تفاوت دجال و سفیانی

سؤال

آیا دجال و سفیانی اشخاص مشخصی هستند یا فقط یک شخصیت؟

درگاه‌ها
درگاه مهدویت.png


دجال و سفیانی دو شخص متفاوت هستند که حضورشان از نشانه‌‌های ظهور امام زمان دانسته شده است. سفیانی، فردی است که رهبری جبهه باطل و مهدی‌ستیز را بر عهده دارد. خروج وی قبل از قیام امام زمان(ع) از نشانه‌های حتمی ظهور دانسته شده است.

در مورد دجال دو احتمال داده شده؛ برخی دجال را نام فردی حیله‌گر و غیر عادی دانسته‌اند که پیش از قیام امام مهدی(عج) خروج می‌کند و با انجام کارهای شگفت‌انگیز، جمع زیادی از مردم را می‌فریبد. برخی دیگر احتمال داده‌اند که دجال، نام شخص معینی نیست بلکه هر فردی که با ادعای پوچ، بی‌اساس و حیله‌گری سعی در گمراه‌کردن مردم داشته باشد، دجال است.

دجال

دجال از ریشه «دجل» به معنای دروغگو است. در این که آیا دجال شخصی واحد با ویژگی‌های خاص است یا یک شخصیت، یک تفکر و یا یک جریان الحادی، احتمالات متعددی ذکر شده است:[۱]

فردی غیر عادی

براساس ظاهر روایات، دجال فردی است که در آخرالزمان و پیش از قیام امام مهدی(عج) خروج می‌کند. انسان غیرعادی است و با انجام کارهای شگفت‌انگیز، جمع زیادی از مردم را می‌فریبد و سرانجام در منطقه شام به هلاکت می‌رسد. از برخی روایات نیز به دست می‌آید، افراد دیگری نیز دجال نامیده می‌شوند، هرچند آن‌ها غیر از دجال اصلی هستند: رسول اکرم(ص) در روایتی فرمود: «پیش از خروج دجال، بیش از هفتاد دجال خروج خواهد کرد».[۲]

براساس این روایات، محققان معتقدند با وجود دجال‌های متعدد و متنوع، دجال واقعی همان است که در روایت از آن شخص معین، قصد شده است. دجال‌های دیگر، افراد شیاد، حیله‌گر و قدرت‌های استعماری هستند که سعی در فریب مردم دارند.

جریان استعمارگرِ عوام فریب

برخی دجال را کنایه از کفر جهانی و فرهنگ پر زرق و برق مادی دانسته‌اند که بر همه جهان سیطره دارد. کشورهای استعمارگر که از لحاظ مادی، صنعت و تکنولوژی قوی هستند، مسلمانان را در آخرالزمان و در آستانه ظهور امام زمان(ع) فریب می‌دهند.[۳] برخی کشورها با سیطره صنعتی و پیشرفت خود، سعی در فریب مردم و سلطه بر آنان را دارند و مسلمانان خود را در برابر آن‌ها، خود باخته تلقی می‌کنند.

سفیانی

رهبر جبهه باطل

سفیانی، بر اساس روایات، رهبری جبهه باطل و مهدی ستیز را به عهده دارد. وی به مدت هشت یا نُه ماه بر نواحی دمشق، حمص، اردن، حلب و قنسرین حکومت خواهد‌کرد و خون‌های زیادی خواهد ریخت تا این که سرانجام در فلسطین شرقی به دست سپاهیان امام مهدی(ع) اسیر و در کنار دریاچه (طبریه) به قتل می‌رسد. بر اساس تصریح روایات، خروج سفیانی از وعده‌های حتمی خداوند است. از امام زین العابدین(ع) نقل شده که فرمود: امر قائم از سوی خداوند حتمی و امر سفیانی نیز از جانب خداوند قطعی است. قائم ظهور نمی‌کند مگر پس از مرگ سفیانی.[۴]

یکی بودن سفیانی و دجال

در برخی کتاب‌ها، از جمله کتاب «غیبت کبری»، تألیف سیدمحمد صدر، این احتمال مطرح گردیده که ممکن است سفیانی و دجال یک نفر باشند، خصوصاً با توجه به ضعف و اضطراب روایاتی که شامل اوصاف و ویژگی‌هایی برای آن دو است. سید محمد صدر معتقد است با نادیده گرفتن برخی اوصافی که در روایات مربوط به این دو می‌باشد، قدر متیقن این است که دجال و سفیانی عنوانی است برای یک فرد منحرف و مفسد که در آخرالزمان ظهور می‌کند.

از شواهد این احتمال، روایات اهل‌سنت دانسته شده که تنها از تعبیر دجال استفاده کرده است و از سفیانی اثری در کتاب‌های آنان نیست. بنابراین، احتمال داده‌اند که دو تعبیر در منابع، حکایت از فرد و شخص واحدی باشد.[۵]

مخالفان

مخالفان معتقدند براساس قواعد ادبی و اصولی، دو اسم دلالت بر دو مسمی دارد، حتی اگر بعضی اوصاف آن مجهول باشد. همچنین اگر دجال و سفیانی یک نفر بودند، باید از آن دو با یک تعبیر یاد شود که چنین چیزی در روایات وجود ندارد.

همچنین در روایات، اوصاف و ویژگی‌های متفاوتی برای دجال و سفیانی بیان شده و نادیده گرفتن آن‌ها، دشوار است. به برخی توصیفات مختلف این اشاره شده است:

  • دجال، برخلاف سفیانی دارای عمر طولانی است.
  • سفیانی، برخلاف دجال، از نسل ابوسفیان است.
  • دجال ادعای ربوبیت و خدایی می‌کند بر خلاف سفیانی که یک فتنه‌گر مسلمان است و به نفاق مذهبی دامن می‌زند.
  • دجال همه جا به جز مکه و مدینه را تصرف می‌کند و ظاهراً حرکت و دامنه تصرفاتش، فراتر از سفیانی است.
  • دجال فردی با یک چشم توصیف شده ولی سفیانی دارای دو چشم سالم است.[۶]


مطالعه بیشتر

  • عصر ظهور، علی کورانی.
  • تاریخ غیبت کبری، سید محمد صدر.
  • سفیانی از ظهور تا افول، نصرت الله آیتی.


منابع

  1. امینی، آیت الله ابراهیم، دادگستر جهان، ص۲۱۶.
  2. کنز العمال، ج۱۴، ص۲۰۰.
  3. امینی، آیت الله ابراهیم، دادگستر جهان، ص۲۱۸.
  4. بحار الانوار، ج۵۲، ص۱۸۲.
  5. صدر، سید محمد، تاریخ الغیبه الکبری، ص۵۲۳–۵۲۴.
  6. صدر، سید محمد، تاریخ الغیبه الکبری، ص۵۲۴–۵۲۵.