سخت‌ترین مصیبت کربلا برای امام حسین(ع)

نسخهٔ تاریخ ‏۱۲ اوت ۲۰۲۱، ساعت ۱۳:۰۴ توسط Rezvani (بحث | مشارکت‌ها) (ابرابزار)


سؤال

کدام یک از مصائب حادثه کربلا برای امام حسین(ع) مشکل و دردآور بوده است؟

در تقابل و رؤیا رویی جبهه حق علیه باطل در طول تاریخ، صحنه‌های ماندگاری بر جای مانده است؛ مانند رؤیا رویی قابیل با هابیل و همین‌طور نمرود با ابراهیم، فرعون با موسی و… یکی از این جبهه‌ها که ماندگارترین آنها و در عین حال غم‌انگیزترین آنها تا روز قیامت است صحنه زیبای عاشورا و نهضت حسین بن علی(ع) در مقابل طاغوت زمان خویش یزید بن معاویه است. این واقعه دارای ابعاد متفاوتی می‌باشد. بعد سیاسی، دینی، اجتماعی، فرهنگی و عاطفی از جمله این ابعاد، هستند. بی شک این نهضت نقش بزرگی در تبیین و تثبیت اسلام ناب محمّدی داشته است، امّا در این میان بعد عاطفی این واقعه که عبارت است از نحوه رؤیا رویی اهل بیت با مشکلات و تحمل و کنار آمدن آنها با مصیبت‌ها، درس‌های خوبی به جامعه بشریت در طول تاریخ داده و می‌دهد.

نکته دیگر این که در طول این واقعه مخصوصاً در روز عاشورا مصائب زیادی بر اهل بیت وارد آمده که هر کدام به نوبه خود، بزرگ و طاقت فرسا بود؛ مانند مصیبت غریبی امام حسین(ع)، عطش وی و کودکان و حرم، شهادت علی اکبر، عباس بن علی، غارت خیام و….[۱]

حال سؤال این است که در میان این همه مصیبت‌ها، کدام یک از این‌ها برای ابی عبدالله(ع) مشکل‌تر بوده است؟

باید بگوئیم هر کدام از این مصیبت‌ها به نوبه خود بزرگ بوده است، تا جایی که بعضی از آنها، نقش محوری و کلیدی، در شناساندن چهره زشت دشمن و ترسیم چهره زیبا و مظلوم امام حسین(ع) و اصحاب با وفای وی داشته است.[۲] امّا در میان این مصیبت‌ها چند مورد برای امام(ع) خیلی سنگین و دردآور بوده، تا جایی که در این مصائب، بر حالات ابی عبدالله و حتی بر چهره نورانی حضرتش اثری گران گذارده است؛ که ما در ذیل چند نمونه مهم آن را متذکر می‌شویم:

۱. شهادت علی اکبر(ع)، علی اکبر کسی است که خُلقا، خَلقا و منطقا شبیه به پیامبر اکرم(ص) بود، به طوری که از ابی عبدالله(ع) در تواریخ مختلف آمده است که «کنا اذا شتقنا برسول الله(ص) نظرنا الی علیّ».[۳] یعنی ما هر گاه مشتاق جمال نورانی پیامبر، می‌شدیم، به علی اکبر نگاه می‌کردیم. این فرمایش از آن وجود بالا و والا، نشانه شدت علاقه روحی و عاطفی امام به فرزندشان می‌باشد و قرائنی بر سنگینی مصیبت و بر این مطلب وجود دارد:

الف) هنگام به میدان رفتن علی، خطاب به ابن سعد کرده و فرمودند: «خداوند نسلت را قطع کند؛ همان گونه که نسل مرا قطع کردی».[۴] این بیان امام(ع) شدت عاطفه ابی عبدالله(ع) و مقام والای علی اکبر و اوج مصیبت را می‌رساند.

ب) هنگام شهادت علی اکبر، امام بالای جنازه وی گریه شدیدی کرد، که به نقل از مقاتل تا آن روز کسی ابی عبداله(ع) را این‌طور ندیده بود و با این تعبیر آمده است: «قبکا، بکاء عالیا»؛ یعنی با صدای بلند گریه سر داد. این نشان گر اوج فاجعه از سوی دشمن و اوج مصیبت و عاطفه، از جانب ابی عبدالله(ع)(ع) است.

در جای دیگر دارد که «سر علی را به دامن گرفت و به سینه چسبانید و صدا زد: «ولدی علی، علی الدنیا بعدک العفا؛ دنیا پس از تو ارزش ماندن ندارد».[۵]

۲. دومین حادثه دردناک و سخت برای امام، شهادت حضرت ابی الفضل العباس(ع) است؛ شخصیت بسیار بزرگی که امام سجاد(ع) از او تعریف و تمجید کرده است و فرموده: «کان عمّنا عباس(ع) نافذ البصیر»؛ یعنی عموی ما عباس دارای ایمان قوّی و دارای بصیرت در دین بوده است، قرائنی نشان می‌دهد که این مصیبت جانکاه تأثیر عمیقی بر جسم و روح ابی عبدالله(ع) گذاشته است که در ذیل ذکر می‌کنیم:

الف) هنگام حضور بر بالین عباس هنگام شهادت و به دامن گرفتن سر وی فرمودند ـ الآن انکسر ظهری و قلت حیلتی؛ یعنی حالا کمرم شکست و چاره ام کم شد.[۶] این مطلب نشانه اوج ابتلاء و سختی مصیبت ابی عبدالله(ع) و نشانه علاقه حضرت به ساحت برادر است.

ب) در مقاتل نوشته‌اند: بان الانکسار فی وجه الحسین(ع) یعنی حالت شکست در چهره حضرت نمایان شد و این نشانه درد و رنج حاکی از مصیبت است.

۳. سومین مصیبت سخت و طاقت فرسا که برای حضرت پیش آمده مسئله شهادت علی اصغر در آغوش آن حضرت است. البته برخی مقاتل گفته‌اند حضرت امام حسین(ع) برای وداع، علی اصغر را به آغوش کشیده بود که حرمله تیر برگلویش زد. ولی برخی مقاتل دیگر قضیه را به این صورت نقل کرده‌اند که: «حضرت ام کلثوم خواهر امام حسین(ع) به او عرض کرد که اصغر سه روز است آب نیاشامیده حضرت او را به آغوش کشید و برای او طلب آب کرد که با تیر حرمله به شهادت رسید.

چند دلیل برای سختی این مصیبت می‌توان برشمرد:

الف) خون علی اصغر را به آسمان پاشید و فرمود: «بر من آسان است این مصیبت، به علت این که خداوند این مصائب را می‌بیند».

خداوند برای دلداری امام حسین(ع) فرمود: «یا حسین او را واگذار که ما، در بهشت برایش دایه ای تدارک دیده‌ایم تا به او شیر دهد.[۷]

مصائب بزرگ دیگری نیز قابل ذکر است؛ زمانی که سکینه(س) دختر حضرت به کنار جسد پدر آمد، گریه کرد و بی هوش شد که در حال بیهوشی این اشعار را از حضرت آموخت که: «لیتکم فی یوم عاشورا… الخ، یعنی ای کاش در روز عاشورا می‌دیدید که چگونه برای بچه کوچکم طلب آب کردم ولی به من رحم نکردند» یا در ادامه شعر می‌فرماید: «این حادثه چنان سخت و طاقت فرساست که پایه‌های کوه‌های مکّه را خراب کرده است».[۸]

یا در زمانی که نعش اصغر را آورد سکینه به استقبال پدر آمد و عرض کرد: «پدر جان گویا برادرم را سیراب کردی؟» و حضرت در جواب فرمود: دخترم! بیا قنداقه برادرت را بگیر، که بر اثر تیر دشمن سرش جدا شده است».[۹]

مصیبت وداع نیز از جمله مشکل‌ترین مصیبت‌ها برای حضرت بوده است. البته ذکر این نکته لازم است که امام(ع) چندین وداع داشته است که یکی از آنها وداع با شیرخواره اش بوده که مقاتل اشاره کرده‌اند.[۱۰]

از جمله وداع‌های حضرت وداع با امام سجاد(ع) وداع با سکینه، و وداع با زنان حرم و اهل بیت خود و بالاخره وداع با زینب(س) و جریان معروف بوسه بر گلوی مبارک امام توسط زینب(س) و اجرای وصیت مادرش زهرا(س) می‌باشد.[۱۱]

مسئله عطش نیز از مصائب بزرگ بوده است. این مسئله در غیر بنی هاشم تا حدودی محوری و جدّی نبوده ولی در بنی هاشم به صورت یک مسئله جدّی مطرح بود و در خود ابی عبدالله(ع) نیز این مسئله جدی بوده است که حضرت برای حل آن چاره‌هایی اندیشیده بودند؛ از جمله ذخیره آب و جیره‌بندی و… فرستادن عباس به شریعه نیز برای آب به همین منظور بوده است، البته بنابر نقل مقاتل خود حضرت یکبار برای آوردن آب، قلب سیاه دشمن را شکافت و خود را به شریعه رسانید ولی هنگام برداشتن آب، دشمن حیله کرد و صدا زد: «یا حسین آب می‌نوشی در حالی که به خیام حرم، حمله شده است» حضرت از دفع عطش صرف نظر کرد و به سوی خیمه روان شدند که از همین قول استفاده می‌شود که مصیبت اساسی دیگر که برای وی سخت بوده، مسئله حمله دشمن به خیام حرم بوده است که حضرت برای جلوگیری از این معضل نیز تدابیری اندیشیده بودند، که از آن جمله بود: کندن خندق به دور خیام و اطراف آنها، بستن خیام با طناب به نزدیک هم و… و هم چنین سفارش وی که خطاب به دشمن فرمودند: «اگر دین ندارید لااقل در دنیای خود آزادمرد باشید».

و هم چنین قول حضرت که فرمودند: «تا زنده ام متعرض زن‌ها و کودکان نشوید».[۱۲]

با توجه به موارد فوق به نظر می‌رسد، مصیبت اصلی که موارد فوق و سایر مصیبت‌ها زیر مجموعه این مصیبت، قرار می‌گیرد، مسئله عدم معرفت و شناخت حقیقی مردم کوفه و شام از امام(ع) بود؛ زیرا اگر آنها درک می‌کردند که به وجود امام زنده اند و هستی آنها طفیل هستی امام(ع) می‌باشد، هیچ‌گاه حاضر به مقاتله و پیکار با او نمی‌شدند.

و حجت خداوند را غریب و تنها نمی‌گذاشتند، تا این که بر نیزه غریبی تکیه بزند و صدای هل من ناصر او را پاسخ می‌دادند. البته خطبه‌های فراوان حضرت برای هدایت آنها دلیل قاطعی بر این مصیبت است که برای امام، عدم معرفت مردم و جهالت آنها بسیار سخت و طاقت فرسا بوده است و در هر لحظه ای از صحنه‌های جنگ تلاش می‌کردند تا مردم را از تصمیم نا بجایشان برگردانند، ولی هیچ‌یک از این سخنان در دل سنگ آنها اثر نکرد.[۱۳]

عجیب این که، امام(ع) حتی در زیر خنجر شمر نیز برای هدایت وی تلاش کرد، که وی در جواب امام(ع) جایزه یزید لعنت الله را بر شفاعت رسول خدا(ص) ترجیح داد.[۱۴]

بنابراین علاوه بر مصیبت‌های زیادی که امام متحمّل شدند، مسئله عدم معرفت مردم نسبت به او و جهالت مردم بوده است؛ که ابی عبدالله الحسین(ع) برای حلّ آنها، حتی خون خویش را اهدا نمود؛ «و بذل مهجته لیستنقذ عبادک من الجهاله و حیره الضلاله».[۱۵]


مطالعه بیشتر

  • تأملی در نهضت عاشورا، دکتر رسول جعفریان.
  • اشک روان بر امیر کاروان، ترجمه خصائص الحسینیه، شیخ جعفر شوشتری.
  • عاشورا، ریشه‌ها، انگیزه‌ها و…، زیر نظر آیت الله مکارم شیرازی، محققین رستم‌نژاد و داوودی.
  • پژوهشکده علوم و فرهنگ اسلامی، نگاهی نو به جریان عاشورا، گروه تاریخ و سیره.

منابع

  1. شهرستانی، سید محمد حسین، اشک روان بر امیر کاروان (ترجمه خصائص الحسینیه)، قم، مؤسسه مطبوعاتی دارالکتاب (جزایری)، چاپ هفتم، ۱۳۱۳ق، ص۱۵۸ و ۱۵۹.
  2. سید بن طاووس، اللهوف، قم، دارالاسوه، چاپ سیزدهم، ۱۳۷۸ش، ص۱۶۶.
  3. اللهوف، همان، ص۱۶۶؛ اصفهانی، ابوالفرج، مقاتل الطالبیین، قم، منشورات رضی، چاپ دوم، ۱۴۰۵ق، ص۷۷.
  4. اللهوف، همان، ص۱۶۶.
  5. ابن نما، حلّی، مثیر الاحزان، قم، مؤسسه امام مهدی(عج)، ۱۴۰۶ق؛ شیخ مفید، الارشاد، قم، مؤسسه اهل البیت لاحیاء التراث، چاپ اول، ۱۴۱۳ق، ج۲، ص۱۰۷.
  6. الارشاد، همان، ص۱۰۹.
  7. الحائری، محمد مهدی، معانی السبطین، قم، منشورات اسلامی شریف رضی، چاپ اول، ج۱، ص۴۲۴.
  8. همان، ص۴۲۵.
  9. همان، ص۴۲۴.
  10. الارشاد، همان، ص۱۰۸.
  11. معانی السبطین، همان، ص۲۱؛ اللهوف، همان، ص۱۲۴.
  12. خوارزمی، مقتل الحسین(ع)، قم، مکتبه المفید، چاپ اول، ج۲، ص۳۳؛ مجلسی، محمد باقر، بحارالأنوار، ج۴۵، ص۵۰.
  13. اللهوف، همان، ص۸۶ و ۸۷.
  14. ملا محمد باقر، بهبهانی، الدمعه السّاکبه، بیروت، مؤسسه اعلمی، ۱۴۰۴ق، ص۲۷۱.
  15. شیخ عباس قمی، مفاتیج الجنان، قم، چاپ اول، ص۷۷۱، زیارت اربعین.