روایات لولاک لما خلقت الافلاک: تفاوت میان نسخه‌ها

بدون خلاصۀ ویرایش
(ابرابزار)
 
بدون خلاصۀ ویرایش
 
(۹ نسخهٔ میانی ویرایش شده توسط ۴ کاربر نشان داده نشد)
خط ۱: خط ۱:
{{در دست ویرایش|کاربر=Rahmani }}
{{شروع متن}}
{{شروع متن}}
{{سوال}}
{{سوال}}
آیاروایت: «لولاک لما خلقت الافلاک و لولا علیّ لما خلقتک و لولا فاطمه لما خلقتکما» سندا تمام است ومعنای آنچیست؟
آیا روایت {{متن عربی|لَوْلاكَ لَما خَلَقْتُ الْأَفْلاكَ، وَ لَوْلا عَلِىٌّ لَما خَلَقْتُكَ، وَ لَوْلا فاطِمَةُ لَما خَلَقْتُكُما}} از نظر سندی کامل است و معنای آن چیست؟
{{پایان سوال}}
{{پایان سوال}}
{{پاسخ}}
{{پاسخ}}
برای روشن شدن جواب سؤال، توجه به چند نکته ضروری است.
{{درگاه|فاطمی}}
'''روایت {{متن عربی|لَوْلاكَ لَما خَلَقْتُ الْأَفْلاكَ}}''' درباره مقام [[حضرت فاطمه(س)]] و پیامبر و [[امام علی(ع)]] بیان شده است. این روایت از نظر سندی دارای ضعف بوده و نمی‌توان به آن اعتماد نمود. اما از نظر دلالت مطابقت با [[قرآن]] و [[روایات روایت|روایات]] دیگر بوده و در بیان علمای روایت‌شناس محتوا به راوی اعتبار می‌دهد. درباره جایگاه و مقام هرکدام از شخصیت‌های این روایت نیز باید گفت که دلیل برتری حضرت زهرا بر پیامبر به دلیل تداوم مسیر نبوت به وسیله فرزندان او است. همچنین برتری مقام امامت مطابق با ایات قرآن بوده و مقام امامت برایپیامبر وجود دارد و آن را برتر از مقام نبوت دانسته‌اند.


۱. هوشمندی در عرصه روایت‌شناسی: نگاه کارشناسی به هر روایت، بسیار جدّی است. هر روایتی تا از زیر ذرّه بین یک کارشناس هوشمند و نکته سنج عبور نکند، مورد داوری قرار نمی‌گیرد. روایت مورد نظر هم این گونه است. آنچه پیرامون این روایت قابل بیان است، این است که: قسمت اول این روایت در کتاب‌های معتبر هم چون، بحار الانوار، الغدیر، مستدرک، مدینه المعاجز، فرائد السبطین و…}}<ref>گرامی، محمد علی، لولا فاطمه، قم، دفتر آیت الله محمد علی گرامی، سوم، ۱۳۸۵، ص۱۳.</ref> آمده است. قسمت پایانی روایت نیز در کتاب‌های گوناگون و دست دوّم، بدون ذکر سند بیان شده است. از این روی، این روایت، در منابع شیعه و اهل تسنن بیان شده است و از شهرت خاصی برخوردار است.
==متن و سند روایت==
* متن روایت


۲. سند روایت: در مورد سند این روایت، حرف و حدیث بسیاری بیان شده است. در یک جستجوی میدانی که صورت گرفت، برخی از کارشناسان عرصه روایی، آن را حدیث قدسی گرفته‌اند و برخی دیگر، از جمله آیت الله موسی شبیری زنجانی آن را محتمل الصدور دانسته‌اند. برخی دیگر هم چون آیت الله محمد علی گرامی از دلالت این روایت دفاع کرده‌اند ولی سند آن را به خاطر روایاتی چون صالح بن عبد الوهاب و برخی روات دیگر ضعیف دانسته‌اند.<ref>همان.</ref>
قسمت اول این روایت در کتاب‌های معتبر هم چون، [[بحار الانوار]]، [[الغدیر]]، [[مستدرک]]، [[مدینه المعاجز]]، [[فرائد السبطین]] و …<ref>گرامی، محمد علی، لولا فاطمه، قم، دفتر آیت الله محمد علی گرامی، سوم، ۱۳۸۵، ص۱۳.</ref> آمده است. قسمت پایانی روایت نیز در کتاب‌های گوناگون و دست دوم، بدون ذکر سند بیان شده است. از این روی، این روایت، در منابع [[شیعه]] و [[اهل سنت]] بیان شده است و از شهرت خاصی برخوردار است.


آیت الله سید حسن میر جهانی، در کتاب جنّه العاصمه، سلسله سند این روایت را بیان داشته است، می‌فرماید: «فی کتاب کشف اللئالی تألیف صالح بن عبد الوهاب بن العرندس انّه روی عن الشیخ ابراهیم بن الحسن الوراق عن الشیخ علی بن الجزائری عن الشیخ احمد بن فهد الحلی عن الشیخ زین الدین علیّ بن الحسن الخازن الحائدی عن الشیخ ابن عبد الله محمد بن مکی بطریقه یعنی الشیخ ابی طالب محمد فخر المحققین عن والده الحسن بن مطهّر العلامه الحلی عن الشیخ ابی القاسم جعفر بن الحسن بن سعید الحلّی المحقق علی الاطلاق عن السید بن علی فخار بن المعد الموسوی عن الشیخ الشاذان بن جبرئیل القمی عن الشیخ محمد بن ابی القاسم الطبری عن الشیخ ابی علیّ الحسن عن والده الشیخ الطائفه عن الشیخ المفید عن شیخه الصدوق عن ابی جعفر محمد بن علی بن موسی بن بابویه القمی بطریقه یعنی علیّ بن احمد بن موسی عن محمد بن ابی عبد الله الکوفی عن محمد بن اسماعیل البرمکی عن جعفر بن احمد عن عبد الله بن الفضل عن مفضل بن عمر عن جابر بن یزید الجعفی عن جابر بن عبد الله انصاری عن رسول الله(ص) عن الله تبارک و تعالی انه قال: یا احمد لولاک …»<ref>طباطبایی، میر جهانی، سید حسن، جنه العاصمه، تهران، صدر، ۱۳۹۸ هـ. ق، ص۱۴۲.</ref>
* سند روایت


در سلسله روات این روایت، صالح بن عبد الوهاب مجهول است و نامش در کتاب‌های رجالی نیامده است.<ref>گرامی، محمد علی، همان، ص۱۴۱.</ref> ابراهیم بن الحسن، مشترک است و با پسوند رزاق یا ورّاق در کتاب‌های رجالی نیامده است. علی بن هلال جزائری نیز مجهول است و نامش در کتاب‌های معتبر رجالی مثل تنقیح المقال نیامده است. احمد بن فهد الحلی، علیّ بن الحسن الخازن الحائری و … نیز مجهول هستند. آیت الله محمد علی گرامی که از دلالت روایت محکم دفاع کرده است، پیرامون سند روایت فرمود: «صالح بن عبد الوهاب و برخی روات سابق او مجهول هستند ولی این نکته دلیلی بر کذب روایت نیست…».<ref>همان.</ref>
در مورد سند این روایت، مطالب گوناگونی ذکر شده است. برخی از کارشناسان روایی، این حدیث را قدسی دانسته و برخی دیگر، از جمله [[آیت الله موسی شبیری زنجانی]] آن را محتمل الصدور دانسته‌اند. برخی دیگر چون [[آیت الله محمد علی گرامی]] از دلالت این روایت دفاع کرده‌اند ولی سند آن را به دلیل روایاتی چون [[صالح بن عبد الوهاب]] و برخی راویان دیگر ضعیف دانسته‌اند.<ref>لولا فاطمه، ص۱۳.</ref>


بنابر این برای مردود دانستن روایت از جهت سند، کافی است که یکی از روات در سلسله سند مجهول یا غیر ثقه باشند و با وجود یک راوی مجهول، روایت از نظر سندی از کار می‌افتد. از این روی این روایت از نظر سندی ضعیف است و چندان قابل دفاع نیست. سایر روات نیز در سلسله سند این روایت، حرفشان کارایی خود را از دست می‌دهد، لذا به علت رعایت اختصار از بررسی سرنوشت سایر روات صرف نظر شد.
[[آیت الله سید حسن میرجهانی]]، در کتاب [[جنّه العاصمه]]، سلسله سند این روایت را بیان داشته است.<ref>طباطبایی، میر جهانی، سید حسن، جنه العاصمه، تهران، صدر، ۱۳۹۸ هـ. ق، ص۱۴۲.</ref> در سلسله روات این روایت، صالح بن عبد الوهاب مجهول است و نامش در کتاب‌های رجالی نیامده است؛<ref>لولا فاطمه، ص۱۴۱.</ref> ابراهیم بن الحسن، مشترک است و با پسوند رزاق یا ورّاق در کتاب‌های رجالی نیامده است؛ علی بن هلال جزائری نیز مجهول است و نامش در کتاب‌های معتبر رجالی مثل [[تنقیح المقال]] بیان نشده است؛ [[احمد بن فهد الحلی]]، [[علی بن الحسن الخازن الحائری]] و … نیز مجهول هستند. آیت الله محمد علی گرامی که از دلالت روایت محکم دفاع کرده است، پیرامون سند روایت بیان می‌کند: «صالح بن عبد الوهاب و برخی روات سابق او مجهول هستند ولی این نکته دلیلی بر کذب روایت نیست …».<ref>لولا فاطمه، ص۱۴۱.</ref>


== ۳. دلالت روایت ==
بنابر این برای مردود دانستن روایت از جهت سند، کافی است که یکی از روات در سلسله سند، مجهول یا غیر ثقه باشند و با وجود یک راوی مجهول، روایت از نظر سندی از کار می‌افتد. این روایت از نظر سندی ضعیف است و چندان قابل دفاع نیست.
آنچه پیرامون دلالت یک روایت قابل بیان است این است که: «اگر دلالت و معنای روایت مخالف قرآن و مستندات شرع باشد و با مبانی شرع و عقلی سازگاری نداشته باشد؛ طرد و ردّ می‌شود،<ref>المناقب، ج۱، فصل فی اللطائف، ص۲۱۳.</ref> در غیر این صورت می‌توان روایت مورد پذیرش متنی قرار داد و از باب تسامح در ادله سنن آن پذیرفت. چون طبق قاعده و اصل: «دلالته تغنی عن السند»، مفهوم و محتوای روایت، از سند بی‌نیاز و احتیاجی به آن ندارد.<ref>جعفری، محمد تقی، نیایش امام حسین در صحرای عرفان، تهران، مؤسسه تدوین و نشر آثار علامه جعفری، چهارم، ۱۳۸۲، ص۲۹.</ref> روایت مورد بحث نیز این گونه است. از یک طرف مخالف قرآن و مستندات شرع و مبانی شرعی و عقلی نیست، از طرف دیگر محتوا و معنای آن نیاز به سند ندارد.


قرآن شریف می‌فرماید؛ انبیاء از جهت نبیّ بودن با هم تفاوتی ندارند. {{قرآن|لاَ نُفَرِّقُ بَیْنَ أَحَدٍ مِّن رُّسُلِهِ…<ref>بقره / ۲۸۵.</ref>؛ بین هیچ‌یک از پیامبران او (از جهت نبوّت) فرق نمی‌گذاریم (و نباید هم فرق گذاشت).)) ولی از جهت مراتب انبیاء دارای مراتب می‌باشند و مراتب شان نسبت به هم متفاوت می‌باشد. می‌فرماید: {{قرآن|تِلْک الرُّسُلُ فَضَّلْنَا بَعْضَهُمْ عَلَی بَعْضٍ مِّنْهُم…}}<ref>بقره / ۲۵۳.</ref>؛ اینان پیامبرانی هستند که بعضی را بر بعضی برتری بخشیدیم؟ بنابر این مراتب پیامبران نسبت به هم متفاوت می‌باشد. رسول رحمت(ص) چون هم صاحب منصب نبوّت و هم رسالت و هم امامت است، سر آمد همه پیامبران می‌باشد))
== دلالت روایت ==
آنچه پیرامون دلالت یک روایت قابل بیان است این است که: «اگر دلالت و معنای روایت مخالف قرآن و مستندات شرع باشد و با مبانی شرع و عقلی سازگاری نداشته باشد، طرد و رد می‌شود،<ref>المناقب، ج۱، فصل فی اللطائف، ص۲۱۳.</ref> در غیر این صورت می‌توان روایت را مورد پذیرش متنی قرار داد و از باب تسامح در ادله سنن پذیرفت. چون طبق قاعده و اصل: {{متن عربی|دلالته تغنی عن السند}}، مفهوم و محتوای روایت، از سند بی‌نیاز و احتیاجی به آن ندارد.<ref>جعفری، محمد تقی، نیایش امام حسین در صحرای عرفان، تهران، مؤسسه تدوین و نشر آثار علامه جعفری، چهارم، ۱۳۸۲، ص۲۹.</ref> روایت مورد بحث نیز این گونه است. از یک طرف مخالف قرآن و مستندات شرع و مبانی شرعی و عقلی نیست، از طرف دیگر محتوا و معنای آن نیاز به سند ندارد.


او {{قرآن|رحمهللعالمین}}<ref>انبیاء / ۲۱–۱۰۷.</ref> است … و از این جهت مرتبه رسول رحمت بر همه پیامبران برتری دارد. این امر در مورد ائمه ـ(ع) ـ نسبت به هم و ائمه(ع) نسبت به پیامبران و بین پیامبر(ص) و امام علی ـ(ع) ـ و فاطمه زهرا ـ سلام الله علیها ـ نیز وجود دارد.
قرآن می‌فرماید: انبیاء از جهت نبی بودن با هم تفاوتی ندارند. {{قرآن|لاَ نُفَرِّقُ بَیْنَ أَحَدٍ مِّن رُّسُلِهِ…|سوره=بقره|آیه=۲۸۵|ترجمه=بین هیچ‌یک از پیامبران او (از جهت نبوت) فرق نمی‌گذاریم (و نباید هم فرق گذاشت).}} ولی از جهت مراتب انبیاء دارای مراتب بودده و مراتب‌شان نسبت به هم متفاوت است. می‌فرماید: {{قرآن|تِلْک الرُّسُلُ فَضَّلْنَا بَعْضَهُمْ عَلَی بَعْضٍ مِّنْهُم…|سوره=بقره|آیه=۲۵۳|ترجمه=اینان پیامبرانی هستند که بعضی را بر بعضی برتری بخشیدیم.}} بنابراین مراتب پیامبران نسبت به هم متفاوت است. پیامبر(ص) چون هم صاحب منصب نبوّت و هم رسالت و هم امامت است، سر آمد همه پیامبران می‌باشد.


کسی صاحب مقام امامت است از کسی که صاحب مقام نبوّت است برتر است و این یک امر بدیهی است.
او {{قرآن|رَحْمَةً لِلْعَالَمِينَ|سوره=انبیاء|آیه=۱۰۷}} است … و از این جهت مرتبه [[پیامبر اسلام]] بر همه پیامبران برتری دارد. این امر در مورد [[ائمه(ع)]] نسبت به هم و ائمه(ع) نسبت به پیامبران و بین پیامبر(ص) و امام علی(ع) و فاطمه زهرا(س) نیز وجود دارد. کسی صاحب مقام امامت است از کسی که صاحب مقام نبوت است برتر است و این یک امر بدیهی است.


آنچه که از روایات به دست می‌آید این است که هدف از خلقت همه عالم هستی، پیامبر(ص) و اهل بیت بوده‌اند. از طرفی از چند روایت به دست می‌آید که در میان خود پیامبر(ص) و اهل بیت ـ(ع) ـ هم ترتیبی بوده است و یکی دو روایت هم می‌فهماند که به خلقت پیامبر(ص) و علی و حسنین (در خلقت نوری) هنوز نور مطلق تحقق نیافته بود و با وجود زهرا ـ سلام الله علیها ـ، غایت خلقت همگی تحقق پیدا کرد. یعنی پیامبر(ص) و علی و حسنین ـ(ع) ـ نیز قدم آخر نیستند و ما قبل آخر می‌باشند و مقدمه آخرین فاطمه زهرا می‌باشد.}}<ref>گرامی، محمد علی، لولا فاطمه، همان، ص۱۵.</ref>
«آنچه که از روایات به دست می‌آید این است که هدف از خلقت همه عالم هستی، پیامبر(ص) و اهل بیت بوده‌اند. از طرفی از چند روایت به دست می‌آید که در میان خود پیامبر(ص) و اهل بیت(ع) هم ترتیبی بوده است و یکی دو روایت هم می‌فهماند که به خلقت پیامبر(ص) و امام علی و حسنین (در خلقت نوری) هنوز نور مطلق تحقق نیافته بود و با وجود حضرت زهرا(س) غایت خلقت همگی تحقق پیدا کرد. یعنی پیامبر(ص) و امام علی و [[حسنین(ع)]] نیز قدم آخر نیستند و ما قبل آخر می‌باشند و مقدمه آخرین فاطمه زهرا می‌باشد.»<ref>گرامی، محمد علی، لولا فاطمه، ص۱۵.</ref>


مفاد روایت «لولا علیّ» این می‌شود که اگر امامت نبود، نبوّت پدید نمی‌آمد، این مطلب دور از قاعده نیست، زیرا نبوّت بیان قانون است و مجریان آن امامان ـ(ع) ـ هستند بنابر این امامت از نبوّت مهم‌تر است.
==ترتیب مقام امامت و نبوت==
مفاد روایت {{متن عربی|لَوْلا عَلِىٌّ}} این می‌شود که اگر امامت نبود، نبوت پدید نمی‌آمد، این مطلب دور از قاعده نیست، زیرا نبوت بیان قانون است و مجریان آن امامان(ع) هستند بنابر این امامت از نبوت مهم‌تر است و پیامبر دارای دو شان امامت و نبوت بوده است. در واقع این قسمت از روایت همگام و هم‌سو با قرآن است که می‌فرماید: {{قرآن|یَا أَیُّهَا الرَّسُولُ بَلِّغْ مَا أُنزِلَ إِلَیْک مِن رَّبِّک وَإِن لَّمْ تَفْعَلْ فَمَا بَلَّغْتَ رِسَالَتَهُ|سوره=مائده|آیه=۶۷|ترجمه=ای پیامبر آنچه از سوی پروردگارت بر تو نازل شده است (به مردم) برسان؛ و اگر چنین نکنی، رسالت خود را نرسانده‌ای.}} از این روی پس از ابلاغ امامت امام علی(ع) می‌فرماید: {{قرآن|الْیَوْمَ أَکمَلْتُ لَکمْ دِینَکمْ وَأَتْمَمْتُ عَلَیْکمْ نِعْمَتِی وَرَضِیتُ لَکمُ الإِسْلاَمَ دِینًا|ترجمه=امروز دین شما را برایتان به کمال رساندم و نعمت خود را بر شما تمام کردم و دین اسلام را بر شما پسندیدم.}}


نگویید: پس علی ـ(ع) ـ مهم‌تر از پیامبر(ص) است؟ با این که خود علی ـ(ع) ـ می‌فرماید: «من یکی از شاگردان محمّد هستم» نه این‌طور نمی‌گوییم بلکه می‌گوییم پیامبر دو منصب دارد: یکی نبوّت و دوم امامت … پس مفاد جمله دوم روایت این است که اگر امامت نبود نبوّت انجام نمی‌شد. در واقع این قسمت از روایت همگام و هم سو با قرآن شریف است که می‌فرماید: {{قرآن|یَا أَیُّهَا الرَّسُولُ بَلِّغْ مَا أُنزِلَ إِلَیْک مِن رَّبِّک وَإِن لَّمْ تَفْعَلْ فَمَا بَلَّغْتَ رِسَالَتَهُ<ref>مائده / ۵ ـ ۶۷ ـ ۳.</ref>؛ «ای پیامبر آنچه از سوی پروردگارت بر تو نازل شده است (به مردم) برسان؛ و اگر چنین نکنی، رسالت خود را نرسانده‌ای» از این روی پس از ابلاغ امامت علی ـ(ع) ـ می‌فرماید: {{قرآن|الْیَوْمَ أَکمَلْتُ لَکمْ دِینَکمْ وَأَتْمَمْتُ عَلَیْکمْ نِعْمَتِی وَرَضِیتُ لَکمُ الإِسْلاَمَ دِینًا}}<ref>همان.</ref>؛ امروز دین شما را برایتان به کمال رساندم و نعمت خود را بر شما تمام کردم و دین اسلام را بر شما پسندیدم».
«با این نگاه، این قسمت از حدیث کاملاً هم‌سو و همگام با قرآن است و از محتوای بسیار دقیق، ظریف و عمیق برخوردار است و آن این که مقام امامت فوق مقام نبوت است و تداوم اهداف نبوت نیز به تداوم امامت منوط است.»<ref>لولا فاطمه، ص۱۵.</ref>


با این نگاه، این قسمت از حدیث کاملاً همسو و همگام با قرآن است و از محتوای بسیار دقیق، ظریف و عمیق برخوردار است و آن این که مقام امامت فوق مقام نبوت است و تداوم اهداف نبوت نیز به تداوم امامت منوط است.}}<ref>گرامی، محمد علی، لولا فاطمه، همان.</ref>
این قسمت از روایت، تفسیر دو آیه فوق است که اگر بنا به مصلحتی نام امام علی(ع) در دو آیه بیان نشد، این حدیث قدسی<ref>بحار، ج۴۰، باب ۹۱، ح ۲۰، ص۲۱۴.</ref> آن را بیان می‌کند.


در واقع این قسمت از روایت، تفسیر دو آیه فوق است که اگر بنا به مصلحتی نام مبارک امام علی ـ(ع) ـ در دو آیه بیان نشد، این حدیث قدسی<ref>بحار، ج۴۰، باب ۹۱، ح ۲۰، ص۲۱۴.</ref> از آن پرده برمی‌دارد و می‌گوید: «لولا علیّ لما خلقتک» آنی که اکمال و اتمام دین به آن وابسته است، امامت امام علی ـ(ع) ـ است. غیر از امام معصوم کسی نمی‌تواند آثار و اهداف نبوّت را حفظ کند.
==جایگاه و مقام حضرت فاطمه(س)==
در قسمت سوم از حدیث، فاطمه زهرا محور خلقت قرار گرفته است. اگر وجود او نبود نسل پیامبر منقطع می‌شد.<ref>سوره کوثر، آیه ۱ ـ ۳.</ref> «بحث در این نیست که فاطمه زهرا از علی(ع) و پیامبر(ص) بزرگتر است و علی(ع) از پیامبر(ص)، بلکه بحث در این است که جایگاه و نقش آفرینی هر کدام از سه بزرگوار در خلقت جهان هستی چه قدر و چگونه می‌باشد؟ وجود فاطمه زهرا(س) از این جهت تا قیامت تداوم نبوت، امامت و اسلام ناب محمدی(ص) است. او واسطه بین نبوت و امامت است و تکامل خلقت در سایه تبیین رسالت و امامت است و هر دو از نسل فاطمه زهرا. پس او مصدر ائمه(ع) است و تداوم بخش دعوت محمد(ص) و ولایت.»<ref>قائمی، علی، در مکتب فاطمه، تهران، امیر، ششم، ۱۳۷۷، ص۷۱–۷۲.</ref> «اگر او نبود امامت تداوم نداشت و رسالت ابتر و ناقص می‌ماند. پس چه اشکال دارد که گفته شود: اگر فاطمه نبود علی یعنی امامت نبود و اگر علی یعنی امامت نبود پیامبر یعنی رسالت نبود.»<ref>لولا فاطمه، ص۱۱۱.</ref>


اما جمله سوم روایت: «لولا فاطمه لما خلقتکما» اقبال لاهوری جایگاه فاطمه زهرا را در جهان هستی هم چون مرکز پرگار عشق می‌داند؛ می‌گوید:
در نتیجه گاه متن روایت در حدی است که راوی را هم اعتبار می‌بخشد و گاه به عکس راوی به روایت اعتبار می‌دهد.<ref>لولا فاطمه، ص‍۱۱۱.</ref> متن این روایت نیز به راوی اعتبار می‌بخشد یا طبق اصل {{متن عربی|دلالته تغنی عن السند}} ما را از سند آن بی‌نیاز می‌کند.
 
مادر آن مرکز پرگار عشق  مادر آن کاروان سالار عشق<ref>لاهوری، اقبال، دیوان، تهران، سینا، هشتم، ۱۳۸۱، ص۱۰۳.</ref>
 
در این قسمت از حدیث فاطمه زهرا محور خلقت قرار گرفته است. او محور آفرینش است. اگر وجود او نبود نسل رسول عشق منقطع می‌شد.<ref>کوثر / ۱۰۸ ـ ۱ ـ ۳.</ref> پس بحث در این نیست که فاطمه زهرا از علی ـ(ع) ـ و پیامبر(ص) بزرگتر است و علی ـ(ع) ـ از پیامبر(ص)، بلکه بحث در این است که جایگاه و نقش آفرینی هر کدام از سه بزرگوار در خلقت جهان هستی چه قدر و چگونه می‌باشد؟ وجود فاطمه زهرا ـ سلام الله علیها ـ از این جهت تا قیامت تداوم نبوّت، امامت و اسلام ناب محمدی(ص) است. او واسطه بین نبوت و امامت است و تکامل خلقت در سایه تبیین رسالت و امامت است و هر دو از نسل فاطمه زهرا. پس او مصدر ائمه ـ(ع) ـ است و تداوم بخش دعوت محمد(ص) و ولایت.<ref>قائمی، علی، در مکتب فاطمه، تهران، امیر، ششم، ۱۳۷۷، ص۷۱–۷۲.</ref> اگر او نبود امامت تداوم نداشت و رسالت ابتر و ناقص می‌ماند. پس چه اشکال دارد که گفته شود: اگر فاطمه نبود علی یعنی امامت نبود و اگر علی یعنی امامت نبود پیامبر یعنی رسالت نبود.<ref>گرامی، محمد علی، همان، ص۱۱۱.</ref>
 
اگر از جهت اثبات حقانیت نیز به حقانیت فاطمه زهرا نگریسته شود؛ می‌توان در عرصه رسالت و ولایت به دشمنان گفت: شما می‌گویید: پیامبر(ص) و امام علی ـ(ع) ـ دست به شمشیر بردند، با یهودی‌های مدینه، کفار، مشرکین و منافقین و معاویه جنگیدند و … فاطمه زهرا ـ سلام الله علیها ـ که دست به شمشیر نبرد و با کسی جنگ نکرد … چرا حق او را غصب کردند. چرا او را شهید کردند؟! امام حسین ـ(ع) ـ دست به شمشیر برد و … علی اصغر چه؟ {{قرآن|بِأَیِّ ذَنبٍ قُتِلَتْ.<ref>تکویر / ۹.</ref>
 
به هر تقدیر گاهی متن روایت به حدّی محکم است که راوی را هم اعتبار می‌بخشد و گاهی راوی به روایت.<ref>گرامی، محمد علی، همان.</ref> متن این روایت نیز به راوی اعتبار می‌بخشد یا طبق اصل «دلالته تغنی عن السند» ما را از سند آن بی‌نیاز می‌کند.
 
این بود بیان مجمل و تو خود حدیث مفصل بخوان از این مجمل.
{{پایان پاسخ}}
{{پایان پاسخ}}


خط ۵۳: خط ۴۶:
{{شاخه
{{شاخه
  | شاخه اصلی =حدیث
  | شاخه اصلی =حدیث
|شاخه فرعی۱ =علم رجال
| شاخه فرعی۱ =علم رجال
|شاخه فرعی۲ =
| شاخه فرعی۲ =
|شاخه فرعی۳ =
| شاخه فرعی۳ =
}}
}}
{{تکمیل مقاله
{{تکمیل مقاله
  | شناسه =
  | شناسه =شد
  | تیترها =
  | تیترها =شد
  | ویرایش =
  | ویرایش =شد
  | لینک‌دهی =
  | لینک‌دهی =شد
  | ناوبری =
  | ناوبری =
  | نمایه =
  | نمایه =
  | تغییر مسیر =
  | تغییر مسیر =
  | ارجاعات =
  | ارجاعات =
| بازبینی نویسنده =
  | بازبینی =
  | بازبینی =
  | تکمیل =
  | تکمیل =
  | اولویت =
  | اولویت =ج
  | کیفیت =
  | کیفیت =ج
}}
}}
{{پایان متن}}
{{پایان متن}}
[[رده:فضایل حضرت فاطمه(س)]]
۱۱٬۸۷۷

ویرایش