دوستی میان معاویه و امام حسین(ع): تفاوت میان نسخه‌ها

جز (جایگزینی متن - ' (ع)' به '(ع)')
 
خط ۲۱: خط ۲۱:
نقل ابن اثیر نشان می‌دهد که یزید فرمانده این سپاه نبوده است و از امام حسین(ع) هم در این جنگ گزارش نمی‌دهد.
نقل ابن اثیر نشان می‌دهد که یزید فرمانده این سپاه نبوده است و از امام حسین(ع) هم در این جنگ گزارش نمی‌دهد.


طبـری در تاریخش بر عدم حضور امام حسین(ع) در این جنگ خبر می‌دهد، گرچه ادعا می‌کند که یزید امیر سپاه بوده و در این سال جنگ یزید بن معاویه با روم بود، تا آن که به قسطنطنیه رسید و پسر عباس، پسر عمر و پسر زبیر و ابوایوب انصاری به همراهش بودند.<ref>طبری، محمد بن جریر، تاریخ الامم والملوک، ج۵، ص۲۳۲، تحقیق محمد أبو الفضل ابراهیم، بیروت، دار التراث، ط الثانیه، ۱۳۸۷/۱۹۶۷.</ref>
در [[اعتبار تاریخ طبری|تاریخ طبری]] بر عدم حضور امام حسین(ع) در این جنگ تأکید شده، گرچه طبری ادعا می‌کند که یزید امیر سپاه بوده و در این سال جنگ یزید بن معاویه با روم بود، تا آن که به قسطنطنیه رسید و پسر عباس، پسر عمر و پسر زبیر و ابوایوب انصاری به همراهش بودند.<ref>طبری، محمد بن جریر، تاریخ الامم والملوک، ج۵، ص۲۳۲، تحقیق محمد أبو الفضل ابراهیم، بیروت، دار التراث، ط الثانیه، ۱۳۸۷/۱۹۶۷.</ref>


اما یعـقوبی می گوید: معاویه پسرش، یزید، را به جنگ تابستانی فرستاد در حالی که سفـیان بن سیـف غامدی همـراهش بود و پیش از او به سرزمین روم وارد شد. مسلمانان در روم گرفتار تب و آبله شدند. در آن هنگام ام کلثوم دختر عبدالله بن عامر زن یزید بن معاویه بود و یزید او را بسیار دوست می‌داشت…<ref>یعقوبی، احمد بن ابی یعقوب، تاریخ یعقوبی، ترجمه محمد ابراهیم آیتی، ج۲، ص۱۶۱، تهران ، انتشارات علمی و فرهنگی، چ ششم، ۱۳۷۱ش‏.</ref>  
اما یعـقوبی می گوید: معاویه پسرش، یزید، را به جنگ تابستانی فرستاد در حالی که سفـیان بن سیـف غامدی همـراهش بود و پیش از او به سرزمین روم وارد شد. مسلمانان در روم گرفتار تب و آبله شدند. در آن هنگام ام کلثوم دختر عبدالله بن عامر زن یزید بن معاویه بود و یزید او را بسیار دوست می‌داشت…<ref>یعقوبی، احمد بن ابی یعقوب، تاریخ یعقوبی، ترجمه محمد ابراهیم آیتی، ج۲، ص۱۶۱، تهران ، انتشارات علمی و فرهنگی، چ ششم، ۱۳۷۱ش‏.</ref>  


== سفارش و وصیت معاویه به مدارا با امام حسین(ع) ==
== سفارش و وصیت معاویه به مدارا با امام حسین(ع) ==
ابن اثیر و طبری در تاریخ خود نقل کرده‌اند که چون هنگام مرگ معاویه فرارسید پسرش یزید را طلبید و به او چنین گفت: «ای پسرم من براستی سختی‌ها و پستی و بلندی‌ها را برای تو هموار کرده و کارها را برای تو آماده ساخته‌ام و دشمنان را برایت رام، و گروه‌های عرب را برای تو خاضع و آنچه را هیچ‌کس برای دیگری جمع‌آوری نمی‌کند گرد آوردم، اینک تو نگران اهل حجاز باش که آنها اصل و ریشهٔ تو هستند،... به خصوص در مورد مردم عراق بنگر که اگر هر روز از تو خواستند که فرمانداری را عزل کنی حتماً این کار را بکن، زیرا عزل یک فرماندار آسانتر است از اینکه صد هزار شمشیر بر روی تو کشیده شود، و دربارهٔ مردم شام نیز بنگر که اینها باید پشتوانه و ذخیرهٔ تو باشند که اگر از دشمن خود چیزی مشاهده کردی آنها را به کمک‌ گیری، و چون بهرهٔ خود را از ایشان گرفتی مردم شام را به شهرهای خود بازگردان که اگر اینها در غیر از شهرهای خود اقامت گزینند اخلاقشان دگرگون شود… من از کسی بیمناک نیستم که با تو در امر خلافت به نزاع برخیزد جز از چهار نفر: حسین بن علی، عبدالله بن عمر، عبدالله بن زبیر، عبدالرحمن بن ابی بکر، اما عبدالله بن عمر که او مردی است که عبادت او را سرگرم و آرام ساخته و چون همه با تو بیعت کنند او نیز با تو بیعت خواهد کرد، و اما حسین بن علی مردی است سبکبار و مردم عراق هیچ‌گاه او را رها نخواهند کرد تا او را به قیام وادارند، و اگر قیام کرد و تو بر وی چیره شدی از او درگذر، که او را رحمی نزدیک و حقی بزرگ و خویشی نزدیک با محمد(ص) است، و اما پسر ابوبکر که او اگر دید یارانش کاری کردند او هم آن کار را خواهد کرد و اندوهی ندارد جز در زنان و لهو و لعب، و اما آن کس که همانند شیر برای تو کمین کند و همانند روباه با تو فریبکاری کند که اگر فرصتی به دست آورد حمله کند او پسر زبیر است، و اگر چنین کاری کرد و تو بر وی چیره شدی او را تکه‌تکه کن و خون مردم او را هر چه می‌توانی بریز.».<ref>الکامل فی التاریخ، ج۴، ص۶؛ تاریخ الامم والملوک، ج۶ ص۱۷۹.</ref>
ابن‌اثیر و طبری در تاریخ‌های خود نقل کرده‌اند که چون هنگام مرگ معاویه فرارسید پسرش یزید را طلبید و به او چنین گفت: «ای پسرم من براستی سختی‌ها و پستی و بلندی‌ها را برای تو هموار کرده و کارها را برای تو آماده ساخته‌ام و دشمنان را برایت رام، و گروه‌های عرب را برای تو خاضع و آنچه را هیچ‌کس برای دیگری جمع‌آوری نمی‌کند گرد آوردم، اینک تو نگران اهل حجاز باش که آنها اصل و ریشهٔ تو هستند،... به خصوص در مورد مردم عراق بنگر که اگر هر روز از تو خواستند که فرمانداری را عزل کنی حتماً این کار را بکن، زیرا عزل یک فرماندار آسانتر است از اینکه صد هزار شمشیر بر روی تو کشیده شود، و دربارهٔ مردم شام نیز بنگر که اینها باید پشتوانه و ذخیرهٔ تو باشند که اگر از دشمن خود چیزی مشاهده کردی آنها را به کمک‌ گیری، و چون بهرهٔ خود را از ایشان گرفتی مردم شام را به شهرهای خود بازگردان که اگر اینها در غیر از شهرهای خود اقامت گزینند اخلاقشان دگرگون شود… من از کسی بیمناک نیستم که با تو در امر خلافت به نزاع برخیزد جز از چهار نفر: حسین بن علی، عبدالله بن عمر، عبدالله بن زبیر، عبدالرحمن بن ابی بکر، اما عبدالله بن عمر که او مردی است که عبادت او را سرگرم و آرام ساخته و چون همه با تو بیعت کنند او نیز با تو بیعت خواهد کرد، و اما حسین بن علی مردی است سبکبار و مردم عراق هیچ‌گاه او را رها نخواهند کرد تا او را به قیام وادارند، و اگر قیام کرد و تو بر وی چیره شدی از او درگذر، که او را رحمی نزدیک و حقی بزرگ و خویشی نزدیک با محمد(ص) است، و اما پسر ابوبکر که او اگر دید یارانش کاری کردند او هم آن کار را خواهد کرد و اندوهی ندارد جز در زنان و لهو و لعب، و اما آن کس که همانند شیر برای تو کمین کند و همانند روباه با تو فریبکاری کند که اگر فرصتی به دست آورد حمله کند او پسر زبیر است، و اگر چنین کاری کرد و تو بر وی چیره شدی او را تکه‌تکه کن و خون مردم او را هر چه می‌توانی بریز.».<ref>الکامل فی التاریخ، ج۴، ص۶؛ تاریخ الامم والملوک، ج۶ ص۱۷۹.</ref>


== آخرین وصیت، یا تلاش مذبوحانه ==
== آخرین وصیت، یا تلاش مذبوحانه ==
۶٬۸۱۴

ویرایش