روش‌های تفسیری: تفاوت میان نسخه‌ها

جایگزینی متن - 'هٔ' به 'ه'
جز (جایگزینی متن - 'ر. ک. ' به 'نگاه کنید به ')
(جایگزینی متن - 'هٔ' به 'ه')
خط ۱۰: خط ۱۰:


== روش تفسیر ==
== روش تفسیر ==
در مباحث تفسیری گاهی «روش تفسیر» و گاهی «گرایش تفسیری» و به زبان عربی، «منهج» یا «الوان» گفته می‌شود. اگر با استفاده از روایات پیامبر اکرم(ص) یا ائمهٔ اطهار(ع) همراه با مبانی ویژه‌ای که در مباحث [[روایات روایت|روایات]] و حجیّت [[خبر واحد]] است، مفاد آیه روشن شود، به این روش، روش تفسیر روایی گویند؛ هم‌چنین وقتی در تفسیر آیات قرآن از ابزار عقل استفاده شود و نتایجی به دست آید و مفهوم و مفاد آیه روشن شود، تفسیر عقلی است؛ بنابراین، روش عبارت است از: استفاده کردن از ابزارهای خاصی برای تفسیر قرآن، با توجه به مبانی خاصی که نتایج ویژه‌ای را به دنبال داشته باشد.<ref>نگاه کنید به محمدعلی رضایی اصفهانی، درآمدی بر تفسیر علمی قرآن، ص۹۰.</ref>
در مباحث تفسیری گاهی «روش تفسیر» و گاهی «گرایش تفسیری» و به زبان عربی، «منهج» یا «الوان» گفته می‌شود. اگر با استفاده از روایات پیامبر اکرم(ص) یا ائمه اطهار(ع) همراه با مبانی ویژه‌ای که در مباحث [[روایات روایت|روایات]] و حجیّت [[خبر واحد]] است، مفاد آیه روشن شود، به این روش، روش تفسیر روایی گویند؛ هم‌چنین وقتی در تفسیر آیات قرآن از ابزار عقل استفاده شود و نتایجی به دست آید و مفهوم و مفاد آیه روشن شود، تفسیر عقلی است؛ بنابراین، روش عبارت است از: استفاده کردن از ابزارهای خاصی برای تفسیر قرآن، با توجه به مبانی خاصی که نتایج ویژه‌ای را به دنبال داشته باشد.<ref>نگاه کنید به محمدعلی رضایی اصفهانی، درآمدی بر تفسیر علمی قرآن، ص۹۰.</ref>


ابن عباس معتقد است که تفسیر بر چهار وجه است:
ابن عباس معتقد است که تفسیر بر چهار وجه است:
خط ۱۹: خط ۱۹:


== اقسام روش تفسیر ==
== اقسام روش تفسیر ==
روش دارای اقسام زیادی است؛ مثل روش تفسیر عقلی، تفسیر علمی، تفسیر روایی و [[تفسیر قرآن به قرآن]]. در گرایش‌های تفسیری وقتی که مفسر به خاطر سلیقه و علاقهٔ خاص یا تخصص ویژه‌اش، از مطالبی هم‌چون [[فلسفه]] یا مطالب علمی بیش از حد در تفسیرش استفاده کند، ولو این‌که این‌ها را به عنوان ابزار به کار نبرد، گرایش تفسیری یا لون تفسیری می‌نامند؛ مثل تفسیر طنطاوی<ref>نگاه کنید به طنطاوی، الجواهر فی تفسیر القرآن.</ref> که حجم مطالب علمی آن زیاد است؛ در تفسیر علمی قرآن از ابزار [[علوم تجربی]] استفاده می‌شود؛ یا به تعبیر دیگر، استخدام علوم تجربی برای فهم آیات قرآن که نتایج مشخصی را هم به دنبال دارد؛ یا تفسیر فخر رازی<ref>فخرالدین الرازی، تفسیر کبیر.</ref> که رنگ کلامی به خود گرفته است، هرچند ممکن است روش آن روش کلامی نباشد. روش و لون ملازمه‌ای با هم ندارند.
روش دارای اقسام زیادی است؛ مثل روش تفسیر عقلی، تفسیر علمی، تفسیر روایی و [[تفسیر قرآن به قرآن]]. در گرایش‌های تفسیری وقتی که مفسر به خاطر سلیقه و علاقه خاص یا تخصص ویژه‌اش، از مطالبی هم‌چون [[فلسفه]] یا مطالب علمی بیش از حد در تفسیرش استفاده کند، ولو این‌که این‌ها را به عنوان ابزار به کار نبرد، گرایش تفسیری یا لون تفسیری می‌نامند؛ مثل تفسیر طنطاوی<ref>نگاه کنید به طنطاوی، الجواهر فی تفسیر القرآن.</ref> که حجم مطالب علمی آن زیاد است؛ در تفسیر علمی قرآن از ابزار [[علوم تجربی]] استفاده می‌شود؛ یا به تعبیر دیگر، استخدام علوم تجربی برای فهم آیات قرآن که نتایج مشخصی را هم به دنبال دارد؛ یا تفسیر فخر رازی<ref>فخرالدین الرازی، تفسیر کبیر.</ref> که رنگ کلامی به خود گرفته است، هرچند ممکن است روش آن روش کلامی نباشد. روش و لون ملازمه‌ای با هم ندارند.


بنابراین، روش تفسیر قرآن یک بحث و الوان و گرایش‌های تفسیری قرآن بحث دیگری است. مثلاً روش تفسیر قرآن به قرآن روش خاصی است، چون نتایج مشخصی را به دنبال دارد؛ روش تفسیر علمی نیز یک روش است نه یک رنگ.
بنابراین، روش تفسیر قرآن یک بحث و الوان و گرایش‌های تفسیری قرآن بحث دیگری است. مثلاً روش تفسیر قرآن به قرآن روش خاصی است، چون نتایج مشخصی را به دنبال دارد؛ روش تفسیر علمی نیز یک روش است نه یک رنگ.
خط ۲۹: خط ۲۹:
باید بین روش‌های تفسیری و گرایش و به تعبیر بعضی از متأخرین، اتّجاهات و اهتمامات تفسیری تفاوت گذاشت. گاهی مفسّر با روشِ تفسیرِ قرآن به قرآن، یا روش قرآن به حدیث، یا تفسیم‌بندی‌های عقلی، نقلی و غیره وارد می‌شود؛ اما گرایشی که دنبال می‌کند، گرایش فلسفی، یا [[کلامی کلام|کلامی]] یا اجتماعی یا [[اخلاقی اخلاق|اخلاقی]] است. طبیعی است که اگر این دو تفکیک شود و روش را شیوه‌ای بدانیم که مفسر بهتر برای فهم و تبیین مراد آیات آن را به کار می‌برد، محتوا و مراد نویسنده تفسیر روشن خواهد شد.
باید بین روش‌های تفسیری و گرایش و به تعبیر بعضی از متأخرین، اتّجاهات و اهتمامات تفسیری تفاوت گذاشت. گاهی مفسّر با روشِ تفسیرِ قرآن به قرآن، یا روش قرآن به حدیث، یا تفسیم‌بندی‌های عقلی، نقلی و غیره وارد می‌شود؛ اما گرایشی که دنبال می‌کند، گرایش فلسفی، یا [[کلامی کلام|کلامی]] یا اجتماعی یا [[اخلاقی اخلاق|اخلاقی]] است. طبیعی است که اگر این دو تفکیک شود و روش را شیوه‌ای بدانیم که مفسر بهتر برای فهم و تبیین مراد آیات آن را به کار می‌برد، محتوا و مراد نویسنده تفسیر روشن خواهد شد.


در شیوهٔ تفسیر برخی قایل‌اند که اگر در تمام آیات سریان داشته باشد، طبیعی است که دیگر روش نخواهد بود؛ متأخرین، در تقسیم‌بندی این‌ها را جزء اتجاهات و اهتمامات<ref>مراد مبحثی است که مفسر در تفسیرش به آن اهتمام دارد، گاهی به دنبال توضیح قرآنی از طریق لغت یا اعراب است.</ref> یا گرایش‌ها، یا لون‌ها آورده‌اند.<ref>جمعی از دانشمندان، العدد الاول، رساله القرآن، ص۱۸.</ref>
در شیوه تفسیر برخی قایل‌اند که اگر در تمام آیات سریان داشته باشد، طبیعی است که دیگر روش نخواهد بود؛ متأخرین، در تقسیم‌بندی این‌ها را جزء اتجاهات و اهتمامات<ref>مراد مبحثی است که مفسر در تفسیرش به آن اهتمام دارد، گاهی به دنبال توضیح قرآنی از طریق لغت یا اعراب است.</ref> یا گرایش‌ها، یا لون‌ها آورده‌اند.<ref>جمعی از دانشمندان، العدد الاول، رساله القرآن، ص۱۸.</ref>


دیدگاه دیگر این است که روش، ناقص و کامل دارد؛ گاهی قابل سریان در همهٔ آیات است و گاهی این‌طور نیست؛ کما این‌که در روش تفسیر قرآن به حدیث، شاید برای همهٔ آیات حدیث نداشته باشد، یا در تفسیر قرآن به قرآن برای همهٔ آیات نتوان در خود قرآن پشتوانه‌ای یافت. بدیهی است که باید بین گرایش نظری مفسر و روش و شیوهٔ او تفاوت گذاشت؛ مرحوم [[علامه طباطبایی]] که روش ایشان تفسیر قرآن به قرآن است، ایشان دربارهٔ روش تفسیر قرآن با قرآن می‌فرماید:
دیدگاه دیگر این است که روش، ناقص و کامل دارد؛ گاهی قابل سریان در همه آیات است و گاهی این‌طور نیست؛ کما این‌که در روش تفسیر قرآن به حدیث، شاید برای همه آیات حدیث نداشته باشد، یا در تفسیر قرآن به قرآن برای همه آیات نتوان در خود قرآن پشتوانه‌ای یافت. بدیهی است که باید بین گرایش نظری مفسر و روش و شیوه او تفاوت گذاشت؛ مرحوم [[علامه طباطبایی]] که روش ایشان تفسیر قرآن به قرآن است، ایشان درباره روش تفسیر قرآن با قرآن می‌فرماید:


«چه طور می‌توان پذیرفت که قرآن بیان همه چیز باشد، اما بیان خودش نباشد، با این‌که خدا دربارهٔ قرآن فرموده:{{قرآن|هُدیً لِلنَّاسِ وَ بَیِّناتٍ مِنَ الْهُدی وَ الْفُرْقانِ
«چه طور می‌توان پذیرفت که قرآن بیان همه چیز باشد، اما بیان خودش نباشد، با این‌که خدا درباره قرآن فرموده:{{قرآن|هُدیً لِلنَّاسِ وَ بَیِّناتٍ مِنَ الْهُدی وَ الْفُرْقانِ
| سوره = بقره
| سوره = بقره
| آیه = ۱۸۷
| آیه = ۱۸۷
}} چگونه ممکن است قرآن مایهٔ هدایت و میزان سنجش خوب و بد و وسیلهٔ روشنی برای عالمیان باشد، ولی در موضوع فهم خود آیات قرآن که جهانیان احتیاج شدید به آن دارند، آنها را مستغنی نسازد!»<ref>محمد حسین طباطبایی، تفسیر المیزان، ج۱، ص۱۳.</ref>
}} چگونه ممکن است قرآن مایه هدایت و میزان سنجش خوب و بد و وسیله روشنی برای عالمیان باشد، ولی در موضوع فهم خود آیات قرآن که جهانیان احتیاج شدید به آن دارند، آنها را مستغنی نسازد!»<ref>محمد حسین طباطبایی، تفسیر المیزان، ج۱، ص۱۳.</ref>


ایشان دربارهٔ نقص سایر روش‌های تفسیری می‌فرمایند:
ایشان درباره نقص سایر روش‌های تفسیری می‌فرمایند:


«وقتی درست دقت می‌کنیم می‌بینیم تمام روش‌های تفسیری در این نقیصه مشترک‌اند که نتایج بحث‌های علمی یا فلسفی و غیر آن را از خارج گرفته و بر مضمون آیات تحمیل می‌کنند؛ لذا تفسیر آنها سر از تطبیق بیرون آورده است؛ روی همین جهت، بسیاری از حقایق قرآن را مجاز جلوه داده، و آیات را تأویل کرده‌اند؛ لازمهٔ این‌طور تفسیرها این است که قرآنی که خود را {{قرآن|هُدیً لِلْعالَمینَ}} و {{قرآن|نُورٌ مٌبینٌ}} و {{قرآن|تِبْیانٌ کُلِ شَیْءٍ}} معرفی می‌کند، از جای دیگر روشنی بگیرد و وسیلهٔ هدایتی از خارج بگیرد و بالاخره محتاج چیزی دیگر باشد. راستی این چیز دیگر چیست و تا چه اندازه‌ای ارزش دارد و اگر اختلافی در آن واقع شد چه باید کرد؟<ref>محمد حسین طباطبایی، تفسیر المیزان، ج۱، ص۹.</ref>
«وقتی درست دقت می‌کنیم می‌بینیم تمام روش‌های تفسیری در این نقیصه مشترک‌اند که نتایج بحث‌های علمی یا فلسفی و غیر آن را از خارج گرفته و بر مضمون آیات تحمیل می‌کنند؛ لذا تفسیر آنها سر از تطبیق بیرون آورده است؛ روی همین جهت، بسیاری از حقایق قرآن را مجاز جلوه داده، و آیات را تأویل کرده‌اند؛ لازمه این‌طور تفسیرها این است که قرآنی که خود را {{قرآن|هُدیً لِلْعالَمینَ}} و {{قرآن|نُورٌ مٌبینٌ}} و {{قرآن|تِبْیانٌ کُلِ شَیْءٍ}} معرفی می‌کند، از جای دیگر روشنی بگیرد و وسیله هدایتی از خارج بگیرد و بالاخره محتاج چیزی دیگر باشد. راستی این چیز دیگر چیست و تا چه اندازه‌ای ارزش دارد و اگر اختلافی در آن واقع شد چه باید کرد؟<ref>محمد حسین طباطبایی، تفسیر المیزان، ج۱، ص۹.</ref>


اما گاهی تفسیر، صبغهٔ فلسفی یا صبغهٔ روایی و کلامی دارد؛ لذا بین این دو (روش و گرایش) باید فرق قایل شویم؛ لکن بعضی از مباحث، تا حدودی به الفاظ بر می‌گردد؛ در واقع آن شیوه‌ها و روش‌ها و الوان، راه‌کارهای شخصی‌اند. هرکدام از این‌ها در یک تقسیم‌بندی، بر اساس سلیقه بوده است.
اما گاهی تفسیر، صبغه فلسفی یا صبغه روایی و کلامی دارد؛ لذا بین این دو (روش و گرایش) باید فرق قایل شویم؛ لکن بعضی از مباحث، تا حدودی به الفاظ بر می‌گردد؛ در واقع آن شیوه‌ها و روش‌ها و الوان، راه‌کارهای شخصی‌اند. هرکدام از این‌ها در یک تقسیم‌بندی، بر اساس سلیقه بوده است.


بنابراین، «روش» گاهی اوقات به خاطر خود معارف قرآن است و معارف قرآن دارای ابعاد مختلفی است؛ مانند بعد عقلی، بعد [[عرفانی عرفان|عرفانی]] و ابعاد علمی؛ یعنی خود قرآن این تنوع نگاه‌ها و روش‌ها را اقتضا می‌کند، نه این‌که چیزی از بیرون بر قرآن تحمیل شده و همه‌اش دید مفسر باشد، بلکه مقداری از آن هم اقتضائات علوم قرآنی است.
بنابراین، «روش» گاهی اوقات به خاطر خود معارف قرآن است و معارف قرآن دارای ابعاد مختلفی است؛ مانند بعد عقلی، بعد [[عرفانی عرفان|عرفانی]] و ابعاد علمی؛ یعنی خود قرآن این تنوع نگاه‌ها و روش‌ها را اقتضا می‌کند، نه این‌که چیزی از بیرون بر قرآن تحمیل شده و همه‌اش دید مفسر باشد، بلکه مقداری از آن هم اقتضائات علوم قرآنی است.
کاربر ناشناس