|
|
(۱۷ نسخهٔ میانی ویرایش شده توسط ۴ کاربر نشان داده نشد) |
خط ۱: |
خط ۱: |
| {{ویرایش}}
| |
| {{شروع متن}} | | {{شروع متن}} |
| {{سوال}} | | {{سوال}} |
خط ۵: |
خط ۴: |
| {{پایان سوال}} | | {{پایان سوال}} |
| {{پاسخ}} | | {{پاسخ}} |
| اصطلاح خود فراموشی، عبارت است از بیگانه شدن انسان از شخصیت واقعی، انسانی و الهی خویش و توجه به شخصیتِ پنداری، خیالی و غیر واقعی خود.
| | {{درگاه|واژهها}} |
| | خود فراموشی یکی از [[رذائل اخلاقی]] و به معنای بیگانه شدن [[انسان]] از شخصیت واقعی، انسانی و الهیِ خویش است. فردی که دچار خود فراموشی شده، به خودِ غیر واقعی خود، که همان بُعد حیوانی است، توجه کرده و خودِ واقعی را که بُعد معنوی او است فراموش کرده است. |
|
| |
|
| چنانکه میدانیم، انسان دارای دو بُعد حیوانی و الهی (مادّی و معنوی) است. آن چیزی که انسان را انسان میکند، توجه او به شخصیت الهی و معنوی اش میباشد. این شخصیت الهی و انسانی، همان شخصیت اصیل، واقعی و راستین اوست که در فرهنگ اسلامی «خود واقعی»<ref>مطهری، مرتضی، فلسفه اخلاق، چاپ چهاردهم، تهران، صدرا، ۱۳۷۴، ص۱۲۷.</ref> نام گرفته است.
| | عوامل خود فراموشی، [[غفلت|از یاد بردن خدا]]، [[دلبستگی به دنیا]]، قرار گرفتن در [[بحران هویت]] و انتخاب الگوهای منفی است. انتخاب اهداف انحرافی نیز یکی دیگر از عوامل خود فراموشی است، که باعث میشود فرد هدف انحرافی را به جای خودِ واقعی مورد توجه قرار دهد. |
|
| |
|
| بدیهی است که نقطه مقابل «خود واقعی»، «خود غیر واقعی» خواهد بود. خودِ غیر واقعی همان شخصیتِ پنداری، خیالی و حیوانی است که در تعالیم اسلامی، «ناخود» «خودِ طُفیلی و غیر واقعی»<ref>همان.</ref> شناخته میشود.
| | راههای درمان خود فراموشی [[ذکر خدا]]، [[عبادت]]، [[توبه]] و [[خودشناسی]] است. ذکر خدا شامل یادآوری [[نعمت|نعمتهای خدا]]، [[یاد مرگ]] و یاد دستورهای الهی هنگام عمل نیز میشود. |
|
| |
|
| در منابع اسلامی، گاه نفس انسانی یا «خود» مورد نکوهش قرار میگیرد و به منزله بالاترین دشمن انسانی معرفی میشود. چنانکه از آقا امیرالمؤمنین علی (علیه السلام) نقل شده که فرمودند: «لا عدو اعدی علی المرء من نفسه»<ref>آمدی، غرر الحکم، ترجمه محمد علی انصاری، قم، دارالکتب، بی تا، فصل ۸۶، حدیث ۳۲۴.</ref> هیچ دشمنی برای انسان بدتر از خود او نیست.
| | == مفهومشناسی == |
| | خود فراموشی عبارت است از بیگانه شدن انسان از شخصیت واقعی، انسانی و الهی خویش و توجه به شخصیتِ پنداری، خیالی و غیر واقعی خود. |
|
| |
|
| در مقابل، گاهی چنان از «خود» تعریف شده که تمام دنیا را نیز نمیتوان با آن برابر دانست، چنانکه از حضرت سید الساجدین امام زین العابدین (علیه السلام) سؤال میشود که: «من اعظمُ الناس خطراً» از همه مردم با اهمیت تر کیست؟ فرمود: «من لم یر الدنیا خَطَراً لنفسه» آن کسی که تمام دنیا را با خودش برابر نمیکند.<ref>فلسفه اخلاق، پیشین.</ref> | | === خود واقعی و خود خیالی === |
| | خود واقعی بُعد معنوی و الهی انسان است.<ref name=":0">مطهری، مرتضی، فلسفه اخلاق، چاپ چهاردهم، تهران، صدرا، ۱۳۷۴، ص۱۲۷.</ref> خود واقعیِ انسان در [[روایت|رروایات]] با ارزش شمرده شده است. بر اساس روایتی از [[امام سجاد(ع)]]، ارزش نفس (خودِ انسان) از تمام دنیا بیشتر است؛ مراد از نفس در این روایت بعد معنوی و الهی انسان دانسته شده است.<ref name=":0" /> |
|
| |
|
| با اندک تأملی میتوان دریافت که «خود» مورد نکوهش، همان «ناخود» یا شخصیت دروغین و خیالی است که انسان آن را «خود» میپندارد؛ بنابراین وقتی سخن از «خودفراموشی» و از خودبیگانگی انسان به میان میآید، منظور این است که انسانِ آگاه، خودِ اصیل و شخصیت واقعی خویش را به دست فراموشی سپرده، از او بیگانه شده و تمام توجه خویش را به شخصیت دروغین خود معطوف سازد.
| | خودِ غیر واقعی، بُعد حیوانی انسان است که به آن «ناخود» و «خودِ طُفیلی» نیز گفتهاند.<ref name=":0" /> خود غیر واقعیِ انسان در روایات، دشمن انسان شمرده شده است. در روایتی [[امام علی(ع)]]، بالاترین دشمن انسان را نفس او (خودِ او) دانسته است،<ref name=":2">آمدی، غرر الحکم، ترجمه محمد علی انصاری، قم، دارالکتب، بی تا، فصل ۸۶، حدیث ۳۲۴.</ref> که مراد از آن بُعد حیوانی او یا همان خود خیالی و غیر واقعی او است. |
|
| |
|
| امیرمؤمنان علی (علیه السلام) میفرمایند: «عجبتُ لمن ینشد ضالته و قد اضل نفسه فلایطلبها.»<ref>غررالحکم، پیشین.</ref> من تعجب میکنم از مردمی که وقتی چیزی را گم میکنند، دستپاچه به دنبال گمشده شان هستند چطور اینها خودشان را گم کردهاند، ولی دنبال این نیستند که خودشان را پیدا کنند؟
| | خودِ مورد نکوهش، همان «ناخود» یا شخصیت دروغین و خیالی است که انسان آن را «خود» میپندارد؛ بنابراین مراد از «خودفراموشی» این است که انسانِ آگاه، شخصیت واقعی خود را که بُعد معنوی او است فراموش کرده، از او بیگانه شده و تمام توجه خودش را به شخصیت دروغین خود داده است. |
|
| |
|
| ای کسی که وقتی پولت را گم میکنی همه جا دنبال آن میگردی و از این و آن سراغ میگیری، ببین آیا خودت را پیدا کردهای؟
| | بنابر روایتی از امام علی(ع)، برخی از افراد خودشان را گم کردهاند ولی دنبال آن نمیگردند تا پیدایش کنند.<ref name=":2" /> این روایت اشاره به رذیله خودفراموشی دارد. |
|
| |
|
| ای که در پیکار خود را باخته
| | == عوامل == |
| | {{اصلی|عوامل خود فراموشی}}برخی از عوامل خود فراموشی چنین است: |
| | * [[غفلت|از یاد بردن خدا]]: بر اساس آیه ۹ [[سوره حشر]] کسی که خدا را فراموش کند، خدا [[نفس|نفسِ او]] را (خودِ او را) از یادش میبرد. |
| | * اهداف انحرافی: انسان هر هدف انحرافی را که انتخاب کند، در حقیقت آن هدف را به جای خودِ واقعی گذاشته است. |
| | *[[بحران هویت]]: فرد در بحران هویت، در جستجوی هویت است؛ اگر او نتواند هویت خود را بازیابد و شخصیت واقعی خود را بیابد، دچار بیهویتی و درنتیجه خود فراموشی میشود.<ref name=":1">شرفی، محمد رضا، دنیای نوجوان، تهران، انتشارات تربیت، چاپ دوم، ۱۳۷۲، ص۳۶۷.</ref> |
| | * الگوهای منفی: در [[نوجوانی]] و [[جوانی]] فرد وارد برههای از زندگی میشود که به دنبال الگویی است تا شخصیت خود را به کمک آن کامل کند.<ref name=":1" /> انتخاب الگوهای منفی او را از خود واقعی دور میکند. |
| | *[[دلبستگی به دنیا]]: کسی که علاقههای او مخالف با بُعد انسانیاش باشد، بهتدریج خود انسانی را فراموش میکند و متوجه چیزی میشود که با حقیقت او همخوانی ندارد. |
|
| |
|
| دیگران را تو ز خود نشناخته
| | ==درمان== |
| | {{اصلی|راههای درمان خود فراموشی}}برای درمان خود فراموشی راههای گوناگونی وجود دارد، که برخی از آنها چنین است: |
|
| |
|
| تو به هر صورت که آیی بیستی<ref>بیستی، یعنی بایستی.</ref>
| | * [[ذکر خدا]]: بر اساس آیه ۹ [[سوره حشر]]، کسی که [[خدا]] را فراموش کند، خدا [[نفس|نفسِ او]] را (خودِ او را) از یادش میبرد؛ بنابراین یاد خدا عاملی برای به یاد آوردن خودِ واقعی است. |
| | * [[عبادت]]: در عبادت انسان نسبت به خدا [[فروتنی]] میورزد و به کاستیهای خود آگاه میشود. در عبادت انسان خود را آن چنانکه هست میبیند و از بالا به [[هستی]] مینگرد؛ بنابراین به کوچک بودن [[آرزو|آروزهای مادی]] پی برده و دوست دارد خود را به قلب هستی برساند. |
| | * [[توبه]]: یکی از راههای درمان خود فراموشی این است که فرد پیوسته در مقابل هر [[گناه|گناهی]] که باعث شرمساری او میشود، توقف و از انجام آن [[توبه]] کند. |
| | * خودشناسی: انسان با شناخت خود میتواند استعدادهای ذاتیاش را کشف کرده و در مسیر پیروزی از آن بهره ببرد. |
|
| |
|
| که منم این، و الله آن تو نیستی
| | == جستارهای وابسته == |
| | | * [[غفلت]] |
| یک زمان تنها بمانی تو ز خلق
| |
| | |
| در غم و اندیشه مانی تا به حلق
| |
| | |
| این تو کی باشی؟ که تو آن اوحدی
| |
| | |
| که خوش و زیبا و سرمست خودی<ref>مولوی، مثنوی معنوی، ص۳۵۵، سطر ۱۸.</ref>
| |
| | |
| خود را گم کردن و فراموش کردن، منحصر به این نیست که انسان درباره هویت و ماهیت خود اشتباه کند؛ بلکه هر موجودی در مسیر تکامل فطری خودش، که راه کمال را میپیماید، در حقیقت از خود سفر میکند، یعنی از خود ضعیف به خود قوی میرود؛ پس انحراف هر موجود از مسیر تکامل واقعی، انحراف از خود به ناخود است.
| |
| | |
| == عوامل انحراف خودفراموش == | |
| == ۱. اهداف انحرافی ==
| |
| این انحراف، بیش از همه جا، در مورد انسان که موجودی مختار و آزاد است، صورت میگیرد. انسان هر غایت انحرافی را که انتخاب کند، در حقیقت او را به جای «خود» واقعی گذاشته است، یعنی ناخود را خود پنداشته است؛ پس غایات و اهداف انحرافی داشتن، یکی از عواملی است که انسان، غیر خود را به جای خود میگیرد و در نتیجه خود واقعی را فراموش میکند و از دست میدهد.
| |
| | |
| == ۲. بحران هویت و الگوهای منفی ==
| |
| این بحران در همه سنین ـ مخصوصاً در سنین نوجوانی و جوانی ـ به اوج خود میرسد؛ چرا که سنین نوجوانی، زمان جستجوی هویت است. اگر جوان بتواند هویت خویش را بازیابد و به خود توجه کند و شخصیت واقعی خویش را بیابد، راه خود را هموار ساخته است؛ اما اگر نتواند، دچار خود فراموشی و به عبارت دیگر دچار بیهویتی میشود.
| |
| | |
| در چنین مرحله ای است که برای خود، شخصیتی پنداری و خیالی (از چهرههای رهبران سیاسی و مذهبی و ملی گرفته تا قهرمانان افسانه ای و ورزشی و سینمایی) درست کرده و همه حرکات و سکنات خود را با آنها هماهنگ میکند؛ چرا که در چنین سنینی جوانان وارد برهه ای از زندگی میشوند که به دنبال الگو و اسوه ای هستند تا شخصیت خود را به کمک آنها تکمیل کنند. اگر در این مرحله ـ که شخصیت یک جوان شکل میگیرد ـ از الگوهای مناسب استفاده نشود، چون زمینه خالی است، طبیعتاً همان پندارهای خیالی، زمینه شخصیت سازی را ایفا کرده موجب ورود جوانان به دوران شوم بیهویتی میشوند.
| |
| | |
| == ۳. محبت دنیا ==
| |
| کسی که علایق او مخالف با بعد انسانیش باشد به تدریج خود انسانی خویش را فراموش میکند و متوجه چیزی میشود که با او هم خونی و هم خوانی ندارد؛ مثل انسان متشخص و صاحب اسم و رسمی که به موارد مخدر معتاد شود و کمکم زندگی و اعتبار خود را در این راه ببازد.
| |
| | |
| == ۴. از یاد بردن خداوند ==
| |
| آیه نهم سوره حشر میفرماید: «همانند کسانی نباشید که خدا را فراموش کردند و خداوند هم نفوس آنها را از یادشان برد». کسی که خدا را فراموش کند در حقیقت اصل و ریشه خود را فراموش کرده است. انسان که نفحه الهی است و در زمین نقش خلیفه او را دارد لزوماً باید همواره به یاد خدا باشد و در همه حالات به اصل خود رجوع کند. طبیعی است، کسی که چنین نکند، خود را و حقیقت خود را هم از یاد میبرد.
| |
| | |
| ==عوامل خودفراموشی==
| |
| اين كه چرا انسان دچار «خود فراموشي» ميشود، ميتوان به دو علت اشاره كرد:
| |
| | |
| ۱ـ يكي از علتهاي خود فراموشي، زمينههاي تربيتي و روان شناختي نوجوانان است؛ زيرا روانشناسان، سنين نوجواني را زمان جستجوي هويت دانستهاند. نوجوان درصدد است تا در دنياي پر آشوب و درعين حال متغيري كه او را احاطه كرده است، جايگاه واقعي خود را بيابد و هويتي از خويش به دست آورد. نوجوانان برآنند تا هويت مورد نظر خود را بهگونهاي كه مايل هستند ايجاد كنند و بدين سؤال هميشگي پاسخ دهند كه «ما كيستيم؟ و براي چه زندگي ميكنيم؟».}}<ref>شرفي، محمد رضا، دنياي نوجوان، تهران، انتشارات تربيت، چاپ دوم، ۱۳۷۲، ص۳۶۷.</ref>
| |
| | |
| به گفته روانشناسان، اگر دوران حساس نوجواني با كمك اولياء و مربّيان، به خوبي و سلامت طي نشود و نوجوان شخصيت واقعي خويش را در نيابد، پيامدهاي ناگوار، زندگي او را متلاطم خواهند ساخت، و او در نهايت دچار خود فراموشي يا از خود بيگانگي خواهد شد.
| |
| | |
| ۲ـ علت اساسي خود فراموشي، خدا فراموشي است؛اولين مرحله سقوط انسان به پرتگاه فسق و ضلالت، در اثر فراموش كردن خود و بيتوجهي به جايگاه و شرافت و مقامي است كه به او داده شده است. گوشجان به كلام نوراني خداوند متعال در قرآن كريم ميسپاريم كه ميفرمايد:
| |
| | |
| {{قرآن|ولا تكونوا كالذين نسوا الله فانسيهم انفسهم اولئك هم الفاسقون.<ref>حشر/۱۹.</ref> و همچون كساني نباشيد كه خدا را فراموش كردند و خدا نيز آنها را به خود فراموشي گرفتار كرده. آنان به حقيقت بدكاران عالمند.
| |
| | |
| آري، فراموش كردن خدا سبب «خودفراموشي» ميشود. انسان در اثر غوطهور شدن در لذّات مادّي و شهوات حيواني هدف آفرينش خود را به دست فراموشي ميسپارد؛ چرا كه فراموش كردن خدا همواره با فراموش كردن صفات جمال و جلال او همراه است؛ از اين رو انساني كه خدا را فراموش ميكند، خود را مستقل و غني و بي نياز خواهد شمرد و بدين ترتيب، واقعيت و هويت انساني خويش را از ياد خواهد برد.}}<ref>مكارم شيرازي، ناصر، تفسير نمونه، تهران، دارالكتاب الاسلامي، ۱۳۶۵، ج۲۳، ص۵۴۰.</ref> چنين انساني از فراهم آوردن توشهاي براي فرداي قيامت خود غافل خواهد ماند.
| |
| | |
| حضرت عليعليه السلام در اين باره ميفرمايند:
| |
| | |
| {{قرآن|من نسي الله سبحانه انساه الله نفسه و اعمي قلبه.<ref>آمدي، غررالحكم، فصل ۷۷، حديث ۱۲۱۴.</ref> كسي كه خدا را فراموش كند، خدا هم او را فراموش ميكند و چشم قلبش را نابينا ميسازد.
| |
| | |
| منشأ تمام شرارتها، غفلت از خداست. بر اساس توجه به خداست كه انصاف، عدالت، رحم و مروت در انسان زنده ميشود.
| |
| | |
| همانگونه كه گياه در تاريكي ميخشكد و برگهايش ميريزد و ثمراتش از بين ميرود، انسان نيز با فراموش كردن خدا تمام صفات خويش را از بين ميبرد. شيطان وقتي ميخواهد انسان را به گناه دعوت كند، اولين كاري كه انجام ميدهد اين است كه فكر انسان را از خدا بر ميگرداند و به سمت مصالح و منافع و تعلقات سوق ميدهد. وقتي انسان به خود توجه كرد، كوچك، حقير و ضعيف ميشود، همّتش پايين ميآيد، مسايل بزرگ را فراموش ميكند و مسايل كوچك براي انسان تلخ ميشود.
| |
| | |
| انسان به واسطه التفات به خود، ياد خدا را فراموش ميكند و دقيقاً با چيزي كه براي حفظ خود انجام ميدهد صدمه ميبيند.
| |
| | |
| چرا خداوند متعال مسأله حضرت آدم را در بهشت مكرر در قرآن ذكر ميكند؟ براي اين است كه اول انسان فكر كند كه من از حضرت آدم بالاتر نيستم و مواظب و مراقب باشد.<ref>حائري شيرازي، محي الدين، تمثيلات، قم، انتشارات شفق، چاپ سوم، ۱۳۷۳، ج۱، ص۱۳۵.</ref> دل وقتي با خدا ارتباط برقرار كرد و به خداوند متعال مربوط شد، خود انسان متوجه است كه چه كار بايد بكند و چه نبايد بكند. اين دل به انسان امر به معروف و نهي از منكر ميكند.
| |
| | |
| برخی از زمینه ها و علل دیگر عبارتند از:غفلت،بیماری های روانی، داشتن خانواده و دوستان عیاش و خوش گذران،گرفتارهای زندگی مدرن،نداشتن برنامه و مدیریت زمان،و...
| |
| | |
| {{پایان پاسخ}}
| |
|
| |
|
| == منابع == | | == منابع == |
خط ۸۷: |
خط ۴۶: |
| {{شاخه | | {{شاخه |
| | شاخه اصلی = اخلاق | | | شاخه اصلی = اخلاق |
| |شاخه فرعی۱ = رذائل اخلاقی | | | شاخه فرعی۱ = رذائل اخلاقی |
| |شاخه فرعی۲ = غفلت | | | شاخه فرعی۲ = غفلت |
| |شاخه فرعی۳ = | | | شاخه فرعی۳ = |
| }} | | }} |
| {{تکمیل مقاله | | {{تکمیل مقاله |
| | شناسه = | | | شناسه = شد |
| | تیترها = | | | تیترها = شد |
| | ویرایش = | | | ویرایش = شد |
| | لینکدهی = | | | لینکدهی = شد |
| | ناوبری = | | | ناوبری = |
| | نمایه = | | | نمایه = |
| | تغییر مسیر = | | | تغییر مسیر = شد |
| | ارجاعات = | | | ارجاعات = |
| | | بازبینی نویسنده = |
| | بازبینی = | | | بازبینی = |
| | تکمیل = | | | تکمیل = |
| | اولویت = | | | اولویت = ج |
| | کیفیت = | | | کیفیت = ج |
| }} | | }} |
| {{پایان متن}} | | {{پایان متن}} |