راسخان در علم

نسخهٔ تاریخ ‏۲۷ ژانویهٔ ۲۰۲۱، ساعت ۱۳:۵۴ توسط Mnazarzadeh (بحث | مشارکت‌ها) (تکمیل و بارگزاری)
(تفاوت) → نسخهٔ قدیمی‌تر | نمایش نسخهٔ فعلی (تفاوت) | نسخهٔ جدیدتر ← (تفاوت)
سؤال

راسخ در علم به چه معني است؟

راسخ در علم، در لغت به معنای عالمی است که دانش او ریشه دار است و شبهه بر او عارض نمی‌شود. این عبارت در قرآن دو مرتبه تکرار شده است. یک مرتبه در مورد عالمان اهل کتاب، که علم در وجودشان رسوخ کرده است و به پیامبر(ص) ایمان می‌آورند. یک مرتبه هم در مورد عالمانی است که تأویل متشابهات را می‌دانند و نام ایشان در کنار خداوند آورده شده است. در تفاسیر شیعه، مصداق اصلی راسخان در علم، پیامبر(ص) و اهل بیت(ع) دانسته شده است. بنابر روایت حضرت محمد(ص)، در مورد ویژگی راسخان در علم، و تعبیر قرآن از عالمان اهل کتاب به این عبارت، مشخص می‌شود که هر کسی که علم در وجود او ریشه پیدا کرده است، نیز می‌تواند به میزان علمش، بهره‌ای از این مقام داشته باشد و مصداق این عبارت شود.

معنای لغوی

کلمه «رسوخ» به معناي ثبات و استحکام است. راسخ در علم، دانايي است که شبهه بر او عارض نمي شود. راسخ در علم ازهمين ماده است. يعني کسي که دانش او ريشه دار است و علم در وجودش رسوخ کرده و استقرار يافته است و راسخان در علم يعني آن هايي که علم شان به خدا و آيات خدا آميخته است و ذره‌اي شک و شبهه در باورهای آن‌ها راه ندارد و هرگز دستخوش تزلزل نمي‌شود.

در قرآن

راغب اصفهانی در کتاب مفردات آورده است: «خداوند در قرآن راسخان در علم را اين گونه توصيف کرده است: ﴿الَّذِينَ آمَنُوا بِاللَّهِ وَ رَسُولِهِ ثُمَّ لَمْ يَرْتابُوا؛ کساني که به خدا و رسول ايمان آورند و سپس ترديد به خود راه ندادند(حجرات:۱۵)».»[۱]

کلمه راسخان در علم ۲ بار در قرآن آمده است:

  • ﴿لَّـٰكِنِ الرَّ‌اسِخُونَ فِي الْعِلْمِ مِنْهُمْ وَالْمُؤْمِنُونَ يُؤْمِنُونَ بِمَا أُنزِلَ إِلَيْكَ وَمَا أُنزِلَ مِن قَبْلِكَ؛ ليكن راسخانِ آنان در دانش، و مؤمنان، به آنچه بر تو نازل شده و به آنچه پيش از تو نازل گرديده ايمان دارند(نساء:۱۶۲) در این آیه که در مورد عالمان اهل کتاب است، و از آن‌ها به عنوان راسخان در علم تعبیر شده است نشان دهنده این است که هر عالمي که علم را براي عمل آموخته باشد، درحد خود مصداق راسخان در علم است.
  • ﴿وَ مَا يَعْلَمُ تَأْوِيلَهُ إِلَّا اللَّـهُ وَ الرَّ‌اسِخُونَ فِي الْعِلْمِ يَقُولُونَ آمَنَّا بِهِ كُلٌّ مِّنْ عِندِ رَ‌بِّنَا؛ تأويلش را جز خدا و ريشه‌داران در دانش كسى نمى‌داند. [آنان كه‌] مى‌گويند: ما بدان ايمان آورديم، همه از جانب پروردگار ماست(آل عمران:۷) بنابر این آیه، عالم به تأویل مشتابهات راسخان در علم دانسته شده‌اند.

علامه طباطبایی در تفسير الميزان مي‌نويسد: خداي سبحان راسخان در علم را جز اين توصيف نکرده، که راه يافته گاني ثابت بر علم و ايمان خويشند و دل هاي شان از راه حق به سوي ابتغاء فتنه منحرف نمي شود. راسخان در علم، به خدا و آيات او چنان علمي دارند که شکي در آن وارد نمي‌شود و آن چه از محکمات مي دانند، ثابت است و به آن ايمان دارند و عمل مي کنند و چون به آيه متشابهي برخوردند قلوب شان مضطرب نمي شود.[۲]

يکي از آثار علم راسخ و کسي که داراي چنين علمي مي‌باشد، اين است که چنين علمي از آثارش منفک و جدا نمي‌شود، درست مثل کسي که به سوزانندگي آتش علم دارد و هيچ گاه دست به آتش نمي زند.

مصداق راسخان در علم

عالمان راسخ، به معناي واقعي کلمه از جمله اوصاف پيامبر(ص) و اهل بیت(ع) آن حضرت مي‌باشد. چرا که ایشان اند که عالم کامل به آثار گناهان و پاک از هر گونه معصیت و جهالت هستند. ازآن جاي که علم راسخ و ثبات در علم از آثار طهارت قلب و روح انسان است و طهارت و تزکيه روح رابطه نزدیکی با عمل دارد، غير معصومين نيز با عمل به علمشان مي‌توانند از علم راسخ بهره‌اي داشته باشند.

حدیثی از پيامبر(ص) درباره راسخان در علم نقل شده است که حضرت فرمودند: «من برّت يمينه و صدق لسانه و استقام قلبه و من عفّ بطنه و فرجه؛ راسخان در علم کسی است که پای بند به سوگند، راستگو، استقامت قلب، عفت شکم و پاکدامن باشد». بر اساس این حدیث غير معصومين نيز مي توانند با تکرار عمل، علمي داشته باشند که با جان و روان شان عجين شده باشد. علاوه بر این کسي اگر عالم هم باشد اما به علم خود عمل نکند، چنين کسي نمي تواند بر اساس اين روايت مصداق راسخ درعلم باشد.[۳]

امام خميني در مورد مصداق راسخان در علم می‌فرماید، هر چند راسخان در علم و پاکان به قول مطلق منحصر در معصومين(ع) است؛ ولي علماء امت نيز به مقدار طهارت و ثبات شان در علم، حظي از چنين مقامی مي‌توانند داشته باشند و لذا ابن عباس گفته من از راسخان در علم هستم.[۴]


مطالعه بیشتر

  • أنوار العرفان في تفسير القرآن، ابو الفضل داورپناه، تهران، انتشارات صدر، ۱۳۷۵ش،ج۹، ص۴۵۴.
  • اوصاف الاشراف، خواجه نصير طوسي، تهران، وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامي، چاپ سوم، ۱۳۷۳ش، ص۷۵.


منابع

  1. راغب، حسين بن محمد، المفردات في غريب القرآن، بيروت، دار العلم، ۱۴۱۲ق، ج۱، ص۳۵۲.
  2. طباطبايي، محمد حسين، الميزان، ترجمه موسوي، چاپ جامعه مدرسين، ۱۳۷۴ش، ج۳، ص۷۳.
  3. جوادي آملي، عبدالله، تسنيم، قم، مرکز نشر اسراء، چاپ اول، ۱۳۸۷ش، ج۱۳، ص۲۲۹.
  4. موسوي خميني، سيد روح الله، شرح حديث جنود عقل و جهل، مؤسسه تنظيم نشر آثار امام خميني، چاپ سوم، ۱۳۷۸ش، ص۶۱.