برهان‌های اثبات خدا: تفاوت میان نسخه‌ها

جز
جایگزینی متن - ' ص ' به ' ص'
بدون خلاصۀ ویرایش
جز (جایگزینی متن - ' ص ' به ' ص')
خط ۹: خط ۹:


==برهان فطرت==
==برهان فطرت==
يكي از راههاي اثبات خدا از طريق روان و فطرت است، به اين معنا كه گفته‎اند [[وجود خدا]] در انسان هست يعني در فطرت و در خلقت هر كسي يك احساس و يك تمايلي وجود دارد كه اين احساس و تمايل خود به خود انسان را به سوي خدا مي‎كشاند. اين راه فقط اين را مي‎گويد كه يك چنين جاذبه‎اي را انسان احساس مي‎كند (چون راه دروني و رواني است)، و چنين جاذبه‎اي ميان انسان و ميان آن حقيقتي كه نامش خداست وجود دارد.<ref>مطهري، مرتضي، توحيد، ص ۳۲؛ انتشارات صدرا چاپ دوم، پاييز ۷۳.</ref>
يكي از راههاي اثبات خدا از طريق روان و فطرت است، به اين معنا كه گفته‎اند [[وجود خدا]] در انسان هست يعني در فطرت و در خلقت هر كسي يك احساس و يك تمايلي وجود دارد كه اين احساس و تمايل خود به خود انسان را به سوي خدا مي‎كشاند. اين راه فقط اين را مي‎گويد كه يك چنين جاذبه‎اي را انسان احساس مي‎كند (چون راه دروني و رواني است)، و چنين جاذبه‎اي ميان انسان و ميان آن حقيقتي كه نامش خداست وجود دارد.<ref>مطهري، مرتضي، توحيد، ص۳۲؛ انتشارات صدرا چاپ دوم، پاييز ۷۳.</ref>


بنابراين در فطرت و سرشت هر انساني حس خداشناسي نهاده شده و سرشت او به گونه‎اي است كه بدون نياز به برهان و دليل، بالفطره خداشناس است. همان طور كه مقتضاي طبيعت و نهاد موجود زنده، احساس گرسنگي و تشنگي و يا گرايش به محبت است، همچنان هم مقتضاي فطرت و سرشت انسان، علم به ذات پاك خداوند و گرايش به سوي او است.
بنابراين در فطرت و سرشت هر انساني حس خداشناسي نهاده شده و سرشت او به گونه‎اي است كه بدون نياز به برهان و دليل، بالفطره خداشناس است. همان طور كه مقتضاي طبيعت و نهاد موجود زنده، احساس گرسنگي و تشنگي و يا گرايش به محبت است، همچنان هم مقتضاي فطرت و سرشت انسان، علم به ذات پاك خداوند و گرايش به سوي او است.
خط ۱۸: خط ۱۸:
از جمله آياتي كه دلالت بر فطري بودن «خداشناسي» مي‎كند اين آيه است: «هنگامي كه در كشتي سوار مي‎شوند؛ خدا را با اخلاص مي‎خوانند، ولي آنگاه كه (خدا) آنها را به خشكي رساند، (و از غرق و هلاك ) نجات بخشيد ناگهان به پروردگار خود شرك مي‎ورزند».<ref>عنکبوت /۶۵.</ref>
از جمله آياتي كه دلالت بر فطري بودن «خداشناسي» مي‎كند اين آيه است: «هنگامي كه در كشتي سوار مي‎شوند؛ خدا را با اخلاص مي‎خوانند، ولي آنگاه كه (خدا) آنها را به خشكي رساند، (و از غرق و هلاك ) نجات بخشيد ناگهان به پروردگار خود شرك مي‎ورزند».<ref>عنکبوت /۶۵.</ref>


در حديثي بسيار زيبا در شرح اين آيه آمده است: شخصي به [[امام صادق (ع)]] عرض كرد: مرا به خدا راهنمايي كن. فرمود: هيچ گاه سوار كشتي شده‎اي؟ گفت:‌ آري. فرمود: هيچ اتفاق افتاده است كه كشتي تو بشكند و به حالت اضطراب افتاده باشي و چاره‎اي براي نجات نيابي؟ گفت: آري. فرمود: آيا دل تو تعلق گرفت به اينكه موجودي هست كه قادر به خلاصي تو باشد، گفت: آري. فرمود: « فذلك الشيء هُو الله القادرُ عَلَي الانجاءِ حَيثُ لا مُنجيَ و علَي الاغاثَه لا مُغيث»<ref>نور الثقلين، ج ۱، ص ۱۳..</ref> پس آن موجود همانا خداي قادر متعالي است.
در حديثي بسيار زيبا در شرح اين آيه آمده است: شخصي به [[امام صادق (ع)]] عرض كرد: مرا به خدا راهنمايي كن. فرمود: هيچ گاه سوار كشتي شده‎اي؟ گفت:‌ آري. فرمود: هيچ اتفاق افتاده است كه كشتي تو بشكند و به حالت اضطراب افتاده باشي و چاره‎اي براي نجات نيابي؟ گفت: آري. فرمود: آيا دل تو تعلق گرفت به اينكه موجودي هست كه قادر به خلاصي تو باشد، گفت: آري. فرمود: « فذلك الشيء هُو الله القادرُ عَلَي الانجاءِ حَيثُ لا مُنجيَ و علَي الاغاثَه لا مُغيث»<ref>نور الثقلين، ج ۱، ص۱۳..</ref> پس آن موجود همانا خداي قادر متعالي است.


==برهان نظم==
==برهان نظم==
خط ۳۰: خط ۳۰:
قبل از بيان اصل برهان و مقدمات آن بايد توجه داشت كه اين برهان، خدا را تنها به عنوان «واجب الوجود» يعني موجودي كه وجودش ضروري و بي‎‏نياز از ايجاد كننده است اثبات مي‎كند و صفات ثبوتيه و سلبيه او مانند علم و قدرت و جسماني نبودن و زمان و مكان نداشتن را بايد با براهين ديگري اثبات كرد.
قبل از بيان اصل برهان و مقدمات آن بايد توجه داشت كه اين برهان، خدا را تنها به عنوان «واجب الوجود» يعني موجودي كه وجودش ضروري و بي‎‏نياز از ايجاد كننده است اثبات مي‎كند و صفات ثبوتيه و سلبيه او مانند علم و قدرت و جسماني نبودن و زمان و مكان نداشتن را بايد با براهين ديگري اثبات كرد.


متن برهان: موجود ـ به حسب فرض عقلي ـ يا [[واجب الوجود]] است و يا ممكن الوجود، و هيچ موجودي عقلا از اين دو فرض، خارج نيست. و نمي‎توان همه موجودات را ممكن الوجود دانست، زيرا ممكن الوجود نياز به علت دارد و اگر همه علتها هم ممكن الوجود و به نوبه خود نيازمند به علت ديگري باشند هيچ گاه هيچ موجودي تحقق نخواهد يافت و به ديگر سخن: تسلسل علتها محال است پس ناچار سلسله علتها به موجود ديگري منتهي مي‎شود كه خودش معلول موجود ديگري نباشد يعني واجب الوجود باشد.<ref>مصباح يزدي، محمد تقي، آموزش عقايد، انتشارات سازمان تبليغات اسلامي، چاپ سوم، ۱۳۶۶، ج ۱، ص ۷۴ و ۷۵.</ref>
متن برهان: موجود ـ به حسب فرض عقلي ـ يا [[واجب الوجود]] است و يا ممكن الوجود، و هيچ موجودي عقلا از اين دو فرض، خارج نيست. و نمي‎توان همه موجودات را ممكن الوجود دانست، زيرا ممكن الوجود نياز به علت دارد و اگر همه علتها هم ممكن الوجود و به نوبه خود نيازمند به علت ديگري باشند هيچ گاه هيچ موجودي تحقق نخواهد يافت و به ديگر سخن: تسلسل علتها محال است پس ناچار سلسله علتها به موجود ديگري منتهي مي‎شود كه خودش معلول موجود ديگري نباشد يعني واجب الوجود باشد.<ref>مصباح يزدي، محمد تقي، آموزش عقايد، انتشارات سازمان تبليغات اسلامي، چاپ سوم، ۱۳۶۶، ج ۱، ص۷۴ و ۷۵.</ref>


===مقدمات برهان امکان و وجوب===
===مقدمات برهان امکان و وجوب===
خط ۵۸: خط ۵۸:
مطهري، مرتضي، توحيد، انتشارات صدرا.  
مطهري، مرتضي، توحيد، انتشارات صدرا.  


مصباح يزدي، محمد تقي، آموزش عقايد، ج ۱، ص ۸۰ ـ ۶۰ انتشارات سازمان تبليغات اسلامي.  
مصباح يزدي، محمد تقي، آموزش عقايد، ج ۱، ص۸۰ ـ ۶۰ انتشارات سازمان تبليغات اسلامي.  


جمعي از نويسندگان، معارف اسلامي، ج ۱، ص ۷۶ ـ ۲۲. سازمان مطالعه تدوين كتب علوم انساني دانشگاهها.
جمعي از نويسندگان، معارف اسلامي، ج ۱، ص۷۶ ـ ۲۲. سازمان مطالعه تدوين كتب علوم انساني دانشگاهها.
{{پایان مطالعه بیشتر}}
{{پایان مطالعه بیشتر}}