دلایل خاتمیت: تفاوت میان نسخه‌ها

۴٬۷۵۴ بایت حذف‌شده ،  ‏۳۰ مهٔ ۲۰۲۱
جز
خط ۳۴: خط ۳۴:
* خطبه غدیر: در پایان خطبه غدیر بعد از حجه الوداع در آخرین سال حیاتش، مسئله خاتمیت آمده‌است، در بخشی از این خطبه فرمود: {{عربی|الا فلیبلغ شاهدکم غائبکم لا نبی بعدی و لا امه بعدکم|ترجمه=حاضران به غائبان این سخن را برسانند که بعد از من پیامبری نیست، و بعد از شما امتی نخواهد بود}}.<ref>مجلسی، محمد باقر، بحار الانوار، بیروت، دار الوفاء، اول، ۱۴۰۴ه‍. ق، ج۲۱، ص۳۸۱.</ref>
* خطبه غدیر: در پایان خطبه غدیر بعد از حجه الوداع در آخرین سال حیاتش، مسئله خاتمیت آمده‌است، در بخشی از این خطبه فرمود: {{عربی|الا فلیبلغ شاهدکم غائبکم لا نبی بعدی و لا امه بعدکم|ترجمه=حاضران به غائبان این سخن را برسانند که بعد از من پیامبری نیست، و بعد از شما امتی نخواهد بود}}.<ref>مجلسی، محمد باقر، بحار الانوار، بیروت، دار الوفاء، اول، ۱۴۰۴ه‍. ق، ج۲۱، ص۳۸۱.</ref>


== ب) دلیل عقلی ==
== دلیل عقلی خاتمیت==
نقش عقل در این زمینه محدود است، چون برنامه‌های انبیاء براساس وحی است و عقل احاطه کامل بر مسائل ندارد تا لزوماً حکم کند که این شریعت کامل و تمام و در نتیجه خاتم است؛ بلکه عقل به نحو تعلیقی حکم می‌کند که هرگاه شریعت به نقطه نهایی در بیان خطوط اساسی برنامه زندگی انسان رسید به گونه ای که هیچ اصل و قاعده مورد نیاز بشر را فروگذار نکرده باشد، اینجا شریعت به پایان رسیده چون بعث نبی و شریعت جدید لغو خواهد بود و چنان‌که بشر محتاج تبیین و تفسیر آن قواعد باشد یا در حوادث جدید توان تطبیق اصول را بر فروع نداشته باشد چنین شریعتی محتاج امامان معصوم خواهد بود.
نقش عقل در این زمینه محدود است، چون برنامه‌های انبیاء بر اساس وحی است و عقل احاطه کامل بر مسائل ندارد تا لزوماً حکم کند که این شریعت کامل و تمام و در نتیجه خاتم است؛ بلکه عقل به نحو تعلیقی حکم می‌کند که هرگاه شریعت به نقطه نهایی در بیان خطوط اساسی برنامه زندگی انسان رسید به گونه ای که هیچ اصل و قاعده مورد نیاز بشر را فروگذار نکرده باشد، اینجا شریعت به پایان رسیده چون بعث نبی و شریعت جدید لغو خواهد بود و چنانکه بشر محتاج تبیین و تفسیر آن قواعد باشد یا در حوادث جدید توان تطبیق اصول را بر فروع نداشته باشد چنین شریعتی محتاج امامان معصوم خواهد بود.


عقل به تنهایی تا همین‌جا می‌آید اما این که کدام شریعت، شریعت خاتم است، به عهده خداوند و دینی است که خویش را به عنوان شریعت خاتم معرفی کند و دین اسلام خویش را به عنوان دین خاتم معرفی کرده‌است.
عقل به تنهایی تا همین‌جا می‌آید اما این که کدام شریعت، شریعت خاتم است، به عهده خداوند و دینی است که خویش را به عنوان شریعت خاتم معرفی کند و دین اسلام خویش را به عنوان دین خاتم معرفی کرده‌است.


البته بعد از اینکه وحی، شریعت کامل و پیامبر خاتم را معرفی کرد عقل دوباره به میدان می‌آید منتهی این بار وظیفه کشف را دارد یعنی شریعت مذکور را در معرض تحلیل و تجزیه می‌گذارد. فرهنگ حاکم بر محیط مخاطبین شریعت، هنر حفاظت انسان‌ها از ارزشهای الهی را و مطالعه مبادی و اصول عالی و پویای شریعت و… را مطالعه می‌کند و به این نتیجه می‌رسد که این شریعت جواب گوی همیشگی انسان هاست.
البته بعد از اینکه وحی، شریعت کامل و پیامبر خاتم را معرفی کرد عقل کاشف است یعنی شریعت مذکور را در معرض تحلیل و تجزیه می‌گذارد. فرهنگ حاکم بر محیط مخاطبین شریعت، هنر حفاظت انسان‌ها از ارزشهای الهی را و مطالعه مبادی و اصول عالی و پویای شریعت و… را مطالعه می‌کند و به این نتیجه می‌رسد که این شریعت جوابگوی همیشگی انسان هاست.


و ما در ادامه به مواردی از کاوش‌های عقلی که خاتمیت اسلام و پیامبر اکرم (ص) را نتیجه می‌دهد اشاره کنیم.
دلیل اول: {{قرآن|انّا نحنُ نَزَّلنا الْذِکرَ و اِنّا لَهُ لَحافِظُون<ref>حجر/ ۹. «ما خود این کتاب را فرو فرستادیم و البته نگهبان او هستیم.»</ref> در این آیه شریفه با قاطعیّت کم‌نظیری از محفوظ ماندن قرآن از تحریف و تغییر و نابودی سخن رفته؛ یکی از علل تجدید رسالت و ظهور پیامبران جدید تحریف و تبدیل‌هایی است که در تعلیمات و کتب مقدس پیامبران رخ داده‌است؛ لذا صلاحیت خود را برای هدایت از دست می‌دادند. بشرِ چند هزار سال پیش نسبت به حفظ مواریث علمی و دینی ناتوان بودند؛ آنگاه که بشر به مرحله تکامل می‌رسد و قدرت حفظ مواریث را پیدا می‌کند عمده دلیل و علتِ تجدید پیامبران منتفی می‌شود.}}<ref>مطهری، مرتضی، مجموعه آثار، تهران، انتشارات صدرا، چاپ پنجم، ۱۳۷۵، ج۳، ص۱۵۴.</ref> اهتمام مسلمانان به حفظ قرآن مجید و روایات پیامبر (ص) بهترین گواه است؛ از صدر اسلام تا امروز در هر دوره و عصری ده‌ها بلکه صدها حافظ و قاری و محدّث همواره در جوامع اسلامی حضور داشته‌اند.
دلیل دوم: اسلام و قرآن طرحی است کلی، جامع، همه‌جانبه، متعادل و حاوی همه طرح‌های جزئی و کارآمد در همه موارد و در تمام فرمان‌ها جواب گوی بشر می‌باشد، قرآن، کتابی است که روح همه تعلیمات کتاب‌های آسمانی دیگر را دارد، لذا «مُهَیمَن» و حافظ سایر کتب آسمانی است.
دلیل سوم: از دیدگاه قرآن مجید تمام انبیاء الهی مبلغ یک دین بوده‌اند چنانچه می‌فرماید: {{قرآن|شَرَعَ لَکُمْ مِنَ الدّینِ ما وَصّی به نوحاً و الّذی أوحینا الیک و ما وصّینا به ابراهیم و موسی و عیسی<ref>شوری/ ۱۳.</ref> «خداوند برای شما دینی قرار داد که قبلاً به نوح (ع) توصیه شده بود و اکنون بر تو وحی کردیم و به ابراهیم (ع) و موسی (ع) و عیسی (ع) نیز توصیه کردیم، و نام این دین اسلام به معنای تسلیم در برابر فرمان الهی است البته پیامبران در ابلاغ پاره ای از قوانین، اندک اختلافی داشته‌اند که از قبیل اختلاف کلاس‌های عالی با ابتدایی بوده‌است به همین دلیل است که قرآن کلمه دین را به صورت جمع (ادیان) نیاورده و همیشه از کلمه دین استفاده کرده‌است چرا که، دین بر اساس فطرت بنا گذاشته شده‌است و فطرت انسانها هم واحد است.
قرآن مجید سیر تکاملی انسان را هدایت شده و هدفدار و بر روی صراط مستقیم می‌داند نه اینکه دایماً در تغییر و تبدیل جهت باشد، پس انبیاء نقشه راه را دارند و همواره بشر را هدایت می‌کنند تا می‌رسد به جایی که قابلیت دریافت نقشه کلی را پیدا می‌کند، وقتی نقشه کلی را که به هدف منتهی می‌شود دریافت کرد دیگر احتیاجی به نبی نیست. با آمدن اسلام و قرآن، امت وسط که در جاده هدایت قرار گرفته باشد محقق شده. {{قرآن|و کذلک جعلناکم امّه وسطاً لتکونوا شهداء علی الناس}}<ref>نساء/ ۲۸.</ref> و اینچنین شما را جماعت وسط و معتدل و متعادل قرار دادیم تا حجت و شاهد بر مردم دیگر باشید، رسالت پیامبر اسلام با همه رسالت‌های دیگر این تفاوت را دارد که از نوع قانون است نه برنامه؛ مخصوص یک اجتماع تندرو یا کندرو یا راست یا چپ نیست.
{{پایان پاسخ}}
{{پایان پاسخ}}
{{مطالعه بیشتر}}
{{مطالعه بیشتر}}
۷٬۲۳۰

ویرایش