تعریف دین‌دار

نسخهٔ تاریخ ‏۱۳ آوریل ۲۰۲۱، ساعت ۱۷:۰۰ توسط Rezapour (بحث | مشارکت‌ها) (صفحه‌ای تازه حاوی «{{شروع متن}} {{سوال}} ديندار کيست؟ و آيا اين سخن صحيح است که «ديندار کسي است که خ...» ایجاد کرد)
(تفاوت) → نسخهٔ قدیمی‌تر | نمایش نسخهٔ فعلی (تفاوت) | نسخهٔ جدیدتر ← (تفاوت)
سؤال

ديندار کيست؟ و آيا اين سخن صحيح است که «ديندار کسي است که خود را در برابر هيچ کس و هيچ سختي و هيچ عقيده¬اي قرباني نمي¬کند»؟

«... ديندار يعني جستجوگر; كسي که خود را به پاي هيچ كس و هيچ سختي و عقيده اي قرباني نمي كند;...»}}[۱]

{{قرآن|إنَّ الدِّينَ عِندَاللّهِ الاِسْلامُ[۲] همانا دين نزد خداوند اسلام است.

اين آيه صريحاً دين الهي و مورد نظر خداوند را «اسلام» معرفي مي كند. يعني حقيقت دينِ مورد نظر خداوند، همان چيزي است كه از آن در اين آيه و برخي آيات[۳] ديگر، به «اسلام» تعبير شده است. به طور طبيعي اولين سوالي كه پيش مي آيد اين است كه معناي «اسلام» در اين آيه چيست؟

به دلالت روايات[۴] فراوان و به شهادت مفسرين قرآن،[۵] منظور از «اسلام» در اين آيه «تسليم» است. يعني حقيقت دين الهي تسليم در برابر خدا است، يعني سپردن اختيار خود به خدا! جهت دهي به اميال و خواسته هاي خود در راستاي اراده و خواست خدا! قرباني كردن همه هستي خود در برابر خدا!

همچنين با استفاده از اين تفسير براي آيه، مي توان معنا و ويژگي «ديندار» را چنين بيان كرد: ديندار كسي است كه داراي خصوصيت «تسليم» و بندگي است. به عبارت ديگر ديندار كسي است كه تسليم محض و عبد كس ديگري (خدا) است!

از بديهي ترين بديهيات و قطعي ترين قطعيات قرآن كريم و سنت معصومين(ع) اين است كه همه انسانها در درجه اول بايد در برابر حق مطلق، خالق و رَبّ همه موجودات، مطيع محض; تسليم و عبد به تمام معني باشند و خودشان را در مقابل اراده او قرباني كنند; و در مرتبه بعد و به تبع تسليم در برابر خدا، بايد تابع رسول خدا(ص)[۶] و پيام آور دين الهي باشند، و از فرامين ايشان تخلف نكنند.

مجموعه آيات و رواياتي كه به شكل ها و عبارت هاي مختلف، انسان ها را به اطاعت، عبادت، تبعيت و تسيلم در برابر خدا و رسولش(صلي الله عليه وآله) امر مي كند، از مرز هزاران مي گذرد.[۷] بنا بر اين حق اين است كه انسان ديندار كسي است كه عبد و تسليم بي چون و چرا در مقابل خداوند است و حقيقت انسانيت او به اين است كه خود را در مقابل خداوند و اراده او قرباني كند. با توجه به مطالب ياد شده، اين سخن كه ديندار كسي است كه خود را به پاي هيچ كس و هيچ سختي و عقيده اي قرباني نمي كند!» سخني كاملا نادرست است، و در قضاء كامل با معارف قرآن و اهلبيت(ع) است.

نكته قابل بحث ديگر اين است كه منظور از جستجوگر بودن فرد ديندار، چيست؟ اگر منظور اين است كه فرد ديندار نبايد به هيچ عقيده اي دل ببندد و نبايد در برابر هيچ حقيقتي سر فرود آورد ـ چنان كه از ذيل سخن مورد نظر برمي آيد ـ اين برداشت در تضاد كامل با معناي «ديندار» و «دينداري» است، چه، همان طور كه بيان شد حقيقت دين همانا تسليم در برابر حضرت حق جل جلاله است و ديندار كسي است كه دل در گرو اراده و خواست خداوند متعال دارد و تسليم محض او است. حال اگر صاحب اين سخن از دين و ديندار تعريف ديگري داشته باشد، اگر ايشان دين را همان، تفسيرها و تعبيرهاي سيال بشري از تجارب ديني شخصي بداند و آن را در حد يك تجربه روان شناختي تنزل داده و فاقد هرگونه محتواي معرفتي بداند، در اين صورت تعريف ايشان از شخص ديندار نيز معقول و منطقي مي نمايد، زيرا بر اساس اين تعريف از دين، ديندار كسي است كه همواره تجربه ديني جديدي دارد; و هيچ ملاكي براي ترجيح تجربه كسي بر تجربه ديگري وجود ندارد، بنا بر اين ديندار كسي است كه همواره در حال جستجو است و خود را در برابر سخن و عقيده هيچ كس نبايد قرباني كند. لكن اين گونه تعريف از دين اساساً نادرست است و براهين عقلي و ادله نقلي متعددي بر بطلان چنين تعريف و تصويري از دين، وجود دارد.

امّا اگر مقصود از جستجوگر بودن ديندار، حقيقت جو بودن اوست به اين معني كه اولاً: او قائل به وجود حقيقي است و ثانياً رسيدن به آن حقيقت را ممكن مي داند، و ثالثاً تا وقتي كه آن حقيقت را در آغوش نكشد نبايد از جستجو و تكاپو دست بردارد، اگر مقصود از جستجوگر بودن اين باشد البته اين كلامي است بسيار متين و استوار. لكن پرواضح است كه معناي اين تفسير از جستجوگر، اين نيست كه فرد حقيقت جو پس از آن كه به آن رسيد همواره بايد روي آن پا بگذارد و با سرپيچي از آن دوباره به جستجوي خود ادامه دهد چرا كه بعد از حق چيزي نيست مگر گمراهي و ضلالت.[۸]


مطالعه بيشتر

۱ـ پترسون، مايکل و جمعي از نويسندگان، عقل و اعتقاد ديني، ترجمه سلطاني و نراقي، تهران، انتشارات طرح نو، چاپ سوم، ۱۳۷۹.

۲ـ صادقي، هادي، درآمدي بر کلام جديد، قم، دفتر نشر طه، ۱۳۸۱.


منابع

  1. روزنامه اخبار اقتصادي، ۱۲/۱۰/۷۹، ص۳.
  2. آل عمران/۱۹.
  3. آل عمران/۸۵؛ بقره/۱۳۱ـ۱۳۳؛ و ر.ك: طباطبائي، محمدحسين، الميزان، بيروت، موسسه الاعلمي للمطبوعات، چاپ اول، ۱۴۱۷ق، ج۳، ص۱۳۸ تا ۱۴۲.
  4. محمدي ري شهري، محمد، ميزان الحكمه، قم، دفتر تبليغات اسلامي، چاپ چهارم، ۱۳۷۲، ص۵۲۷ـ۵۲۸.
  5. الميزان، همان، ج۳، ص۱۳۸ـ۱۳۹.
  6. حشر/۷؛ آل عمران/۳۱ـ۳۲ و ۱۳۲؛ نساء/۵۹؛ مائده/۹۲؛ انفال/۱ و ۲۰ و ۴۶؛ نور/۵۴ و ۵۶؛ محمد/۳۳؛ مجادله/۱۳؛ تغابن/۱۲؛ آل عمران/۵۰؛ شعراء/۱۰۸ و ۱۱۰ و ۱۲۶ و ۱۳۱؛ زخرف/۶۳ و صدها آيه ديگر.
  7. بقره/۲۱؛ نساء/۳۶؛ مائده/۷۲ و ۱۱۷؛ اعراف/۵۹ و ۶۵ و ۷۳ و ۸۵؛ نحل/۳۶؛ حج/۷۷؛ مؤمنون/۲۳ـ۳۲؛ نمل/۴۵؛ عنكبوت/۱۶ و ۳۶؛ نجم/۶۲؛ نوح/۳؛ انبياء/۲۵ و ۹۲ و صدها آيه ديگر.
  8. يونس/۳۲.