علاوه بر آن است که خود شهرت فتوایی به عنوان جبران ضعف سند مورد قبول همه علما نیست تا گفته شود در مکتب شیعه، مبانی رجالی مراعات نمی‌شود و بلکه چهار دیدگاه درباره شهرت وجود دارد:

  1. شهرت فتوایی حجت است.
  2. شهرت فتوایی حجت نیست.
  3. شهرت فتوایی تا زمان شیخ طوسی حجت است ولی شهرت فتوایی متأخرین حجت نیست.

۴. اگر شهرت فتوایی همراه با روایت باشد حجت است و الا نیست.[۱۶]

نتیجه‌گیری

  1. بررسی سلسله سند روایات یکی از اساسی‌ترین مبانی رجالی شیعه می‌باشد و وجود کتاب‌های رجالی مستقل شیعه گویاترین دلیل بر این سخن است.
  1. شیعه در کنار بررسی سندی روایات، موافقت روایت با قرآن کریم و اهل بیت را از منابع اصیل اعتبارسنجی روایات می‌داند و این یعنی معصومین فقط مفسر الهی قرآن کریم و تبیین کننده هستند و خود استقلالی نداشته و نمی‌توانند بر خلاف قرآن کریم سخنی بگویند.
  1. در کنار این مبانی رجالی یعنی بررسی سندی روایات، موافقت با قرآن، موافقت با اهل بیت، موافقت با ضروریات عقلی، گاهی شهرت فتوایی نیز یکی از معیارهای پذیرش روایت از سوی برخی از علما قرارمی‌گیرد و این فقط در جایی است که این روایت سازگار با مبانی قبلی هم باشد یعنی روایتی از نظر سندی ضعیف است اما با قرآن یا روایات دیگر اهل بیت یا با مبانی عقلی موافقت دارد.
  1. شهرت فتوایی را فقط عده‌ای از علما دلیل بر جبران ضعف سند با مراعات دیگر دلایل اعتبار سنجی روایات می‌داند و اتفاق علما در این باره وجود ندارد.


منابع

  1. عیاشی، محمد، تفسیر العیّاشی، تهران، المطبعه العلمیه، چاپ اول، ۱۳۸۰ق، ج۱، ص۸.
  2. حر عاملی، محمد، وسائل الشیعه، قم، مؤسسه آل البیت، چاپ اول، ۱۴۰۹ق، ج‏۲۷، ص۱۰۶، باب ۹: بَابُ وُجُوهِ الْجَمْعِ بَیْنَ الْأَحَادِیثِ الْمُخْتَلِفَه وَ کَیْفِیَّه الْعَمَلِ بِهَا، حدیث۱۰ و حدیث ۳۵. رک: المحاسن برقی، الامالی شیخ صدوق و….
  3. وسائل الشیعه، پیشین، حدیث۱۲ و حدیث۱۴. رک: کافی کلینی، المحاسن برقی و ….
  4. وسائل الشیعه، پیشین، حدیث۱۵. رک: کافی کلینی، المحاسن برقی و ….
  5. وسائل الشیعه، پیشین، حدیث۱۸. رک: کافی کلینی و ….
  6. وسائل الشیعه، پیشین، حدیث۲۹ و حدیث۳۷. ورک: الامالی شیخ طوسی و ….
  7. بحرانی، هاشم، البرهان فی تفسیر القرآن، قم، مؤسسه بعثت، چاپ اول، ۱۳۷۴ش، ج۵، ص۸۶۰.
  8. صفار، محمد، بصائر الدرجات فی فضائل آل محمّد صلّی الله علیهم، قم، کتابخانه مرعشی نجفی، چاپ دوم، ۱۴۰۴ق، ص۵۳۷.
  9. همان، ص۵۳۷، باب ۲۲ باب فیمن لا یعرف الحدیث فرده‏، حدیث ۱.
  10. یعنی افرادی هستند که بخاطر اعتقاد نداشتن به اهل بیت یا ایمان ضعیف، ممکن است احادیث اهل بیت را ندانسته انکار کنند و برای همین بهترین کار این است که به این افراد برخی از روایات، بخصوص برخی فضائل و کرامات اهل بیت گفته نشود.
  11. «بلکه چیزی را تکذیب کردند که آگاهی از آن نداشتند، و هنوز واقعیتش بر آنان روشن نشده است‏» (یونس/ ۳۹).
  12. مجلسی، محمد باقر، بحار الأنوار، بیروت، دار احیاء التراث العربی، چاپ دوم، ۱۴۰۳ ق، ج‏۷۲، ص۷۶.
  13. فیض کاشانی، محمد محسن، الوافی، اصفهان، کتابخانه امام امیر المؤمنین (علیه السلام)، چاپ اول، ۱۴۰۶ ق، ج‏۵، ص۷۰۰.
  14. بصائر الدرجات فی فضائل آل محمّد صلّی الله علیهم، پیشین، ص۵۳۸، باب ۲۲ باب فیمن لا یعرف الحدیث فرده‏، حدیث۴.
  15. همان، ص۵۳۸، باب ۲۲ باب فیمن لا یعرف الحدیث فرده‏، حدیث۵.
  16. درس خارج اصول آیت الله جعفر سبحانی در تاریخ۲۷/۰۹/ ۱۳۹۶ شمسی.