جریان افک: تفاوت میان نسخه‌ها

۳۷۹ بایت اضافه‌شده ،  ‏۲۴ اوت ۲۰۲۲
جز
پاورقی 2 تکمیل شد
(ابرابزار)
جز (پاورقی 2 تکمیل شد)
 
(۴ نسخهٔ میانی ویرایش شده توسط ۴ کاربر نشان داده نشد)
خط ۴: خط ۴:
{{پایان سوال}}
{{پایان سوال}}
{{پاسخ}}
{{پاسخ}}
'''جریان افک'''، مربوط به اتهام گروهی از مسلمانان به یکی از زنان مسلمان است. دو [[شأن نزول]] از دیدگاه [[شیعه]] و [[اهل سنت]] در مورد آیه ۱۱ [[سوره نور]] نقل شده است که هر دو با نقدهایی همراه می‌باشد. اهل سنت مسئله افک را راجع به تهمت [[منافقین]] به[[عائشه]] می‌دانند و در نقل روایتی از عائشه در این زمینه، نزول [[آیات افک]] را برای برائت عائشه از این اتهام، دانسته‌اند. در نقد این دیدگاه گفته شده است که سوء ظن [[پیامبر(ص)]] نسبت به همسر خویش و تحت تأثیر قرار گرفتن در مقابل شایعات منافقین با مقام [[عصمت]] و شخصیت پیامبر(ص) سازگار نیست. علاوه بر اینکه تناقضاتی در متن روایت عائشه دیده می‌شود که اعتماد به این روایت را مخدوش می‌کند. در دیدگاه برخی از بزرگان شیعه، ماجرای افک، در مورد تهمت عائشه به[[ماریه قبطیه]] است. این نقل نیز با نقدهایی مانند عدم تطبیق جریان با آیات مربوط به افک و عدم اجرای حد شرعی بر عائشه، همراه است.
'''جریان افک'''، مربوط به اتهام گروهی از مسلمانان به یکی از زنان مسلمان است. دو [[شأن نزول]] از دیدگاه [[شیعه]] و [[اهل سنت]] در مورد آیه ۱۱ [[سوره نور]] نقل شده است که هر دو با نقدهایی همراه می‌باشد. اهل سنت مسئله افک را راجع به تهمت [[منافقین]] به [[عائشه]] می‌دانند و در نقل روایتی از عائشه در این زمینه، نزول [[آیات افک]] را برای برائت عائشه از این اتهام، دانسته‌اند. در نقد این دیدگاه گفته شده است که سوء ظن [[پیامبر(ص)]] نسبت به همسر خویش و تحت تأثیر قرار گرفتن در مقابل شایعات منافقین با مقام [[عصمت]] و شخصیت پیامبر(ص) سازگار نیست. علاوه بر اینکه تناقضاتی در متن روایت عائشه دیده می‌شود که اعتماد به این روایت را مخدوش می‌کند. در دیدگاه برخی از بزرگان شیعه، ماجرای افک، در مورد تهمت عائشه به [[ماریه قبطیه]] است. این نقل نیز با نقدهایی مانند عدم تطبیق جریان با آیات مربوط به افک و عدم اجرای حد شرعی بر عائشه، همراه است.


== متن آیه ==
== متن آیه ==
{{قرآن بزرگ|إِنَّ الَّذِینَ جَاءُوا بِالإفْکِ عُصْبَه مِنْکُمْ لا تَحْسَبُوهُ شَرًّا لَکُمْ بَلْ هُوَ خَیْرٌ لَکُمْ لِکُلِّ امْرِئٍ مِنْهُمْ مَا اکْتَسَبَ مِنَ الإثْمِ وَالَّذِی تَوَلَّی کِبْرَهُ مِنْهُمْ لَهُ عَذَابٌ عَظِیمٌ|ترجمه=مسلّماً کسانی که آن تهمت عظیم را عنوان کردند گروهی [متشکّل و توطئه‌گر] از شما بودند؛ امّا گمان نکنید این ماجرا برای شما بد است‏، بلکه خیر شما در آن است‏؛ آنها هر کدام سهم خود را از این گناهی که مرتکب شدند دارند؛ و از آنان کسی که بخش مهمّ آن را بر عهده داشت عذاب عظیمی برای اوست‏!|سوره=نور|آیه=۱۱}}
{{قرآن بزرگ|إِنَّ الَّذِينَ جَاءُوا بِالْإِفْكِ عُصْبَةٌ مِنْكُمْ ۚ لَا تَحْسَبُوهُ شَرًّا لَكُمْ ۖ بَلْ هُوَ خَيْرٌ لَكُمْ ۚ لِكُلِّ امْرِئٍ مِنْهُمْ مَا اكْتَسَبَ مِنَ الْإِثْمِ ۚ وَالَّذِي تَوَلَّىٰ كِبْرَهُ مِنْهُمْ لَهُ عَذَابٌ عَظِيمٌ|ترجمه=مسلّماً کسانی که آن تهمت عظیم را عنوان کردند گروهی [متشکّل و توطئه‌گر] از شما بودند؛ امّا گمان نکنید این ماجرا برای شما بد است‏، بلکه خیر شما در آن است‏؛ آنها هر کدام سهم خود را از این گناهی که مرتکب شدند دارند؛ و از آنان کسی که بخش مهمّ آن را بر عهده داشت عذاب عظیمی برای اوست‏!|سوره=نور|آیه=۱۱}}


== دیدگاه اهل سنت ==
== دیدگاه اهل سنت ==
[[اهل سنت]] مسئله افک را راجع به تهمت منافقین به[[عایشه]] می‌دانند. در الدر المنثور از سندهای گوناگون از عایشه روایت شده است که: «در یکی از جنگ‌ها که من (عائشه) همراه [[پیامبر(ص)]] بودم، به خاطر امر به[[حجاب]]، داخل در محمل و کجاوه‌ای سفر می‌کردم. بعد از اتمام جنگ و برگشت به سوی [[مدینه]]، در نزدیکی‌های مدینه، برای قضای حاجت از لشکر خارج شدم و موقع برگشت متوجه گم شدن گلوبندم شدم، دوباره برای پیدا نمودن آن حرکت کردم، در آن هنگام منادی ندای کوچ داد و مأمورین کجاوه، به خیال این که من در داخل آن هستم، حرکت کردند. زمانی که برگشتم، کاروان حرکت کرده بود و من همان‌جا ماندم. از سوی دیگر صفوان بن معطل سلمی و ذکرانی که از عقب لشکر حرکت می‌کردند، هنگام صبح به آن جا، رسیدند و مرا سوار بر شتر به لشکرگاه رساندند. این قضیه باعث شد عده‌ای مانند عبدالله بن ابی ابن سلول، درباره من تهمت‌هایی بزنند.
[[اهل سنت]] مسئله افک را راجع به تهمت منافقین به [[عایشه]] می‌دانند. در الدر المنثور از سندهای گوناگون از عایشه روایت شده است که: «در یکی از جنگ‌ها که من (عائشه) همراه [[پیامبر(ص)]] بودم، به خاطر امر به [[حجاب]]، داخل در محمل و کجاوه‌ای سفر می‌کردم. بعد از اتمام جنگ و برگشت به سوی [[مدینه]]، در نزدیکی‌های مدینه، برای قضای حاجت از لشکر خارج شدم و موقع برگشت متوجه گم شدن گلوبندم شدم، دوباره برای پیدا نمودن آن حرکت کردم، در آن هنگام منادی ندای کوچ داد و مأمورین کجاوه، به خیال این که من در داخل آن هستم، حرکت کردند. زمانی که برگشتم، کاروان حرکت کرده بود و من همان‌جا ماندم. از سوی دیگر صفوان بن معطل سلمی و ذکرانی که از عقب لشکر حرکت می‌کردند، هنگام صبح به آن جا، رسیدند و مرا سوار بر شتر به لشکرگاه رساندند. این قضیه باعث شد عده‌ای مانند عبدالله بن ابی ابن سلول، درباره من تهمت‌هایی بزنند.


یک ماه بود بر پیامبر(ص) وحی نازل نمی‌شد و ایشان به من فرمود: اگر تو از این تهمت‌ها مبری هستی، خداوند در برائتت آیه‌ای می‌فرستد و الا [[استغفار]] کن. من از خودم اطمینان داشتم که خدا مرا تبرئه می‌کند، ولی احتمال نمی‌دادم که آیه‌ای برای من نازل شود، تا این که به پیامبر(ص) وحی نازل شد: {{قرآن|إِنَّ الَّذِینَ جَاءُوا بِالإفْکِ عُصْبَه …}} و خدا مرا تبرئه نمود.
یک ماه بود بر پیامبر(ص) وحی نازل نمی‌شد و ایشان به من فرمود: اگر تو از این تهمت‌ها مبری هستی، خداوند در برائتت آیه‌ای می‌فرستد و الا [[استغفار]] کن. من از خودم اطمینان داشتم که خدا مرا تبرئه می‌کند، ولی احتمال نمی‌دادم که آیه‌ای برای من نازل شود، تا این که به پیامبر(ص) وحی نازل شد: {{قرآن|إِنَّ الَّذِینَ جَاءُوا بِالإفْکِ عُصْبَه …}} و خدا مرا تبرئه نمود.
خط ۲۰: خط ۲۰:


== دیدگاه شیعه ==
== دیدگاه شیعه ==
برخی از بزرگان [[شیعه]]، مسئله افک را، تهمت عایشه به[[ماریه قبطیه]] دیگر همسر پیامبر(ص) می‌داند. در این نقل آمده است که «وقتی [[ابراهیم فرزند رسول خدا(ص)]] وفات یافت، آن جناب بسیار ناراحت شد. عایشه گفت: چقدر ناراحت هستی ابراهیم که فرزند شما نبود، بلکه فرزند جریح بوده است. در آن لحظه [[پیامبر(ص)]]، [[علی(ع)]] را برای قتل جریح فرستاد. جریح از ترس امام علی(ع) به بالای درخت رفت و وقتی حضرت به دنبال او رفت، خودش را از بالای درخت انداخت و عورتش نمایان شد. علی(ع) دید که او هیچ‌یک از آلت تناسلی مرد یا زن را ندارد. نزد رسول خدا(ص) برگشت و قضیه را تعریف نمود. پیامبر(ص) فرمود: الحمدلله، شکر خدایی را که این سوء را از ما اهل بیت برگردانید.<ref>نور الثقلین و البرهان، همان.</ref>
برخی از بزرگان [[شیعه]]، مسئله افک را، تهمت عایشه به [[ماریه قبطیه]] دیگر همسر پیامبر(ص) می‌داند. در این نقل آمده است که «وقتی [[ابراهیم فرزند رسول خدا(ص)]] وفات یافت، آن جناب بسیار ناراحت شد. عایشه گفت: چقدر ناراحت هستی ابراهیم که فرزند شما نبود، بلکه فرزند جریح بوده است. در آن لحظه [[پیامبر(ص)]]، [[علی(ع)]] را برای قتل جریح فرستاد. جریح از ترس امام علی(ع) به بالای درخت رفت و وقتی حضرت به دنبال او رفت، خودش را از بالای درخت انداخت و عورتش نمایان شد. علی(ع) دید که او هیچ‌یک از آلت تناسلی مرد یا زن را ندارد. نزد رسول خدا(ص) برگشت و قضیه را تعریف نمود. پیامبر(ص) فرمود: الحمدلله، شکر خدایی را که این سوء را از ما اهل بیت برگردانید.<ref>حويزى، عبدعلى بن جمعه، تفسير نور الثقلين، قم، اسماعيليان، چاپ چهارم، 1415 ه.ق، ج3، ص81. بحرانى، هاشم بن سليمان، البرهان في تفسير القرآن، قم، موسسة البعثة، قسم الدراسات الإسلامية، چاپ اول، 1415 ه.ق، ج4، ص52.</ref>


=== نقد دیدگاه شیعه ===
=== نقد دیدگاه شیعه ===
خط ۴۱: خط ۴۱:
{{شاخه
{{شاخه
  | شاخه اصلی = علوم و معارف قرآن
  | شاخه اصلی = علوم و معارف قرآن
|شاخه فرعی۱ = آیات و سوره‌ها
| شاخه فرعی۱ = آیات و سوره‌ها
|شاخه فرعی۲ = شأن نزول
| شاخه فرعی۲ = شأن نزول
|شاخه فرعی۳ =
| شاخه فرعی۳ =
}}
}}
{{تکمیل مقاله
{{تکمیل مقاله
خط ۵۴: خط ۵۴:
  | تغییر مسیر = شد
  | تغییر مسیر = شد
  | ارجاعات =
  | ارجاعات =
| بازبینی نویسنده =
  | بازبینی =
  | بازبینی =
  | تکمیل =
  | تکمیل =
۲٬۱۵۱

ویرایش