سؤال

چه دلایلی بر ختم نبوت و رسالت پیامبر اسلام(ص) وجود دارد؟

بطور کلی دلایل خاتمیت رسالت پیامبر گرامی اسلام(ص) بر دو دسته است: دلایل نقلی (قرآن و روایات) و دلایل عقلی.

خاتمیت پیامبر(ص) در قرآن

آیاتی از قرآن کریم دلالت بر ختم رسالت پیامبر اسلام(ص) دارد:

  • ﴿مَا كَانَ مُحَمَّدٌ أَبَا أَحَدٍ مِنْ رِجَالِكُمْ وَلَٰكِنْ رَسُولَ اللَّهِ وَخَاتَمَ النَّبِيِّينَ ۗ؛ محمد، پدر هیچ یک از مردان شما نیست، ولی فرستاده خدا و خاتم پیامبران است(احزاب:۴۰)

این آیه دلالت می‌کند که نبوت و رسالت با آمدن پیامبر اسلام خاتمه یافته‌است، زیرا در این آیه از پیامبر به عنوان خاتم النبیین یاد شده‌است، و واژه خاتم در جایی به کار می‌رود که کاری ختم شده و پایان یافته باشد.[۱]

  • ﴿وَمَا أَرْسَلْنَاكَ إِلَّا كَافَّةً لِلنَّاسِ بَشِيرًا وَنَذِيرًا وَلَٰكِنَّ أَكْثَرَ النَّاسِ لَا يَعْلَمُونَ؛ و ما تو را برای همه مردم جز مژده رسان و بیم دهنده نفرستادیم، ولی بیشتر مردم [به این واقعیت] معرفت و آگاهی ندارند.(سبأ:۲۸)
  • ﴿تَبَارَكَ الَّذِي نَزَّلَ الْفُرْقَانَ عَلَىٰ عَبْدِهِ لِيَكُونَ لِلْعَالَمِينَ نَذِيرًا؛ همیشه سودمند و با برکت است آنکه فرقان را [که قرآن جدا کننده حق از باطل است] به تدریج بر بنده اش نازل کرد، تا برای جهانیان بیم دهنده باشد.(فرقان:۱)
  • ﴿قُلِ اللَّهُ ۖ شَهِيدٌ بَيْنِي وَبَيْنَكُمْ ۚ وَأُوحِيَ إِلَيَّ هَٰذَا الْقُرْآنُ لِأُنْذِرَكُمْ بِهِ وَمَنْ بَلَغَ ۚ؛ بگو: خدا میان من وشما گواه است [که گواهی اش بزرگ ترین ومطمئن ترین و صحیح ترین گواهی هاست]، و این قرآن [که گواهی خدا بر حقّانیّت نبوّت من است] به من وحی شده تا به وسیله آن شما وهر کس را که این قرآن به او می رسد بیم دهم.(انعام:۱۹)

در این آیات به جهانی و همگانی بودن شریعت پیامبر اشاره شده است و هم به امتداد داشتن این شریعت لذا آمده‌است که شما را و همه کسانی را که این دین به او برسد انذار کنم، لازمه امتداد و استمرار این شریعت در طول زمان این است که این شریعت، شریعت خاتم است.[۲]

  • ﴿...اَلْیوْمَ أَکمَلْتُ لَکمْ دینَکمْ وَ أَتْمَمْتُ عَلَیکُمْ نِعْمَتی وَ رَضیتُ لَکُمُ الْإِسْلامَ دیناً...؛ امروز دین شما را برایتان کامل و نعمت خود را بر شما تمام گردانیدم، و اسلام را برای شما [به عنوان] آیینی برگزیدم(مائده:۳)،

این آیه طبق نظر شیعه هر چند ناظر به استمرار خط نبوت از طریق استمرار امامت است، اما به هر حال این معنا را می‌رساند که این دین، دین کامل است، و این اشعار به این مطلب دارد که دین خاتم نیز هست.

خاتمیت پیامبر(ص) در روایات

اهل بیت(ع) در روایات به خاتمیت پیامبر(ص) اشاره کرده اند:

  • زراره از امام صادق درباره حلال و حرام روایت کرده است: «عَنْ زُرَارَةَ قَالَ: سَأَلْتُ أَبَا عَبْدِ اَللَّهِ عَلَيْهِ اَلسَّلاَمُ عَنِ اَلْحَلاَلِ وَ اَلْحَرَامِ فَقَالَ حَلاَلُ مُحَمَّدٍ حَلاَلٌ أَبَداً إِلَى يَوْمِ اَلْقِيَامَةِ وَ حَرَامُهُ حَرَامٌ أَبَداً إِلَى يَوْمِ اَلْقِيَامَةِ لاَ يَكُونُ غَيْرُهُ وَ لاَ يَجِيءُ غَيْرُهُ؛ زراره مى‌گويد از امام صادق عليه السّلام راجع به حلال و حرام پرسيدم،فرمود: حلال محمد پيوسته تا روز قيامت حلال و حرام او پيوسته تا روز قيامت حرام است،جز او پيامبر ديگرى نباشد و جز او نيايد،فرمود:هيچ‌كس بدعتى نگذارد جز آنكه سنتى را بخاطر آن ترك كند»‏.[۳]

در این روایت امام صادق (ع) می‌فرماید: حلال محمد (ص) همیشه تا روز قیامت حلال است و حرام او همیشه تا قیامت حرام است، غیر آن نخواهد بود و غیر او نخواهد آمد. این روایت دلالت آشکار دارد بر این که شریعت پیامبر خاتم شریعت آخر است.

۲. حدیث منزلت: أَبُو عَلِیٍّ الْأَشْعَرِیُّ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ عَبْدِ الْجَبَّارِ عَنِ الْحَسَنِ بْنِ عَلِیِّ بْنِ فَضَّالٍ عَنْ ثَعْلَبَه بْنِ مَیْمُونٍ عَنْ أَبِی أُمَیَّه یُوسُفَ بْنِ ثَابِتِ بْنِ أَبِی سَعِیدَه عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ (ع) قَدْ قَالَ رَسُولُ اللَّهِ (ص) أَنْتَ مِنِّی بِمَنْزِلَه هَارُونَ مِنْ مُوسَی إِلَّا أَنَّهُ لَا نَبِیَّ بَعْدِی‏.[۴]

طبق این روایت پیامبر به امام علی (ع) می‌گوید تو نسبت به من به منزله هارون نسبت به موسی هستی، جز این که پیامبری بعد از من نیست. این روایت نیز که در برخی از منابع اهل سنت نیز آمده‌است به‌طور آشکار دلالت بر خاتمیت دارد.

۳. حدیث مشهوری که در بسیاری از منابع اهل سنت نقل شده: «مثلی و مثل الانبیاء کمثل رجل بنی بنیانا فاحسنه و اجمله، فجعل الناس یطیفون به یقولون ما رأینا بنیانا احسن من هذا الا هذه اللبنه، فکنت انا تلک اللبنه؛ مثل من در مقایسه با انبیاء پیشین همانند مردی است که بنائی بسیار زیبا و جالب بسازد، مردم گرد آن بگردند و بگویند بنائی زیباتر از این نیست جز اینکه جای یک خشت آن خالی است و من همان خشت آخرینم!» این حدیث در صحیح مسلم به عبارات مختلف و از روات متعدد نقل شده، حتی در یک مورد در ذیل آن این جمله آمده‌است: «و انا خاتم النبیین».

و در حدیث دیگری در ذیل آن می‌خوانیم: «جئت فختمت الانبیاء. آمدم و پیامبران را پایان دادم».[۵]

۴- در بسیاری از خطبه‌های نهج البلاغه نیز خاتمیت پیامبر اسلام (ص) صریحاً آمده‌است. از جمله در خطبه ۱۷۳ در توصیف پیامبر اسلام (ص) چنین می‌خوانیم: امین وحیه و خاتم رسله و بشیر رحمته و نذیر نقمته؛ او (محمد (ص)) امین وحی خدا، و خاتم پیامبران، و بشارت دهنده رحمت و انذار کننده از عذاب او بود".

و در خطبه ۱۳۳ چنین آمده‌است: ارسله علی حین فتره من الرسل، و تنازع من الالسن، فقفی به الرسل و ختم به الوحی؛ او را پس از یک دوران فترت بعد از پیامبران گذشته فرستاد به هنگامی که میان مذاهب مختلف نزاع درگرفته بود به وسیله او سلسله نبوت را تکمیل کرده و وحی را با او ختم نمود.

و در خطبه نخستین نهج البلاغه بعد از شمردن برنامه‌های انبیاء و پیامبران پیشین می‌فرماید: «الی ان بعث اللَّه سبحانه محمدا رسول اللَّه (ص) لانجاز عدته و اتمام نبوته؛ تا زمانی که خداوند سبحان محمد (ص) رسولش را برای تحقق بخشیدن به وعده‌هایش و پایان دادن سلسله نبوت مبعوث فرمود.

۵. در پایان خطبه حجه الوداع همان خطبه‌ای که پیامبر اسلام (ص) در آخرین حج و آخرین سال عمر مبارکش به عنوان یک وصیتنامه جامع برای مردم بیان کرد نیز مسئله خاتمیت صریحاً آمده‌است آنجا که می‌فرماید: «الا فلیبلغ شاهد کم غائبکم لا نبی بعدی و لا امه بعدکم؛ حاضران به غائبان این سخن را برسانند که بعد از من پیامبری نیست، و بعد از شما امتی نخواهد بود، سپس دستهای خود را به سوی آسمان بلند کرد آن چنان‌که سفیدی زیر بغلش نمایان گشت و عرضه داشت: اللهم اشهد انی قد بلغت؛ خدایا گواه باش که من آنچه را باید بگویم گفتم».[۶]

۶. در حدیث دیگری که در کتاب کافی از امام صادق (ع) آمده‌است چنین می‌خوانیم: «ان اللَّه ختم بنبیکم النبیین فلا نبی بعده ابداً و ختم بکتابکم الکتب فلا کتاب بعده ابداً؛ خداوند با پیامبر شما سلسله انبیاء را ختم کرد، بنا بر این هرگز بعد از او پیامبری نخواهد آمد و با کتاب آسمانی شما کتب آسمانی را پایان داد پس کتابی هرگز بعد از آن نازل نخواهد گشت.[۷]

ب) دلیل عقلی

نقش عقل در این زمینه محدود است، چون برنامه‌های انبیاء براساس وحی است و عقل احاطه کامل بر مسائل ندارد تا لزوماً حکم کند که این شریعت کامل و تمام و در نتیجه خاتم است؛ بلکه عقل به نحو تعلیقی حکم می‌کند که هرگاه شریعت به نقطه نهایی در بیان خطوط اساسی برنامه زندگی انسان رسید به گونه ای که هیچ اصل و قاعده مورد نیاز بشر را فروگذار نکرده باشد، اینجا شریعت به پایان رسیده چون بعث نبی و شریعت جدید لغو خواهد بود و چنان‌که بشر محتاج تبیین و تفسیر آن قواعد باشد یا در حوادث جدید توان تطبیق اصول را بر فروع نداشته باشد چنین شریعتی محتاج امامان معصوم خواهد بود.

عقل به تنهایی تا همین‌جا می‌آید اما این که کدام شریعت، شریعت خاتم است، به عهده خداوند و دینی است که خویش را به عنوان شریعت خاتم معرفی کند و دین اسلام خویش را به عنوان دین خاتم معرفی کرده‌است.

البته بعد از اینکه وحی، شریعت کامل و پیامبر خاتم را معرفی کرد عقل دوباره به میدان می‌آید منتهی این بار وظیفه کشف را دارد یعنی شریعت مذکور را در معرض تحلیل و تجزیه می‌گذارد. فرهنگ حاکم بر محیط مخاطبین شریعت، هنر حفاظت انسان‌ها از ارزشهای الهی را و مطالعه مبادی و اصول عالی و پویای شریعت و… را مطالعه می‌کند و به این نتیجه می‌رسد که این شریعت جواب گوی همیشگی انسان هاست.

و ما در ادامه به مواردی از کاوش‌های عقلی که خاتمیت اسلام و پیامبر اکرم (ص) را نتیجه می‌دهد اشاره کنیم.

دلیل اول: ﴿انّا نحنُ نَزَّلنا الْذِکرَ و اِنّا لَهُ لَحافِظُون[۸] در این آیه شریفه با قاطعیّت کم‌نظیری از محفوظ ماندن قرآن از تحریف و تغییر و نابودی سخن رفته؛ یکی از علل تجدید رسالت و ظهور پیامبران جدید تحریف و تبدیل‌هایی است که در تعلیمات و کتب مقدس پیامبران رخ داده‌است؛ لذا صلاحیت خود را برای هدایت از دست می‌دادند. بشرِ چند هزار سال پیش نسبت به حفظ مواریث علمی و دینی ناتوان بودند؛ آنگاه که بشر به مرحله تکامل می‌رسد و قدرت حفظ مواریث را پیدا می‌کند عمده دلیل و علتِ تجدید پیامبران منتفی می‌شود.[۹] اهتمام مسلمانان به حفظ قرآن مجید و روایات پیامبر (ص) بهترین گواه است؛ از صدر اسلام تا امروز در هر دوره و عصری ده‌ها بلکه صدها حافظ و قاری و محدّث همواره در جوامع اسلامی حضور داشته‌اند.

دلیل دوم: اسلام و قرآن طرحی است کلی، جامع، همه‌جانبه، متعادل و حاوی همه طرح‌های جزئی و کارآمد در همه موارد و در تمام فرمان‌ها جواب گوی بشر می‌باشد، قرآن، کتابی است که روح همه تعلیمات کتاب‌های آسمانی دیگر را دارد، لذا «مُهَیمَن» و حافظ سایر کتب آسمانی است.

دلیل سوم: از دیدگاه قرآن مجید تمام انبیاء الهی مبلغ یک دین بوده‌اند چنانچه می‌فرماید: {{قرآن|شَرَعَ لَکُمْ مِنَ الدّینِ ما وَصّی به نوحاً و الّذی أوحینا الیک و ما وصّینا به ابراهیم و موسی و عیسی[۱۰] «خداوند برای شما دینی قرار داد که قبلاً به نوح (ع) توصیه شده بود و اکنون بر تو وحی کردیم و به ابراهیم (ع) و موسی (ع) و عیسی (ع) نیز توصیه کردیم، و نام این دین اسلام به معنای تسلیم در برابر فرمان الهی است البته پیامبران در ابلاغ پاره ای از قوانین، اندک اختلافی داشته‌اند که از قبیل اختلاف کلاس‌های عالی با ابتدایی بوده‌است به همین دلیل است که قرآن کلمه دین را به صورت جمع (ادیان) نیاورده و همیشه از کلمه دین استفاده کرده‌است چرا که، دین بر اساس فطرت بنا گذاشته شده‌است و فطرت انسانها هم واحد است.

قرآن مجید سیر تکاملی انسان را هدایت شده و هدفدار و بر روی صراط مستقیم می‌داند نه اینکه دایماً در تغییر و تبدیل جهت باشد، پس انبیاء نقشه راه را دارند و همواره بشر را هدایت می‌کنند تا می‌رسد به جایی که قابلیت دریافت نقشه کلی را پیدا می‌کند، وقتی نقشه کلی را که به هدف منتهی می‌شود دریافت کرد دیگر احتیاجی به نبی نیست. با آمدن اسلام و قرآن، امت وسط که در جاده هدایت قرار گرفته باشد محقق شده. ﴿و کذلک جعلناکم امّه وسطاً لتکونوا شهداء علی الناس[۱۱] و اینچنین شما را جماعت وسط و معتدل و متعادل قرار دادیم تا حجت و شاهد بر مردم دیگر باشید، رسالت پیامبر اسلام با همه رسالت‌های دیگر این تفاوت را دارد که از نوع قانون است نه برنامه؛ مخصوص یک اجتماع تندرو یا کندرو یا راست یا چپ نیست.


برای مطالعهٔ بیشتر

۱ـ خاتمیت ـ استاد شهید مرتضی مطهری، انتشارات صدرا ـ تهران.

۲ـ خاتمیت و پاسخ به ساخته‌های بهائیت، علی امیرپور، سازمان مطبوعاتی.

۳ـ خاتمیت از نظر قرآن و حدیث و عقل، استاد جعفر سبحانی.


منابع

  1. مکارم شیرازی، ناصر، تفسیر نمونه، تهران، دار الکتب الاسلامیه، اول، ۱۳۷۴ش، ج۱۷، ۳۳۸–۳۳۹.
  2. مکارم شیرازی، ناصر، تفسیر نمونه، ج۱۷، ص۳۴۱.
  3. کلینی، محمد بن یعقوب، الکافی، تهران، دار الکتب الاسلامیه، اول، ۱۳۶۵ش، ج۱، ص۵۸.
  4. همان، ج۸، ص۱۰۶.
  5. ر. ک. صحیح بخاری، کتاب المناقب؛ صحیح مسلم، کتاب الفضائل، باب ذکر کونه خاتم النبیین.
  6. مجلسی، محمد باقر، بحار الانوار، بیروت، دار الوفاء، اول، ۱۴۰۴ه‍. ق، ج۲۱، ص۳۸۱.
  7. مکارم شیرازی، ناصر، تفسیر نمونه، ج۱۷، ص۳۴۳–۳۴۵.
  8. حجر/ ۹. «ما خود این کتاب را فرو فرستادیم و البته نگهبان او هستیم.»
  9. مطهری، مرتضی، مجموعه آثار، تهران، انتشارات صدرا، چاپ پنجم، ۱۳۷۵، ج۳، ص۱۵۴.
  10. شوری/ ۱۳.
  11. نساء/ ۲۸.