خواستگاری زن از مرد

سؤال

آیا پدر دختر می‌تواند از پسری برای دخترش خواستگاری کند چون حضرت شعیب «ع» این کار را برای دخترش انجام دادند، آیا در صورت جواب رد پسر ضربهٔ روحی به دختر نمی‌خورد؟



جواز

خواستگاری زن از مرد، از نظر شرع اسلام جایز است. برای جواز خواستگاری زن از مرد شواهدی وجود دارد که چنین است:

  • زنی نزد پیامبر(ص) آمد و اظهار آمادگی کرد که با پیامبر(ص) ازدواج کند. حضرت محمد(ص) در جواب سکوت فرمود. مرد مسلمانی که آنجا بود از پیامبر(ص) درخواست کرد که اگر تصمیم ندارد با آن زن ازدواج کند، (در صورت رضایت زن) او را به ازدوج خودش دربیاورد. پیامبر قبول کردند و زن نیز پذیرفت و به ازدواج آن مرد درآمد.[۱]
  • حضرت شعیب(ع) به حضرت موسی(ع) گفت: «می‌خواهم یکی از دو دخترم را به همسری تو درآورم به شرط آن که هشت سال برای من کار کنی و اگر تا ده سال کار خود را افزایش دهی، محبّتی از طرف توست، من نمی‌خواهم کار سنگینی بر دوش تو نهم، ان شاء الله مرا از شایستگان خواهی یافت». موسی(ع) با پیشنهاد شعیب(ع) موافقت کرد.[۲]

توجه به رسوم

از دوران گذشته و در بسیاری از ملل، خواستگاری مردان مرسوم بوده و این رسم منحصر به جامعه اسلامی یا ایران نیست. توجه و رعایت رسومی که در منطقه یا جامعه‌ای رواج دارد، اگر مخالف با دستورات دین نباشد، پسندیده است.

البته گاهی دیده شده که خواستگار، خانواده دختر بوده و به‌خاطر مخالفت با عادت و رسوم، مشکلی نیز پیش نیامده است.

توجه به ویژگی‌های زنانه

با توجه به ویژگی‌های خاصی که در زنان و مردان وجود دارد، سفارش شده مرد به خواستگاری زن برود.[۳] از نظر اسلام، ارزش انسانیِ مرد و زن مساوی است؛[۴] با این همه، هر کدام ویژگی‌هایی مخصوص خود را دارند. دختران براساس ساختار روحی و روانی‌شان به انتخاب شدن گرایش دارند. این گرایش باعث می‌شود، اگر در انتخاب شریک زندگی خود اقدام به گزینش کنند، ولی با پاسخ منفی روبرو شوند، چه بسا برایشان شکننده باشد و احساس کنند که قابلیت «محبوب واقع شدن» ندارند.

به گفته مرتضی مطهری، فطرت مرد بر خواستن، عشق ورزیدن و تقاضا آفریده شده، و فطرت زن بر خواسته شدن و معشوق بودن؛[۵] بنابراین خلاف حیثیّت و احترام زن است که به دنبال مرد برود. برای مرد قابل تحمّل است که از زنی خواستگاری کند و جواب منفی بشنود؛ ولی برای زن که می‌خواهد محبوب و معشوق باشد و در قلب مرد نفوذ، قابل تحمّل نیست که مردی را به همسری خود دعوت کند و جواب ردّ بشنود.[۶]

ویلیام جیمز، فیلسوف آمریکایی نیز بر این عقیده است که دختران، در طول تاریخ دریافتند که عزّت و احترامشان به این است که دنبال مردان نروند.[۶]

در متون دینی نیز شواهدی وجود دارد که بر اساس فطرت، بهتر است مرد از زن خواستگاری کند. بر اساس برخی روایات، وقتی حضرت آدم(ع) از حوا خواست نزد او بیاید، حوا گفت: «نه! تو پیش من بیا.» و خداوند نیز به آدم دستور داد که به طرف حوا برود. و رسم خواستگاری مرد از زن نیز شاید از همین ناشی شده باشد.[۷]


بهترین راهی که می‌توانید در پیش بگیرید این است که فردی متدین و رازدار را واسطه قرار دهید. کسی که هم شما به وی اعتماد دارید و هم ایشان. به این صورت که نظر او را درباره ازدواج و انتخاب همسر سؤال کند. شاید ایشان فرد دیگری را انتخاب کرده باشد و شما از آن اطلاعی ندارید. یا ملاک‌هایی را در نظر داشته باشد که با ملاک‌های شما سازگار نیست. با استفاده از این روش معلوم می‌شود که نظر او چیست.[۳]

به دختران جوانی که همسر آینده خودشان را بر اساس ملاک‌های صحیح انتخاب کرده‌اند، پیشنهاد شده است برای مطرح کردن درخواست خود از واسطه استفاده کنند. در این صورت هم از حالت انتظار بیرون می‌آیند و هم به صورت مستقیم با پاسخ منفی مرد مواجه نشده و کرامت انسانی‌شان لطمه نمی‌خورد. برای این امر باید فردی مورد اعتماد، دلسوز، رازنگه‌دار و متأهل انتخاب شود.


مطالعه بیشتر

  • معظمی گودرزی، شهره، بررسی خواستگاری در فقه و حقوق، تهران، نیک ملکی، ۱۳۹۱ش.

منابع

  1. ذاکری، مجتبی، فلسفه ازواج دائم وموقت در اسلام، تهران، غدیر خم، ۱۳۸۰، ص۱۱، نقل از تفسیر سیوطی، ج۵، ص۲۰۹؛ ذیل آیه شریفه «و امرأهً مؤمنه ان وهبت نفسها للنّبی» احزاب/۵۰.
  2. محمدی اشتهاردی، محمد، قصه‌های قرآن، تهران. مؤسسه انتشارات نبوی، ۱۳۷۹، ص۲۴۹.
  3. ۳٫۰ ۳٫۱ صافی، احمد، خانواده متعادل، انجمن اولیا و مربیان، ۱۳۷۴ش.
  4. مرتضی، سید ضیاء، درآمدی بر شناخت مسایل زنان، قم، دفتر تبلیغات حوزه علمیه، ماهنمامه پیام زن، ش ۶۸، ۱۳۷۶؛ نقل از تفسیر المیزان، چاپ چهارم، ص۱۳۶.
  5. مطهری، مرتضی، نظام حقوق زن در اسلام، قم: صدرا، ابتدای کتاب.
  6. ۶٫۰ ۶٫۱ مطهری، مرتضی، نظام حقوق زن در اسلام، قم: صدرا، ۱۳۷۸ش، ص۳۹ و ۴۰.
  7. مرتضی، سید ضیاء، درآمدی بر شناخت مسایل زنان، قم، دفتر تبلیغات حوزه علمیه، ماهنمامه پیام زن، ش ۶۸، ۱۳۷۶، نقل از من لا یحضر الفقیه، چاپ سوم، ص۳۸۰.