درخواست تعیین جانشین توسط پیامبر(ص): تفاوت میان نسخه‌ها

جایگزینی متن - 'سئوال' به 'سؤال'
(جایگزینی متن - ' (ع) ' به '(ع) ')
(جایگزینی متن - 'سئوال' به 'سؤال')
خط ۹: خط ۹:
== دعای رسول اکرم(ص) در جریان خاتم بخشی ==
== دعای رسول اکرم(ص) در جریان خاتم بخشی ==
{{نوشتار اصلی|خاتم بخشی امام علی(ع)}}
{{نوشتار اصلی|خاتم بخشی امام علی(ع)}}
[[سیّد بن طاوس]] دعای رسول اکرم(ص) را برای استخلاف [[امیر المؤمنین(ع)]]، در [[شأن نزول]] آیه شریفه: «انما ولیکم الله و رسوله …» از ثعلبی در تفسیرش با چندین طریق نقل می‌کند که از جمله آن‌ها روایتی است که [[عبدالله بن عباس]] از [[ابوذر غفاری]] نقل می‌کند که فرمود: «هان ای مردم بدانید که روزی از روزها با [[رسول خدا(ص)]] نماز ظهر می‌خواندم، سائلی در مسجد از مردم درخواست پول کرد و کسی به وی چیزی نداد، سائل دست خود را به آسمان بلند کرد و گفت: خدایا تو شاهد باش که من در [[مسجد]] رسول تو سئوال کردم و کسی به من چیزی نداد، در همین حال که او شکوه می‌کرد علی(ع) در رکوع بود، با انگشت کوچک دست راست خود اشاره به سائل کرد، سائل نزدیک رفته و انگشتر را از انگشت آن جناب بیرون آورد. رسول خدا(ص) ناظر تمام این جریانات بود و لذا وقتی نمازش تمام شد سر به سوی آسمان بلند نمود و عرض کرد: بارالها موسی از تو خواست تا شرح صدرش دهی و کارهایش را آسان سازی، و گره از زبانش بگشائی تا مردم گفتارش را بفهمند، و نیز درخواست کرد هارون را که برادرش بود وزیر و یاورش قرار دهی و با وی پشتش را محکم نموده و او را در کارها و مأموریت‌هایش شریک سازی، و تو در قرآن ناطقت پاسخش را چنین دادی: «به زودی به وسیله برادرت تو را در کار نبوت کمک می‌دهیم و برای شما نسبت به آیات خود سلطنتی قرار می‌دهیم تا به شما دست نیابند».
[[سیّد بن طاوس]] دعای رسول اکرم(ص) را برای استخلاف [[امیر المؤمنین(ع)]]، در [[شأن نزول]] آیه شریفه: «انما ولیکم الله و رسوله …» از ثعلبی در تفسیرش با چندین طریق نقل می‌کند که از جمله آن‌ها روایتی است که [[عبدالله بن عباس]] از [[ابوذر غفاری]] نقل می‌کند که فرمود: «هان ای مردم بدانید که روزی از روزها با [[رسول خدا(ص)]] نماز ظهر می‌خواندم، سائلی در مسجد از مردم درخواست پول کرد و کسی به وی چیزی نداد، سائل دست خود را به آسمان بلند کرد و گفت: خدایا تو شاهد باش که من در [[مسجد]] رسول تو سؤال کردم و کسی به من چیزی نداد، در همین حال که او شکوه می‌کرد علی(ع) در رکوع بود، با انگشت کوچک دست راست خود اشاره به سائل کرد، سائل نزدیک رفته و انگشتر را از انگشت آن جناب بیرون آورد. رسول خدا(ص) ناظر تمام این جریانات بود و لذا وقتی نمازش تمام شد سر به سوی آسمان بلند نمود و عرض کرد: بارالها موسی از تو خواست تا شرح صدرش دهی و کارهایش را آسان سازی، و گره از زبانش بگشائی تا مردم گفتارش را بفهمند، و نیز درخواست کرد هارون را که برادرش بود وزیر و یاورش قرار دهی و با وی پشتش را محکم نموده و او را در کارها و مأموریت‌هایش شریک سازی، و تو در قرآن ناطقت پاسخش را چنین دادی: «به زودی به وسیله برادرت تو را در کار نبوت کمک می‌دهیم و برای شما نسبت به آیات خود سلطنتی قرار می‌دهیم تا به شما دست نیابند».


بارالها من محمد، نبی و صفی توأم، بارالها مرا هم شرح صدر ارزانی بدار و کار مرا نیز آسان بساز و از اهل بیتم علی را وزیرم قرار بده و به این وسیله پشتم را محکم کن. آنگاه ابوذر گفت: رسول الله هنوز دعایش در زبان بود که [[جبرئیل]] از ناحیه خدای جلیل به حضورش آمد و عرض کرد: ای محمّد بخوان. پرسید: چه بخوانم؟ ابوذر می‌گوید: جبرئیل گفت این آیه را بخوان:}}<ref>طرائف، ابن طاوس، طبع قم، سال ۱۴۰۰ق، ص۴۷، ۴۸، ح۴۰؛ ترجمه المیزان، ج۶، ص۲۸.</ref> {{قرآن|إِنَّمَا وَلِیُّکمُ اللّهُ وَرَسُولُهُ وَالَّذِینَ آمَنُواْ الَّذِینَ یُقِیمُونَ الصَّلاَه وَیُؤْتُونَ الزَّکاه وَهُمْ رَاکعُونَ}}<ref>المائده / ۵۵.</ref> جز این نیست که ولی (و سرپرست) شما خداست و رسول او و آنان که ایمان آورده از همان ایمان آورندگانی که اقامه نماز و ادای زکات می‌کنند در حالی که در رکوع نمازند.
بارالها من محمد، نبی و صفی توأم، بارالها مرا هم شرح صدر ارزانی بدار و کار مرا نیز آسان بساز و از اهل بیتم علی را وزیرم قرار بده و به این وسیله پشتم را محکم کن. آنگاه ابوذر گفت: رسول الله هنوز دعایش در زبان بود که [[جبرئیل]] از ناحیه خدای جلیل به حضورش آمد و عرض کرد: ای محمّد بخوان. پرسید: چه بخوانم؟ ابوذر می‌گوید: جبرئیل گفت این آیه را بخوان:}}<ref>طرائف، ابن طاوس، طبع قم، سال ۱۴۰۰ق، ص۴۷، ۴۸، ح۴۰؛ ترجمه المیزان، ج۶، ص۲۸.</ref> {{قرآن|إِنَّمَا وَلِیُّکمُ اللّهُ وَرَسُولُهُ وَالَّذِینَ آمَنُواْ الَّذِینَ یُقِیمُونَ الصَّلاَه وَیُؤْتُونَ الزَّکاه وَهُمْ رَاکعُونَ}}<ref>المائده / ۵۵.</ref> جز این نیست که ولی (و سرپرست) شما خداست و رسول او و آنان که ایمان آورده از همان ایمان آورندگانی که اقامه نماز و ادای زکات می‌کنند در حالی که در رکوع نمازند.
خط ۱۶: خط ۱۶:


== دعای پیامبر(ص) در شفای امیرالمؤمنین(ع) ==
== دعای پیامبر(ص) در شفای امیرالمؤمنین(ع) ==
[[سلیم بن قیس]] از مقداد بن اسود در پاسخ سئوالی که سلیم درباره علی بن ابی طالب(ع) از او نموده بود، روایت می‌کند که او گفت: ما با رسول خدا(ص) به سفر می‌رفتیم، … و علی(ع) خدمت رسول خدا را می‌کرد و رسول خدا غیر از علی خادمی نداشت، تا این که می‌گوید: شب‌ها رسول خدا(ص) برمی‌خاست و در دل شب نماز می‌گذارد. یک شب تب شدیدی برای علی(ع) پیدا شد به طوری که نگذاشت تا صبح بخوابد، و رسول خدا(ص) هم به جهت بیداری علی(ع)، در آن شب نخوابید، و تا به صبح بیدار بود، و رسول خدا(ص) در آن شب گاهی نماز می‌خواند و گاهی به نزد علی(ع) می‌آمد، و او را دلداری و آرامش می‌داد و به او نگاه می‌کرد. تا آن که سپیده صبح دمید، و چون با اصحاب خود نماز صبح را به جای آورد، عرضه داشت: «اللّهم اشف علیا و عافه فانّه قد اسهرنی ممّا به من الوجع» بار پروردگارا علی را شفا عنایت کن و به او عافیت مرحمت بفرما، چون از شدّت دردی که داشت، نگذاشت من بخوابم و تا صبح بیدار بودم. علی(ع) بعد از دعای رسول الله حالش چنان خوب شد که گوئی گرهی را از ریسمان باز کردند؛ و پس از این، رسول خدا(ص) به او فرمود: «بشارت باد بر تو ای برادر من» و تمام اصحاب گرداگرد پیامبر این سخن را می‌شنیدند. علی(ع) گفت: ای پیغمبر خدا، خداوند تو را بشارت به خیر دهد و مرا فدای تو گرداند. رسول خدا(ص) فرمود: من از خداوند چیزی را نخواسته‌ام مگر آن که به من عطا کرده است، و من چیزی را برای خودم نخواسته‌ام مگر آن که مثل آن را برای تو خواسته‌ام. من از خداوند خواسته‌ام که تو را وصی من، و وارث من، و مخزن علم من قرار دهد و این خواهش را پذیرفته است؛ و من از خداوند خواسته‌ام که منزلت و نسبت تو را با من همانند منزلت و نسبت هارون به موسی گرداند، و پشت مرا به تو محکم کند و تو را در امر رسالت من شریک گرداند، خداوند خواهش مرا پذیرفته است، مگر [[نبوت]] تو را، زیرا که من خاتم النبیین هستم، و پس از من خداوند پیامبری نمی‌فرستد. من هم به عنایت خداوندی به تمام کمالات از وصایت و اخوت و وراثت و وزارت و خلافت و ولایتی که به تو عنایت فرمود، و از دادن خصوص مقام نبوت، خودداری کرد، راضی شدم.<ref>کتاب سلیم بن قیس هلالی، کوفی، ص۲۲۱ و ۲۲۲؛ کنز العّمال، ج۱۵، ص۱۵۰.</ref>
[[سلیم بن قیس]] از مقداد بن اسود در پاسخ سؤالی که سلیم درباره علی بن ابی طالب(ع) از او نموده بود، روایت می‌کند که او گفت: ما با رسول خدا(ص) به سفر می‌رفتیم، … و علی(ع) خدمت رسول خدا را می‌کرد و رسول خدا غیر از علی خادمی نداشت، تا این که می‌گوید: شب‌ها رسول خدا(ص) برمی‌خاست و در دل شب نماز می‌گذارد. یک شب تب شدیدی برای علی(ع) پیدا شد به طوری که نگذاشت تا صبح بخوابد، و رسول خدا(ص) هم به جهت بیداری علی(ع)، در آن شب نخوابید، و تا به صبح بیدار بود، و رسول خدا(ص) در آن شب گاهی نماز می‌خواند و گاهی به نزد علی(ع) می‌آمد، و او را دلداری و آرامش می‌داد و به او نگاه می‌کرد. تا آن که سپیده صبح دمید، و چون با اصحاب خود نماز صبح را به جای آورد، عرضه داشت: «اللّهم اشف علیا و عافه فانّه قد اسهرنی ممّا به من الوجع» بار پروردگارا علی را شفا عنایت کن و به او عافیت مرحمت بفرما، چون از شدّت دردی که داشت، نگذاشت من بخوابم و تا صبح بیدار بودم. علی(ع) بعد از دعای رسول الله حالش چنان خوب شد که گوئی گرهی را از ریسمان باز کردند؛ و پس از این، رسول خدا(ص) به او فرمود: «بشارت باد بر تو ای برادر من» و تمام اصحاب گرداگرد پیامبر این سخن را می‌شنیدند. علی(ع) گفت: ای پیغمبر خدا، خداوند تو را بشارت به خیر دهد و مرا فدای تو گرداند. رسول خدا(ص) فرمود: من از خداوند چیزی را نخواسته‌ام مگر آن که به من عطا کرده است، و من چیزی را برای خودم نخواسته‌ام مگر آن که مثل آن را برای تو خواسته‌ام. من از خداوند خواسته‌ام که تو را وصی من، و وارث من، و مخزن علم من قرار دهد و این خواهش را پذیرفته است؛ و من از خداوند خواسته‌ام که منزلت و نسبت تو را با من همانند منزلت و نسبت هارون به موسی گرداند، و پشت مرا به تو محکم کند و تو را در امر رسالت من شریک گرداند، خداوند خواهش مرا پذیرفته است، مگر [[نبوت]] تو را، زیرا که من خاتم النبیین هستم، و پس از من خداوند پیامبری نمی‌فرستد. من هم به عنایت خداوندی به تمام کمالات از وصایت و اخوت و وراثت و وزارت و خلافت و ولایتی که به تو عنایت فرمود، و از دادن خصوص مقام نبوت، خودداری کرد، راضی شدم.<ref>کتاب سلیم بن قیس هلالی، کوفی، ص۲۲۱ و ۲۲۲؛ کنز العّمال، ج۱۵، ص۱۵۰.</ref>
{{پایان پاسخ}}
{{پایان پاسخ}}
{{مطالعه بیشتر}}
{{مطالعه بیشتر}}
کاربر ناشناس