توقیفی بودن اسماء الهی

سؤال

آیا اسماء الهی توقیفی هستند و به جز اسم هایی که در قرآن و ادعیه آمده است نمی توان اسماء دیگری را برای خدا به کار برد، یا این طور نیست و اسماء دیگری را هم می توان برای خدا استفاده کرد؟


توقیفی‌بودن اسماء الهی به این معنا است که غیر از اسامی و صفاتی که در قرآن و دعاها آمده، نمی‌توان اسامی دیگری برای خداوند استفاده کرد. اکثر فقها و بزرگان توقیفی‌بودن اسماء الهی را قبول ندارند و معتقدند می‌توان خداوند را با اسامی دیگر، در صورتی که خلاف شأن خداوند نباشد، نا‌م‌گذاری کرد. البته برخی معتقدند احتیاط و مراعات بعضی ملاحظات دینی حکم می‌کند که خداوند، با اسمائی غیر از اسامی ذکر شده در قرآن و ادعیه نام‌گذاری نشود.

قائلین به توقیفی بودن اسماء الهی

در علم كلام مبحثي وجود دارد با عنوان توقيفي بودن اسماء الهی. كساني كه قائل به توقيفي بودن اسماء هستند معتقدند غير از اسمائي كه در متون ديني و ادعيه و قرآن ذكر شده است نمي توان از نام ديگري براي خداوند استفاده كرد. مستند اين گروه رواياتي است كه در آن ها مضاميني با همين عبارات آمده است از جمله «ان الخالق لا يوصف الا بما وصف به نفسه» يعني خداوند وصف نمي شود جز به آن چه خودش به آن ها خود را وصف كرده است و يا «لا تتجاوز في التوحيد ما ذكره الله تعالي فتهلک» يعني از آن چه خداوند در وحدانيت خود ذكر نموده تجاوز نكنيد كه هلاك مي شويد[۱]

قائلین به نام گذاری خداوند به اسماء دیگر

در برابر اين عده كساني ديگر اسماء را توقيفي ندانسته و قائلندكه غير از اسمائي كه در قرآن و سنّت براي خداوند ذكر شده اسماء مناسب با شأن و مقام او را مي توان بر او نهاد اين گروه به آيه ۱۸۰ سوره اعراف تمسك جسته اند. كه مي فرمايد: ﴿لله الاسماء الحسني فادعوه بها براي خدا نام هاي نيكوست پس با آن ها او را بخوانيد[۲].

علامه طباطبايي ذيل اين آيه توقيفي بودن اسماء را در علم كلام جايز نمي داند و قائل است به اين كه از اسماء ديگر كه منافي شأن و عظمت و بزرگي و مخالف با تجرد او نباشد مي توان در حق او استفاده كرد چنانكه عنوان مي كند در علم فقه به لحاظ بعضي ملاحظات ديني ممكن است بزرگاني مخالف با اين امر باشند[۳].

مرحوم آيت الله شعراني در شرح كشف المراد مي فرمايند: «بسياري از علما نام هاي خداي تعالي را توقيفي مي دانند و غير آن چه وارد شده است را بر او جايز نمي دانند. انسان در ابتداي امر مي پندارد مقصود منع شرعي است اما التزام بدان دشوار است. ولي هر نام نيكو كه دلالت بركمال و صفات كماليه او كند بر او مي توان اطلاق كرد و اسمائي كه دلالت بر نقص كند جايز نيستند دليل آن كه بعضي اسماء مانند كريم و جواد را بر خداوند جايز و بعضي ديگر مانند سخي را با آن كه هم رديف هم هستند را جايز نمي دانند، بيشتر امتناع طبع بُلغاي (عالمان علم بلاغت) اهل لغت است نه آن كه در روايتي يا آيه اي از قرآن وارد شده باشد كه خدا را مثلا فقيه يا سخي نگوئيد».[۴]

احتیاط در عدم استفاده از اسماء غیر مأثور

با احتساب اين موارد دو نكته به دست مي آيد:

نكته اول: علماي كلام بيشتر معتقدند كه خدا را با هر نام كه مخالف شأن، مقام و عظمت او نباشد مي توان ناميد و علت مخالفت بعضي از علما با اين كار مراعات بعضي ملاحظات ديني و مخالفت با فصاحت و بلاغت كلام است.

نكته دوم: آناني كه اسماء الهي را توقيفي نمي دانند احتياط كرده و بنا به همان ملاحظات ياد شده در ناميدن خدا به اسمائي غير از آن چه در ادعيه وارد شده احتياط مي نمايند.

شرط عقل و روايات وارد شده نيز همين مطلب را تأييد مي كند ضمن آن كه لزومي ندارد با اين همه اسمائي كه از ائمه معصومين ما در ادعيه مختلف روايت شده خدا را با نام هاي ديگر بخوانيم، پس بهتر است در مناجات و راز و نياز با خدا به دعا هاي معتبر در مفاتيح و صحيفه سجاديه رجوع كرده و از پيش خود، خدا را با نامي كه شايد شائبه نقص و كمبود در او را به وجود آورد نخوانيم.


مطالعه بیشتر

۱ـ ترجمه الميزان، ذيل آيه ۱۸۰ سوره اعراف.

۲ـ شرح كشف المراد، شعراني، ص ۴۱۱به بعد.

منابع

  1. شيخ صدوق، محمد بن حسن، التوحيد، دفتر نشر اسلامي، باب دوم، ح۱۷و ۳۱.
  2. شيرواني، علی، شرح و ترجمه كشف المراد، قم، دارالعلم، ج۱، ص۶۱.
  3. ر.ك:علامه طباطبايي، سيد محمد حسين؛الميزان، ترجمه: موسوي همداني، سيد محمد، باقر ذيل آيه ۱۸۰ سوره اعراف.
  4. شعراني، محمد حسن، ترجمه و شرح كشف المراد، دارالكتب اسلاميه، ۱۳۷۹ش، ص۴۱۲.