سؤال

معنای حیات طیبه در قرآن چیست؟

حیات طیبه به معنای زندگی پاکیزه که به روزی حلال، قناعت و خشنودی، عبادت، توفیق بر اطاعت خداوند، زندگی خوشی دنیا و بهشت معنا شده است. مقصود از حیات طیبه را هر دو زندگی در این دنیا و آخرت دانسته‌اند.

براساس آیه ۹۷ سوره نحل، خداوند به مؤمنانی که عمل صالح انجام می‌دهند، حیات طیبه می‌بخشد. در حیات طبیه، انسان مؤمن و نیکوکار، وارد حیاتی می‌شود که مملو از پاکیزگی و آرامش است و به نقل از علامه طباطبایی، جان و حیاتی دیگر به او بخشیده می‌شود.

مفهوم حیات طیبه

طیب به معنای خوب و پاک آمده است که در آن خباثت نیست.[۱]

مفسران در معنی حیات طیبه (زندگی پاکیزه) تفسیرهای متعددی آورده‌اند. از جمله: روزی حلال، قناعت و رضا دادن به نصیب، رزق روزانه، عبادت توأم با روزی حلال، توفیق بر اطاعت فرمان خدا. ولی مفهوم حیات طیبه آن چنان وسیع است که همه این موارد را شامل می‌شود.[۲] برخی حیات طیبه را در مقابل ﴿مَعِيشَةً ضَنْكًا؛ زندگی سخت در آیه ۱۲۴ سوره طه قرار داده‌اند.[۳]

علامه طباطبایی در تفسیرالمیزان چنین گفته است: حیات، به معنای جان بخشیدن به چیزی و افاضه حیات به آن است. پس لفظ این جمله با صراحت دلالت دارد بر این که خدای تعالی مؤمنی را که عمل صالح انجام دهد به حیات جدیدی غیر آن حیاتی که به دیگران نیز داده، زنده می‌کند و مقصود این نیست که حیاتش را تغییر می‌دهد، مثلا حیات خبیث او را مبدل به حیات طیبی می‌کند که اصل حیات همان حیات عمومی باشد و صفتش را تغییر دهد، زیرا اگر مقصود این بود کافی بود که بفرماید: «ما حیات او را طیب می‌کنیم» ولی این‌طور نفرمود، بلکه فرمود: «ما او را به حیاتی طیب زنده می‌سازیم.»

این آیه با آیه ۱۲۲ سوره انعام تبیین می‌شود:[۴] ﴿آیا کسی که مرده [دل‏] بود و زنده‌اش گردانیدیم و برای او نوری پدیدآوردیم تا در پرتو آن، در میان مردم راه برود، چون کسی است که گویی گرفتار در تاریکی‌هاست و از آن بیرون آمدنی نیست؟ این گونه برای کافران آنچه انجام می‌دادند زینت داده شده است‏.

حیات طیبه هم می تواند در دنیا باشد و هم در آخرت اما برخی مفسران با توجه به قراین آیه ۹۷ سوره نحل، زندگی پاکیزه را در این دنیا می دانند.[۵] و برخی هم گفته اند دنیا، بهشت کافران است و زندان مؤمن و با توجه به آیات قرآن، حیات طیبه را در آخرت می دانند.[۶]

حیات طیبه، نتیجه ایمان و عمل صالح

در قرآن کریم «حیات طیبه» تنها در یک سوره آمده است. آنجا که می‌فرماید: ﴿مَنْ عَمِلَ صَالِحًا مِنْ ذَکَرٍ أَوْ أُنْثَیٰ وَهُوَ مُؤْمِنٌ فَلَنُحْیِیَنَّهُ حَیَاةً طَیِّبَةً ۖ وَلَنَجْزِیَنَّهُمْ أَجْرَهُمْ بِأَحْسَنِ مَا کَانُوا یَعْمَلُونَ؛ هر کس عمل صالح انجام دهد، در حالی که مؤمن است، خواه مرد باشد یا زن، به او حیات پاکیزه می‌بخشیم، و پاداش آنها را به بهترین اعمالی که انجام دادند خواهیم داد.(نحل:۹۷) هرچند حیات طیبه تنها یک بار در قرآن آمده است اما جای جای قرآن بدان اشاره دارد.[۷] در واقع حیات طیبه نتیجه عملی زیست مسلمانی است. قرآن نوعی تفکر و شکل زندگی را نشان می‌دهد و ترویج می‌کند که نتیجه آن، زندگی‌ای پاک و خوب است که با تعبیر حیات طیبه از آن نام می‌برد.

آیت‌الله مکارم شیرازی درباره حیات طیبه می‌گوید: «نتیجه این عمل صالح مولود ایمان در این جهان، حیات طیبه است یعنی تحقق جامعه‌ای قرین با آرامش، امنیت، رفاه، صلح، محبت، دوستی، تعاون و مفاهیم سازنده انسانی خواهد بود، و از نابسامانی‌ها و درد و رنج‌هایی که بر اثر استکبار و ظلم و طغیان و هوا پرستی و انحصارطلبی به وجود می‌آید و آسمان زندگی را تیره و تار می‌سازد در امان است.»[۸]

مطالعه بیشتر

۱. علامه طباطبایی، تفسیر المیزان، ترجمه سید محمد باقر موسوی همدانی، انتشارات دفتر انتشارات اسلامی، جلد ۱۲، ذیل آیه مورد بحث.

۲. استاد مکارم شیرازی، تفسیر نمونه، ناشر، انتشارات دارالکتب الاسلامیه، تهران، ۱۳۷۶ ش، جلد ۱۱، ص۳۹۵.

۳. آیه الله هاشمی رفسنجانی، تفسیر راهنما، ناشر، انتشارات دفتر تبلیغات اسلامی حوزه علمیه قم، ۱۳۷۸ ش، جلد ۹، ص۵۲۵.

۴. سید علی اکبر قرشی، تفسیر احسن الحدیث، ناشر. انتشارات بنیاد بعثت تهران، ۱۳۷۰ ش، جلد ۵، ص۴۹۶.

منابع

  1. حیات طیبه از منظر قرآن و روایات، سیده مریم موسوی، محمود ابوترابی، الاهیات قرآنی سال پنجم بهار و تابستان 1396 شماره 8
  2. تفسیر نمونه، مکارم شیرازی،‌ ج۱۱، ص۳۹۴. روض الجنان و روح الجنان، ابوالفتوح رازی،‌ ج۱۲،‌ص۸۹.
  3. دانشنامه جهان اسلام، بنیاد دائرة المعارف اسلامی، ج۱،‌ ص۶۶۶۵
  4. طباطبایی، سید محمد حسینی، تفسیر المیزان، ترجمه سید محمد باقر موسوی همدانی، قم، انتشارات اسلامی وابسته به جامعه مدرسین حوزه علمیه، جلد۱۲، ص۴۹۱.
  5. اخلاق در قرآن، مكارم شيرازى، ناصر، ج۱، ص۵۵
  6. ترجمه تفسیر کاشف، مغنیه، ج۴، ص۸۵۶
  7. حیات طیّبه از دیدگاه قرآن کریم، حمیدرضا مظاهرى سیف، معرفت 1385 شماره 109
  8. تفسیر نمونه، ج۱۱، ص۳۹۴.