خسف بیداء: تفاوت میان نسخه‌ها

۵۶ بایت اضافه‌شده ،  ‏۷ ژانویهٔ ۲۰۲۱
جز
بدون خلاصۀ ویرایش
جزبدون خلاصۀ ویرایش
خط ۱۳: خط ۱۳:
روایت‌هایی در مورد خسف بیداء آمده و حوادث مربوط به آن را بیان کرده‌اند:
روایت‌هایی در مورد خسف بیداء آمده و حوادث مربوط به آن را بیان کرده‌اند:


* پس از ظهور حضرت مهدی(ع)، لشکر سفیانی پس از قتل و غارت مدینه، در تعقیب حضرت مهدی(عج) به سوی مکه حرکت می‌کنند و چون به سرزمین «بیداء» برسند در آنجا همه لشکر، به جز دو نفر یا سه نفر، در زمین فرو خواهند رفت.
* پس از ظهور [[حضرت مهدی(ع)]]، لشکر سفیانی پس از قتل و غارت [[مدینه]]، در تعقیب حضرت مهدی(عج) به سوی [[مکه]] حرکت می‌کنند و چون به سرزمین «بیداء» برسند در آنجا همه لشکر، به جز دو نفر یا سه نفر، در زمین فرو خواهند رفت.


* بنا به روایت حذیفه یمانی، نخستین لشکری که سفیانی به جانب مدینه میفرستد، پس از مدتی به جانب شام حرکت می‌کنند و به دست لشکریان حق، کشته می شوند. سفیانی در پی این شکست لشکر دومی به مدینه اعزام می‌کند که آن‌ها سه روز مدینه را مورد تجاوز و غارت قرار داده و آن گاه مدینه را به قصد مکه ترک می‌کنند. در بیابان «بیداء» میان مکه و مدینه به فرمان خداوند، با وارد آمدن ضربتی بوسیله جبرئیل بر زمین، این لشکر در زمین فرور می‌رود.<ref>مجلسی، محمد باقر، بحار الانوار، ج۵۲. ص۱۸۶.</ref>
* بنا به روایت حذیفه یمانی، نخستین لشکری که سفیانی به جانب مدینه میفرستد، پس از مدتی به جانب شام حرکت می‌کنند و به دست لشکریان حق، کشته می شوند. [[سفیانی]] در پی این شکست لشکر دومی به مدینه اعزام می‌کند که آن‌ها سه روز مدینه را مورد تجاوز و غارت قرار داده و آن گاه مدینه را به قصد مکه ترک می‌کنند. در بیابان «بیداء» میان مکه و مدینه به فرمان [[خداوند]]، با وارد آمدن ضربتی بوسیله [[جبرئیل]] بر زمین، این لشکر در زمین فرور می‌رود.<ref>مجلسی، محمد باقر، بحار الانوار، ج۵۲. ص۱۸۶.</ref>


* در حدیث دیگر آمده که در همین مقطع، نفس زکیه در مسجد الحرام کشته می‌شود و حضرت مهدی(عج) به سوی مکه حرکت می‌کند، تا قیام جهانی خود را آغاز کند. بانگ جبرئیل برای نابود کردن سپاه سفیانی در فضای سرزمین بیداء طنین انداز می‌شود. امام باقر(ع) فرموده است: سپاه سفیانی در سرزمین «بیداء» فرود می‌آیند، سپس منادی آسمان بانگ می‌زند: ای سرزمین «بیداء» این جمعیت را نابود ساز. آن گاه همگی در کام زمین فرومی‌روند.<ref>همان، ص۲۳۵.</ref>
* در [[حدیث]] دیگر آمده که در همین مقطع، نفس زکیه در [[مسجد الحرام]] کشته می‌شود و حضرت مهدی(عج) به سوی مکه حرکت می‌کند، تا قیام جهانی خود را آغاز کند. بانگ جبرئیل برای نابود کردن سپاه سفیانی در فضای سرزمین بیداء طنین انداز می‌شود. امام باقر(ع) فرموده است: سپاه سفیانی در سرزمین «بیداء» فرود می‌آیند، سپس منادی آسمان بانگ می‌زند: ای سرزمین «بیداء» این جمعیت را نابود ساز. آن گاه همگی در کام زمین فرومی‌روند.<ref>همان، ص۲۳۵.</ref>


* امام علی(ع) فرموده‌اند: لشکر سفیانی وقتی در طلب آنهایی که از مدینه به طرف مکه بیرون رفته‌اند، در «بیداء» فرود می‌آیند و زمین آن‌ها را در خود فرو می‌برد.<ref>مجلسی، محمد باقر، پیشین، ص۲۳۸، ب ۲۵، حکومت ۱۰۵.</ref>
* [[امام علی(ع)]] فرموده‌اند: لشکر سفیانی وقتی در طلب آنهایی که از مدینه به طرف مکه بیرون رفته‌اند، در «بیداء» فرود می‌آیند و زمین آن‌ها را در خود فرو می‌برد.<ref>مجلسی، محمد باقر، پیشین، ص۲۳۸، ب ۲۵، حکومت ۱۰۵.</ref>


«خسف بیداء» به علت زلزله، زمین لرزه و رخدادهای طبیعی نیست بلکه عذاب و انتقامی از لشکر سفیانی است که به اراده خداوند صورت می‌گیرد. این خسف، ناگهانی اتفاق می‌افتد و لشکر سفیانی را زمین در اعماق خود فرو می‌برد.  
«خسف بیداء» به علت زلزله، زمین لرزه و رخدادهای طبیعی نیست بلکه عذاب و انتقامی از لشکر سفیانی است که به اراده خداوند صورت می‌گیرد. این خسف، ناگهانی اتفاق می‌افتد و لشکر سفیانی را زمین در اعماق خود فرو می‌برد.  


* در روایتی از امام صادق(ع) چنین آمده است: آقای ما، قائم، پشت خود را به کعبه تکیه می‌دهد… سپس مردی که صورتش به طرف پشت سر برگشته، به طرف قائم می‌آید و در مقابل او می‌ایستد و می‌گوید: مولای من، مژده آورده‌ام، فرشته‌ای از فرشتگان به من فرمان داد که شما را ملاقات کنم و به هلاک لشکر سفیانی در بیداء بشارت دهم. قائم به وی می‌گوید: داستان خود و داستان برادرت را بیان نما. آن مرد گوید: من و برادرم در لشکر سفیانی بودیم، دنیا را از دمشق تا بغداد ویران کردیم و آن را صاف نمودیم. کوفه و مدینه را خراب کردیم و منبر را شکستیم، چهارپایان در مسجد رسول خدا(ص) سرگین انداختند از آنجا بیرون آمدیم. خواستیم که خانه خدا را ویران نموده و اهل آن را به قتل رسانیم، وقتی که به بیداء رسیدیم در آنجا فرود آمدیم. در این هنگام بود که منادی بانگ برکشید: ای بیداء این گروه ستمکار را در خود فرو ببر. زمین باز شد و همه لشکر را در خود فرو برد. سوگند به خدا که در روی زمین حتی افسار شتری باقی نماند، جز من و برادرم. در این وقت فرشته‌ای به صورت ما زد، که صورت ما (چنان‌که می‌بینید) به پشت سرمان برگشت و به برادر من گفت: وای بر تو! به سوی سفیانی ملعون در دمشق برو و او را به ظهور مهدی آل محمد(ص) انذار ده و به وی اطلاع بده که خدای تعالی سپاهش را در «بیداء» نابود ساخته است. به من گفت: ای بشیر، خود را در مکه، به مهدی(عج) برسان. وی را به نابودی ستمگران بشارت ده و بر دست او توبه کن، چرا که او توبه تو را می‌پذیرد.
* در روایتی از [[امام صادق(ع)]] چنین آمده است: آقای ما، قائم، پشت خود را به کعبه تکیه می‌دهد… سپس مردی که صورتش به طرف پشت سر برگشته، به طرف قائم می‌آید و در مقابل او می‌ایستد و می‌گوید: مولای من، مژده آورده‌ام، فرشته‌ای از فرشتگان به من فرمان داد که شما را ملاقات کنم و به هلاک لشکر سفیانی در بیداء بشارت دهم. قائم به وی می‌گوید: داستان خود و داستان برادرت را بیان نما. آن مرد گوید: من و برادرم در لشکر سفیانی بودیم، دنیا را از دمشق تا بغداد ویران کردیم و آن را صاف نمودیم. کوفه و مدینه را خراب کردیم و منبر را شکستیم، چهارپایان در مسجد رسول خدا(ص) سرگین انداختند از آنجا بیرون آمدیم. خواستیم که خانه خدا را ویران نموده و اهل آن را به قتل رسانیم، وقتی که به بیداء رسیدیم در آنجا فرود آمدیم. در این هنگام بود که منادی بانگ برکشید: ای بیداء این گروه ستمکار را در خود فرو ببر. زمین باز شد و همه لشکر را در خود فرو برد. سوگند به خدا که در روی زمین حتی افسار شتری باقی نماند، جز من و برادرم. در این وقت فرشته‌ای به صورت ما زد، که صورت ما (چنان‌که می‌بینید) به پشت سرمان برگشت و به برادر من گفت: وای بر تو! به سوی سفیانی ملعون در دمشق برو و او را به ظهور مهدی آل محمد(ص) انذار ده و به وی اطلاع بده که خدای تعالی سپاهش را در «بیداء» نابود ساخته است. به من گفت: ای بشیر، خود را در مکه، به مهدی(عج) برسان. وی را به نابودی ستمگران بشارت ده و بر دست او توبه کن، چرا که او توبه تو را می‌پذیرد.


سپس قائم دست خود را به روی او می‌کشد و او را به همان صورت طبیعی درمی‌آورد، وی نیز با آن حضرت بیعت نموده و به همراهی او درخواهد آمد.»<ref>الیزدی الحایری، علی، الزام الناصب، بیروت، منشورات مؤسسه الاعلمی للمطبوعات، ج۲، ص۲۵۹.</ref>
سپس قائم دست خود را به روی او می‌کشد و او را به همان صورت طبیعی درمی‌آورد، وی نیز با آن حضرت [[بیعت]] نموده و به همراهی او درخواهد آمد.»<ref>الیزدی الحایری، علی، الزام الناصب، بیروت، منشورات مؤسسه الاعلمی للمطبوعات، ج۲، ص۲۵۹.</ref>
{{پایان پاسخ}}
{{پایان پاسخ}}
{{مطالعه بیشتر}}
{{مطالعه بیشتر}}
خط ۴۵: خط ۴۵:
{{تکمیل مقاله
{{تکمیل مقاله
  | شناسه =
  | شناسه =
  | تیترها =
  | تیترها =شد
  | ویرایش =
  | ویرایش =
  | لینک‌دهی =
  | لینک‌دهی =شد
  | ناوبری =
  | ناوبری =
  | نمایه =
  | نمایه =
خط ۵۴: خط ۵۴:
  | بازبینی =
  | بازبینی =
  | تکمیل =
  | تکمیل =
  | اولویت =
  | اولویت =ج
  | کیفیت =
  | کیفیت =ج
}}
}}
{{پایان متن}}
{{پایان متن}}
۷٬۲۲۸

ویرایش