سؤال

در صورت امکان در مورد بیت المقدس از پیدایش تاکنون توضیح دهید؟


نام

از این‌ شهر در متون‌ و دوره‌های‌ مختلف‌ با نامهای‌ گوناگون‌، اما پیوسته‌ به‌ عنوان‌ شهری‌ قدسی‌ و مورد احترام‌ یاد شده‌ است‌. از جملۀ این‌ نامهاست‌: یبوس‌ ، یا بیش‌، كادش‌، سالم‌، شالم‌، سالیم‌، صهیون‌، شهر داوود، اورسالم‌ (اوروسالیم‌)، ایلیا، اورشلیم‌، یروشالئیم‌ (یروشالایم‌)، قُدس‌، القُدُس‌، بیت‌المَقْدِس‌، بیت‌المُقدَّس‌ و گاهی‌ نیز آن‌ را شهر عدالت‌، شهر امین‌، شهر زیبا، شهر مقدس‌، كوه‌ معبد، شهر خدا و یا به‌ تنهایی‌ و به‌طور مطلق‌، معبد یا شهر خوانده‌اند.

در متون‌ مذهبی‌ حدود ۲۰ نام‌ مختلف‌ برای‌ بیت‌المقدس‌ به‌كار رفته‌ است‌. این‌ شهر در قرآن‌ كریم‌ به‌ صورتهای «القریة»، «الارض‌ المباركة»، «الزیتون‌» و «الساهرة» آمده‌ است‌. در تورات‌ در كنار نامهای‌ دیگر، بیش‌ از ۶۵۰ بار نام‌ اورشلیم‌ آمده‌ است‌. پیش‌ از آنكه‌ داوود نبی‌ (ع‌) به‌ این‌ مكان‌ وارد شود، نه‌ تنها نزد یبوسیان‌، ساكنان‌ نخستین‌ آن‌، بلكه‌ نزد ابراهیم‌ نبی‌ (ع‌) مكانی‌ مقدس‌ به‌شمار می‌رفت‌ و آن‌ را محلی‌ دانسته‌اند كه‌ ابراهیم‌ خلیل‌(ع‌) فرزند خود را در آنجا به‌ قربانگاه‌ برد؛ نیز آنجا را محل‌ نزول‌ وحی‌ بر یعقوب‌ نبی‌ (ع‌) آورده‌اند. صورت‌ یونانی‌ نام‌ این‌ شهر، هیروسولوما نیز از مقدس‌ بودن‌ آن‌ خبر می‌دهد. از این‌رو، این‌ شهر به‌ عنوان «جایگاه‌ انبیا و مهبط وحی‌»، پیوسته‌ نزد ادیان‌ و مذاهب‌ مختلف‌، به‌ویژه‌ مسلمانان‌، مسیحیان‌ و یهودیان‌، شهری‌ مقدس‌ بوده‌ است‌. اورشلیم‌ از نامهای‌ مشهور این‌ شهر است‌. این‌ شهر در دورۀ اسلامی‌ به‌طور اخص‌ قدس‌ و گاهی‌ قدس‌ شریف‌ خوانده‌ می‌شد. این‌ شهر را عربها قدس‌ (القدس‌)، و توسط ایرانیان‌ بیشتر بیت‌المقدس‌ می‌خوانند. [۱]

تیتر

بیت‌المقدس‌ شهری‌ بی‌نظیر است‌. از میان‌ بناهای‌ جالب‌ توجه‌ در درون‌ دیوارهای‌ شهر كهن‌، دو دسته‌ به‌ نحو شاخصی‌ بر جای‌ مانده‌اند: نخست‌، مجموعۀ حرم‌ شریف‌ شامل‌ دو مكان‌ از معتبرترین‌ مكانها نزد مسلمانان‌، یعنی‌ مسجد الاقصى و قبةالصخره‌ (مسجد عمر) كه‌ بنایی‌ زیبا و باشكوه‌ است‌؛ حرم‌ شریف‌ از مهم‌ترین‌ مكانهای‌ بیت‌المقدس‌ است‌ كه‌ پیروان‌ ادیان‌ گوناگون‌ در آن‌ به‌ عبادت‌ می‌پردازند و با ردیف‌ مدارس‌ مذهبی‌ و مقابر خود كه‌ در داخل‌ حصار و دروازه‌ها قرار دارد، از جلوه‌ و ارزش‌ ویژه‌ای‌ برخوردار است‌. قبةالصخره‌ با گنبد طلایی‌ و كاشیهای‌ آبی‌، سبز و فیروزه‌ای‌، در ۵۰۰ متری‌ جنوبی‌ مسجدالاقصى قرار دارد. بنای‌ آن‌ را خلیفۀ اموی‌، عبدالملك‌ شروع‌ و پسرش‌، ولید به‌ اتمام‌ رسانده‌ كه‌ حاوی‌ آثار بسیاری‌ از دورۀ اسلامی‌ است‌. عبدالملك‌ و پسرش‌ ولید در بیت‌المقدس‌ مساجد، بناها و قصرهای‌ بسیاری‌ برپا كردند و بدین‌ ترتیب‌، این‌ شهر به‌ عنوان‌ یكی‌ از مراكز بزرگ‌ امویان‌ به‌شمار می‌آمد. دومین‌ مجموعه‌ بنای‌ مهم‌ بیت‌المقدس‌، مجموعۀ كلیسای‌ قیامت‌ است‌ كه‌ بخشهایی‌ از آن‌ مربوط به‌ سرآغاز سدۀ ۵ق‌ /۱۱م‌ است و از یك‌ كلیسای‌ مدور، همراه‌ با دیرها و كلیساهای‌ كوچك‌ كه‌ آن‌ را احاطه‌ كرده‌اند، تشكیل‌ شده‌ است‌.[۲]

جایگاه

...

تاریخچه

از آغاز تا فتح اسلامی

بیت‌المقدس‌ به‌ روزگار فرمانروایی‌ حضرت‌ سلیمان‌ (ع‌) توسعۀ بسیار، و نیز موقعیت‌ و اهمیتی‌ خاص‌ یافت‌ و از آن‌ پس‌، مركز تحولات‌ بزرگ‌ و كوچك‌ دینی‌ و اجتماعی‌ گردید؛ چنان‌ كه‌ چندبار میان‌ خاندان‌ داوود و شاهان‌ یهود و فرمانروایان‌ آشوری‌ دست‌ به‌ دست‌ شد و سرانجام‌، بابلیان‌ بر آنجا چیره‌ شدند.

در ۵۳۹ ق‌م‌ كورش‌، شاهنشاه‌ ایران‌ بابل‌ را گشود و یهودیان‌ را از اسارت‌ رهانید و اجازه‌ داد كه‌ بیت‌المقدس‌ و معابد آن‌ را بازسازی‌ كنند. از این‌ پس‌، در تمام‌ دورۀ هخامنشی‌ بیت‌المقدس‌ ایالتی‌ در قلمرو ایران‌ به‌ شمار می‌رفت‌. مقارن‌ سقوطِ هخامنشیان‌، شهر در زمرۀ متصرفات‌ اسكندر قرار گرفت‌. پس‌ از مرگ‌ او مصریان‌، و آن‌ گاه‌ سلوكیان‌ بر آنجا استیلا یافتند، ولی‌ كوششهای‌ سلوكیان‌ برای‌ ترویجِ فرهنگ‌ یونانی‌ در آنجا توفیق‌ چندانی‌ نداشت‌. در ۶۳ق‌م‌ رومیان‌، و در ۴۰ق‌م‌ پارتیان‌ ایرانی‌ بر بیت‌المقدس‌ مسلط شدند و اندكی‌ بعد هرود به‌ یاری‌ رومیان‌ بر بیت‌ المقدس‌ استیلا یافت‌. حضرت‌ عیسى مسیح‌(ع‌) در دورۀ حكومت‌ هرود زاده‌ شد. از این‌ زمان‌ تا ایام‌ حكومت‌ هرود آگریپا، شهر، به‌ خصوص‌ از نظر دفاعی‌ استحكام‌ یافت‌ و روی‌ به‌ توسعه‌ نهاد، ولی‌ ایجاد ابنیۀ جدید موجب‌ شد كه‌ آثار پیشین‌، مانند معبد سلیمان‌، ازمیان برود.

در سالهای‌ ۶۶ و ۱۳۲ م‌ شورشهایی‌ بزرگ‌ در بیت‌المقدس‌ روی‌ داد كه‌ به‌ شدت‌ از سوی‌ رومیان‌ سركوب‌ شد. سرزمین‌ فلسطین‌ و بیت‌المقدس‌ در ۳۱۲م‌ به‌ متصرفات‌ قسطنطین‌، امپراتور مسیحی‌ روم‌ افزوده‌ شد. در این‌ دوره‌ كلیساها و ابنیۀ دینی‌ مسیحی‌ روی‌ به‌ توسعه‌ نهاد و گروههای‌ مسیحی‌ به‌ این‌ شهر كوچیدند و در آنجا اقامت‌ گزیدند. پس‌ از تجزیۀ امپراتوری‌ روم‌، فلسطین‌ در قلمرو دولت‌ بیزانس‌ قرار گرفت‌. مدتی‌ بعد، در پی‌ شكستِ رومیان‌ از ساسانیان‌، بیت‌المقدس‌ به‌ متصرفات‌ ایران‌ افزوده‌ شد؛ ولی‌ در تحولات‌ نظامی‌ و سیاسیِ بعدی‌، شهر دوباره‌، تا فتحِ آن‌ به‌ دست‌ مسلمانان‌، به‌ دست‌ بیزانسیان‌ افتاد.[۳]

دورۀ اسلامی‌ تا عصر عثمانی‌

فتح‌ شام‌ در اواخر ایام‌ خلافت‌ ابوبكر (۱۳ق‌ /۶۳۴م‌) آغاز شد و حدود ۳ سال‌ بعد مسلمانان‌ به‌ دروازه‌های‌ بیت‌المقدس‌ (ایلیا) رسیدند (بلاذری‌، ۱ /۱۲۸). آورده‌اند كه‌ ابوعبیدۀ بن‌ جراح‌ پس‌ از تسخیر دمشق‌، در حمله‌ به‌ قیساریه‌ (قیصریه‌) یا بیت‌المقدس‌ مردد بود. پس‌ نامه‌ به‌ عمر نوشت‌ و خلیفه‌ به‌ توصیۀ امام‌ علی‌(ع‌) دستور داد روانۀ بیت‌المقدس‌ شود. ابوعبیدة نیز پی‌ در پی‌ سپاهیانی‌ به‌ آنجا فرستاد و شهر را به‌ محاصره‌ گرفت‌ (واقدی‌، ۱ / ۲۲۹-۲۳۰؛ قس‌: طبری‌، ۲ /۴۴۶، كه‌ از فتح‌ قیساریه‌ پیش‌ از بیت‌المقدس‌ یاد كرده‌ است‌). چندی‌ بعد، ابوعبیده‌ مردم‌ شهر را به‌ تسلیم‌ دعوت‌ كرد و كار سرانجام‌ به‌ صلح‌ انجامید و عمر بن‌ خطاب‌ خود به‌ درخواست‌ مردم‌ شهر بیامد و صلح‌نامه‌ نوشتند و دروازه‌های‌ شهر را گشودند. مطابق‌ این‌ عهدنامه‌، مردم‌ بر جان‌ و مال‌ و دین‌ خود ایمن‌ شدند؛ بدین‌ سان‌ كه‌ اگر می‌ماندند، بایستی‌ جزیه‌ می‌دادند و زیر حمایت‌ مسلمانان‌ قرار می‌گرفتند، و اگر می‌خواستند، می‌توانستند اموال‌ منقول‌ خود را برداشته‌، به‌ جای‌ دیگر روند.

چنان‌ كه‌ از آن‌ صلح‌نامه‌ و گزارشهای‌ مربوط به‌ سنوات‌ بعد پیداست‌، مسلمانان‌ رفتاری‌ تساهل‌ آمیز با اصحاب‌ ادیان‌، خاصه‌ یهودیان‌ كه‌ از سوی‌ رومیان‌ در زحمت‌ و آزار بودند، پیش‌ گرفتند (اشلایفر، ۲) و بدین‌سبب‌، بیت‌المقدس‌ به‌ زودی‌ به‌ مركز ادیان‌ بزرگ‌ الاهی‌، و شهر صلح‌ و آرامش‌ تبدیل‌ شد. بیت‌ المقدس‌ طی‌ ۳قرن‌ نخستِ خلافت‌ عباسی‌ نقش‌ تاریخی‌ چندانی‌ نداشت‌. ظهور فاطمیان‌ و تسلط آنها بر این‌ شهر در ۳۵۸ق‌ / ۹۶۹م‌ آن‌ را وارد مرحله‌ای‌ جدید از تاریخ‌ حیات‌ خود كرد.

جنگجویان‌ صلیبی‌ به‌ قصد تسخیر این‌ شهر و تسلط بر بزرگ‌ ترین‌ مركز مسیحیت‌، به‌ فلسطین‌ سرازیر شدند. روز جمعه‌ ۱۳شعبان‌ ۴۹۲ق‌ /۵ژوئیۀ ۱۰۹۹م‌ فرنگان‌ قدس‌ را از مصریان‌ گرفتند و چنان‌ به‌ كشتار و غارت‌ دست‌ یازیدند (ابوشامه‌، ۳ /۲۲۲؛ ابن‌ كثیر، ۱۲ /۱۵۶؛ ابن‌ جوزی‌، ۹ /۱۰۸) كه‌ مورخان‌ مسیحی‌ نیز از گزارش‌ آن‌ شقاوتها گزیری‌ نیافتند (رانسیمان‌، I /۲۸۱-۲۸۸). به‌ این‌ ترتیب‌ بیت‌المقدس‌ مركز دولت‌ لاتینی‌ صلیبیان‌ در شرق‌ شد و خط مشی‌ نظامی‌ سراسر قلمرو صلیبی‌ در فلسطین‌ را تعیین‌ می‌كرد (همو، I /۳۱۵-۳۲۷). فرمانروایان‌ مسیحی‌، یهودیان‌ را نیز از بیت‌المقدس‌ راندند و گروههای‌ مسیحی‌ را كه‌ از غرب‌ می‌آمدند، در شهر و اطراف‌ آن‌ جای‌ دادند.

بیت‌المقدس‌ تا ۵۸۳ق‌ /۱۱۸۷م‌ در دست‌ صلیبیان‌ بود. در این‌ سال‌ صلاح‌الدین‌ ایوبی‌ شهر را بی‌آنكه‌ كشتاری‌ به‌ راه‌ اندازد، باز پس‌ گرفت‌. به‌ دستور او مسجد الاقصى را كه‌ روی‌ به‌ ویرانی‌ نهاده‌ بود، عمارت‌ كردند و پس‌ از ۹۲سال‌ كه‌ شهر در دست‌ فرنگان‌ بود، در آنجا نماز بر پای‌ داشتند. از این‌ پس‌، بیت‌ المقدس‌ میان‌ مسلمانان‌ و فرنگان‌ دست‌ به‌ دست‌ می‌شد.[۴]

عصر عثمانی‌

به‌ دنبال‌ قدرت‌ یافتن‌ تركان‌ عثمانی‌ در سدۀ ۱۰ق‌ /۱۶م‌، تحول‌ بزرگی‌ در خاورمیانه‌ و به‌ویژه‌ در بیت‌المقدس‌ پدیدار شد كه‌ تا حدود ۴ سده‌ ادامه‌ یافت‌ (كوئن‌، مقدمه‌، ۸)، هنگامی‌ كه‌ سلطان‌ سلیم‌ در ۹۲۳ ق‌ /۱۵۱۷ م‌ به‌ این‌ شهر دست‌ یافت‌ (ثوبرون‌، ۱۵۹)، به‌رغم‌ رو به‌ زوال‌ بودن‌ و جمعیت‌ نسبتاً كم‌، از جایگاه‌ ویژه‌ای‌ برخوردار بود.

به‌ روزگار سلطان‌ سلیمان‌، امور مسیحیان‌ بیت‌المقدس‌ به‌ دنبال‌ معاهداتی‌، در دست‌ رهبران‌ دینی‌ كاتولیك‌ بود؛ ولی‌ در عصر سلطان‌ مراد چهارم‌، یونانیان‌ ارتدكس‌ بر این‌ امور مسلط شدند (فرید، ۲۹۳). حكومت‌ عثمانی‌ تا مدتی‌ بیت‌المقدس‌ را به‌ خوبی‌ اداره‌ می‌كرد، اما اقدامات‌ مدنی‌ آنان‌ دیری‌ نپایید و شهر رو به‌ افول‌ نهاد و به‌ صورت‌ شهری‌ دردست‌ حاكمان‌ خودكامه‌ درآمد.

این‌ وضعیت‌ تا سدۀ ۱۳ق‌ /۱۹م‌ كه‌ شرایط تا حدی‌ بهبود یافته‌ بود، طول‌ كشید (همانجا؛ ثوبرون، ۱۶۰). در این‌ دوره‌،اروپاییان‌ بیت‌المقدس‌ را حتى «نفرت‌انگیزترین‌ مكان‌ روی‌ زمین‌»، و خانه‌های‌ آن‌ را «همچون‌ زندان‌ و گور» به‌شمار آورده‌اند.[۵]

دوره معاصر

در سدۀ ۱۳ ق‌ / ۱۹ م‌ و تا آغاز جنگ‌ جهانی‌ اول‌، سرزمین‌ فلسطین‌ به‌ نحو سازمان‌ یافته‌ای‌ شاهد توسعۀ جمعیتی‌ و اقتصادی‌ بود (گربر، ۲۵۱). در این‌ دوره‌، تشویق‌ یهودیان‌ به‌ مهاجرت‌ به‌ فلسطین‌ چنان‌ بالا گرفت‌ كه‌ در ۱۸۹۰م‌ تنها عدۀ مهاجران‌ یهودی‌ از روسیه‌ به‌ فلسطین‌ به‌ ۵۰ هزار نفر بالغ‌ گردید.

در این‌ میان‌، سازمان‌ یهود به‌ نحوی‌ سازمان‌ یافته‌، پی‌گیر ترغیب‌ مهاجرت‌ یهودیان‌ به‌ بیت‌المقدس‌ بود. گزارشی‌ از یكی‌ از مأموران‌ این‌ سازمان‌، از كوششهای‌ او در ۱۳۲۵ق‌ /۱۹۰۷م‌ برای‌ ایجاد یك‌ جماعت‌ مستقل‌ یهودی‌ در شهر بیت‌المقدس‌ خبر می‌دهد (گیلبرت‌، ۶۸). در واقع‌، اقدامات ‌یهودیان ‌از زمان‌ تشكیل‌ «نخستین‌ كنگرۀ صهیونیستها» در ۱۸۹۷م‌ در شهر بازل‌ سویس‌، و طرح‌ ادعای «موطن‌» نسبت‌ به‌ فلسطین‌، تا تشكیل «صندوق‌ ملی‌ یهود» در ۱۹۰۱ م‌، با همراهیهای‌ انگلستان‌ به‌ویژه‌ از ۱۳۳۲ ق‌ / ۱۹۱۴ م‌ به‌ بعد (نک‌ : منسفیلد، ۱۶۱) برای‌ اسكان‌ یهودیان‌ و ایجاد موطن‌ برای‌ آنان‌ (گیلبرت‌، ۱۰۷-۱۰۹)، منجر به‌ صدور اعلامیۀ بالفور (ه‌ م) شد. با تصرف‌ بیت‌المقدس‌ از سوی‌ قوای‌ انگلیسی‌ و خارج‌ ساختن‌ آن‌ از دست‌ حكومت‌ عثمانی‌، وایزمن‌ (رئیس‌ فدراسیون‌ صهیونیستهای‌ انگلستان‌) با هیئتی‌ از همكیش‌ خود، دفتری‌ در بیت‌المقدس‌ راه‌اندازی‌ كرد. در مارس‌ ۱۹۳۳ كمیتۀ عالی‌ (شورای‌ عالی‌) عرب‌ بیت‌المقدس‌ نگرانی‌ خود را از هجوم‌ یهودیان‌، با صدور بیانیه‌ای‌ چنین‌ اعلام‌ داشت‌: «تمایل‌ روزافزون‌ یهودیان‌ به‌ تملك‌ اراضی‌ در این‌ سرزمین‌ مقدس‌ و هجوم‌ رسمی‌ و غیررسمی‌ مهاجران‌ یهودی‌ در دسته‌های‌ ۱۰۰ و ۰۰۰‘۱ نفری‌ به‌ آن‌، مایۀ هراس‌ و وحشت‌ در سرتاسر سرزمین‌ شده‌ است‌». به‌ دنبـال‌ آن‌، حـاج‌ امیـن‌ ــ مفتی‌ بیت‌المقدس‌ ــ در بیانیۀ دیگری‌ از مردم‌ خواست‌ تا كالاها و تولیدات‌ صهیونیستی‌ و معامله‌ با بنگاههای‌ تجارتی‌ آنان‌ را تحریم‌ كنند. با این‌ همه‌، در سالهای‌ ۱۹۳۴ و ۱۹۳۵م‌، به‌ ترتیب‌ ۴۲ و ۶۱ هزار نفر یهودی‌ دیگر به‌ فلسطین‌ وارد شدند كه‌ عدۀ اخیر، دو برابر مهاجران‌ سال‌ ۱۹۳۳م‌ بود.

دولت‌ بریتانیا در ۱۳۲۶ ش‌ /۱۹۴۷ م‌ اعلام‌ داشت‌ كه‌ قیمومت‌ خود را در ۱۵ آوریل‌ ۱۹۴۸ ملغا خواهد ساخت‌ (منسفیلد، ۲۳۵) و سرانجام‌ در ۱۴ ماه‌ مه‌، آخرین‌ فرمانده‌ عالی‌ بریتانیا از فلسطین‌ خارج‌ شد و قیمومت‌ این‌ كشور بر فلسطین‌ عملاً ملغا گردید (همو، ۲۳۵-۲۳۶). در همین‌ سال‌، سازمان‌ ملل‌ این‌ مسئله‌ را مطرح‌ ساخت‌ كه‌ بیت‌المقدس‌ به‌ صورت‌ شهری‌ بین‌المللی‌ درآید. با رد این‌ پیشنهاد از سوی‌ دولتهای‌ عربی‌، براساس‌ قطعنامۀ سازمان‌ ملل‌، بیت‌المقدس‌ به‌ دو نیم‌ شرقی‌ (شامل‌ شهر كهن‌، در اختیار عربها) و غربی‌ (در دست‌ یهودیان‌) تقسیم‌ گردید (كالك‌، مقدمه‌، ۲-۳). پیش‌ از تفكیك‌ بیت‌المقدس‌ به‌ شهر كهن‌ و جدید (۱۹۴۷م‌)، ۴۷ / ۸۸٪ از شهر كهن‌ به‌ عربها و ۵۳ /۱۱٪ به‌ یهودیان‌، و ۸۷ /۵۳٪ از شهر جدید به‌ عربها و ۱۳ /۲۶٪ به‌ یهودیان‌ تعلق‌ داشت‌؛ از مابقی‌ اراضی‌ به‌ ترتیب‌، ۸۹ /۲٪ به‌ حكومت‌ و حدود ۱۱ /۱۷٪ نیز به‌ راهها و اماكن‌ عمومی‌ اختصاص‌ داشت‌ (عزالدین‌، ۴۴). بیت‌المقدس‌ پیش‌ از شكل‌گیری‌ دولت‌ صهیونی‌ (۱۳۲۷ ش‌ / ۱۹۴۸م‌)، مركز مذهبی‌ و فرهنگی‌ و اداری‌ ـ مالی‌ سرزمین‌ فلسطین‌ بود («راهنما»، ۳۲۳). علاوه‌ بر این‌، محل‌ شورای‌ عالی‌ مسلمانان‌، مقر ۳ بطریرك‌ و یك‌ اسقف‌ انگلیكان‌ و نیز محل‌ دفتر آژانس‌ یهود به‌شمار می‌رفت‌. پس‌ از شكل‌گیری‌ دولت‌ اسرائیل‌، این‌ شهر به‌ دو بخش‌ بیت‌المقدس‌ شرقی‌ (در اختیار اردن‌) و بیت‌المقدس‌ غربی‌ (دردست‌ اسرائیل‌) تقسیم‌ شد كه‌ بخش‌ غربی‌ از ۱۹۴۹م‌ به‌ عنوان‌ پایتخت‌ خود ـ خواندۀ اسرائیل‌ معرفی‌ گردید ( بریتانیكا، X /۱۴۰). در ۱۹ سالی‌ كه‌ بیت‌المقدس‌ در دست‌ اردن‌ بود، بسیاری‌ از عربهای‌ ساكن‌ شهر به‌ عمان‌ و یا كشورهای‌ نفت‌خیز عرب‌، و اغلب‌ مسیحیان‌ به‌ كشورهای‌ آمریكایی‌ جنوبی‌ و شمالی‌ مهاجرت‌ كردند (كالك‌، مقدمه‌، ۱۱). از جنگ‌ جهانی‌ دوم‌، بیشتر یهودیان‌ در حال‌ ترك‌ شهر كهن‌ بودند و به‌ شهر جدید روی‌ می‌آوردند («راهنما»، همانجا). در این‌ حال‌، یهودیان‌ قسمت‌ اعظم‌ شهر را به‌ اشغال‌ خود درآوردند، تا جایی‌ كه‌ جمعیت‌ آن‌ قسمت‌ از شهر كه‌ دردست‌ اردن‌ بود، در ۱۳۴۰ ش‌ /۱۹۶۱ م‌، ۴۸۸‘۶۰ نفر و جمعیت‌ بخش‌ اشغالی‌ در ۱۹۶۲م‌ برابر ۱۶۱ هزار نفر بود (دباغ‌، ۱(۱) /۲۴۸). در حالی‌ كه‌ برآوردهای‌ سال‌ ۱۹۴۱م‌ شمار و تركیب‌ جمعیت‌ شهر را به‌ ترتیب‌ ۷۰۰‘۸۵ یهودی‌، ۱۰۰‘۲۹ مسلمان‌ و ۳۰۰‘۲۶ مسیحی‌ و جمعاً ۱۰۰‘۱۴۱ نفر تخمین‌ می‌زد («راهنما»، ۳۲۳). طی‌ جنگ‌ ۶ روزه‌، در ۷ ژوئن‌ ۱۹۶۷، اسرائیل‌ بخش‌ شرقی‌ را نیز تصرف‌ كرد و پس‌ از گذشت‌ حدود ۸۵۹ سال‌ از رسیدن‌ لشكر صلیبیون‌ به‌ پشت‌ دیوارهای‌ شهر، آن‌ را به‌ اشغال‌ كامل‌ خود درآورد.[۶]

قبلی

کورش، شاهنشاه ایران، بابل را گشود و یهودیان را از اسارت رهانید و اجازه داد که بیت المقدس و معابد آن را باز سازی کند. از این پس در تمام دورهٔ هخامنشی، بیت المقدس ایالتی در قلمرو ایران به‌شمار می‌رفت.[۷]

پس از تجزیهٔ امپراطوری روم، فلسطین در قلمرو و دولت بیزانس قرار گرفت. مدتی بعد در پی شکست رومیان از ساسانیان، بیت المقدس به متصرفات ایران افزوده شد؛ ولی در تحولات نظامی و سیاسی بعدی، شهر دوباره تا فتح آن به دست مسلمانان به دست بیزانسیان افتاد.[۸]

فتح شام در اواخر خلافت ابوبکر آغاز شد و حدود ۳ سال بعد، مسلمان‌ها به دروازه‌های بیت المقدس رسیدند.[۹] آورده‌اند که ابو عبیده بن جراح پس از تسخیر دمشق، در حمله به بیت المقدس مردد بود. پس نامه به عمر نوشت و خلیفه به توصیه علی(ع) دستور داد روانهٔ بیت المقدس شود. ابو عبیده نیز پی در پی سپاهیانی به آن جا فرستاد و شهر را به محاصره گرفت.[۱۰] چندی بعد، ابو عبیده، مردم شهر را به تسلیم دعوت کرد و کار سرانجام به صلح انجامید و خلیفهٔ دوم خود به درخواست مردم شهر بیامد و صلح نامه نوشتند و دروازه‌های شهر را گشودند. مطابق این عهد نامه، مردم بر جان و مال و دین خود ایمن شدند؛ بدین سان که اگر می‌ماندند، بایستی جزیه می‌دادند و زیر حمایت مسلمان‌ها قرار می‌گرفتند. و اگر می‌خواستند، می توانستند اموال منقول خود را برداشته، به جای دیگر بروند.[۱۱]

جریان فتح بیت المقدس توسط مسلمانان در ربیع الآخر سال ۱۶ هـ. ق[۱۲] و به روایتی در سال ۱۷ هـ. ق اتفاق افتاد.[۱۳]

به روز گار قیام عبدالله بن زبیر در حجاز و بازگویی کارهای زشت مروانیان که شامیان را نسبت به خلفا بد بین می‌کرد، عبدالملک بن مروان برای جلوگیری از سفر مردم به حجاز برای حج، به بنای قبه الصخره و جامع الاقصی دست زد تا شامیان برای حج به آن جا بروند. در تمام سالهایی که ابن زبیر به حجاز تسلط داشت، شامیان در موسم حج به طواف آن قبه می‌رفتند و همان‌جا قربانی می‌کردند.[۱۴] فرزند و جانشین او، ولید هم چند قبهٔ دیگر در بیت المقدس بنا کرد.[۱۵]

مسجد الاقصی بنایی سخت با شکوه بود و به نام هر پیامبر بزرگ، محرابی داشت. بیت المقدس در این زمان، یکی از شهرهای مهم ولایت فلسطین به‌شمار می‌رفت.[۱۶] اما این شهر در اواخر حکومت امویها و در پی شورش بر ضد مروان بن محمد، آسیب دید. منصور عباسی در سال ۱۴۰ ق به قدس رفت و مسجد و قبه را که خرابی‌ها در آن راه یافته بود، آباد ساخت و تغییراتی در نقشهٔ مسجد داد.[۱۷]

مقدسی در نیمهٔ دوم قرن ۴ ق ازآن به عنوان شهری کثیف و گران با حاکمانی نالایق و ستمگر یاد کرده است.[۱۸]

تسلط فاطمیان بر بیت المقدس با ظهور سلاجقه، مدتی خاتمه یافت ملکشاه در سال ۴۷۷ هـ. ق یکی از غلامان خود به نام ارتق بن اکشک را به موصل فرستاد و او از آن جا به شام رفت و از سوی تاج الدوله نقش بیت المقدس را به اقطاع گرفت. ارتقیان تا سال ۴۹۱ هـ. ق، بر آن جا حکومت کردند و در این سال بر اثر هجوم الافضل، وزیر فاطمیان، شهر را رها کردند و مصریان دوباره بر آن جا مسلط شدند.[۱۹]

اما این تسلط دوامی نیافت و جنگجویان صلیبی در روز جمعه ۱۳ شعبان ۴۹۲ هـ. ق، قدس را از مصریها گرفتند و دست به قتل و غارت زدند.[۲۰] بیت المقدس تا سال ۵۸۳ هـ. ق در دست صلیبیان بود. در این سال صلاح الدین ایوبی آن را باز پس گرفت. به دستور وی مسجد الاقصی را باز سازی کردند و در آن نماز خواندند.[۲۱]

کوشش‌های فرنگی‌ها برای تسخیر مجد شهر در عصر صلاح الدین ایوبی به جایی نرسید.[۲۲] در سال ۶۰۰ ق نیز فرنگی‌ها برای باز پس‌گیری بیت المقدس کوشش‌های بی‌نتیجه ای کردند.[۲۳] اما پس از مرگ العادل ایوبی، صلیبیان پس از تسخیر دمیاط رو به بیت المقدس نهادند. المعظم که تاب مقاومت نداشت در محرم ۶۱۶ هـ. ق دیوارهای شهر را ویران کرد تا فرنگی‌ها پس از چیرگی نتوانند از آن جا به عنوان پایگاهی برای حمله به دیگر نقاط استفاده کنند.[۲۴]

از سال ۱۵۱۷ م بیت المقدس تحت ادارهٔ حکومت عثمانی درآمد و همچنان در دست آنان قرار داشت تا آن که در سال ۱۹۱۷ م ۱۳۳۷ هـ امپریالیسم انگلیس به همکاری نیروهای متفقین و سربازان «انقلاب عربی» آن جا را تصرف کردند.[۲۵] بعد از فتح بیت المقدس، فرمانده سپاه انگلستان اعلام کرد که این منطقه ازاین به بعد توسط یک حکومت نظامی به نام «ادارهٔ جنوبی متصرفات دشمن» تابع فرماندهی لشکر، اداره خواهد شد.[۲۶]

در دوران قیمومیت انگلستان بر این شهر، تلاش زیادی برای یهودی سازی این شهر (با مهاجرت‌های ترغیبی یهودیان از سراسر جهان) صورت گرفت و اعتراضات و درگیری‌های زیادی به دنبال داشت تا این که در سال ۱۳۲۶ هـ. ق، ۱۹۴۷ م دولت بریتانیا اعلام کرد که قیمومت خود را در ۱۵ آوریل ۱۹۴۸ ملغی خواهد ساخت و سرانجام در ۱۴ ماه مه، آخرین فرمانده عالی بریتانیا از فلسطین خارج شد و قیمومت این کشور عملاً ملغی گردید. در همین سال، سازمان ملل، این مسئله را مطرح ساخت که بیت المقدس به صورت شهری بین‌المللی در آید. با رد این پیشنهاد از سوی دولت‌های عربی، بر اساس قطعنامهٔ سازمان ملل، بیت المقدس به دو نیم شرقی (شامل شهر کهن در اختیار عربها) و غربی (در دست یهودیان) تقسیم شد.

مطالعه بیشتر

  • سرگذشت فلسطین، اکرم زعیتر، ترجمهٔ آیه الله هاشمی رفسنجانی.

منابع

  1. جمعی از نویسندگان، «بیت المقدس»، دائرة المعارف بزرگ اسلامی، تهران، مرکز دائرة المعارف بزرگ اسلامی، ج۱۳،‌ ذیل مدخل.
  2. جمعی از نویسندگان، «بیت المقدس»، دائرة المعارف بزرگ اسلامی، تهران، مرکز دائرة المعارف بزرگ اسلامی، ج۱۳،‌ ذیل مدخل.
  3. جمعی از نویسندگان، «بیت المقدس»، دائرة المعارف بزرگ اسلامی، تهران، مرکز دائرة المعارف بزرگ اسلامی، ج۱۳،‌ ذیل مدخل.
  4. جمعی از نویسندگان، «بیت المقدس»، دائرة المعارف بزرگ اسلامی، تهران، مرکز دائرة المعارف بزرگ اسلامی، ج۱۳،‌ ذیل مدخل.
  5. جمعی از نویسندگان، «بیت المقدس»، دائرة المعارف بزرگ اسلامی، تهران، مرکز دائرة المعارف بزرگ اسلامی، ج۱۳،‌ ذیل مدخل.
  6. جمعی از نویسندگان، «بیت المقدس»، دائرة المعارف بزرگ اسلامی، تهران، مرکز دائرة المعارف بزرگ اسلامی، ج۱۳،‌ ذیل مدخل.
  7. پرفسور محمد آ. دندامایف، تاریخ سیاسی هخامنشیان، ترجمهٔ خشایار بهاری، تهران، نشر کارنگ، ۱۳۸۱ هـ ش، چاپ اول، ص۸۴ و ۸۵.
  8. تئودور نولدکه، تاریخ ایرانیان و عربها در زمان ساسانیان، ترجمهٔ زریاب، عباس ، انتشارات انجمن آثار ملی، چاپ اول، ۱۳۵۸هـ. ش، ص۴۳۱ و ۴۳۲.
  9. بلاذری، احمد بن یحیی بن جابر، فتوح البلدان، ترجمه و تعلیقات و مقدمه از دکتر توکل، محمد نشر نقره، چاپ اول، ۱۳۳۷ هـ. ش، ص۲۰۰.
  10. واقدی، فتوح الشام، جلد اول، ص۳۱۸.
  11. تاریخ طبری، چاپ چهارم، قاهره، دار المعارف، ۱۳۸۲ هـ. ق، جلد سوم، ص۶۰۸ و ۶۰۹.
  12. تاریخ طبری، بیروت، دار القاموس الحدیث، جلد چهارم، ص۱۶۰.
  13. یاقوت حموی، معجم البلدان، بیروت، دارالکتب العلمیه، چاپ اول، ۱۴۱۰ هـ. ق، جلد پنجم، ص۱۹۹.
  14. ابن کثیر، البدایه و النهایه، بیروت، دار الکتب العلمیه، جلد ۸، ص ۲۸۳.
  15. همان، جلد ۹، ص۱۶۵.
  16. ابو الفداء، تقویم البلدان، ترجمهٔ عبدالمحمد آیتی، انتشارات بنیاد فرهنگ ایران، چاپ اول، ۱۳۴۹ هـ. ش، ص۲۴۴.
  17. البدایه و النهایه، جلد ۸، ص۲۸۱.
  18. مقدسی، احسن التقاسیم فی معرفه الاقالیم، ترجمهٔ نقی منزوی، دکتر علی، شرکت مؤلفان و مترجمان ایران، ۱۳۶۱ هـ. ش، ص۲۳۴ و ۲۳۵.
  19. ابن میسر، اخبار مصر، قاهره، ص۶۵ و ۶۶.
  20. البدایه و النهایه، جلد ۱۲، ص۱۵۶.
  21. همان، ج۱۲، ص۳۲۲–۳۲۴.
  22. همان، جلد دوازدهم، ص۳۴۶.
  23. همان، جلد سیزدهم، ص۳۶.
  24. همان، جلد سیزدهم، ص۸۳.
  25. خسروشاهی، سید هادی تاریخ بیت المقدس و مسألهٔ فلسطین، ۱۳۵۴ ش، چاپ اول، ص۲۵.
  26. زعیتر، اکرم، سرگذشت فلسطین یا کار نامهٔ سیاه استعمار، ترجمهٔ هاشمی رفسنجانی، اکبر، انتشارات دفتر تبلیغات اسلامی، ۱۳۶۲ هـ. ش، ص۱۱۹.