حجاب در قرآن: تفاوت میان نسخه‌ها

۴۸ بایت اضافه‌شده ،  ‏۱۹ دسامبر ۲۰۲۰
جز
جایگزینی متن - 'ر.ک. ' به 'نگاه کنید به '
جز (جایگزینی متن - '<ref>.' به '<ref>')
جز (جایگزینی متن - 'ر.ک. ' به 'نگاه کنید به ')
خط ۲۱: خط ۲۱:
{{قرآن|وَ لْیَضْرِبْنَ بِخُمُرِهِنَّ عَلی جُیُوبِهِنَّ|سوره=نور| آیه =۳۱|ترجمه= زنان باید سر، سینه، و دوش خود را بپوشانند.}}
{{قرآن|وَ لْیَضْرِبْنَ بِخُمُرِهِنَّ عَلی جُیُوبِهِنَّ|سوره=نور| آیه =۳۱|ترجمه= زنان باید سر، سینه، و دوش خود را بپوشانند.}}


خُمُر جمع خمار، و مراد از آن پوشش مخصوص سر و اطراف سر بانوان است.<ref>الخمار: ثوب تغطّی به المرأه راسها والجمع خُمُر فیومی، المصباح المنیر؛ هم‌چنین در مجمع‌البحرین طریحی، ذیل واژهٔ خُمُر آمده است: قوله فلیضربن بخُمُرهن، ای مقانعهن. خُمُر جمع خمار و هی المقنعه؛ همچنین ر.ک. شیخ طوسی، تفسیر تبیان، ج۷، ص۴۳؛ بانو امین، تفسیرمخزن‌العرفان، ج۹، ص۱۰۵، ذیل آیهٔ شریفهٔ ۳۱ نور، (آیهٔ خمار).</ref> در بعضی تفاسیر، در ذیل آیهٔ شریفه، از عایشه نقل شده است:
خُمُر جمع خمار، و مراد از آن پوشش مخصوص سر و اطراف سر بانوان است.<ref>الخمار: ثوب تغطّی به المرأه راسها والجمع خُمُر فیومی، المصباح المنیر؛ هم‌چنین در مجمع‌البحرین طریحی، ذیل واژهٔ خُمُر آمده است: قوله فلیضربن بخُمُرهن، ای مقانعهن. خُمُر جمع خمار و هی المقنعه؛ همچنین نگاه کنید به شیخ طوسی، تفسیر تبیان، ج۷، ص۴۳؛ بانو امین، تفسیرمخزن‌العرفان، ج۹، ص۱۰۵، ذیل آیهٔ شریفهٔ ۳۱ نور، (آیهٔ خمار).</ref> در بعضی تفاسیر، در ذیل آیهٔ شریفه، از عایشه نقل شده است:


«زنانی بهتر از زنان انصار ندیدم. وقتی این آیهٔ شریفه نازل شد، هر یک از آنها به سمت لباس‌های مخصوص خود رفتند و از آن تکه‌ای جدا کردند و خمار و مقنعه‌ای مشکی پوشیدند، گویی بالای سر آنها کلاغ نشسته است.»<ref>«ما رأیت نساءً خیراً من نساء الانصار لما نزلت هذه الآیه قامت کل واحده منهنّ الی مرطها المرحل فصدعت منه صدعه فاخترمن، فاصبحن کانّ علی روسهنّ الغربان»: زمخشری، تفسیر کشاف، ج۳، ص۲۳۱، ذیل آیهٔ شریفهٔ ۳۱ سورهٔ نور. حدیث مذکور، با الفاظ و تعابیر مختلف در کتاب‌های متعدد، اهل سنت آمده است؛ از جمله: صحیح البخاری، شرح العسقلانی، ج۸، ص۴۹؛ تفسیر ابن کثیر، ج۳، ص۲۸۴، ذیل آیهٔ شریفهٔ خمار و المفصل فی احکام المرأه و البیت المسلم فی الشریعه اسلامیه، ج۳، ص۳۲۰.</ref>
«زنانی بهتر از زنان انصار ندیدم. وقتی این آیهٔ شریفه نازل شد، هر یک از آنها به سمت لباس‌های مخصوص خود رفتند و از آن تکه‌ای جدا کردند و خمار و مقنعه‌ای مشکی پوشیدند، گویی بالای سر آنها کلاغ نشسته است.»<ref>«ما رأیت نساءً خیراً من نساء الانصار لما نزلت هذه الآیه قامت کل واحده منهنّ الی مرطها المرحل فصدعت منه صدعه فاخترمن، فاصبحن کانّ علی روسهنّ الغربان»: زمخشری، تفسیر کشاف، ج۳، ص۲۳۱، ذیل آیهٔ شریفهٔ ۳۱ سورهٔ نور. حدیث مذکور، با الفاظ و تعابیر مختلف در کتاب‌های متعدد، اهل سنت آمده است؛ از جمله: صحیح البخاری، شرح العسقلانی، ج۸، ص۴۹؛ تفسیر ابن کثیر، ج۳، ص۲۸۴، ذیل آیهٔ شریفهٔ خمار و المفصل فی احکام المرأه و البیت المسلم فی الشریعه اسلامیه، ج۳، ص۳۲۰.</ref>


در کتاب‌های لغت در ریشهٔ لغوی خمار (خ ـ م ـ ر) سیاهی آن نیز بیان شده است.<ref>المختمره من الضأن: السوداء و رأسها ابیض و من المعز ایضاً: خلیل، العین، ذیل ریشهٔ خمر و الخمریّ من الالوان؛ الاسود الضارب الی الحمره کلون الخمر الاسود: شرتونی، اقرب الموارد، ذیل ریشهٔ خمر.</ref> به مشروبات الکلی نیز از آن جهت «خمر» اطلاق می‌گردد که باعث سیاهی و تیره‌گی عقل انسان می‌گردد.<ref>ر.ک. سید حسن مصطفوی، «التحقیق فی کلمات القرآن الکریم» ذیل ریشهٔ خمر.</ref>
در کتاب‌های لغت در ریشهٔ لغوی خمار (خ ـ م ـ ر) سیاهی آن نیز بیان شده است.<ref>المختمره من الضأن: السوداء و رأسها ابیض و من المعز ایضاً: خلیل، العین، ذیل ریشهٔ خمر و الخمریّ من الالوان؛ الاسود الضارب الی الحمره کلون الخمر الاسود: شرتونی، اقرب الموارد، ذیل ریشهٔ خمر.</ref> به مشروبات الکلی نیز از آن جهت «خمر» اطلاق می‌گردد که باعث سیاهی و تیره‌گی عقل انسان می‌گردد.<ref>نگاه کنید به سید حسن مصطفوی، «التحقیق فی کلمات القرآن الکریم» ذیل ریشهٔ خمر.</ref>


'''جَلباب'''
'''جَلباب'''
خط ۳۱: خط ۳۱:
{{قرآن|یا أَیُّهَا النَّبِیُّ قُلْ لِأَزْواجِکَ وَ بَناتِکَ وَ نِساءِ الْمُؤْمِنِینَ یُدْنِینَ عَلَیْهِنَّ مِنْ جَلاَبِیبِهِنَّ ذلِکَ أَدْنی أَنْ یُعْرَفْنَ فَلا یُؤْذَیْنَ وَ کانَ اللَّهُ غَفُوراً رَحِیماً| سوره = احزاب| آیه = ۵۹| ترجمه = ای پیامبر به زنان و دختران خود و زنان مؤمنان بگو که خویش را به چادر فروپوشند؛ که این کار برای این که آنها به عفت و حریت شناخته شوند، تا از تعرّض و جسارت هوس‌رانان آزار نکشند، بر آنان بسیار بهتر است و خدا در حق خلق آمرزنده و مهربان است.}}
{{قرآن|یا أَیُّهَا النَّبِیُّ قُلْ لِأَزْواجِکَ وَ بَناتِکَ وَ نِساءِ الْمُؤْمِنِینَ یُدْنِینَ عَلَیْهِنَّ مِنْ جَلاَبِیبِهِنَّ ذلِکَ أَدْنی أَنْ یُعْرَفْنَ فَلا یُؤْذَیْنَ وَ کانَ اللَّهُ غَفُوراً رَحِیماً| سوره = احزاب| آیه = ۵۹| ترجمه = ای پیامبر به زنان و دختران خود و زنان مؤمنان بگو که خویش را به چادر فروپوشند؛ که این کار برای این که آنها به عفت و حریت شناخته شوند، تا از تعرّض و جسارت هوس‌رانان آزار نکشند، بر آنان بسیار بهتر است و خدا در حق خلق آمرزنده و مهربان است.}}


جلابیب در آیه، جمع جلباب است و جلباب به معنای پوشش گسترده و فراگیر تمام بدن است، که زنان بر روی لباس‌های دیگر می‌پوشند. امروزه در زبان فارسی به چنین پوششی چادر گفته می‌شود. گفته شده است که بین جلباب قرآنی و چادرهای رایج، از نظر مفهوم، اندازه، کارکرد و حتی رنگ، هم‌گرایی و شباهت‌های بسیار نزدیکی وجود دارد.<ref>ر.ک. «نقد ادله مخالفین چادر مشکی» روزنامه جمهوری اسلامی، ۳ و ۴ بهمن ماه ۷۹.</ref>
جلابیب در آیه، جمع جلباب است و جلباب به معنای پوشش گسترده و فراگیر تمام بدن است، که زنان بر روی لباس‌های دیگر می‌پوشند. امروزه در زبان فارسی به چنین پوششی چادر گفته می‌شود. گفته شده است که بین جلباب قرآنی و چادرهای رایج، از نظر مفهوم، اندازه، کارکرد و حتی رنگ، هم‌گرایی و شباهت‌های بسیار نزدیکی وجود دارد.<ref>نگاه کنید به «نقد ادله مخالفین چادر مشکی» روزنامه جمهوری اسلامی، ۳ و ۴ بهمن ماه ۷۹.</ref>


علاوه بر قرآن که دو شکل خاص از پوشش را برای زنان در مقابل نامحرم توصیه کرده است، در حدیثی از پیامبر چهار پوشش ویژه برای زنان در مقابل نامحرم معرفی شده است. «عن النبی(ص): ... و لغیر ذی محرم اربعه اثواب: درع و خمار و جلباب و آزار.» زنان در نزد نامحرم باید چهار لباس داشته باشند، پیراهن، مقنعه، چادر و شلوار.»<ref>فیض کاشانی، ملامحسن، تفسیرصافی ج۳ ص ۴۳۰ ؛طبرسی، فضل بن حسن، تفسیر مجمع البیان ج ۷ ص ۲۷۱.</ref>
علاوه بر قرآن که دو شکل خاص از پوشش را برای زنان در مقابل نامحرم توصیه کرده است، در حدیثی از پیامبر چهار پوشش ویژه برای زنان در مقابل نامحرم معرفی شده است. «عن النبی(ص): ... و لغیر ذی محرم اربعه اثواب: درع و خمار و جلباب و آزار.» زنان در نزد نامحرم باید چهار لباس داشته باشند، پیراهن، مقنعه، چادر و شلوار.»<ref>فیض کاشانی، ملامحسن، تفسیرصافی ج۳ ص ۴۳۰ ؛طبرسی، فضل بن حسن، تفسیر مجمع البیان ج ۷ ص ۲۷۱.</ref>