خودخواهی

نسخهٔ تاریخ ‏۲۷ دسامبر ۲۰۲۰، ساعت ۱۳:۲۸ توسط A.ahmadi (بحث | مشارکت‌ها) (بارگذاری.)
(تفاوت) → نسخهٔ قدیمی‌تر | نمایش نسخهٔ فعلی (تفاوت) | نسخهٔ جدیدتر ← (تفاوت)
سؤال

حب نفس چيست نشانه‎‎ها و درمان عملي آن چيست؟


ماهيت خودخواهي يا حبّ نفس

خودخواهي و حبّ نفس، از قوي‎ترين و اصيل‎ترين تمايلات انساني است كه مي‎تواند زمينه ميل به رشد و كمال و يا سرچشمه تمام رذايل و مفاسد اخلاقي باشد؛ بنابراين حبّ ذات اگر در مسير صحيح خود قرار گيرد و از حدود معيّن تجاوز نكند موجب رشد شخصيت و شكفته شدن استعدادها مي‎شود و يكي از اركان سعادت مادي و معنوي انسان محسوب مي‎گردد. حبّ و علاقه به خويشتن، روح اميد و عشق به زندگي را در انسان تقويت مي‎كند و او را به جلب منافع و فراگرفتن دانش و كمالات نفساني وامي‎دارد و سرانجام انسان را به اوج عزّت و سربلندي مي‎رساند.

حبّ نفس و خودخواهي عيب و نقص نيست؛ بلكه يكي از مواهب عظيم و از نعمت‎هاي گرانبهاي آفرينش است؛ امّا اگر تمايل برخورد از مسير اصلي‎اش منحرف گردد و رنگ افراطي به خود بگيرد، به صورت بيماري خود پرستي بروز مي‎كند و در صورت اصطكاك منافع خود با ديگران، منافع ديگران را ناديده گرفته و سبب ضرر و زيان به ديگران را فراهم مي‎سازد. اين خودخواهي، انسان را از مسير تكامل و ترقي منحرف و از حقيقت متعالي خويش غافل مي‎کند و به ضد ارزشها گرايش مي‎يابد، به‎گونه‎اي كه تنها به خواسته‎ها و آرزوهاي حيواني توجه مي‎نمايد و خود را معيار خوبي و بدي، حق و باطل مي‎داند. حق و عدالتي را مي‎خواهد كه به نفع او و در مسير خواسته‎هاي او باشد و اگر به ضرر او تمام شود خواستار چنين عدالتي نيست؛ بلكه به خود حق مي‎دهد كه با آن مبارزه نمايد، حتي احكام و قوانين دين را طبق دلخواه خود تأويل و توجيه مي‎نمايد.

آثار و نشانه‎هاي خودخواهي

۱. خودمحوري و ناسپاسي

يكي از نشانه‎هاي انسان‎هايي كه در دام خودخواهي گرفتار هستند اين است كه همه چيز و همه كس را براي خود مي‎خواهند و به غير خود اعتنايي ندارند. در جلسات تنها براي خود حق سخن گفتن قائلند و توقع دارند ديگران حرف‎هاي آنان را گوش كنند و رأي آنان را بپذيرند و همواره از هر كس توقع خدمت دارند بي‎آنكه خود به فكر خدمت به ديگران باشند و چون ديگران از خدمت به آنان كوتاهي نمايند كينه آنان را به دل گرفته و تمامي خدمات گذشته آنها را فراموش مي‎كنند؛ از اين رو، اين قبيل افراد نمي‎توانند دوستان خود را حفظ كنند؛ زيرا آنان به سبب توقعات نابجا، را از دست مي‎دهند. انسان‎هاي خودخواه اگر خدمتي در حق ديگران انجام دهند، هرگز آن را فراموش نكرده و همواره آن را به رُخ طرف مقابل مي‎كشند؛ امّا اگر ديگران خدمات بزرگي در حق آنان انجام دهند به زودي آن را فراموش مي‎كنند و در مقابل زحمات آنان قدردان نيستند، مگر اين كه اميد برخورداري‎هاي ديگر داشته و براي جلب منافع بيشتر در مقام قدرداني برآيند. اينان چون اميد تمتّع را از دست دهند همه آن خدمات را فراموش مي‎كنند قدر ناشناسي يكي از ويژگي‎هاي بارز آنها است.

انسان‎هاي وارسته هرگز خدمات خود را به رُخ طرف مقابل نمي‎كشند و اگر كسي در حق آنان نيكي كند ولو اين نيكي ظاهراً بسيار كوچك و كم اهميّت باشد هرگز آن را فراموش نمي‎كنند و در فرصت‎هاي مناسب وظيفه شناسي را به جا مي‎آورند.[۱]

۲. چاپلوسي و تملّق

يكي ديگر از نشانه‎هاي خودخواهي، اين است كه فرد مبتلا، چون نمي‎تواند كرامت نفس و مناعت طبع و عزت انساني را درك نمايد و از سويي هواهاي نفساني و جلب منافع و لذايذ مادي و حيواني برايش مطلوب و پسنديده است، براي جلب منفعت، به ثناگويي بي‎جا و چاپلوسي و تملّق مي‎پردازد و بدين وسيله شخصيت انساني خود را تنزّل مي‎دهد.

۳. شهرت طلبي

از ديگر نشانه‎هاي خودخواهي، شهرت طلبي است كه گاهي ممكن است انسان را به كارهاي ناروا بكشاند؛ مثلاً جنايت كند يا مرتكب كارهاي جنون آميز شود تا در ميان مردم مشهور شود. مانند مسابقه بلندترين صدا، شنا درميان سرما و يخبندان، پرخوري و مسابقات پرش و... .[۲]

۴. محروميت از آزاد انديشي

خودخواهي سبب مي‎شود در مواردي كه به نحوي پاي منافع و خواسته‎هاي شخصي در ميان است فرد نتواند آزادانه و از روي حقّ و انصاف به داوري نشسته به درك حقيقت توفيق يابد؛ بلكه قضاوت‎هاي او در چنين مواردي اغلب متمايل به نتيجه است كه مورد خواست و علاقه اوست؛ مثلاً اگر بخواهد در يك مسئله مورد اختلاف بين يكي از بستگان خود با فردي بيگانه داوري كند يا در مسئله مالي كه پاي خودش در ميان است يا در خصوص كسي كه با او سابقه خصومت دارد قضاوت كند قضاوت آزاد و عاري از هرگونه حبّ و بغض بسيار مشكل است. و خودخواهي به انسان اجازه نمي‎دهد چهره حقيقت را آن چنان كه هست ببيند.

امام خميني ـ رضوان الله عليه ـ در اين زمينه مي‎فرمايد: «سه نظر در عالم هست: يك نظري كه از روي حبّ، موجودات را مطالعه مي‎كند و يك نظري كه از راه بغض نظر مي‎كند و يك نظر ثالث كه حبّ و بغض در آن نيست و آزاد است. آن دو نظر، نظر اشخاصي است كه آزاد نيستند. بزرگ‎ترين گرفتاري بشر و ما ها، اين گرفتاري است كه خودمان داريم و از ناحيه خود ما هست. كسي كه از روي حبّ نفس به مردم و اشيايي نظر مي‎كند و يا از راه دشمني و بغض نظر مي‎كند. اين نمي‎تواند آزاد باشد و درنظر دادن گرفتار است... انسان گمان مي‎كند كه من خودم هر چه مي‎گويم از روي آزادي و بي‎نظري است؛ لكن اگر كسي يك همچون ادّعايي كرد، اين را نپذيريد. نمي‎تواند اين انسان، موجود آزاد از هواهاي نفساني و از حبّ نفس كه منشأ همه گرفتاري‎هاست، باشد. مدّعي آزادي از اين امور زياد است، لكن واقعيت كم است. ممكن است بسياري از اشخاص حتي خودشان هم توجه نداشته باشند به اينكه بنده خودشان هستند، نه بنده خدا. خودشان هم خودشان را مبرّا و منزه مي‎دانند و اين همان حبّ نفسي است كه انسان دارد و تا انسان با مجاهدتها و تبعيّت از تعليمات انبياء از اين گرفتاري‎ و عبوديّت نفس، خارج نشود، نه خودش اصلاح مي‎شود و نه مي‎تواند احكام و رأي‎هايي را كه مي‎دهد صحيح و مطابق با واقع باشد».[۳]

درمان خودخواهي

اسلام در مبارزه همه جانبه و عملي با خودخواهي، اصولي را مورد توجه قرار داده است كه در اينجا به چند نمونه از آنها اشاره مي‎كنيم.

۱. تشخيص بيماري

در درمان بيماري‎هاي جسماني، ركن اساسي تشخيص بيماري است. در معالجه و درمان بيماري‎هاي روحي و رواني نيز بايد ريشه و منشأ بيماري كشف شود؛ در اين باره امام علي(ع) فرمود: «طُوبي لِمَنْ شَغُلَهُ عَيْبُهُ عَنْ عُيُوبِ النّاس»؛ خوشا به حال كسي كه قبل از پرداختن به عيوب ديگران در برطرف كردن عيوب خود كوشا باشد.[۴]

۲. احساس وابستگي به خدا

بهترين راه نجات از خودخواهي اين است كه انسان باور كند كه در وجودش نوعي وابستگي به خداوند قرار دارد و آنچه او را به راهي جز راه حق مي‎كشاند خود واقعي نيست؛ به عبارتي سرچشمه اصلي خودخواهي، عدم شناخت خويشتن است؛ چرا كه اگر انسان خود را به خوبي بشناسد كوچكي خود را در برابر عظمت پروردگار، و ناچيز بودن اعمالش را در برابر مسؤوليت‎هاي سنگين كه برعهده دارد و نعمت‎هاي عظيمي را كه خداوند به او بخشيده بداند، هرگز گام در مسير خودخواهي نخواهد گذاشت. خودخواهي و حبّ ذات، مايه عقب ماندگي است؛ زيرا رمز تكامل، اعتراف به تقصير و قبول وجود نقص‎ها و ضعف‎هاست.

به همين دليل اولياي خدا هميشه به تقصير و قبول وجود نقص‎ها و ضعف‎ها معترف بودند. آنان هميشه به تقصير خود در برابر وظايف الهي معترف بودند و مردم را از خودخواهي و بزرگ شمردن اعمال خويش، نهي مي‎كردند.

۳. تعادل در آرزوها

اسلام با ارائه دستورهاي بي‎شماري، در تمام زمينه‎ها حدود مناسب براي هر گرايش را تعيين فرموده است؛ به‎طوري كه اگر اين مرزها رعايت شود سهم هر آرزويي ادا شده و از هر گونه افراط و تفريط جلوگيري به عمل مي‎آيد.

التزام به احكام شرعي در تمام زمينه‎ها يك راه حل عملي براي ايجاد تعادل در بين اميال گوناگون و جلوگيري از رشد بي‎رويّه خودخواهي در انسان است.[۵]


مطالعه بيشتر

۱. خود و ناخود، اكبري، محمود، چاپ اول، قم، مؤسسه فرهنگي سماء، ۱۳۸۱.

۲. خودسازي (تزكيه و تهذيب نفس)، اميني، ابراهيم، چاپ اول، قم، شفق، ۱۳۷۲.

۳. استقامت، صدر، رضا، چاپ دوم، قم، انتشارات دفتر تبليغات اسلامي، ۱۳۷۷.


منابع

  1. اكبري، محمود، خود و ناخود، قم، مؤسسه فرهنگي سماء، چ اول، ۱۳۸۱، ص۹۱.
  2. همان، ص۹۳.
  3. . امام خميني؛ صحيفه نور؛ قم: موسسه تنظيم و نشر آثار امام خميني، ۱۳۷۸، ج۱۴، ص۸-۹.
  4. مجلسي، محمد باقر، بحارالانوار، ج۱، ص۱۹۹.
  5. همان، ص۹۴ـ۹۵.