دلیل عصمت انبیاء

نسخهٔ تاریخ ‏۱۷ نوامبر ۲۰۲۰، ساعت ۰۸:۵۴ توسط A.rezapour (بحث | مشارکت‌ها) (صفحه‌ای تازه حاوی «{{شروع متن}} {{شاخه | شاخه اصلی = کلام |شاخه فرعی۱ = نبوت |شاخه فرعی۲ = عصمت انبیا...» ایجاد کرد)
(تفاوت) → نسخهٔ قدیمی‌تر | نمایش نسخهٔ فعلی (تفاوت) | نسخهٔ جدیدتر ← (تفاوت)
سؤال

آيا دليل عقلي بر عصمت انبياء وجود دارد؟ و اگر انبياء معصوم نباشند، چه مشكلي پيش مي‌آيد؟

مسأله عصمت انبيا در دو محور مطرح است یکی عصمت انبیاء از گناه، و دیگری عصمت از خطا و اشتباه، از اولی تعبیر به عصمت عملی و از دومی تعبیر به عصمت علمی می شود، و این مسأله جزو مسائل اساسی است، که بسیاری از عالمان دینی در باره آن سخن گفته و بحث کرده اند. در این جا به ذکر پاره از دلایل و مستندات عقلی عصمت انبیا اشاره می شود:

۱. از آن جا كه هدف از بعثت انبيا هدايت و راهنمايي انسانها به سوي حقايق و وظايفي است كه خداوند براي بشر تعيين كرده است، و در حقيقت انبيا و اوصياي آنان، خليفه و نمايندگان الهي در ميان بشر و مأمور ابلاغ دين خدا و هدايت بشرند، اگر خود آنان به دستورهاي دين و پيام رسالت‌شان عمل ننمايند و گرفتار لغزش‌هاي علمي و عملي بشوند، مردم هيچ گونه اعتمادي به آنان پيدا نمي‌كند، در نتيجه اهداف بعثت تحقق نخواهد يافت؛ بنابراين حكمت و لطف خداوند اقتضا مي‌كند كه فرستادگان او از مصونيت كامل و عصمت در هر دو بعد عقل نظري و عقل عملي برخوردار بوده و نه تنها دچار معصيت و گناه نشوند؛ بلكه سهو و نسيان نيز در ساحت قدس آنان راه پيدا نكند.

۲. دليل عقلي ديگر بر عصمت آن است كه انبيا، گذشته از آموزش و ابلاغ احكام خداوند مسئول پرورش و تربيت مردم نيز هستند. لذا در قرآن كريم آمده است: ﴿لَقَدْ مَنَّ اللَّهُ عَلَى الْمُؤْمِنينَ إِذْ بَعَثَ فيهِمْ رَسُولاً مِنْ أَنْفُسِهِمْ يَتْلُوا عَلَيْهِمْ آياتِهِ وَ يُزَكِّيهِمْ وَ يُعَلِّمُهُمُ الْكِتابَ وَ الْحِكْمَه وَ إِنْ كانُوا مِنْ قَبْلُ لَفي‏ ضَلالٍ مُبينٍ[۱] به راستى خدا بر مؤمنان منت نهاد آن‏گاه كه در ميانشان پيامبرى از خودشان برانگيخت تا آيات او را بر آنان بخواند و پاكشان كند و كتاب و حكمتشان بياموزد، در حالى كه بى‏ترديد پيش از آن در گمراهى آشكارى بودند. بي‌ترديد اين مهم (تربيت و تزكيه نفوس) در صورتي تأمين خواهد شد كه مربيان اصلاح و تربيت، خودساخته، صالح و از هرگونه معصيت و نقص پاك و منزه باشند، و گرنه به طور مسلّم «فاقد شيء معطي شيء» نخواهد شد.}}[۲] از قاضي عبدالجبار معتزلي نقل شده كه گفته است: چون مردم به حرف كسي كه كردارش با گفتارش مطابقت ندارد، اطمينان حاصل نمي‌كنند، پس واجب است كه انبيا از چيزي كه سبب عذاب و خروج آنان از ولايت الهي مي‌شود، ‌منزه باشند.[۳]

۳. دليل ديگر آن است كه اطاعت و پيروي از پيامبران الهي واجب است و اگر آنان معصيت انجام دهند وظيفه مردم نسبت به آنان دو صورت خواهد داشت، اگر پيروي آن ها را نكنند و هر كاري كه پيامبران انجام مي‌دهند به جا نياورند، فايده بعثت از بين خواهد رفت؛ زيرا خداوند پيامبران را براي آن فرستاده است كه مردم كردار آنها را سرمشق و الگو قرار دهند و با بهره‌گيري از آن سرمشق، خود را به كمال مطلوب انساني‌شان برسانند. و اگر پيروي كنند بايد مثل آنان هر كاري را، گرچه خلاف و معصيت باشد بايد انجام دهند؛ در حالي كه هيچ پيامبري مردم را به گناه فرا نمي‌خواند و اساساً پيامبران براي هدايت و جلوگيري از معصيت فرستاده مي‌شوند؛ پس معلوم مي‌شود كه گناه اساساً با انگيزه بعثت ناسازگار است و انبيا نبايد گناه كنند.[۴]

۴. نكته ديگر آن است كه اگر پيامبران معصوم نباشند و گناه انجام دهند چند محذور و مشكل جدي پيش خواهد آمد:

الف. چون معصيت موجب فسق مي‌شود؛ شهادت آنها پذيرفته نيست؛ در حالي كه نپذيرفتن شهادت پيامبر نقض غرض رسالت اوست.

ب. اگر پيامبري گناه كند، سزاوار عذاب، نفرين و سرزنش خدا مي‌شود؛ در حالي كه هيچ پيامبري چنين نيست.

ج. اگر كسي اهل معصيت باشد، اساساً به مقام نبوت نمي‌رسد و نمي‌تواند عهده‌دار رسالت بشود، چون خداوند فرمود: {{قرآن|لاينال عهدي الظالمين[۵].

جمع‌بندي و نتيجه: پس به دليل اين كه اولاً تنها در سايه عصمت اطمينان مردم به پيامبران تحقق پيدا مي‌كند.

ثانياً: انبيا، گذشته از بيان احكام دين مسئول تربيت و تزكيه بشراند.

ثالثاً: چون اطاعت از پيامبر واجب است، پس هركاري كه او مي‌كند مردم يا بايد انجام دهند و يا لااقل براي آنان جائز است انجام دهند، گرچه معصيت باشد.

رابعاً: اگر پيامبر معصيت كند شهادت او پذيرفته نيست و سزاوار نفرين است و نمي‌تواند به مقام نبوت برسد.

با توجه به موارد ياد شده عقل حكم مي‌كند كه پيامبران الهي بايد در هر دو بعد علمي و عملي از هرگونه نقص و معصيت مصون و معصوم باشند و گرنه اهداف بعثت تحقق پيدا نخواهد كرد.


مطالعه بيشتر

۱. سبحاني، جعفر، منشور جاويد، ج۱۰، ص۱۵۲، نشر امام صادق، ۱۳۷۰ ش.

۲. سبحاني، جعفر، منشور اماميه، ص۱۱۲، نشر مؤسسه امام صادق، ۱۳۷۶ ش.

۳. علامه طباطبايي، سيد محمدحسين، شيعه در اسلام، ص۸۵، نشر شركت انتشار، تهران، سال ۱۳۴۸ ش.

۴. سبحاني، جعفر، عصمه الانبياء في القرآن الكريم، ص۵۳، نشر مؤسسه الامام لاصادق، سال ۱۳۷۶ ش.

۵. طباطبايي، سيد محمدحسين، الميزان في تفسير القرآن، ج۲، ص۱۳۶، نشرالمؤسسه الاعلمي للمطبوعات، بيروت، ۱۴۰۳ ق.


منابع

  1. آل عمران/ ۱۶۴.
  2. بند الف و ب، در منبع ذيل مطرح شده: مصباح يزدي، محمدتقي، آموزش عقايد، تهران، سازمان تبليغات اسلامي، چاپ اول، سال ۱۳۶۷ش، ج۲، ص۶۷، سبحاني، جعفر، منشور جاويد، قم، انتشارات اسلامي، ج۵، ص۳۲.
  3. سبحاني، جعفر، الهيات، علي هدي الكتاب و السنه و العقل، نشر المركز العالمي للدراسات الدينيه، چاپ دوم، سال ۱۴۱۱ ق، ج۲، ص۱۵۷.
  4. جوادي آملي، عبدالله، وحي و نبوت، تفسير موضوعي قرآن كريم، قم، نشر مركز اسراء، چاپ اول، ۱۳۸۱ ش، ش۳، ص۲۳۱.
  5. بقره/ ۱۲۴.