دلایل خاتمیت: تفاوت میان نسخه‌ها

۵٬۱۸۴ بایت حذف‌شده ،  ‏۲۵ دسامبر ۲۰۲۲
جز
جایگزینی متن - ' (ع)' به '(ع)'
جز (تغییرمسیر به دلایل خاتمیت و تجدید نبوت حذف شد)
برچسب: تغییرمسیر حذف شد
جز (جایگزینی متن - ' (ع)' به '(ع)')
 
(۱۷ نسخهٔ میانی ویرایش شده توسط ۲ کاربر نشان داده نشد)
خط ۱: خط ۱:
{{شروع متن}}
{{شروع متن}}
{{سوال}}
{{سوال}}
چه دلایلی بر ختم نبوت و رسالت توسط پیامبر اسلام- صلي الله عليه و آله وسلم- وجود دارد؟
چه دلایلی بر ختم نبوت و رسالت پیامبر اسلام(ص) وجود دارد؟
{{پایان سوال}}
{{پایان سوال}}
{{پاسخ}}
{{پاسخ}}
بطور كلي دلايل خاتميت رسالت پیامبر گرامی اسلام- صلي الله عليه و آله وسلم- بر دو دسته است: دلایل عقلی و دلایل نقلي.
'''خاتمیت''' به این معناست که [[حضرت محمد(ص)]] آخرین پیامبر الهی و [[اسلام]] آخرین دین آسمانی است. [[قرآن]] و روایات [[اهل بیت]] آن را تبیین کرده و این مسئله نزد مسلمانان از [[ضروریات دین]] به شمار می‌رود. آیه ۴۰ [[سوره احزاب]] و [[حدیث منزلت]] از جمله آیات و روایات مشهوری است که به آن اشاره کرده‌اند. خاتمیت را نمی‌توان مستقیما از راه عقل اثبات نمود بلکه عقل با ارزیابی و تحلیل محتوای دین می‌تواند به کشف این مسئله کمک کند.


==الف ) دلایل نقلی==
==دلایل اثبات خاتمیت==
بطور کلی دلایل خاتمیت رسالت پیامبر اسلام(ص) بر دو دسته است: دلایل نقلی (قرآن و روایات) و دلیل عقلی:
===خاتمیت پیامبر(ص) در قرآن===


۱. قرآن کریم
آیاتی از قرآن کریم دلالت بر ختم رسالت پیامبر اسلام(ص) دارد:


آياتي از قرآن کریم دلالت بر ختم رسالت توسط پیامبر گرامی اسلام- صلي الله عليه و آله وسلم- دارد که به چند نمونه اشاره می شود:
* {{قرآن|مَا كَانَ مُحَمَّدٌ أَبَا أَحَدٍ مِنْ رِجَالِكُمْ وَلَٰكِنْ رَسُولَ اللَّهِ وَخَاتَمَ النَّبِيِّينَ ۗ|ترجمه=محمد، پدر هیچ یک از مردان شما نیست، ولی فرستاده خدا و خاتم پیامبران است|سوره=احزاب|آیه=۴۰}}
این آیه دلالت می‌کند که نبوت و رسالت با آمدن پیامبر اسلام خاتمه یافته‌است، زیرا در این آیه از پیامبر به عنوان خاتم النبیین یاد شده‌است، و واژه خاتم در جایی به کار می‌رود که کاری ختم شده و پایان یافته باشد.<ref>مکارم شیرازی، ناصر، تفسیر نمونه، تهران، دار الکتب الاسلامیه، اول، ۱۳۷۴ش، ج۱۷، ۳۳۸–۳۳۹.</ref>
* {{قرآن|وَمَا أَرْسَلْنَاكَ إِلَّا كَافَّةً لِلنَّاسِ بَشِيرًا وَنَذِيرًا وَلَٰكِنَّ أَكْثَرَ النَّاسِ لَا يَعْلَمُونَ|ترجمه=و ما تو را برای همه مردم جز مژده رسان و بیم دهنده نفرستادیم، ولی بیشتر مردم [به این واقعیت] معرفت و آگاهی ندارند.|سوره=سبأ|آیه=۲۸}}
* {{قرآن|تَبَارَكَ الَّذِي نَزَّلَ الْفُرْقَانَ عَلَىٰ عَبْدِهِ لِيَكُونَ لِلْعَالَمِينَ نَذِيرًا|ترجمه=همیشه سودمند و با برکت است آنکه فرقان را [که قرآن جدا کننده حق از باطل است] به تدریج بر بنده اش نازل کرد، تا برای جهانیان بیم دهنده باشد.|سوره=فرقان|آیه=۱}}
* {{قرآن|قُلِ اللَّهُ ۖ شَهِيدٌ بَيْنِي وَبَيْنَكُمْ ۚ وَأُوحِيَ إِلَيَّ هَٰذَا الْقُرْآنُ لِأُنْذِرَكُمْ بِهِ وَمَنْ بَلَغَ ۚ|ترجمه=بگو: خدا میان من وشما گواه است [که گواهی اش بزرگ ترین ومطمئن ترین و صحیح ترین گواهی هاست]، و این قرآن [که گواهی خدا بر حقّانیّت نبوّت من است] به من وحی شده تا به وسیله آن شما وهر کس را که این قرآن به او می رسد بیم دهم.|سوره=انعام|آیه=۱۹}}


۱ـ {{قرآن|ما كانَ مُحَمَّدٌ أَبا أَحَدٍ مِنْ رِجالِكُمْ وَ لكِنْ رَسُولَ اللَّهِ وَ خاتَمَ النَّبِيِّينَ وَ كانَ اللَّهُ بِكُلِّ شَيْ‏ءٍ عَليماً}}<ref>احزاب/ ۴۰.</ref> محمّد(ص) پدر هيچ يك از مردان شما نبوده و نيست ولى رسول خدا و ختم‏كننده و آخرين پيامبران است و خداوند به همه چيز آگاه است‏. این آیه به وضوح دلالت می کند که نبوت و رسالت با آمدن پیامبر اسلام خاتمه یافته است، زیرا در این آیه از پیامبر به عنوان خاتم النبیین یاد شده است، و واژه خاتم در جایی به کار می رود که کاری ختم شده و پایان یافته باشد.}}<ref>مکارم شیرازی، ناصر، تفسیر نمونه، تهران، دار الکتب الاسلامیه، اول، ۱۳۷۴ش، ج۱۷، ۳۳۸-۳۳۹.</ref>
در این آیات به جهانی و همگانی بودن شریعت پیامبر اشاره شده است و هم به امتداد داشتن این شریعت لذا آمده‌است که شما را و همه کسانی را که این دین به او برسد انذار کنم، لازمه امتداد و استمرار این شریعت در طول زمان این است که این شریعت، شریعت خاتم است.<ref>مکارم شیرازی، ناصر، تفسیر نمونه، ج۱۷، ص۳۴۱.</ref>


۲ـ {{قرآن|وَ ما أَرْسَلْناكَ إِلاَّ كَافَّه لِلنَّاسِ بَشيراً وَ نَذيراً وَ لكِنَّ أَكْثَرَ النَّاسِ لا يَعْلَمُونَ<ref>سبأ / ۲۸.</ref> و ما تو را جز براى همه مردم نفرستاديم تا (آنها را به پاداش هاى الهى) بشارت دهى و (از عذاب او) بترسانى ولى بيشتر مردم نمى‏دانند.
* {{قرآن|...اَلْیوْمَ أَکمَلْتُ لَکمْ دینَکمْ وَ أَتْمَمْتُ عَلَیکُمْ نِعْمَتی وَ رَضیتُ لَکُمُ الْإِسْلامَ دیناً...|ترجمه=امروز دین شما را برایتان کامل و نعمت خود را بر شما تمام گردانیدم، و اسلام را برای شما [به عنوان] آیینی برگزیدم|سوره=مائده|آیه=۳}}،
این آیه طبق نظر [[شیعه]] هر چند ناظر به استمرار خط [[نبوت]] از طریق استمرار [[امامت]] است، اما به هر حال این معنا را می‌رساند که این دین، دین کامل است، و این اشعار به این مطلب دارد که دین خاتم نیز هست.


۳ـ {{قرآن|تَبارَكَ الَّذي نَزَّلَ الْفُرْقانَ عَلى‏ عَبْدِهِ لِيَكُونَ لِلْعالَمينَ نَذيرا}}<ref>فرقان/ ۱.</ref> زوال ناپذير و پر بركت است كسى كه قرآن را بر بنده‏اش نازل كرد تا بيم‏دهنده جهانيان باشد.
=== خاتمیت پیامبر (ص) در روایات ===
اهل بیت(ع) در روایات به خاتمیت پیامبر (ص) اشاره کرده‌اند:
* زراره از [[امام صادق(ع)]] درباره [[حلال]] و [[حرام]] روایت کرده‌است: {{عربی|عَنْ زُرَارَةَ قَالَ: سَأَلْتُ أَبَا عَبْدِ اَللَّهِ عَلَيْهِ اَلسَّلاَمُ عَنِ اَلْحَلاَلِ وَ اَلْحَرَامِ فَقَالَ حَلاَلُ مُحَمَّدٍ حَلاَلٌ أَبَداً إِلَى يَوْمِ اَلْقِيَامَةِ وَ حَرَامُهُ حَرَامٌ أَبَداً إِلَى يَوْمِ اَلْقِيَامَةِ لاَ يَكُونُ غَيْرُهُ وَ لاَ يَجِيءُ غَيْرُهُ|ترجمه=زراره مى‌گويد از امام صادق عليه السّلام راجع به حلال و حرام پرسيدم، فرمود: حلال محمد پيوسته تا روز قيامت حلال و حرام او پيوسته تا روز قيامت حرام است، جز او پيامبر ديگرى نباشد و جز او نيايد، فرمود: هيچ‌كس بدعتى نگذارد جز آنكه سنتى را بخاطر آن ترك كند}}‏.<ref>کلینی، محمد بن یعقوب، الکافی، تهران، دار الکتب الاسلامیه، اول، ۱۳۶۵ش، ج۱، ص۵۸.</ref>
* '''حدیث منزلت''': از امام صادق(ع) نقل شده‌است، پیامبر (ص) به [[علی بن ابی طالب(ع)]] فرمود: {{عربی|أَنْتَ مِنِّی بِمَنْزِلَه هَارُونَ مِنْ مُوسَی إِلَّا أَنَّهُ لَا نَبِیَّ بَعْدِی|ترجمه=تو نسبت به من به‌منزله هارون نسبت به موسى هستی جز این‌که بعد از من پیامبری نخواهد بود}}.<ref>کلینی، الکافی، دار الکتب الاسلامیه، ج۸، ص۱۰۶.</ref>


۴ـ {{قرآن|وَ أُوحِيَ إِلَيَّ هذَا الْقُرْآنُ لِأُنْذِرَكُمْ بِهِ وَ مَنْ بَلَغَ}}<ref>انعام/ ۱۹.</ref> اين قرآن بر من وحى شده، تا شما و تمام كسانى را كه اين قرآن به آنها مى‏رسد، بيم دهم (و از مخالفت فرمان خدا بترسانم).
طبق این روایت پیامبر به امام علی(ع) می‌گوید تو نسبت به من به منزله [[هارون]] نسبت به [[موسی]] هستی، جز این که پیامبری بعد از من نیست. این روایت نیز که در برخی از منابع [[اهل سنت]] نیز آمده‌است به‌طور آشکار دلالت بر خاتمیت دارد.
* امام علی(ع) در برخی خطبه‌های [[نهج البلاغه]] بر خاتمیت پیامبر(ص) اشاره نموده‌است؛ از جمله در خطبه ۱۷۳ در توصیف پیامبر اسلام(ص) فرمود: {{عربی|أَمِينُ وَحْيِهِ وَ خَاتَمُ رُسُلِهِ وَ بَشِيرُ رَحْمَتِهِ وَ نَذِيرُ نِقْمَتِهِ|ترجمه=محمد (ص) امين وحى اوست و خاتم پيامبران اوست و بشارت دهنده رحمت اوست و ترساننده از خشم و كيفر اوست.}}
* امام همچنین در خطبه ۱۳۳ فرمود: {{عربی|أَرْسَلَهُ عَلَى حِينِ فَتْرَةٍ مِنَ الرُّسُلِ وَ تَنَازُعٍ مِنَ الْأَلْسُنِ فَقَفَّى بِهِ الرُّسُلَ وَ خَتَمَ بِهِ الْوَحْيَ|ترجمه=خداوند حضرت رسول(ص) را فرستاد در زمانی كه هيچ پيغمبرى باقى نمانده و نزاع و زد و خورد و مجادله زبانى (انديشه هاى گوناگون و اختلاف كلمه) برقرار بود (چون در جاهليت گروهى بتها و برخى شيطان و جمعى خورشيد و طايفه اى حضرت مسيح و ديگران را مى پرستيدند) و او را بعد از همه پيغمبران آورده وحى را به آن حضرت ختم نمود (بعد از او پيغمبرى نمى فرستد)}}


در این آيات به جهاني و همگاني بودن شريعت پیامبر اشاره شده است، و هم به امتداد داشتن این شریعت لذا آمده است که شما را و همه کسانی را که این دین به او برسد انذار کنم، لازمه امتداد و استمرار این شریعت در طول زمان این است که این شریعت، شریعت خاتم است.}}<ref>مکارم شیرازی، ناصر، تفسیر نمونه، ج۱۷، ص۳۴۱.</ref>
* در خطبه نخست نهج البلاغه بعد از شمردن برنامه‌های انبیاء و [[پیامبران]] پیشین می‌فرماید: {{عربی|إِلَى أَنْ بَعَثَ اللَّهُ سُبْحَانَهُ مُحَمَّداً [صلی الله علیه وآله‏] رَسُولَ اللَّهِ لِإِنْجَازِ عِدَتِهِ وَ إِتْمَامِ نُبُوَّتِهِ|ترجمه=تا زمانی که خداوند محمد(ص) رسولش را برای تحقق بخشیدن به وعده‌هایش و پایان دادن سلسله نبوت مبعوث فرمود.}}


۳. {{قرآن|الْيَوْمَ أَكْمَلْتُ لَكُمْ دينَكُمْ وَ أَتْمَمْتُ عَلَيْكُمْ نِعْمَتي‏ وَ رَضيتُ لَكُمُ الْإِسْلامَ ديناً}}، این آیه طبق نظر شیعه هر چند ناظر به استمرار خط نبوت از طریق استمرار امامت است، اما به هر حال این معنا را می رساند که این دین، دین کامل است، و این اشعار به این مطلب دارد که دین خاتم نیز هست.
* '''خطبه غدیر''': در پایان خطبه غدیر بعد از [[حجه الوداع]] در آخرین سال حیاتش، مسئله خاتمیت آمده‌است، در بخشی از این خطبه فرمود: {{عربی|الا فلیبلغ شاهدکم غائبکم لا نبی بعدی و لا امه بعدکم|ترجمه=حاضران به غائبان این سخن را برسانند که بعد از من پیامبری نیست، و بعد از شما امتی نخواهد بود}}.<ref>مجلسی، محمد باقر، بحار الانوار، بیروت، دار الوفاء، اول، ۱۴۰۴ه‍. ق، ج۲۱، ص۳۸۱.</ref>


۲. روايات
=== دلیل عقلی خاتمیت===
نقش عقل در این زمینه محدود است، چون برنامه‌های انبیاء بر اساس وحی است و عقل احاطه کامل بر مسائل ندارد تا لزوماً حکم کند که این شریعت کامل و تمام و در نتیجه خاتم است؛ بلکه عقل به نحو تعلیقی حکم می‌کند که هرگاه شریعت به نقطه نهایی در بیان خطوط اساسی برنامه زندگی انسان رسید به گونه ای که هیچ اصل و قاعده مورد نیاز بشر را فروگذار نکرده باشد، اینجا شریعت به پایان رسیده چون بعث نبی و شریعت جدید لغو خواهد بود و چنانکه بشر محتاج تبیین و تفسیر آن قواعد باشد یا در حوادث جدید توان تطبیق اصول را بر فروع نداشته باشد چنین شریعتی محتاج امامان معصوم خواهد بود.


عَلِيُّ بْنُ إِبْرَاهِيمَ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ عِيسَى بْنِ عُبَيْدٍ عَنْ يُونُسَ عَنْ حَرِيزٍ عَنْ زُرَارَه قَالَ سَأَلْتُ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ(ع) عَنِ الْحَلَالِ وَ الْحَرَامِ فَقَالَ حَلَالُ مُحَمَّدٍ حَلَالٌ أَبَداً إِلَى يَوْمِ الْقِيَامَه وَ حَرَامُهُ حَرَامٌ أَبَداً إِلَى يَوْمِ الْقِيَامَه لَا يَكُونُ غَيْرُهُ وَ لَا يَجِي‏ءُ غَيْرُه‏.<ref>کلینی، محمد بن یعقوب، الکافی، تهران، دار الکتب الاسلامیه، اول، ۱۳۶۵ش، ج۱، ص۵۸.</ref>
عقل به تنهایی تا همین‌جا می‌آید اما این که کدام شریعت، شریعت خاتم است، به عهده خداوند و دینی است که خویش را به عنوان شریعت خاتم معرفی کند و دین اسلام خویش را به عنوان دین خاتم معرفی کرده‌است.


در این روایت امام صادق(ع) می فرماید: حلال محمد(ص) هميشه تا روز قيامت حلال است و حرام او هميشه تا قيامت حرام است، غير آن نخواهد بود و غير او نخواهد آمد. این روایت دلالت آشکار دارد بر این که شریعت پیامبر خاتم شریعت آخر است.
البته بعد از اینکه وحی، شریعت کامل و پیامبر خاتم را معرفی کرد عقل کاشف است یعنی شریعت مذکور را در معرض تحلیل و تجزیه می‌گذارد. فرهنگ حاکم بر محیط مخاطبین شریعت، هنر حفاظت انسان‌ها از ارزشهای الهی را و مطالعه مبادی و اصول عالی و پویای شریعت و… را مطالعه می‌کند و به این نتیجه می‌رسد که این شریعت جوابگوی همیشگی انسان هاست.


۲. حدیث منزلت: أَبُو عَلِيٍّ الْأَشْعَرِيُّ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ عَبْدِ الْجَبَّارِ عَنِ الْحَسَنِ بْنِ عَلِيِّ بْنِ فَضَّالٍ عَنْ ثَعْلَبَه بْنِ مَيْمُونٍ عَنْ أَبِي أُمَيَّه يُوسُفَ بْنِ ثَابِتِ بْنِ أَبِي سَعِيدَه عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ(ع) قَدْ قَالَ رَسُولُ اللَّهِ(ص) أَنْتَ مِنِّي بِمَنْزِلَه هَارُونَ مِنْ مُوسَى إِلَّا أَنَّهُ لَا نَبِيَّ بَعْدِي‏.<ref>همان، ج۸، ص۱۰۶.</ref>
طبق این روایت پیامبر به امام علی(ع) می گوید تو نسبت به من به منزله هارون نسبت به موسی هستی، جز این که پیامبری بعد از من نیست. این روایت نیز که در برخی از منابع اهل سنت نیز آمده است به طور آشکار دلالت بر خاتمیت دارد.
۳. حديث مشهوری که در بسيارى از منابع اهل سنت نقل شده: «مثلى و مثل الانبياء كمثل رجل بنى بنيانا فاحسنه و اجمله، فجعل الناس يطيفون به يقولون ما رأينا بنيانا احسن من هذا الا هذه اللبنه، فكنت انا تلك اللبنه؛ مثل من در مقايسه با انبياء پيشين همانند مردى است كه بنائى بسيار زيبا و جالب بسازد، مردم گرد آن بگردند و بگويند بنائى زيباتر از اين نيست جز اينكه جاى يك خشت آن خالى است و من همان خشت آخرينم!» اين حديث در صحيح مسلم به عبارات مختلف و از روات متعدد نقل شده، حتى در يك مورد در ذيل آن اين جمله آمده است: «و انا خاتم النبيين».
و در حديث ديگرى در ذيل آن مى‏خوانيم: «جئت فختمت الانبياء. آمدم و پيامبران را پايان دادم». <ref>ر.ک: صحیح بخاری، کتاب المناقب؛ صحیح مسلم، کتاب الفضائل، باب ذکر کونه خاتم النبیین.</ref>
۴- در بسيارى از خطبه‏هاى نهج البلاغه نيز خاتميت پيامبر اسلام(ص) صريحا آمده است. از جمله در خطبه ۱۷۳ در توصيف پيامبر اسلام(ص) چنين مى‏خوانيم: امين وحيه و خاتم رسله و بشير رحمته و نذير نقمته؛ او (محمد(ص)) امين وحى خدا، و خاتم پيامبران، و بشارت دهنده رحمت و انذار كننده از عذاب او بود".
و در خطبه ۱۳۳ چنين آمده است: ارسله على حين فتره من الرسل، و تنازع من الالسن، فقفى به الرسل و ختم به الوحى؛ او را پس از يك دوران‏ فترت بعد از پيامبران گذشته فرستاد به هنگامى كه ميان مذاهب مختلف نزاع در گرفته بود به وسيله او سلسله نبوت را تكميل كرده و وحى را با او ختم نمود.
و در خطبه نخستين نهج البلاغه بعد از شمردن برنامه‏هاى انبياء و پيامبران پيشين مى‏فرمايد: «الى ان بعث اللَّه سبحانه محمدا رسول اللَّه(ص) لانجاز عدته و اتمام نبوته؛ تا زمانى كه خداوند سبحان محمد(ص) رسولش را براى تحقق بخشيدن به وعده‏هايش و پايان دادن سلسله نبوت مبعوث فرمود.
۵. در پايان خطبه حجه الوداع همان خطبه‏اى كه پيامبر اسلام(ص) در آخرين حج و آخرين سال عمر مباركش به عنوان يك وصيتنامه جامع براى مردم بيان كرد نيز مساله خاتميت صريحا آمده است آنجا كه مى‏فرمايد: «الا فليبلغ شاهد كم غائبكم لا نبى بعدى و لا امه بعدكم؛ حاضران به غائبان اين سخن را برسانند كه بعد از من پيامبرى نيست، و بعد از شما امتى نخواهد بود، سپس دستهاى خود را به سوى آسمان بلند كرد آن چنان كه سفيدى زير بغلش نمايان گشت و عرضه داشت: اللهم اشهد انى قد بلغت؛ خدايا گواه باش كه من آنچه را بايد بگويم گفتم».<ref>مجلسی، محمد باقر، بحار الانوار، بیروت، دار الوفاء، اول، ۱۴۰۴ه.ق، ج۲۱، ص۳۸۱.</ref>
۶. در حديث ديگرى كه در كتاب كافى از امام صادق(ع) آمده است چنين مى‏خوانيم: «ان اللَّه ختم بنبيكم النبيين فلا نبى بعده ابدا و ختم بكتابكم الكتب فلا كتاب بعده ابدا؛ خداوند با پيامبر شما سلسله انبياء را ختم كرد، بنا بر اين هرگز بعد از او پيامبرى نخواهد آمد و با كتاب آسمانى شما كتب آسمانى را پايان داد پس كتابى هرگز بعد از آن نازل نخواهد گشت.<ref>مکارم شیرازی، ناصر، تفسیر نمونه، ج۱۷، ص۳۴۳-۳۴۵.</ref>
==ب ) دلیل عقلی==
نقش عقل در اين زمينه محدود است، چون برنامه هاي انبياء براساس وحي است و عقل احاطه كامل بر مسائل ندارد تا لزوماً حكم كند كه اين شريعت كامل و تمام و در نتيجه خاتم است; بلكه عقل به نحو تعليقي حكم مي كند كه هرگاه شريعت به نقطه نهايي در بيان خطوط اساسي برنامه زندگي انسان رسيد به گونه اي كه هيچ اصل و قاعده مورد نياز بشر را فروگذار نكرده باشد، اينجا شريعت به پايان رسيده چون بعث نبي و شريعت جديد لغو خواهد بود و چنانكه بشر محتاج تبيين و تفسير آن قواعد باشد و يا در حوادث جديد توان تطبيق اصول را بر فروع نداشته باشد چنين شريعتي محتاج امامان معصوم خواهد بود.
عقل به تنهايي تا همين جا مي آيد اما اين كه کدام شریعت، شریعت خاتم است، به عهده خداوند و دینی است که خویش را به عنوان شریعت خاتم معرفی کند و دین اسلام خویش را به عنوان دین خاتم معرفی کرده است.
البته بعد از اينكه وحي، شريعت كامل و پيامبر خاتم را معرفي كرد عقل دوباره به ميدان مي آيد منتهي اين بار وظيفه كشف را دارد يعني شريعت مذكور را در معرض تحليل و تجزيه مي گذارد. فرهنگ حاكم بر محيط مخاطبين شريعت، هنر حفاظت انسان ها از ارزشهاي الهي را و مطالعه مبادي و اصول عالي و پوياي شريعت و... را مطالعه مي كند و به اين نتيجه مي رسد كه اين شريعت جواب گوي هميشگي انسان هاست.
و ما در ادامه به مواردي از كاوش هاي عقلي كه خاتميت اسلام و پيامبر اكرم(ص) را نتيجه مي دهد اشاره كنيم.
دليل اول: {{قرآن|انّا نحنُ نَزَّلنا الْذِكرَ و اِنّا لَهُ لَحافِظُون<ref>حجر/ ۹. «ما خود اين كتاب را فرو فرستاديم و البته نگهبان او هستيم.»</ref> در اين آيه شريفه با قاطعيّت كم نظيري از محفوظ ماندن قرآن از تحريف و تغيير و نابودي سخن رفته; يكي از علل تجديد رسالت و ظهور پيامبران جديد تحريف و تبديل¬هايي است كه در تعليمات و كتب مقدس پيامبران رخ داده است; لذا صلاحيت خود را براي هدايت از دست مي دادند. بشرِ چند هزار سال پيش نسبت به حفظ مواريث علمي و ديني ناتوان بودند; آنگاه كه بشر به مرحله تكامل مي رسد و قدرت حفظ مواريث را پيدا مي كند عمده دليل و علتِ تجديد پيامبران منتفي مي شود.}}<ref>مطهري، مرتضي، مجموعه آثار، تهران، انتشارات صدرا، چاپ پنجم، ۱۳۷۵، ج۳، ص۱۵۴.</ref> اهتمام مسلمانان به حفظ قرآن مجيد و روايات پيامبر(ص) بهترين گواه است; از صدر اسلام تا امروز در هر دوره و عصري ده ها بلكه صدها حافظ و قاري و محدّث همواره در جوامع اسلامي حضور داشته اند.
دليل دوم: اسلام و قرآن طرحي است كلي، جامع، همه جانبه، متعادل و حاوي همه طرح هاي جزئي و كارآمد در همه موارد و در تمام فرمان ها جواب گوي بشر مي باشد، قرآن، كتابي است كه روح همه تعليمات کتاب هاي آسماني ديگر را دارد، لذا «مُهَيمَن» و حافظ ساير كتب آسماني است.
دليل سوم: از ديدگاه قرآن مجيد تمام انبياء الهي مبلغ يک دين بوده اند چنانچه مي فرمايد: {{قرآن|شَرَعَ لَكُمْ مِنَ الدّينِ ما وَصّي به نوحاً و الّذي أوحينا اليك و ما وصّينا به ابراهيم و موسي و عيسي<ref>شوري/ ۱۳.</ref> «خداوند براي شما ديني قرار داد كه قبلا به نوح(ع) توصيه شده بود و اكنون بر تو وحي كرديم و به ابراهيم(ع) و موسي(ع) و عيسي(ع) نيز توصيه كرديم، و نام اين دين اسلام به معناي تسليم در برابر فرمان الهي است البته پيامبران در ابلاغ پاره اي از قوانين، اندك اختلافي داشته اند كه از قبيل اختلاف كلاس هاي عالي با ابتدایي بوده است به همين دليل است که قرآن كلمه دين را به صورت جمع (اديان) نياورده و هميشه از کلمه دين استفاده کرده است چرا که، دين بر اساس فطرت بنا گذاشته شده است و فطرت انسانها هم واحد است.
قرآن مجيد سير تكاملي انسان را هدايت شده و هدفدار و بر روي صراط مستقيم مي داند نه اينكه دايماً در تغيير و تبديل جهت باشد، پس انبياء نقشه راه را دارند و همواره بشر را هدايت مي كنند تا مي رسد به جايي كه قابليت دريافت نقشه كلي را پيدا مي كند، وقتي نقشه كلي را كه به هدف منتهي مي شود دريافت كرد ديگر احتياجي به نبي نيست. با آمدن اسلام و قرآن، امت وسط كه در جاده هدايت قرار گرفته باشد محقق شده. {{قرآن|و كذلك جعلناكم امّه وسطاً لتكونوا شهداء علي الناس}}<ref>نساء/ ۲۸.</ref> و اينچنين شما را جماعت وسط و معتدل و متعادل قرار داديم تا حجت و شاهد بر مردم ديگر باشيد، رسالت پيامبر اسلام با همه رسالت هاي ديگر اين تفاوت را دارد كه از نوع قانون است نه برنامه; مخصوص يك اجتماع تندرو يا كندرو يا راست يا چپ نيست.
{{پایان پاسخ}}
{{پایان پاسخ}}
{{مطالعه بیشتر}}
{{مطالعه بیشتر}}
==مطالعه بيشتر==
۱ـ خاتميت ـ استاد شهید مرتضي مطهري، انتشارات صدرا ـ تهران.
۲ـ خاتميت و پاسخ به ساخته هاي بهائيت ، علي اميرپور، سازمان مطبوعاتي.


۳ـ خاتميت از نظر قرآن و حديث و عقل، استاد جعفر سبحاني.
==مطالعه بیشتر ==
* ''خاتمیت'' مرتضی مطهری، انتشارات صدرا، تهران.
* ''خاتمیت و پاسخ به ساخته‌های بهائیت''، علی امیرپور، سازمان مطبوعاتی.
* ''خاتمیت از نظر قرآن و حدیث و عقل''، جعفر سبحانی.
{{پایان مطالعه بیشتر}}
{{پایان مطالعه بیشتر}}


==منابع==
== منابع ==
<references />
{{پانویس|۲}}
{{شاخه
{{شاخه
  | شاخه اصلی =  
  | شاخه اصلی =کلام
|شاخه فرعی۱ =  
|شاخه فرعی۱ =نبوت
|شاخه فرعی۲ =  
|شاخه فرعی۲ =خاتمیت
|شاخه فرعی۳ =  
|شاخه فرعی۳ =
}}
}}
{{تکمیل مقاله
{{تکمیل مقاله
  | شناسه =  
  | شناسه =شد
  | تیترها =  
  | تیترها =شد
  | ویرایش =  
  | ویرایش =شد
  | لینک‌دهی =  
  | لینک‌دهی =شد
  | ناوبری =  
  | ناوبری =
  | نمایه =  
  | نمایه =
  | تغییر مسیر =  
  | تغییر مسیر =شد
  | ارجاعات =  
  | ارجاعات =
  | بازبینی =  
  | بازبینی =
  | تکمیل =  
  | تکمیل =
  | اولویت =  
  | اولویت =
  | کیفیت =  
  | کیفیت =
}}
}}
{{پایان متن}}
{{پایان متن}}